تخت سلیمان

تخت سلیمان همان شهر برزه آذربایجان است

معمولاً این نام با برزه اران (بردعه) مشتبه شده است.

جغرافی نویسان عهد اسلامی از شهری به نام برزه در بین مراغه و سیسر (سنندج) یاد می کنند که آن به وضوح مطابق با تخت سلیمان می باشد ولی مستشرقین به سهو آن را با سقز (سوریگاش باستانی) مطابقت داده اند. چه نام برزه (بلند) به وضوح یادآور نامهای کهن ساروگ (سرِ اوج) و شیز والارانِ (شیز والا ران= شهر دارای دریاچۀ آب روان واقع در محل بلند) متعلق به این دژ کهن و باستانی می باشد. نام این شهر در شکل ظاهر خود با بردعه اران (پرتَوَ) مشابهت داشته و گاهی با آن مشتبه شده است.

 

 

نام شیز (شی زه) بدین هیئت به وضوح به معنی محل تراوش آب است و یا همانطوری که گفته میشود نام شیز معّرب نام پهلوی چیست (چیس یعنی کبود، شکلی از چاس سانسکریت) آن است که به آب نیلی رنگ دریاچه آن اطلاق می شده است. این جزء در نام اوستایی دریاچه کبودان (ارومیه) یعنی چیچست (چئایا چاست سانسکریت یعنی به رنگ کبود) هم دیده میشود. نام این دژ را بر پایه این نام در عهد اعراب همچنین شابرجاست (شیا ور چاست= محل دریاچه نیلگون) می نامیده اند که به تصحیف شابورخاست گفته اند.

 

از گفتار فردوسی در شاهنامه چنین بر می آید که در عهد فردوسی محل دستگیری افراسیاب (مادیای اسکیتی) را در اطراف این دریاچه شهر برزه (به تصحیف بردع) گمان می کردند. چون از عهد انوشیروان یا خسرو پرویز آتش آتشکده آذرگشنسب را نیز که در نزدیکی محل دستگیر شدن افراسیاب (= پر آسیب، مادیای اسکیتی) قرار داشته بدین دژ منتقل نموده بودند. علاوه بر این، اینجا (دژ کولومیان منابع آشوری) محل به قتل رسیدن سارگون دوم پادشاه معروف آشوری به دست فراسپ (ایشپاکای، اسپارگاپیتس) فرمانروای اسکیتان (سکائیان پادشاهی شمال دریای سیاه) بوده است. از این روی این دژ را به نام این پادشاه اسکیتی فراسپ (پُر اسب) یا فراداسپ (دارنده اسبان فراوان) می نامیدند. کتب پهلوی در این باب می گویند که زئنیگوی تازی (زنگیاب) از سرزمین اعراب به ایران آمده و با نگاهش کشتار میکرد به دست افراسیاب (منظور فراسپ) که در این زمان صاحب فرّ ایزدی بود، به قتل رسید. لذا مسلم به نظر می رسد که این دژ (گنجک افراسیاب کتب پهلوی) محل دستگیری افراسیاب (مادیای اسکیتی) نبوده است و این تصور بعداً پدید آمده است. محل دستگیری و قتل مادیای اسکیتی جنوب شهر مراغه بوده است آنجا قصر یا دخمه زیر زمینی مادیای اسکیتی اکنون به نام معبد مهری ورجوی خوانده میشود و به فاصله حدود ۱۰ کیلومتری جنوب شرقی محل آتشکده آذرگشنسب قدیمی (کائین گبه= آتش اسب پادشاهی) در شهر گزنک (جزنق) واقع شده است که مطابق شاهنامه، کیخسرو (کیاخسارو، هوخشتره) در هنگام دستگیر شدن مادیای اسکیتی در کنار دریاچه چیچست در این آتشکده به راز و نیاز پرداخته بود. همان آتشکده آذرگشنسب که کتاب پهلوی زادسپرم به صراحت در مورد آن می گوید بین دریاچه چیچست و کوه سهند واقع شده است.

 

شهر مراغه در عهد باستان به نام مارگیانه نامیده میشده است چه بطلمیوس نام دریاچه ارومیه به نام این شهر چنین خوانده است. این نام را می توان می توان چنین معنی کرد: مار گیه انه که به معنی محل کشندگان و جنگجویان است. لذا این معنی به وضوح در مورد آن صدق می کنند چه اولاً نام شهرک محل آتشکده آذرگشنسب شهر گزنک (یعنی محل منسوب به جنگاوران) در هشت کیلومتری شرق جنوب شرقی شهر مراغه قرار داشته است. ثانیاً نام این شهر در کتاب پهلوی شهرستانهای ایران به عنوان شهر زادگاهی زرتشت، آموی (اَمَ اوی، منسوب به نیرومندان) یا آمول (اَمَ ئول= شهر منسوب به نیرومندان) آمده و ساختۀ زندک پر مرگ معرفی است که این هر دو معنی اشاره است به همان معنی مارگیانه یعنی محل جنگاوران. نام این شهر در رابطه با نام کهن شهر بناب (اردی هرو= پی آب رودخانه) به صورت افراهروذ آمده است که به معنی شهر واقع در بالای رودخانه است.

 

در کتب پهلوی دو شهرک یا قصبه در اطراف مراغه زادگاه زرتشت به شمار رفته اند یکی روستای واقع در پیچ رود دارجه (مغانجیق= جایگاه مغان) دیگری شهرک هراک (= محل نگهبانی،هرای، اراک، رک) که نامش بر روی روستای هرق زنده مانده است. اخیراً پایه و اثر بنای عظیم دژ این شهرک توسط روستائیان بر تپه طاقدیسی مطول همین روستای هرق کشف شده است که گمان می برند حصار دفاعی بزرگ شرق شهر مراغه بوده است. وندیداد پهلوی به صراحت از شهر رک (هراک، محل ارگ) در آذربایجان به عنوان شهر زادگاهی زرتشت سخن می راند و آن را متمایز از رغه سمت تهران می داند. کولسره (کوره سره) شهرک بازارگاهی دام بین مراغه و میانه که محل آن را نتوانسته اند تعیین کنند، هم اکنون قراغاج نامیده میشود و بازار دامهایش همچنان برقرار است.

 

لذا مطالب مربوط به شهر برزه و مراغه از نویسنده: محمد حسن گنجی و عباس زریاب خویی در دایره المعارف بزرگ اسلامی و همین طور یادداشتهای گذشته خودم این در این باب، نیاز به بازبینی و اصلاح دارند که در اینجا همین مطالب لازم الاصلاح از این دایره المعارف را که در باره شهر مراغه و برزۀ آذربایجان تحت عنوان آذربایجان ذکر شده است، به عینه نقل می کنیم:

 

“…در میان شهرهای مذکور تنها مراغه نام عربی دارد (سَلَق گرچه عربی است، به معنی گردنه است و ظاهراً نام خاصی نیست) و از نام عربی آن شاید چنین استنباط شود که این شهر در زمان اسلام بنا شده است، اما بلاذری تصریح می کند که مراغه «افراز روذ» یا «افراه روذ» نامیده می شد. در آنجا سرگین زیاد بود و اسبان مروان بن محمد اموی حاکم ارمنستان و آذربایجان به هنگام بازگشت از جنگ «موقان» و «گیلان» در آنجا خوابیدند و غلتیدند و از این رو قریه مذکور «قریه المراغه» یعنی قریه ای که محل غلتیدن اسبان است نامیده شد و بعد مردم کلمه «قریه» را انداختند و گفتند «مراغه». مردم آنجا آن محل را به مروان «الجاء» کردند (یعنی برای آنکه از دست دزدان و راهزنان و متعدیان در امان باشند، آنجا را در پناه او قرار دادند) و او آنا را ساخت و نمایندگان او با مردم انس گرفتند و دل ایشان را به دست آوردند و مردم برای آنکه در پناه قدرت ایشان باشند (لِلتّعزُّز) در آنجا زیاد شدند و آنجا را آباد ساختند. بعد آن محل [در زمان بنی عباس ] با جاهای دیگر از املاک بنی امیه گرفته شد و جزو املاک یکی از دختران رشید در آمد… (ص ۳۳۷).

تخت سلیمان

 

اکنون به تفسیر گفتار بلاذری می پردازیم. او می گوید: در آنجا سرگین زیاد بود و آنجا را «افراه رود» می گفتند. در اینجا پیشنهاد مینورسکی در مقاله «جنگهای روم و بیزانس در آذربایجان» (ص ۱۰۴ به بعد) در تعیین محل مراغه و انطباق آن با «فرا آته ـ وِرا» و «فرا ـ دِه اسپه»، پایتخت پادشاه آتروپاتنه یا آذربایجان در زمان آنتوان، معقول می نماید و من می توانم برای آن دلایل بیش تری اقامه کنم: علاوه بر اینکه «افراه رود» ممکن است تحریفی از «فرا اته» باشد، مساله «فرا ـ ده ـ اسپه» یعنی «تولید کننده اسپان» جلب نظر می کند. این محل چنانکه از نامش پیداست برای تربیت اسب و چراگاه ستوران بسیار مناسب بوده و به همین جهت به نام «فرا ـ ده ـ اسپه» خوانده شده بوده است. قول بلاذری که در آنجا «سرگین زیاد بود» نیز مؤید این معنی است. اما اطراف مراغه در زمانهای متأخر نیز محل «ایلخی» و جایگاه پرورش اسب بوده است. پس تقریباً جای تردید نمی ماند که مراغه در محل افراه رود = فرا اته = فراده اسپه بنا شده است و مردم آن که از زمان امویان بر جان و مال و ملک خود بیمناک بوده اند، املاک خود را به ناجار به مروان امیر اموی داده اند و خود را کارگر و کشاورز او ساخته اند. نمایندگان او مردم دیگر را که پراکنده شده بودند، دوباره در آنجا جمع کردند و شهر رونق قدیمی خود را با نام جدید عربی «مراغه» باز یافت. استرابن برای اتروپاتنه دو پایتخت ذکر کرده است که یکی «فراده اسپه» بوده است. مارکوارت و راولینسون (مارکوارت، ۱۰۸) فراده اسپه را با شیز و تخت سلیمان کنونی (چشمه جوشان در میان کوههای جنوب غربی آذربایجان، نزدیک تکاب) یکی دانسته اند. چنانکه باز هم اشاره خواهیم کرد موقعیت این چشمه جوشان و آتشکده و کاخ آن به هیچ وجه برای شهر بودن مناسب نیست تا چه رسد به پایتخت بودن. آنجا برای پرورش اسب هم هیچ مناسب نیست و بنابراین فراده اسپه پایتخت قدیمی آذربایجان همین محل کنونی مراغه بوده است. مقدسی (ص ۱۸۱) و جغرافی نویسان دیگر گفته اند که مراغه در قدیم الایام اردوگاه (مُعَسْکَر) و «دارالاماره» بوده است. «قدیم الایام» زمان پیش از اسلام را می رساند و مقصود از آن قرون ۱، ۲ و ۳ق/۷، ۸ و ۹م نیست. یوسف بن ابی الساج هم که در اوایل قرن ۴ق/۱۰م والی ارمنستان و آذربایجان بود ظاهراً مقرّش اردبیل بوده است. دلیل دیگر اینکه یاقوت در وجه تسمیه «میانج» می گوید: «برای آنکه در میان راه ]اردبیل[ به مراغه بوده است» (۴/۷۰۸). اصطخری نیز می گوید که از اردبیل تا مراغه ۴۰ فرسخ است و از اردبیل تا میانه ۲۰ فرسخ (ص ۱۹۴). پس میانه در وسط راه و میان اردبیل و مراغه بوده است و از این رو به آن «میانج» گفته اند. میانه شهری قدیمی بوده است و اگر مراغه شهری جدید الاحداث بوده است نمی توان گفت که شهری را به جهت واقع بودن میان یک محل معتبر (اردبیل) و یک محل ناشناخته (مراغه) «میانه» خوانده اند. پس مراغه همان فرا اته یا فراده اسپه یکی از دو پایتخت قدیمی آذربایجان بوده است و میانه را به جهت واقع شدن در میان این دو شهر به این نام خواند ه اند. موقعیت مراغه ایجاب کرد که در زمان هارون نیز لشکرگاه شود و در قیام بابک خرم دین از مواضع مهم نظامی برای مدد رساندن به افشین گردد. در نزدیکی میانه شهر «خونَجْ» قرار داشت که به گفته مسکویه «اول حد آذربایجان از ناحیه ری بوده است» (۵/۴۰۰، حوادث سال ۳۲۶ق). در خونَج پاسگاهی (مَرْصَد) بود برای گرفتن گمرک از صادرات آذربایجان به ری. مقاطعه یا «کنترات» این پاسگاه گمرک در سال به ۰۰۰،۱۰۰ درهم تا ۰۰۰،۰۰۰،۱ درهم می رسید. به گفته ابن حوقل نظیر چنین پاسگاه گمرکی و اموالی که از آن می گذشت در دنیا مانند نداشت (ص ۳۵۳).

 

به گفته بلاذری اردبیل به هنگام فتوح اسلامی «مدینه» یعنی شهر بزرگ و مرکز آذربایجان بوده است و «مرزبان» «آذربایجان» در آنجا می نشست و گرفتن مالیات آذربایجان برعهده او بود (ص ۳۳۳). اردبیل در نوشته های نویسندگانی ارمنی «ارتاویت» است (تعلیقات مینورسکی بر سفرنامه ابودلف).

 

در صلح میان مرزبان آذربایجان و سردار عرب از «اکراد بلاشگان و سبلان و ساترودان (یا میان رودان) سخن رفته است. در کتیبه کعبه زردشت چنانکه گذشت «بلاسگان» آمده است و به گفته ابن خرداذبه در فهرست شاهانِ اردشیر نام «بلاشکان شاه» (در اصل: براشکان شاه) آمده است (ص ۱۷). به نقل یاقوت (ذیل رَسّ) از ابودلف مِسْعَربن مُهَلْهِل نهر رسّ (ارس) به «صحرای بلاسجان» می رود و این صحرا طولش از برزند تا بَرْذَعه (واقع در ارّان) است (۲/۷۸۰). اما عبارت «و هی الی شاطی البحر» (این صحرا تا کرانه دریا) که در عبارت ابودلف آمده گنگ است، زیرا اگر طول بلاشگان از برزند تا بردعه باشد، هیچکدام از این دو در کرانه دریا نیستند، مگر اینکه گفته شود کرانه دریا قسمت شرقی و خط برزند تا بردعه حد غربی بلاشگان باشد. ابودلف وَرْثان و بیلقان را نیز از بلاشگان می شمارد و می گوید در این دشت ۰۰۰،۵ قریه وجود دارد که بیشتر آنها ویران است، ولی دیوارها و ساختمانها پابرجاست (یاقوت، ۲/۷۸۰). «اکراد بلاشگان» به جهت چراگاههای این دشت و مناسب بودن آن برای زندگانی شبانی و تربیت اغنام و احشام در آنجا سکنی کرده بودند. وجود اکراد در این دشت از جای دیگر نیز تأیید می شود و آن وجود دروازه ای بوده است در بَرْدَعه به نام «باب الاکراد» (یاقوت، ذیل بَرْذَعه)، و اگر بردعه در کنار دشت بلاشگان قرار داشته این دروازه بایست به سمت آن بوده باشد. یاقوت گفته بردعه در اقصای آذربایجان است (۱/۵۵۸) و ابن الفقیه آن را واقع در ارّان و آخر حد آذربایجان دانسته است (ص ۲۸۵). باید در اینجا اضافه کنم که نام پادشاه بلاشگان در منابع ارمنی آمده است (مارکوارت، ۱۲۰). ساترودان یا میان رودان اکنون برای نویسنده این مقاله معلوم نیست.

 

وَرْثان به گفته ابن خرداذبه آخرین «عمل» آذربایجان بوده و از بَرْزند تا بلاشگان و ورثان ۱۲ فرسخ بوده است (ص ۱۲۱). پس به گفته ابن خرداذبه و تأیید منابع قدیم تر بلاشگان جزء آذربایجان نبوده است، اما در قرنهای ۴ و ۵ ق/۱۰ و ۱۱م تا زمان یاقوت براثر تسلط مسلمانان بر سراسر آذربایجان و ارّان و اسلام آوردن اهالی جغرافی نویسان حدود ارّان و آذربایجان را گم کردند و از این رو گاهی حد آذربایجان را تا قسمتهای خیلی شمالی تر رود ارس بالا برده اند. وَرْثان به گفته بلاذری ابتدا پادگانی نظامی (منظره، در روایتی) یا پلی (قنطره، در روایتی دیگر) بوده است و مروان بن محمد اموی در آن بناهایی ساخت و گرد آن بارویی بست (ص ۳۳۷). پادگان نظامی بودن آن، «مرز» بودن آن را تأیید می کند. به گفته ابن حوقل رودخانه ارس بر درِ «وَرْثان» دو شاخه می شد: شاخه ای به سوی رود کُر می رفت و شاخه ای به سوی دریای طبرستان (ص ۳۴۵). این معنی، «قنطره» یا پل بودن ورثان را تأیید می کند. وَرْثان را ارمنیان «وردانه کَرْت» می خواندند (مارکوارت، ۱۱۱ که به معنی «ساخته وَرْثان یا وارتان» است.

 

سیسَرْ که در جنوب غربی آذربایجان بوده است با سِنَه (سنندج) واقع در کردستان امروز تطبیق می شود (پاولی، ذیل «الینزه»؛ مارکوارت، ۱۱۱) و آن را «سیسر صد خانیه» (صد خانیک) می گفتند یعنی دارای ۳۰ سر و ۱۰۰ چشمه. شاید این «صد چشمه» با کوههای «چهل چشمه» کردستان امروز یکی باشد که بعضی از شعب رود قزل اوزن در آن جریان دارد. به گفته بلاذری سیسر چراگاه چارپایان کردان و دیگران بود. این ناحیه که حد آذربایجان و دینور و همدان بود [در زمان مهدی عباسی] پناهگاه راهزنان شد. مهدی فرمان داد تا در آن موضع شهری بنا کنند که پناهگاه و «حصن» در برابر دزدان باشد. عاملان مهدی شهر سیسر را ساختند و به دور آن بارویی کشیدند و مردم را در آن جای دادند و رستاق «مای بَهْرَج» [در اصل: ماینهرج] را از دینور و رستاق «جوذمه» را از آذربایجان از کوره بَرْزه و رستاقِ (در اصل «رسطف!») خانیجر را به آن پیوستند و از جمع این رستاقها «کوره » ای پدید آمد و مالیات آن به سیسر تعلق گرفت (ص ۳۱۸). مای بَهْرَج «ماذْپَهْرگ» است یعنی دیدبان ماد. از این نام دانسته می شود که اینجا آغاز ناحیه وسیع ماد بوده است. خانیجر به معنی کوهِ چشمه (خانی = چشمه و جریاگر = کوه) و یکی از کوههای کردستان بوده است. این «کوره» اساس پیدایش کردستان امروزی ایران است و معلوم می شود که قسمتی از آن یعنی رستاق جوذمه از آذربایجان بوده است. از محل کنونی جوذمه من اطلاعی ندارم.

 

برزه بر سر راه مراغه به سیسر بوده است و فاصله میان آن و مراغه را ۱۵ فرسخ نوشته اند (ابن خرداذبه، ۱۲۱). پس باید همچنانکه مینورسکی در مقاله مذکور حدس زده است، محل برزه را در سَقِّز کنونی جستجو کرد. به گفته جغرافی نویسان قرن ۴ق/۱۰م در میان مراغه و برزه شهر سابُرْخاست قرار داشت. محل آن را می توان با میاندوآب کنونی تطبیق کرد. مینورسکی در مقاله مذکور (ص ۱۰۷) با توجه به صور مُحَّرف این نام در کتب جغرافیایی احتمال می دهد که همان «بئر الجاست» باشد که در طبری (اول /۶۱۶) به صورت «بئرالجاسف» ذکر شده است. برزه دیگری در احسن التقاسیم ذکر شده است (ص ۳۸۲) که با برزه مذکور ارتباطی ندارد. بلاذری برزه (یعنی ناحیه واقع میان مراغه و سیسر) را «کوره» خوانده است (ص ۳۳۸) و کوره بنابر تعریف یاقوت شامل چند قریه است که قصبه یا شهری در مرکز آن باشد (۱/۳۹). پس از فتح اسلام در این کوره قبیله «اَوْد» از قبایل عربستان جنوبی ساکن شدند و مردی از ایشان مردم را در قصبه آن جمع کرد و حصنی به دور آن کشید. بلاذری می گوید در ۲۳۹ق/۸۵۳م برخلاف میل اودی، مالکِ این قصبه، منبری در آنجا گذاشتند (ص ۳۳۸). شاید علت مخالفت آن بوده است که در صورت داشتن منبر آن محل تبدیل به شهر بزرگ می شده و در این صورت والی آن می بایست از سوی خلیفه یا گماشته او تعیین شود، در صورتی که در ده یا شهر کوچک مالک آن خود می توانست حاکم آن هم باشد.

 

کولسره یا کورسره میان مراغه و سراب بوده است (ابن خرداذبه، ۱۲۰). از مراغه تا کولسره ۱۰ فرسخ و از آنجا تا سراه (سراب) ۱۰ فرسخ و از آنجا تا «نیر» ۵ فرسخ و از آنجا تا اردبیل ۵ فرسخ بوده است (ابن خرداذبه، همانجا). به گفته ابن حوقل کولسره قصری با بارویی بزرگ بود و ساحَت و رستاقی پهناور داشته است (ص ۳۵۱، ۳۵۲) و در آنجا در سر هر ماه قمری بازاری تشکیل می شد که انواع کالاها و امتعه بازرگانی در آن عرضه می گردید و در آن از ۰۰۰،۱۰۰ تا ۰۰۰،۰۰۰،۱ گوسفند فروخته می شد. موضع کولسره اکنون شناخته نیست و شاید با هشترود کنونی یا موضعی نزدیک به آن منطبق شود. از گفته ابن حوقل استنباط می شود که کولسره شهر نبوده و بازارگاه چادرنشینان و دامداران کوههای سهند و سبلان بوده و از آنجا به شهرهای مرکزی و غربی ایران گوسفند و دام صادر می شده است. به طور کلی آنچه در ابن حوقل و اصطخری و حتی ابن خرداذبه درباره تعیین مسافات میان کولسره و مراغه و اردبیل آمده مشکوک است و محتاج تأمل بیشتری. شاید قول ابن حوقل که کولسره میان اردبیل و سراب است به واقعیت نزدیکتر باشد که در این صورت البته نمی توان آن را با هشترود منطبق کرد. به گفته ابن خرداذبه از اردبیل تا موقان ۱۰ فرسخ بوده است (ص ۱۲۰). این موقان چسبیده به سرزمین گیلان بوده است، زیرا به گفته بلاذری حُذَیفه بن الیمان پس از فتح آذربایجان به سرزمین «موقان و جیلان» تاخت (ص ۳۳۴، ۳۳۷) و نیز به گفته همو عبدالله بن شِبْل احمسی در ۲۵ق/۶۴۶م بر اهل «موقان و ببر و طیلسان» تاخت (همو، ۳۳۵). همین واقعه را طبری در حوادث ۲۴ق/۶۴۵م نقل کرده است و بجای عبدالله بن شبل «عبدالله بن شُبَیل» آورده است….”

تخت سلیمان

 

علی مفرد

 

معماری پایدار چیست؟

معماری پایدار،طراحی پایدار،توسعه پایدار

 

دومین اصل از معماری پایدار بر این فکر و یا نظریه استوار شده است که ماده از یک شکل قابل استفاده تبدیل به شکل دیگری می‌شود، بدون اینکه به مفید بودن آن آسیبی رسیده باشد.

از سوی دیگر به‌واسطه این اصل، یکی از وظایف طراح، جلوگیری از آلودگی محیط است.

این نظریه برای رسیدن به این منظور در سه مرحله، ساختمان را مورد بررسی قرار می دهد. این مراحل به ترتیب عبارتند از:

مرحله پیش از ساخت، مرحله در حال ساخت و مرحله پس از ساخت.

باید توجه داشت که این مراحل به یکدیگر مرتبط بوده و مرز مشخصی بین آنها وجود ندارد. برای مثال، می توان از مواد بازیافتی در مرحله پس از ساخت یک ساختمان به عنوان مصالح اولیه در مرحله ساخت ساختمانی دیگر استفاده کرد.

مرحله طراحی برای انسان (Humane Design):

اصل طراحی برای انسان، آخرین و شاید مهمترین اصل از معماری پایدار است. این اصل ریشه در نیازهایی دارد که برای حفظ و نگهداری عناصر زنجیره ای اکوسیستم لازم است که آنها نیز به نوبه خود بقای انسان را تضمین می کنند.

این اصل دارای سه استراتژی نگهداری از منابع طبیعی، طراحی شهری-طراحی سایت و راحتی انسان است که تمرکزشان بر افزایش همزیستی بین ساختمان و محیط بیرون از آن و بین ساختمان و افراد استفاده کننده از آنهاست.

در واقع می‌توان گفت که برای رسیدن به معماری پایدار، طراح باید این مراحل و اصول را که تعریف کننده یک چارچوب اصلی برای طرحی پایدار است را در طرح خود لحاظ و برحسب مورد ترکیب و متعادل کند.

نمونه معماری پایدار؛ برج هرست (Hearst tower):

این ساختمان درنیویورک قراردارد که توسط نورمن فاستر، معمار بسیارمعروف، طراحی شده و نمونه‌ای بارز از یک بنای پایداراست.

معمار با انتخاب طرحی منحصر بفرد برای این بنا، موجب کاهش ۲۰ درصدی فولاد مصرفی در ساخت آن شده است. همچنین، ساختمان مجهز به سنسورهای حساس به نور خورشید برای تنظیم روشنایی لازم درفضاهای داخلی است.

این ساختمان به دلیل اینکه دربیشتراوقات سال از هوای خارج از ساختمان به عنوان تهویه مطبوع استفاده می‌کند، ۲۲ درصد دی‌اکسیدکربن کمتر وارد هوا می‌کند

 

tensile_structure_cone_column_400

ایستایی روشن‌ترین مشخصه از بین سه عبارت ویتروویوس است.

هر بنا بایستی ایستا باشد: وزن خود، بارهای زنده، نیروهای زلزله و باد و دیگر نیروها -که قابلیت تخریب ساختمان را دارند- را مهار کند. انتظار می‌رود یک بنای خوب ایستایی لازم و کافی را با به کار بردن مصالح و شیوهٔ ساخت مناسب و بدون هدر دادن بی‌مورد منابع تامین کند.

در نظر ویتروویوس، ایستایی شامل معنای پایداری (به لاتین: Peranitas) نیز بوده‌است. بناها باید قابلیت عمر طولانی (چندین قرن در برخی موارد) را داشته باشند. این معنا امروز تغییر یافته‌است. به عنوان مثال بناهای موقتی و قابل جابجایی در بسیاری از موارد معماری خوب به شمار می‌رود. از سوی دیگر به نظر می‌رسد برای سازه‌های موقتی و قابل جابجایی بایستی معیارهای پایداری دیگری جدیدی در نظر گرفت. حتا یک بنای موقتی که تنها یک‌بار مورد استفاده قرار می‌گیرد و سپس تخریب می‌شود باید قابل بازیافت باشد و ازین لحاظ با اصول و محدودیت‌هایی در طراحی مواجه‌است.

ایستایی یک بنا به مصالح و شیوهٔ ساخت آن بستگی دارد. تفاوتی بنیادین را در ساخت جرزهای باربر به وسیلهٔ روی هم قرار دادن بلوک‌ها (سنگی، خاکی یا مصالح دیگر) و استفاده از قاب‌ها یا اسکلت‌هایی که با عناصر غیر باربر پوشیده می‌شود می‌توان مشاهده کرد. در تاریخ معماری غرب معمولا روش اول روش غالب ساخت بوده‌است. در معماری ژاپنی، معماری چینی و معماری عشایری روش دوم بیش‌تر مشاهده می‌شود.

در ایران، تا پیش از حملهٔ اسکندر و در شیوهٔ معماری پارسی با الهام از معماری تمدن اورارتو شیوهٔ دوم رواج بیش‌تری داشته‌است که این را می‌توان در تخت جمشید ناظر بود. از شیوهٔ معماری پارتی به بعد، در دوران ساسانیان با الهام از معماری عیلام و در معماری دوران اسلامی، روش اول تبدیل به روش رایج ساخت‌وساز شد.

در یک رده‌بندی دقیق‌تر می‌تواند مصالح ساختمانی را دستکم در پنج رده تقسیم کرد. هم‌چنین می‌توان چهار روش بنیادین در ساخت را نام برد.

سایت پلان

نکات کلیدی در طراحی سایت ( برگرفته از کتاب آموزش طرح معماری استاد آرتور امید آذری)

قرار گیری بنا و جهت گیری هایی که در مکان طراحی نسبت به موضوع قرار گرفته حائز اهمیت است.

محور بندی سایت (اصلی و فرعی )
محور اصلی بر اساس شمال ،جنوب …

نحوه قرار گیری درختان در این محور را در واقع برای تاکید به شاخصه ای از محور اصلی استفاده می کنیم. از آنجا که ورودی در طراحی سایت در تاریخ معماری کهن ایران حائز اهمیت بوده بنابراین با تاکید به شاخصه ورودی با عناصری چون پیش ورودی و اتصال ورودی به عنصر اصلی طرح ،این سازماندهی قوی تر خواهد شد.

راندوی سایت پلان

 

saite

 

 

555_400

زیگورات چغازنبیل

چغازنبیل یکی از زیباترین آثار باستانی ایران است.زیگورات  پرستشگاهی است که ایلامیها برای خدایان خود ساخته بودند.این بنای مربعی صدوپنج متر طول و عرض و ۵۲ متر ارتفاع داشته است. اونتاش ناپیریشا شاه ایلام در قرن سیزده پیش از میلاد آنرا ساخته است. بنا از آجر ساخته شده است و بر روی آجرهای آن نوشته های زیادی به خط ایلامی دیده میشود که بر روی آنها مطالبی تقریبا یکسان نوشته شده است.زیگورات چغازنبیل پنج طبقه بوده و در طبقه بالا معبد اینشوشیناک قرار داشته است.او خدای ایلامی است که حافظ شوش پایتخت ایلامیان بوده است.مردم شوش باستان عقیده داشتند این خدا از این مکان به آسمان میرود و سپس به زمین باز میگردد. در تمام طول بنا آبراههایی دیده میشود ،شاید دلیل آنها حفاظت از بنا در مقابل بارانهای سیل آسای محل است. دورتادور بنا سنگفرش است و در بعضی از سنگفرشها آثار جای پای بچه دیده میشود. دلیل آن تا کنون نا معلوم است. در شمال غربی بنا پناهگاههای کوچکی دیده میشوند که مربوط به خدای ایلامی ایشنیکراب است. .درون محوطه یک ساعت خورشیدی بزرگ نیز دیده میشود

 

زیگورات چغازنبیل

بناهای مقدس بر مبنای فلسفه ای که از اعتقاد آدمیان بر می خیزد، ساخته می شوند. زیگورات چغازنبیل از همین دست بناهای مقدس است که عناصر تفکر آمیخته با تقدس در آن دیده می شوند. زیگورات چغازنبیل بنایی است چندطبقه و به صورت مربع که طبقه اول آن از طبقات بالایی بزرگتر و وسیع تر است. اطراف این بنای مربع شکل، حصارهای دایره ای وجود دارند که تداعی کننده ترکیب مربع و دایره در وجود این بنای مقدسند. به گزارش CHN از این لحاظ زیگورات چغازنبیل شبیه به خانه کعبه است. خانه کعبه بنایی سیاه و مربع(مکعب) شکل است که مسلمانان با لباس سفید احرام به دور آن دایره وار می چرخند. بنای زیگورات ها، اهرام، استوپاها، پاگوداها و بناهای «ماندالا» شکل که همگی از بناهای مقدس به شمار می روند، از یک فلسفه همانند پیروی می کنند. در همه این بناها، ساختمان هایی بلند از زمین به سوی آسمان و از فرش به سوی عرش می روند که به نوعی تداعی گر کوه هستند و همه آن ها فضای مقدسی هستند که تصور می شده در مرکز عالم قرار گرفته اند.

زیگورات چغازنبیل

برای این که تقدس بنای زیگورات چغازنبیل را آشکار سازیم، ابتدا می بایستی با تفکری که آن را به وجود آورده آشنا شویم. برای این منظور به ترتیب عناوینی همچون، تقدس کوه، بناهای کوه مانند، مکان مقدس، معماری به عنوان هنری مقدس، عناصر موجود در معماری مقدس و تفکر بنیادی ساخت زیگورات ها را مورد بررسی قرار می دهیم تا به نتیجه مطلوب دست یابیم. ارزش های رمزی و نمادین کوه که هر یک به گونه ای تقدس آن را بیان می کنند، بسیارند. در تفکر بشری که در دوران باستان زندگی می کند، کوه در مرکز عالم واقع است و نقش قله بهشت را می پذیرد. از لحاظ نمادگرایی، کوه مرتفع ترین نقطه زمین و نقطه تلاقی آسمان و زمین است. کوه به عنوان نمادی محوری و مرکزی، به معنی گذر از یک مرحله به مرحله دیگر و مکان هم نشینی با ایزدان مطرح می شود. همین طور به معنای حفاظت گاه و منزل ایزدان نیز هست. کوه برای آدمی مفهوم «بلندی» دارد. به زعم میرچا الیاده، بلندی مقوله ای است که فی نفسه دسترسی بدان وجود ندارد و متعلق به قوا و موجودات برتر از انسان است. تا جایی که بلندی معابد از همین مفهوم نقش می پذیرند. در واقع می توان اذعان کرد آن کس که با آداب و تشریفاتی خاص از پله های معبدی بالا می رود، دیگر یک انسان معمولی نیست.
عروج به کوه ها و فضاهای مرتفع، انسان (زنده و مرده) را از زمین دور کرده و به آسمان نزدیک می کند و در واقع او را متعالی تر می کند. یکی از موضوعاتی که بر روی سفالینه های باقی مانده از دوران باستان نقاشی شده، مربوط به شکل هایی است که کوه را تداعی می کنند. بنابراین کوه از دیرباز یک اندیشه مهم در تفکر بشر قلمداد می شده است. زیارت کوه مقدس، نماد آرزو، دوری از هوس های دنیوی، دستیابی به قلمروهای عالی و صعود از منطقه ای جزئی و محدود به منطقه ای کلی و نامحدود است. کوه یک معبد طبیعی و شاید اولین معبد انسان باشد.

زیگورات چغازنبیل

بعدها هم معابد بر بالای کوه ها یا شبیه به کوه ها ساخته شدند. کوه همواره به عنوان مکانی برای عزلت نشینی و انجام کارهای روحی مطرح بوده است. در اسطوره های تائویی، کوه نشانه جزایر خوشبختی، جایگاه جاودان ها یا تپه های طول عمر، یعنی محلی که قارچ مقدس در آن جا می روید، قلمداد می شود. کوه ها در ادیان و باورهای گوناگون نقش مهمی داشته اند: پیامبر اسلام در بالای کوه حرا و در غار حرا جبرائیل را دید و پیام الهی را شنید. موسی ده فرمان خداوند را در کوه سینا دریافت کرد. اهورامزدا در بالای کوه با زرتشت گفتگو کرد. زئوس خدای خدایان یونانی و فرمانروای آسمان ها بر فراز کوه از مادر زاده شد. کشتی نوح بر فراز کوه آرارات جای گرفت. به طوری که معلوم است در اساطیر یونانی کوه جایگاه کشف و شهود بوده است. در اساطیر یونان کوه در خلقت بشر موثر بوده، بدین گونه که «پرومتئوس» بنا بر دستور زئوس در محلی موسوم به «پانوپئوس» واقع در چند کیلومتری شمال شرقی کوه دلفی (زیارتگاه آپولون) از خاک رس گل آدم را سرشت و آن را شکل داد و زئوس بدان حیات بخشید. در یونان بلندترین کوه، المپ (olympus) واقع در میان مقدونیه و تسالی بود.
زیارتگاه زئوس، خدای خدایان در این کوه بود و اجتماع خدایان نیز در المپ صورت می گرفت. کوه «اوشیدرنه» در کنار دریاچه کیانسه جایگاه وحی اهورامزدا به زرتشت است. بر حسب معتقدات ایرانیان، کوه مقدس البرز در میانه زمین واقع و به آسمان پیوسته است. از دوران ساسانی کوه سبلان محل الهام غیبی زرتشت تلقی شد. تخت سلیمان در ایران جایگاه حضرت سلیمان شمرده می شد. بیستون تغییر شکل داده شده «بغستان»، به معنای جایگاه خدایان است. «تانگری داغ» در شهرستان کلاله استان گلستان، به معنی «کوه خدا»ست. بر حسب معتقدات هندوان، کوهستان meru در مرکز جهان قد بر افراشته است و بر فرازش ستاره قطبی می درخشد. «فوجی یاما» مقدس ترین کوه ژاپن به شمار می رفت. اقوام آزتک برای خدایان خود بر بالای کوه قربانی می دادند. در سری لانکا، کوه آدم جایگاه فرود حضرت آدم از بهشت است.

زیگورات چغازنبیل

زیگورات چغازنبیل

4172efb112f97ce3a1f94252e705a171_1M.png

نویسنده مقاله : مهندس آرتور امید آذری

 

 

مهندس امید آذری- کارشناس ارشد معماری دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران.

 

ادراک محیطی در معماری

ادراک

ادراک عبارت است از تجربه  حسی ما از دنیای پیرامون‌مان و مستلزم بازشناسی و شناخت محرک‌های محیطی و نیز اقدامات واکنشی به این محرک‌هاست. ما از طریق فرایند ادراکی، درباره  عناصر محیطی که برای بقای ما جنبه  حیاتی دارند اطلاعات به دست می‌آوریم. ادراک نه تنها تشکیل دهنده  تجربه  ما از دنیای پیرامونمان است بلکه به ما اجازه می‌دهد که درون محیطمان به فعالیت و عمل بپردازیم.

ادراک محیطی (Perception)، فرآیندی است که انسان  داده ها و انگاشتهای ذهنی لازم را از محیط پیرامون دریافت می کند. همچنین ادراک را می توان فرایندی هدفمند دانست  که در طی آن فرد به دریافت  ارسالات محیطی می پردازد و برآمده از فرهنگ و ارزشهای ساختاری حاکم بر جوامع بشری می باشد.

 

مقاله ادراک و روانشناسی محیطی

مقاله ادراک و روانشناسی محیطی

 

فرایند ادراکی

فرایند ادراکی دنباله‌ای از مراحل است که از محیط شروع می‌شود و به درک ما از یک محرک و اقدام واکنشی نسبت به آن محرک می‌انجامد.

 

محرک محیطی

دنیا پر است از محرک‌هایی که از طریق حواس مختلف می‌توانند توجه ما را جلب کنند. محرک محیطی هر چیزی در محیط ماست که قابلیت درک شدن داشته باشد.

 

محرک مورد توجه

محرک مورد توجه، شیء بخصوصی در محیط است که توجه ما  بر روی آن متمرکز شده است.

 

تصویر بر روی شبکیه

سپس، محرک مورد توجه به صورت یک تصویر بر روی شبکیه شکل می‌گیرد. اغلب افراد از این موضوع آگاهی دارند که تصویر روی شبکیه در واقع وارونه  (سر و ته) تصویر واقعی است امّا این مساله در بحث ما اهمیت چندانی ندارد. تصویر هنوز درک نشده است و این اطلاعات دیداری (بصری) در مرحله  بعدی فرایند دستخوش تغییر خواهد شد.

 

تبدیل

تصویر روی شبکیه سپس به سیگنال‌های الکتریکی تغییر شکل می‌یابد. این فرایند را تبدیل می‌نامند. این کار باعث می‌شود که پیام‌های دیداری جهت تفسیر به مغز ارسال شوند.

 

پردازش عصبی

آنگاه سیگنال‌های الکتریکی تحت پردازش عصبی قرار می‌گیرند. مسیری که توسط یک سیگنال خاص در پیش گرفته می‌شود به نوع آن سیگنال (دیداری یا شنیداری) بستگی دارد.

 

ادراک

در مرحله  بعد از فرایند ادراک، ما شیء محرک در محیط را به طور واقعی درک می‌کنیم. در این مرحله است که ما به طور هشیارانه از آن محرک آگاهی می‌یابیم.

بازشناسی و شناخت

ادراک فقط مستلزم آگاهی هشیارانه از محر‌ک‌ها نیست. علاوه بر آن مغز ما باید آنچه حس کرده‌ایم را رده‌بندی و تفسیر کند. مرحله  بعد عبارت است از تفسیر و معنابخشیدن به یک شیء که به آن بازشناسی یا شناخت گفته می‌شود.

 

اقدام

مرحله  نهایی در فرایند ادراکی مستلزم نوعی اقدام و عمل در واکنش به محرک محیطی است. این اقدام می‌تواند صورت‌های گوناگونی داشته باشد، مثلاً برگرداندن سر برای نگاه نزدیک‌تر و یا چرخیدن و نگاه کردن به یک چیز دیگر.

 

 

ادراک محیطی

ادراک محیطی با شناخت انسان از محیط همراه است و بر این اساس تنیجه برهمکنش  ادراک حسی (Sense perception) و شناخت (Recognition)، می باشد. مهم ترین مکاتب روانشناسی محیطی که تاثیر ژرفی بر تئوری های محیطی وطراحی داشته اند مکتب روان شناسی گشتالت و روانشناسی سازشمند یا تبادلی و مکتب روان شناسی بوم شناسی (اپتیکی) جیمز گیبسون هستند. در واقع باید گفت:

۱٫   روانشناسی گشتالت بر الگوهای ادراکی و همریختی بین شکل ها و تجربیات ادراک محیطی با فرآیند شکل گیری نظام عصبی در انسان علاقه مند است

۲٫   روان شناسی سازشمند تجربه انسان از محیط و ارتباط متاقبل انسان و پیرامونش را مبنا قرار داده و ادراک را به مانند فرآیندی سازشمند بین مشاهده گر و محیط مورد بررسی قرار می دهد.

۳٫   روانشناسی بوم شناختی (اپتیکی) گیبسون محیط و بوم را پایه و اساس تمامی داده ها می داند. او معتقد بود که داده های محیطی به گونه ای مستقیم و بدون نیاز به نیروی پردازش مغز آدمی از طریق انوار محیطی و به وسیله حواس حسی آدمی که به مثابه یک نظام (سیستم) عمل می کند دریافت می شود.

 

ادراک بوم شناختی گیبسون

عمده استقبال از تئوری ادراک بوم شناختی گیبسون به دلیل ابراز این نظریه است که جهان مادی متشکل از پهنه های گوناگونی است که یکی دیگری را پوشانده و مخفی می دارد و تنها هنگامی ادراک این پهنه ها میسر است که شخص ملزم به حرکت در محیط باشد. در هنگام حرکت و تغییر نقطه دید ناظر نه تنها پهنه های آشکار شده تغییر می نمایند بلکه آن دسته از سطوحی که ملاحظه نمی شوند نیز در حقیقت نسبت به دید ناظر دچار تغییر می گردند. لذاهنگام حرکت در محیط منظرهای گوناگونی یکی پس از دیگری مشاهده خواهند شد (دید های پی در پی).

 

مقاله ادراک و روانشناسی محیطی

مقاله ادراک و روانشناسی محیطی

روانشناسی گشتالت

روانشناسی گشتالتی، به الگو واره های ادراکی و برهمکنش میان شکلها و تجربیات ادراک آدمی می پردازد که دارای ساز وکار عصب شناختی در فرآیند شناخت ادراکی است. روانشناسی سازگارمند تجربه آدمی و محیط را در بستر خوانشی از تقابل انسان و محیط برای برپایی سازش با ساختار محیطی مورد بررسی قرار می دهد، حال آنکه روانشناسی بوم شناختی بر این اصل تاکید دارد که داده های محیطی بی واسطه و بی نیاز از پردازش ذهن انسان با حواس  آدمی دریافت می شود(Gibson,1966).

روان‌شناسی گشتالت بر پایه این ایده است که ما چیزها را به صورت یک کلّ یکنواخت تجربه می‌کنیم. این رویکرد به روان‌شناسی ابتدا در آلمان و اتریش و در خلال قرن نوزدهم در پاسخ به رویکرد جزئی‌نگر ساختارگرایی پدید آمد. این متفکران به جای شکستن افکار و رفتار به کوچکترین عناصر، عقیده دارند که باید کلّ تجربه را مورد نظر قرار داد. به عقیده آن‌ها، کلّ بزرگتر از مجموع اجزا است. گشتالت یک اصطلاح آلمانی است که معادل‌های متعدد از جمله فرم، شکل‌بندی، هیئت و کلّ برای آن پیشنهاد شده است.

درک روان‌شناسی گشتالت عبارت است از درک مفاهیم مرکزی آن، که در میان مفاهیم اصلی، گشتالت و میدان (field) را می‌توان نام برد. کلمه آلمانی گشتالت در انگلیسی به قالب، هیئت و ساختار، شکل یا الگو ترجمه شده است. مکتب گشتالت اولین حرکت روان‌شناختی آلمان، بر مبنای روش آزمایش بود. استدلال اصلی آن‌ها این بود که حقایق روان‌شناختی «از ذرات ایستای نامربوط تشکیل نمی‌شود» و لذا مطالعه آن‌ها نیازمند شیوه کل‌گراست. آن‌ها عقیده داشتند که ادراک، ترکیب نامتشکلی از عناصر نیست که بطور متوالی بصورت مفاهیمی معنی‌دار در ذهن با هم پیوستگی داشته باشند، بلکه ادراک را کلیتی منسجم و متشکل از یک هیئت(configuration) یا یک گشتالت می‌دانستند.

آ‌ن‌ها اعتقاد داشتند که یادگیری بصورت ناگهانی و از طریق کسب بینش صورت می‌گیرد. کهلر اعتقاد داشت که در حل مساله، میمون‌ها به آزمایش و خطا نپرداختند بلکه به کسب «بینش» رسیدند. نظریه گشتالت یکی از معدود نظریه‌هایی است که در زمان طرح دیدگاه‌های تجربه‌گرایی، با رویکرد خردگرایانه مطرح گردید.

گشتالت گرایان، کار خود را با مفاهیم نسبتا انتزاعی در خصوص طبیعت ادراک و تفکر و ساخت تجربه روانی آغاز کردند. آن‌ گاه به تفسیر مشاهدات روزمره در چارچوپ این مفاهیم نو پرداخته و نمود نیروهای سازمان دهنده مفروض در نظریه‌شان را به وضوح در آزمایش‌های خود به اثبات رساندند. ادراک و نیز فرایندهای مساله‌گشایی بیش از هر چیز دیگر مورد توجه روان‌شناسان گشتالت بود، و یادگیری یک امر ثانوی و فرعی و کم اهمیت تلقی می‌شد.

این مکتب، نقش زمینه (background) و سازمان‌یابی (organization) را در فرایندهای ادراک پدیداری، چنان بصورت قانع کننده‌ای نمایان ساخت که فقط مخالفان سرسخت ممکن است دستاوردهای آن را بی اعتبار اعلام کنند.

نهضت گشتالت، اثری ماندگار بر روان‌شناسی بر جای گذاشت و در زمینه‌های  ادراک، یادگیری، تفکر، شخصیت، روان‌شناسی اجتماعی و انگیزش تاثیر کرد. آن‌ها تاکید بر تجربه هشیار از نوع پدیدارشناسی می‌کردند. رویکرد پدیدارشناسی در روان‌شناسی اروپا گسترده‌تر از ایالات متحده است، اما تأثیر آن را بر روان‌شناسی آمریکا می‌توان مشاهده کرد.

 

تاریخچه روان شناسی گشتالت

روان‌شناسی گشتالت، در دهه دوم قرن بیستم به منزله اعتراضی نسبت به عنصرگرایی روان‌شناسی وونت در آلمان آغاز شد. کار ویلیام جیمز (William James)، یعنی مخالفت با عنصرنگری روان‌شناسی نیز صورت ابتدایی روان‌شناسی گشتالتی است. در نهضت گشتالت و در میان کسانی که سخت تحت تاثیر مفاهیم گشتالت قرار گرفته‌اند به گروه‌هایی بر می‌خوریم.

کهلر، کافکا و ورتایمر که بنیانگذار رسمی مکتب گشتالت شناخته می‌شوند و لوین (Lewin) از جمله اندیشمندانی بوده‌است که با طرح نظریه میدانی به توسعه مکتب گشتالت کمک زیادی نموده است. در سال ۱۹۲۱، ورتایمر، کافکا، و کهلر با همکاری گلدشتاین (Goldstein) و گروهل (Gruhle ) مجله پژهش روان‌شناختی را پایه‌گذاری کردند، که ارگان رسمی  مکتب فکری گشتالت شدند.

 

تئوری گشتالت

گشتالت را علم روانشناسی شناخت فرم و شکل معنا می کنند که از سال ۱۹۲۰ در بین روانشناسان آلمانی مطرح شد. نظریه گشتالت بیان می کند که مغز انسان برای درک موضوعات پیچیده ای که از اجزای گوناگون تشکیل شده اند،  این روش را در پیش می گیرد که تمام اجزاء را در قالب یک موضوع واحد جمع بندی کند و در ابتدا یک درک کلی از آن موضوع حاصل کند. هرچقدر که اجزای این مجموعه وابستگی و ارتباط منطقی تری با یکدیگر داشته باشند،  گشتالت آن مجموعه مستحکم تر است و درک پیچیدگی آن نیز با تلاش کمتر و راحت تر صورت می پذیرد.

با این وجود هنوز در بسیاری از فرهنگ ها برای این کلمه آلمانی معنای دقیقی لحاظ نشده است. از آنجا که مقوله گشتالت و فن شناخت فرم دارای منبع جامعی نیست و پیش از این نیز مطالبی در باب اصول اولیه آن به وسیله اساتید در غالب جزوه منتشر شده است این مقاله سعی دارد به بررسی گشتالت از زاویه ای دیگر بپردازد چنانکه برخی از مباحث، بر حسب عدم تکرار آنها حذف گردیده اند.

گشتالت Gestalt و روانشناسی گشتالت مکتب برلن هم نامیده می شود. به وجود آوردن گشتالت، یعنی ماده بی فرمی را بر اساس منطقی اصولی و به وسیله ساختاری با قاعده به صورت یکپارچه درآوردن. این روند یک عمل خلاقانه است که در آن با ترکیب مختلف عناصر گشتالت مانند فرم، رنگ، رویه و جنس، واحدهای نو به وجود می آید.

تأثیرات گشتالت یک تو لید صنعتی به وسیله نوع سبک گشتالت آن به وجود می آید که بر اساس ترکیبی که دارا می باشد بر روی استفاده گر تأثیر می گذارد. تأثیر فوق سبب بروز حالاتی در مشاهده کننده یا استفاده گر تولید می شود به طوری که با توجه به تأثیر می تواند تولیدی را رد یا قبول نموده و یا نسبت به آن بی تفاوت باشد.

بنابراین یکی از وظایف طراحان صنعتی دانستن روش یا سبکی است که تولید بتواند بر روی استفاده کنندگان گوناگون تأثیر دلخواه (مورد نظر) را بگذارد. به همین جهت طراح باید برای به دست آوردن تأثیرات ایده آل عناصر گشتالت را بر پایه سبکی مناسب به نظم در آورد.

با توجه به مطالب بالا می توان گفت شناخت طراح صنعتی از ارزش استتیکی و استتیک تجربی و داشتن مهارتی که بتواند آنرا در پروسه طراحی به کار گیرد بسیار مهم می باشد. تولیدات صنعتی دارای گشتالتی که عناصر گشتالت آن به نظمی غیر عادتی و آوانگارد به وجود آمده باشد از نظر اقتصادی برای صاحبان تولید در برابر تولیدات با گشتالت کمتر ارجحیت دارد و به تو لیدات مشابه ترجیح داده می شوند. گشتالت خود یک ارزش است. تولیدات صنعتی که دارای گشتالت آگاهانه باشند به صورت با دوام تری مورد استفاده قرار می گیرند.

مقاله ادراک و روانشناسی محیطی

عناصر گشتالت

خصوصیات استتیکی گشتالت در یک تولید صنعتی توسط عناصر گشتالت آن مشخص می شود. عناصر گشتالت می توانند به عنوان حامل پیام های استتیکی یک تولید محسوب شوند. انتخاب و متناسب بودن عناصر گشتالت توسط طراح صنعتی بر اساس چگونگی رفتاریست که استفاده گر در مقابل آن ابراز خواهد نمود.

عناصر گشتالت به عناصر ماکرو Macro و میکرو Micro تفکیک می شوند:

۱) عناصر ماکرو:

غالبا در جریان درکی (اکثرا آگاهانه) دریافت می شوند. مانند فرم، جنس، رویه، رنگ

۲) عناصر میکرو:

عبارت از آن عناصریست که در جریان درک بلافاصله ظاهر نگشته ولی در مجموع درک می گردند. به عنوان مثال در یک تولید صنعتی پیچ های ریز فواصل بین قسمت های ساخت یا سرپیچ ها جزء عناصر میکرو می باشند.

 

 

ساختمان گشتالت

در بررسی گشتالت ساختمان یک تولید دو پدیده نظم و پیچیدگی از موضوعات مهم می باشند. نظم و پیچیدگی فاکتورهای وابسته به یکدیگر در گشتالت محصول بوده و وجود هرکدام به مقدار زیاد می تواند دال بر کمتر بودن دیگری باشد.بدین ترتیب محصول صنعتی می تواند دارای پیچیدگی زیاد و نظم کم ویا دارای نظم زیاد و پیچیدگی کم باشد. این دو پدیده در تولیدات صنعتی باید به دقت مورد توجه قرار گیرند. زیرا موضوع ارتباط آنها با یکدیگر مسئله مهم در مطالعه استتیک اشیا ودرک استتیکی می باشد.

 

بالا بردن کیفیت گشتالت

داشتن اسکلت ساختمانی قابل قبول و قابل شناخت بودن عناصر فرمی آن. همچنین آشکار بودن ارتباط کلی آن با بخش های دیگر بر مبنای فرم ها، حجم ها، اندازه ها، رنگ ها، کیفیت جنس و گرافیک تولید.

–       ادامه اصول ساخت یعنی اصول گشتالت انتخاب شده در تمام طرح. (فرضا اصول قرینه یا هندسی را در همه جا به کار بریم). وضوح کلیت عناصر گشتالت مانند تغییرات فرمی رنگ ها و نوشته ها (که این ها باید در معرض دید باشند).

–       تقسیم بندی استتیک منطقی در تطبیق با ساخت، مونتاژ و سرویس قطعات مصون از مزاحمت های دید (جلوگیری از اغتشاش، انعکاسات نوری و خطای دید از کسب اطلاعات).

–       وجود منطق فرمی بر اساس جنس انتخاب شده و روش های تولید موجود.

مقاله ادراک و روانشناسی محیطی

مقاله ادراک و روانشناسی محیطی

ترسیم دست آزاد چهار مزیت مهم دارد:
۱ – وقتی ترسیم بصورت دست آزاد انجام می گیرد، ساختمان ها، اتاق ها، محوطه ها، تصاویر، موتیف ها، صحنه ها و … بلافاصله بصورت سه بعدی قابل مشاهده می شوند. بدین ترتیب ایده های ما به سرعت شکل می گیرند.
۲ – یک ترسیم جامع و کامل را می توان برای نشان دادن یک شیء بطور واضح تری نسبت به سایر تکنیک ها، مورد استفاده قرار داد. در عصری که ما اجباراً با تلویزیون، فیلم ها و عکاسی تغذیه ذهنی می شویم، طراحی و ترسیم تاثیر ماندگارتری داشته و خوش آیند تر است.
۳ – قدرت درک بصری ما بسیار بالاتر می رود. ترسیم دست آزاد ما را وادار می کند تا موارد اساسی را از موارد بی اهمیت جدا کرده و بدین ترتیب اشیاء را بهتر ببینیم.
۴- کل مسیر زندگی ما بصورت بصری گسترش پیدا کرده و خالص می شود. قدرت درک ما بالاتر می رود. حافظه بصری ما قوی تر می شود، تخیلات بال و پر می گیرند و احساس شکل و فضا ارتقا پیدا می کند. ما یاد می گیریم که اساس همه چیز را ببینیم.

 

002

اسکیس سریع همیشه روشی خوب برای تبادل اطلاعات در صحبت ها می باشد و بقول متخصصین، یک طرح به اندازه هزار کلمه ارزش دارد. ترسیم دست آزاد را می توان از یک کانسپت یا ایده اولیه برای طراحی داخلی یا طراحی در سایر موارد شروع کرد.
در محیط زیست، ترسیم دست آزاد می تواند علاقه ما را به جزئیات ریز زندگی که قبلاً توجهی به آنها نداشتیم، تحریک کند. با یادگیری طراحی دست آزاد، یاد می گیریم که به محیط اطراف خود با ریزبینی بیشتری نگاه کنیم و اشیاء را روشن تر دیده و آنها را بهتر درک کنیم.
به تصویر کشیدن خود و محیط اطراف همیشه یکی از نیازهای اساسی انسان بوده است و خود را به روش ها و رسانه های مختلف به نمایش گذاشته است (که شامل طراحی دست آزاد نیز می باشد). رسانه خاص این کار با عواملی مانند محیط زیست، آموزش و حالات خودسازی تعیین می شود.
مثلاً در زمان های گذشته، خانه نیمه چوبی فرد با شکل و رنگ خاص خود، یک شیء بسیار شخصی بود. امروزه، این حالت به انتخاب شکل و رنگ از کاتالوگ سازنده یا از بین خانه های پیش ساخته تبدیل شده است.

GordonCullen-522x400px

طریقه گرفتن مداد
شیوه های بسیاری برای گرفتن مداد هست اما نکته کلیدی این است که وقتی اسکیس می زنید مداد را طوری بگیرید که راحت یاشید.مداد را مثل وقتی که می خواهید چیزی بنویسید،نگیرید زیرا در این حالت ،مداد را سفت و محکم می گیریم در حالی که هنگام اسکیس زدن،دست باید نسبتاً آزاد و راحت باشد .حدود دو تا سه سانتی متر بالاتر از سر مداد را بگیرید.در این حالت با انگشت شست و دو انگشت اولی مداد را می گیریم .بدین ترتیب مداد،به راحتی روی انگشت سوم قرار می گیرد. انگشت دوم و شست برای ثابت نگه داشتن مداد و جلو گیری از سر خوردن آن است.
حالت نوشتن:
• محکم گرفته می شود.
• انعطاف پذیر نیست.
• انگشتان به سر مداد خیلی نزدیک است.
حالت اسکیس زدن:
• دست آزاد گرفته می شود.
• انعطاف پذیر است.
• انگشتان از سر مداد فاصله دارند.

فشار دست
میزان فشار بر مداد همان چیزی است که به خط روح و ظرافت می بخشد.ضربات و خطوط بدون فشار ،ساده و یکنواخت می شود.خط ساده ای که با قلم و مرکب کشیده می شود می تواند بسیار زیبا باشد بویژه زمانی که خطوط یکنواخت و یکدست هستند.این نوع یکنواختی در خط سبب وضوح و صراحت اسکیس می شود.مداد شبیه قلم نیست و خطی که با آن کشیده می شود مثل خط قلم،یکنواخت نیست.مداد با مغزی سخت در مقایسه با مغزی نرم می تواند خطی نسبتاً یکنواخت ایجاد کند.اما زیبایی اسکیس مدادی به خاطر توانمندی هنرمند در اعمال فشار بر مداد به منظور تغییر در کیفیت خطوط است.حرکات خط پردازی )ضربه ای) ،کشیدن به سمت بالا ،چرخشی،همچنین حرکت ناگهانی مچ و آرنج و تغییرات ناگهانی زاویه سر مداد، در ایجاد تنوع و منحصر به فرد بودن اسکیس های مدادی نقش دارند.
مداد راحت ترین وسیله برای تمرین و آموختن اسکیس است.با وجود این،برای کسب مهارت،تمرین با مداد خیلی سخت است چرا که مداد ویژگی های خاصی دارد.در عین حال ،این مساله نباید شما را از آموختن اسکیس با مداد دور کند،بر عکس امیدوارم ویژگی های مداد شما را جذب این ابزار کند.

اسکیس زدن
هدف نهایی اسکیس،برداشت گرافیکی درست از تصویر [مورد نظر]است.گرچه،شیوه تفسیر و ارائه ،موضوعی جداگانه است و هر هنرمند برای بیان آن روش های خود را به کار می گیرد. اما نتیجه نهایی اسکیس ،اغلب تحت تاثیر برخی استانداردهای مورد قبول قرار می گیرد.اسکیس باید تا حدی واقعی به نظر بیاید و موضوع کشیده شده تا اندازه ای باید قابل تشخیص باشد.برای مثال،در سطحی ساده تر ،اسکیس درخت قاعدتاً شبیه درخت باشد نه یک شخص .و در سطوح پیشرفته ،درختی کهنسال نباید شبیه به نهال باشد .تنه و شاخ و برگ آن باید به نحوی ،مشخص کننده سن درخت باشد.خانه ای با نمای سنگی باید به گونه ای طراحی شود که قسمت های باریک بین سنگ ها و سیمان مشخص و واضح باشد.

مشاهده و ثبت
به منظور برداشت صحیح از تصویری که می خواهیم اسکیس بزنیم،باید زمانی را صرف کنیم و آن را به دقت مشاهده کنیم.اولین گام پراهمیت در زدن اسکیس مناسب،مشاهده دقیق تصویر مورد نظر است.این عمل باید دقیق و سریع اتفاق بیفتد.مشاهده مکرر و ثبت[تصویر مورد نظر]نیا زبه درک صحیح موضوع دارد.گاهی برای اطمینان از برقراری رابطه ای مناسب،برای آنکه موضوع مورد نظر به درستی به تصویر کشیده شود نیاز به اندازه گیری داریم.اسکیس از مناظر(به ویژه درختان) بهترین روش برای نشان دادن اهمیت مشاهده و ثبت است.این دو مزیتی باور نکردنی برای طراحان دارد چرا که تصویر با تناسب های دقیق در حکم بانک اطلاعات بصری است و برای کارهای بعدی می تواند منبع الهام و ایده به شمار آید.

اسکیس از مناظر
اسکیس از منظره ای ساده،اغلب شامل این اجزا است:درخت،بوته،زمین،تپه،آب و برخی اجزای ساخته دست بشر ،مثل خانه.اسکیس از منظره ای زیبا،ترکیبی دقیق از همه یا برخی اجزای بالاست .اسکیس از تنه درخت ،یک تپه یا فقط بستری از رود،بدون در نظر گرفتن اطراف آن به ندرت پیش می آید.تصور تپه ای بدون درخت به جز در محیط بیابانی مشکل است.بنابراین باید چشمانمان را عادت دهیم تا این اجزای تشکیل دهنده مناظر را به صورت تصویری از یک ترکیب مناسب ببینند.به این معنا که ابتدا زاویه دید مناسب را انتخاب کنیم،اگر منظره ترکیب مطلوبی نداشت،با جابه جا کردن اجزا آن،ترکیب جذاب را به دست آوریم.

درختان
درختان همانطور که می توانند از مهم ترین عناصر چشم انداز تلقی شوند اسکیس ازآنها نیز مشکل می نماید.زیرا درختان زنده اند ،رشد می کنند و در طی گذشت زمان دست خوش تغییر می شوند.برگ برخی درختان در زمستان می ریزد و برخی دیگر در بهار به گل می نشینند .بنابراین تغییرات فصلی می تواند در شکل ظاهری آنها تغییر ایجاد کند .مثل باد،برف و یخ.گونه هایی از درختان ،ساختار شاخه ای دارند بنابراین شکل ظاهری آنها می تواند با برگ یا بدون برگ باشد .رشد درختان تکی با توجه به فضای کافی در اطرافشان،با رشد درختان به صورت توده ای متفاوت است.تنه ی درختان مسن تر،پوسته ای شکسته دارد یا شاخه ها در پایه ی چتر درخت،خمیده شده و اغلب بخشی از ریشه ها در پایه تنه،از خاک بیرون زده و مشخص اند.این مشخصه ها نتیجه مشاهده،مراقبه و ثبت دقیق است.هر هنرمندی برای مشاهده و جستجوی جزئیات و نشانه های ویژه باید روشی مخصوص به خود داشته باشد.همچنین باید شیوه ای شخصی برای ثبت این نتایج در پیش گیرد چرا که اسکیس زدن یعنی ثبت همین نتایج.

 

 

007

 

 

001

 

 

 

 

تمرین های خط :
این تمرینات جهت تقویت عضلات دست وایجاد تمرکز می باشند .

این تمرینها رو ساده نگیرید چون اکثر اساتید با همین تمرینای ساده شروع کردن …!
طولانی ترین سفر ها با کوتاه ترین گامها آغاز می شوند !

 

*** چند تذکر مهم :
۱. می توانید از هر ابزاری که روی صفحه تان خط ایجاد می کند و نمی شود پاکش کرد استفاده کنید که من روان نویس نک نمدی ( راپید یک بار مصرف ) رو توصیه می کنم . ولی به هیچ وجه از مداد استفاده نکنید ! نترسید ! با جسارت اشتباه کنید و اشتباه خود را با یک خط دیگر اصلاح کنید ! ولی دقت کنید تا به اشتباه کردن عادت نکنید !
۲.حتما در هر تمرینی اگر اشتباه کردید آن را با خط دیگری اصلاح کرده و تمرین را تا انتها ادامه دهید تا جایی که نقطه سفیدی در کاغذ باقی نماند !
۳.سعی کنید خط از ابتدا تا انتها یکپاچه و با سرعتی ثابت ( تند یا آهسته ) کشیده شود !
۴. از هر تمرین ۱۰ صفحه ( آ ۳ ) لازم است که اگر حوصله ندارید حداقل از هر کدام ۳ صفحه ( آ ۳ ) انجام دهید و در صفحه نقطه سفیدی باقی نماند ! ولی در کل تمرین جایی تمام می شود که شما بتوانید یک صفحه ( ۳ آ ) بدون خطا یا حد اکثر با سه خطا انجام دهید !!!
اما توضیح تمرینات :
تمرین اول :
کشیدن خط راست به طول( ۳ آ ) : (عمودی ، افقی ، مایل ۴۵ درجه) در ۸ جهت :
افقی از چپ به راست و برعکس ، عمودی از بلا به پایین و برعکس ، مایل ۴۵ از (پایین چپ) به (بلا راست) و برعکس ، مایل ۴۵ از (پایین راست) به (بالا چپ) و برعکس ( مطابق شکل )
در ضمن توصیه می کنم ۴ ضلع کاغذ ( ۳ آ ) رو یک سانت به یک سانت ( فقط دورکاغذ ) نقطه بگذارید و سپس شروع کنید به کشیدن خطها در ۲ جهت یکی در میان . ابتدا همه خطهای افقی بعد عمودی و بعد مایل ها و…
( هرجا اشتباه کردید و به نقطه دوم نرسید خط را کج نکنید و با خط دیگری آن را اصلاح کنید )
تمرین دوم :
به صورت کاملا اتفاقی داخل صفحه ۲ نقطه بگذارید و بعد آن دو را با پاره خطی به هم وصل کنید ! اگر به نقطه دوم نرسید آن را با یک خط دیگر اصلاح کنید (مطابق شکل ) تا جایی که صفحه کاملا سیاه شود !
تمرین سوم :
یک دایره با مرکز معلوم و به شعاع ۱۰ تا ۱۵ سانت بکشید و بعد شروع کنید به کشیدن قطر های آن ، دقت کنید که از مرکز عبور کنند و اگر رد نشد با خط دیگری اصلاح کنید ! صفحه را با دایره هایی با قطر های مختلف کاملا پر کنید .
تمرین چهارم :
یک چند ضلعی ( مثلا ۶ یا ۷ ضلعی ) بکشید و بعد از هر راس آن یک خط (مطابق شکل ) به سمت بیرون بکشید بعد با خطوط موازی اضلاع بین آنها را پر کنید . در صفحه آنقدر از این چند ضلعی ها بکشید تا پر شود.
تمرین پنجم :
ابتدا در صفحه یک سری خطوط منحنی و آزاد بکشید بعد ( مطابق شکل ) بین آنها را با پاره خطهایی پر کنید ، سعی کنید پاره خط هارا در جهتی بکشید که کوتاهترین فاصله بین دو خط منحنی باشد . و به همین ترتیب کل صفحه را پر کنید .
تذکر : این تمرین جهت تمرین خط است و با تمرین توپوگرافی فرق دارد که در آنجا جهت خطوط به سمت مرکز منحنی هاست تا بعد ایجاد شود

 

255nrwz

طراحی ساختمان اداری با رویکرد جدید

شرکت معماری بین المللی MVRDV  اخیرا ساختمان اداری جدیدی را در شهر شنژن چین طراحی کرده است که رویکرد جدیدی را برای یک محیط اداری دنبال می کند.

Building Guosen

در حقیقت هدف اصلی طراحان در این پروژه، ایجاد نمایی مناسب است به گونه ای که استفاده از نور مستقیم روز را برای تمام کارکنان در تمام طبقات فراهم آورد. برای دستیابی به این منظور در فضای ۱۸۴۹ مترمربعی این ساختمان اداری، هیچ محوطه کاری از نمای خارجی ساختمان بیش از ۱۱ متر فاصله ندارد و محیطی لذت بخش و متفاوت را در اختیار کارمندان قرار می دهد.

Building Guosen

این تفکر در طراحی در نهایت منتهی به یک برج۲۰۴ متری شد که لبه طبقات مربعی آن با زاویه ۳۵ تا ۵۵ درجه به سمت پایین تا شده و سایه بانی را برای طبقات پایینی خود فراهم می کند.

ساختمان اداری جدیدGuosen با بهره‌وری انرژی

از سوی دیگر لبه هر طبقه شیشه های بزرگ بادگیر ها را به را به هم وصل کرده که اندازه بادگیرها با توجه به جهت و موقعیت ساختمان متفاوت است این بادگیرها در قسمت شمالی کوچکتر و در قسمت جنوبی بزرگتر هستند.

Building Guosen

سیستم لوله‌های آب طویلی در سراسر ساختمان حرکت کرده و از گرمای حاصل از سلول‌های خورشیدی برای گرم کردن آب استفاده می‌کند (لوله‌ها در ساختمان دیده نمی‌شوند). در قسمت ورودی ساختمان، بادگیرها بالا کشیده شده‌اند و شیشه ورودی بزرگتر است و بدین صورت ورودی اصلی، رستوران و مرکز کنفرانس به وضوح دیده می‌شوند.

 

ساختمان اداری جدیدGuosen با بهره‌وری انرژی

Building Guosen

 

Building Guosen

Building Guosen

ساختمان اداری جدیدGuosen با بهره‌وری انرژی

ساختمان اداری جدیدGuosen با بهره‌وری انرژی

ساختمان اداری جدیدGuosen با بهره‌وری انرژی

ساختمان اداری جدیدGuosen با بهره‌وری انرژی

ساختمان اداری جدیدGuosen با بهره‌وری انرژی

 

معماری وتمدن هند

هند دارای چندین زبان و لهجه و گویش است خط و زبان اولیه آنها سانسکریت است که کتابهای زیادی به این زبان وجود دارد. مهمترین زبان عصر حاضر هند زبان اردو است که تشکیل شده است از لغات فارسی – عربی و ترکی و انگلیسی و لغات محلی .کلمه هند از نام بومی سیندهو که نام یک رودخانه بومی هند است و ایرانیها سیندهو را به هندو بدل کردند و هند را به نام هندوستان یعنی سرزمین رودخانه ها خواندن از این کلمه یونانیها کلمه ایندیا را بکار بردند.

 

 

به طرف جنوب غربی جاری است و پنچ شعبه مهم دارد که به پنجاب مشهور است .
▪ زبان : هند دارای چندین زبان و لهجه و گویش است خط و زبان اولیه آنها سانسکریت است که کتابهای زیادی به این زبان وجود دارد. مهمترین زبان عصر حاضر هند زبان اردو است که تشکیل شده است از لغات فارسی – عربی و ترکی و انگلیسی و لغات محلی .کلمه هند از نام بومی سیندهو که نام یک رودخانه بومی هند است و ایرانیها سیندهو را به هندو بدل کردند و هند را به نام هندوستان یهنی سرزمین رودخانه ها خواندن از این کلمه یونانیها کلمه ایندیا را بکار بردند.
▪ باستانشناسی هند : هنوز در هند حفاریات باستانشناسی به طور نسبی هم انجا م نگرفته است و از آثار دوره پارینه سنگی هند چیز زیادی بدست نیامده و تنها اشیاء نادری هست که در موزه های کلکته و بمبئی نگهداری می شود.
هنر دره سند :هند تمدنی به قدمت ایران و مصر و بین النهرین دارد چهار مرکز مهم تمدن باستانی هند شامل:
ـ موهنجودارو در هزاره سوم ق م
ـ هاراپا با فاصله کوتاهی بعد از تمدن موهنجودارو و در هزاره دوم ق م
ـ لوتال هزاره دوم ق م
ـ چان مودارو هزاره دوم ق م .
تمدن موهنجودارو در شمال غربی هند یعنی پاکستان قرار گرفته و هاراپا در پنجاب غربی واقع شده است و این دو شهر با وجود فاصله زیادی که از هم دارند تمدن نزدیک به همی دارند و این تمدن ها قبل از ورود آریائیها به هند است.
موهنجودارو و هاراپا از نظر معماری برای ساختن خانه های خود از خشت پخته و نیز از مصالح چوب برای پلکان و کف و بام خانه ها استفاده کرده اند و در این دو شهر حمامهای عمومی ،فاضلاب و مغازه های متصل به منازل ساخته اند و خیابانهای پهن و کوچه های بطور عمودی به یکدیگر ساخته شده و خانه ها اغلب چهارگوش و اطراف آنرا حیاط فرا گرفته و موهنجودارو بعدها بر اثر طغیان رود گنگ از بین رفته و لایه هایی ازشن و ماسه خانه ها را پرُ کرده است.
آثار هنری در سند به پنچ دسته تقسیم می شود :
ـ ظرفهای سفالین یا سفالینه های منقوش
ـ پیکره های سفالین کوچک اندام و بت های گلی
ـ مهرهای مسطح چند ضلعی
ـ مفرغینها
ـ مجسمه های سنگی با نقوش برجسته.
وسایل و اشیاء سفالین شامل سبوها و شکسته هایی از کاسه و ظروف دیگر به رنگ سرخ روشن و نخودی به ابعاد کوچک تا بزرگ، و ظروف بزرگ غالباً برای ذخیره آذوقه بوده است و نقوش روی زمینه های سرخ روشن و نخودی غالباً هندسی بارنگ سیاه بصورت دوایر متقاطع و نقش درخت و گاه پرندگان و جانوران و انسان هم دیده شده اند و بعضی از این سفالها با چرخ کوزه گری ساخته شده است که در زمان خودش ممتاز بوده است .پیکرهای سفالین چند نوع هستند بعضی ها احتمالاً اسباب بازی کودکان بوده مثل گاوهای کوهان دار کوچک با ارابه های گلی و میمونها که با ریسمانی به زمین کشیده می شدند.

● سر ستون سارانات
▪ مجسمه ها : مجسمه ها که در ابعاد کوچکتر ساخته می شد و بهترین نمونه این مجسمه ها مردی است با ریش بلند که از سنگ آهک ساخته شده و شبیه به مجسمه های سومری است و لباس یکره سنگی منقوش به گل سه پر است.

● اهمیت تمدن موهنجودارو:
تاریخ نشان داده زمانی که خئوپس اولین هرم بزرگ را در مصر می ساخت موهنجودارو دوره ترقی خود را طی می کرد و با سومر و بابل روابط بازرگانی و مذهبی و هنری داشته و دلیل وجود این روابط مهره های مشابهی است که در موهنجودارو و سومر پیدا شده و همچنین در خرابهای بابل مهره های گلی بدست آمده که به نظر” سرجان مارشال “در حدود هزاره دوم ق م از موهنجودارو به بین النهرین آورده شدند بعضی از پژوهشگران عقیده دارند که این تمدن شگفت انگیز از تمدن سومری اقتباس شده و برخی دیگر معتقد هستند که سومریان فرهنگ خودشان را از هند گرفته اند”وولی” هردو تمدن سومری و هند باستان را از یک اصل و یک فرهنگ می داند به هرحال نتیجه می گیریم که در آغاز هزاره سوم ق م تمدن سند از فرهنگ بابلی جلوتر و شکوفاتر بوده است .

● تمدن هند و تقسیمات آن :
هند را به دوره های مختلف تقسیم می کنند:
۱) دوران دراویدها
۲) دوره ودائی که ۱۵۰۰ ق م تا ۸۰۰ ق م
۳) دوره برهمن
۴) عصر فلسفی که از ۵۰۰ تا ۱۰۰ ق م
۵) احیاء هندوئیزم و عقیده بر پیدایش مظاهر الهی ۱۰۰ ق م تا ۵۰۰ میلادی
۶) دوره اسلامی قرن ۱۶ میلادی
۷) دوره استعمار و مسیحیت.
▪ دوره دراویدها : که ارواح کوه ،درخت و ستاره و سگ ومار واژدها را می پرستیدند و مار در بین این مردم مظهر ظهور و نیروی تولید می دانستند و جنبه الوهیت داشته است.
▪ دوران ودائی : قدیمی ترین خدایان ودائی نیروها و عناصر موجود در طبیعت بوده مثل آسمان و خورشید و زمین و آتش و نور وباد و آب و…
ودا به معنی دانش است و از کلمه ویده مشتق شده است یعنی دانش مقدس ،دعاها و وردها و اسطوره ها همه در کتاب ودا معروف است و یکی از معروفترین کتابهای دنیا است که به زبان سانسکریت نوشته شده و با کتاب اوستا حالت خواهری دارند و به همین دلیل اسطوره ها و خدایان ایرانی با هندی فوق العاده نزدیک هستند .خدایان در هند حالت طبقاتی دارند و به سه طبقه تقسیم می شوند:
ـ فرمانروا
ـ جنگجو
ـ مظاهر طبیعت.
▪ اوپانیشادها (برهمن ) : اوپانیشادها چکیده وداها هستند و به معنی نزد استاد نشستن است برهمن خالق کل است و “آتمن” یعنی” خود” و روح خود است و در مقابل برهمن است و اول باید انسان خود را بشناسد و سپس خالق کل را بشناسد و اوپانیشادها مردمی بودند که در جنگلها و دور از مردم زندگی می کردند و تزکیه روح و نفس می شدند و این منابع به آنها الهام می شده و یکی از منابع عرفان جهان است .
شاگردی از استادش سوال می کند که موجودات بعد از مرگ به کجا می روند و استاد جواب می دهد که برای ارواح ود راه وجود دارد ۱- راه خدایان ۲- راه نیاکان .
هندوها از همان زمان ودائی اعتقادداشتند که بعد از مرگ چشم انسان به خورشید برمی گردد و نفس و دم به باد می پیونددو کلامش به اتش و بطور کلی اعضاءبدنش به کائنات متصل می شود ولی در اوپانیشادها مراتب هستی توسعه پیدا کرده است کسانی که راه نیاکان را می پیمایند بعد از مرگ به دود تبدیل می شوند و بعد وارد سیاهی شب شده و از آنجا مرحله ای را طی می کنند تا به ماه برسند و این روح که بالا آمده در ماه مستقرمی شود و به اندازه کارهای نیکی که انجام داده در آنجا بهره می برد و وقتی فضایل او به اتمام رسید با همان شرایط از ماه خارج می شود و وارد هوا می شود و تبدیل به دود می شود و به صورت ابر و باران به زمین می رسد و مثل دانه ای در زمین رویش می کند و تغذیه می کند و بعد وارد مرحله جدیدی می شود راه نیاکان راهی
است که افراد عادی طی می کنند یعنی کسانی که در زندگی دنیوی دارای قید و بند بودند و به مقام آزادی و نجات نرسیده اند و بعد از مرگ دچار گردونه دنیا می شوند و ماه یک بهشت موقت است برای آنها.
راه خدایان : به نظر اوپانیشادها دانایان و فرزانگان که بیشتر زندگی خود را صرف تصفیه نفس کرده اند به واقعیت مطلق رسیده اند بعد از مرگ به آتش وارد می شوند و سپس به روشنایی روز و بعد به ماه می رسند و بعد به خورشید و سرانجام به بارگاه برهمن راه پیدا می کنند و این راهی است بی بازگشت.
▪ عصر فلسفی ۵۰۰ تا ۱۰۰ ق م :
جین ها : موسس این مسلک “مهاویرا” بود تولد او را قرن ششم ق م می دانند .این مذهب به علت اینکه با سیستم کاست موافقت داشته در هند استمرار پیدا کرده است جین ها پا برهنه راه می روند و تنها از پوشش یک لنگ استفاده می کنند و گوشت هیچ موجود زنده را نمی خورند و هنگام عبور از معابر جارو بدست موجودات کوچک را کنار می زنند و راه رستگاری را در ریاضت کشی می دانند و اعتقاد به این موضوعات دارند:
ـ دروغ نگوئید
ـ هیچ موجود
زنده را نکشید
ـ به لذتهای دنیا توجه نکنید
ـ چیزی را که به شما نداده اند به زور نگیرید.
بودا ::بودا شاهزاده ای بود در بنارس بدنیا آمده و در زیر درخت به روشنگری رسید و بعد به نیروانا وارد شد.
در هند یکی از کسانی که این مذهب را گسترش داد “آشوکا” بود که سومین پادشاه از سلسله موریانی هند بود .
روحانیون مذهب بودائی لباس بلند می پوشیدندو برحسب دوره های مختلف تحصیلی و کسب علوم دینی رنگ لباسها فرق می کند مثلاً رنگ زرد نشانه اجتهاد است و مومنین سرهایشان را می تراشند زن و مرد، وتسبیح بلند نیز دارند.
ساتوها هستند که در طرفین بودا قرار می گیرند .چشمان مجسمه های بودا فرو افتاده که علامت بصیرت هست و بینایی کامل ،گوشهای بزرگ که تا روی شانه هست که رمز و علامت دانایی است و خال وسط پیشانی به معنی چشم سوم و علامت معرفت است و موهای روی سر جمع شده و سمبل فوق
جنسیت است و گاهی در بین مجسمه ها لبخندی بچشم می خورد که مفهوم آن بی اعتنایی به دنیا است.
▪ هنر معماری بودایی :بودا هنگام رحلت از جهان به شاگردانش وصیت کرد که او را بسوزانند و خاکستر او را بر تقاطع چهار راهی دفن کنند این چهار راه به معنی رمز و علامت است و این علامتها عبارتند از :
ـ مرده سوزی
ـ قرار دادن خاکستر مرده درون یک ظرف
ـ دادن کفاره
ـ نصب یادبود . البته عمل مرده سوزی در آئین هندوئیزمها وجود داشته که وارد مذهب بودائی شده و در بین بودائی ها گاهی بعد از مرده سوزی خاکستر مرده را یا به آب گنگ می دهند یا از فراز کوهی به باد می دهند که چیزی از آن باقی
نماند.بعداز اینکه خاکستر را دفن نمودند بر فراز آن ظرف خاکستر ،تلی از خاک انباشته کرده و به همان شکل بنایی سنگی بوجود آمد که در اصطلاح زبان هندی به آن “استوپا” می گویند که بناهای سنگی هندی هستند یکی از بزرگترین استوپاها در زمان “آشوکا” و بنام” سانچی استوپا” (تل خاک بسیار بزرگ ساخته شد .

● استوپا قدیمیترین بنای مذهب بودیسم
استوپاهای قدیمی غالباً یکی از آثار بودا در زیر آن دفن است مثل دندان ،تارمو،جارو،و غیره استوپاها دارای چهار دروازه ورودی هستند که احتمالاً این دروازه ها چوبی بوده که بعداً به علت پوسیدگی از دروازه های سنگی استفاده کردند و تمام قسمتهای این دروازه ها پر از نقوش است که عمل کنده کاری روی چوب را تداعی می کند و فضای خالی بین نقوش وجود ندارد که از مهمترین خواص هنر شرق است نقوش عبارتند از : نقش فیل – درخت – بودا ساتوها- گردونه مقدس – گل نیلوفر- چتر سلطنت – اسب بی سوار – تخت خالی – جای پا – زنان وسوسه گر.

● مراحل تحول اولیه استوپا
▪ استوپا سانچی : گنبد بسیار بزرگی است که در روی یک صفه سنگی است که این بنای گنبدی شکل را بعضی تشبیه به تخمدان گل نیلوفر می کنند و بسیاری از محققین عقیده دارند این نوع گنبدها بی تاثیر بر روی گنبدهایی که بعداً در شرق بوجود آمده نیست .دورتادور گنبد دارای نرده است که سابقاً چوبی بوده که حالا سنگی است و دور کل بنا نرده بزرگی است که زوار بتوانند به راحتی این محل مذهبی را زیارت کنند بالای گنبد میله ای قرار دارد که علامت چرخ سلطنت است.

معابد بودایی بطور کلی به دو دسته تقسیم می شوند:

۱) معابدی که دارای یک سالن بزرگ مرکزی و دوتا سالن جناحی هستند که این سالن های جناحی بوسیله ستونها مشخص می شوند و در بالای تالار اصلی یک استوپا قرار دارد.
۲) معابد مستطیل شکل که دارای تالار مرکزی که در اطراف این تالار حجرهایی قرار دارد که مربوط به راهبان هندی است.
غارهای آجانتا : مجموعه معابدی هستند که در دل کوه کنده شده که این مجموعه دارای ۳۳ زیارتگاه بوده که اکنون ۲۹ عدد از آنها سالم مانده است و بقیه به علت نفوذ بیگانگان بخصوص انگلیسی ها در هند از بین رفته چرا که کشف این غارها بطور تصادفی بوده و بیگانگان با عجله آثار هنری داخل آنها را به تاراج برده اند و نقاشیهای داخل غارها در اثر بی توجه ای از بین رفته است (معابد بودایی بطور کلی جهت زیارت مطلق نیست بلکه بیشتر برای ریاضت کشی است )
آثار درون غارهای آجانتا مربوط می شود به قرن دوم ق م تا قرن ششم میلادی و بیشتر آثار مربوط به بودائیان است طرز کشیدن نقشها به این شرح است: ابتداء دیوار غار را صاف می کردند و بعد چند لایه مخلوطی از شن و پودر صدف و گرد آجر و یک نوع سریشم مخصوص با لعاب سبوس برنج که چندین بار این لایه ها روی دیوار کشیده شده بود و آخرین بار پوشش از موم و پودر سنگ خارا به دیوار اضافه می کردند ورنگهای بکار رفته در نقوش سفید- سیاه – آبی – قرمز و زرد است که همه از مواد طبیعی گرفته می شد و طرح های اولیه با ذغال مشخص می شده و بعد از اتمام نقاشی رنگ ذغال را پاک می کردند و طرز طراحی به طریق خطوط تند و کند بوده است (ظریف و ضخیم )اطراف بینی و چشمها را بسیار ظریف قلم گیری می کردند و بطور کلی مجموعه نقاشی در مرکز صحنه، خود بودا قرار داشت و جای خالی دیده نمی شود.
نفوذ هنر هخامنشی در هند در دوران آشوکا: بعضی از محققین اعتقاد دارند که وارث تمدن هخامنشی در هند اسکندر و سردارانش بوده اند در حالی که وارث حقیقی این تمدن سلسله موریانی هند بوده است بسیاری از بناهایی که در این دوران در هند ساخته شده کاملاً تحت نقوذ هنر هخامنشی بوده و احتمالاً سلسله موریانی از نژاد ایرانیان می باشند.ستونهای فرمان یا منفرد که در سراسر هند نظیر آنها پیدا می شود مربوط به آشوکا است که تعلیمات بودا و گفته های آشوکا روی آنها نوشته شده که این ستونها الهام گرفته از ستونهای ایرانی است (دوران هخامنشی داریوش )
ونهای هخامنشی (پرس پلیس) تخت جمشید آپادانا از هر تسفلد ۴- سرستون پاتالی پوترا ۳- مدخل لومارساریشی نخستین نمونه سنگ نگاری هند از سالنامه باستان شناسی هند
▪ مقایسه ستونهای دوران آشوکا و ستونهای هخامنشی:پایه ستونهای تخت جمشید به صورت زنگ برگشته و بدنه ستون دارای تراش قاشقی شکل است و سرستون هخامنشی دو گاو یا عقاب یا شیر پشت به هم داده است ولی در هند پایه ستونها مربع شکل است و بدنه ستون بدون تراش و بر روی آن تختک قرار دارد و در روی تختک سه شیر پشت بهم داده شده است و در چهار طرف تختک چهار نقش برجسته وجود دارد که نشانگر چهار حیوان مقدس است شیرهای دوره آشوکا قابل مقایسه با شیرهای هخامنشی است و اندازه ستونها در هردو کشور قابل مقایسه است تفاوت این ستونها در این است که در تخت جمشید ستون جزء ساختمان است و حمال سقف است ولی ستونهای هند منفرد و جنبه فرمان دارد .گل نیلوفر در هردو کشور زیاد استفاده شده ولی در مذهب بودا جنبه تقدس دارد ولی در ایران علامت سلطنت است.
دوره هندوئیزم (برهمنیزم ) در هندوئیزم به سه خدای مهم بر می خوریم: ۱- برهما ۲- شیوا ۳- ویشنو برهما که خالق کل است و هندی ها اعتقاد زیادی به این خدا ندارند چرا که با خلقت ،مردم را به رنج و عذاب انداخته است.
۳) شیوا یکی از بزرگترین خایان هند است که یک حالت پیچیده دارد خدای کشنده و فنا کننده است قهار و جبار است و اگر برگ خشکی از درخت بیفتد معلول قدرت اوست و مردم قدیم عقیده داشته اند او در کوهستان زندگی می کند و از قله کوهها می آید و باعث نابودی می شود و برای این باعث نابودی می شود که زمینه را برای زنده کردن آمده کند و این دلیل آب و هوای هند است و در این سرزمین نابودی مطلق نیست و اگر چنین فکر را مو شکافی کنیم می بینیم که شیوا خدای بدی نیست بلکه نمادی از تولد و تناسل است پیرها باید بروند تا جوانان بیایند و او را بصورت رقص نشان می دهند در روی مجسمه شیطان دروغ و او دارای چهار تا بازو است در یکدست طبل کوچک است و در دیگری شعله فروزان و شکل هلالی ماه روی سرش است و چشمی در پیشانی و آب رود گنگ از موهای او جریان دارد و سرتا پای وجودش نیروی حیات است و رقص شیوا رمز چرخش زائیدن و مردن است یکی بدنیا می آید و با سرعت بسوی مرگ می رود و چشم پیشانی نشانه قدرت بیشتر اوست و رنگ صورت او کبود است و گردنبندی از مار به گردن دارد و صورت دیگری که از شیوا نشان می دهند در حال تفکر است و اطراف او خاکستر است و موهایش پریشان است و به همین دلیل او را حامی مرتاض ها می دانند و برای شیوا چند همسر قائل هستند و حتی پرستش همسرهای شیوا در هند خودش یک مکتبی را بوجود می آورد.یکی از فرزندان شیوا سرفیل و پیکر انسان دارد و دیگری بصورت گاو تجسم شده است .
رقص شیوا رمز زادن و مردن است بطوریکه رقص در هند جنبه مذهبی دارد و رقاص سعی می کند با تنظیم حرکات بدن خودش را به خدا نزدیک کند و شیوا بر طبل می نوازد و آغاز حیات را اعلام می کند و آتش که به دست دارد رمز مردن و تباهی است و همسر شیوا مهمترین رقص مذهبی را انجام می دهد و بر خاکستر شیوا می رقصد یکی از سمبلهای مهم شیوا مار است رقص شیوا با مار کبری به این ترتیب است که اگر رقاص از گزند نیش مار رهایی یابد توانسته است با حرکات رقص او را سحر کند و به مرتبه خدایی برسد.(رقص همسر شیوا بر روی خاکستر شیوا معروف است )
▪ معماری برهمنیزم : معابد ویشنو پرستان در شمال هند است و مشخصات آن عبارتند از تالار بزرگ به علاوه یک بتکده مربعی شکل با برجی بسیار بلند و بام اغلب این معابد بصورت نیلوفر است در داخل تالار معبد نقش برجسته خدایان است و ویشنو گاهی بصورت شیر و زمانی بصورت قهرمان انسانی تجسم می شود
مهمترین معبد ویشنو بصورت کالسکه ای بزرگ با چرخ ساخته شده است که هرکدام از چرخها حدود ۱۰ پا بلندی داردو در حقیقت معبد را شبیه به ارابه ای نقش کرده اند که ویشنو را به آسمان ببرد.
معابد شیوا پرستان در جنوب هند قرار گرفته است و دارای حیاط وسیع و مستطیل شکل و با پوشش سقف بصورت زیگورات است
غالباً خارج معابد دارای تزئینات بی شمار است و هزینه قسمت خارجی معابد از تمام هزینه های ساختمان بیشتر است حدود هزارو دویست معبد قدیمی در هند است که همه دارای نقشهای برجسته است که این نقوش شبیه کنده کاری روی چوب است نقوش زن در بین حجاری ها دیده می شود که غالباً به مفهوم مادر می آید و نقوش جزئی از معماری است و نقوش فیل ومارکبری وافعی زیاد است و مجسمه های مختلف در داخل معابد است و برهما را گاهی
بصورت سه صورت یا چهار صورت نشان می دهند و شیوا را با سه چشم تجسم می کنند.

معماری وتمدن هند

سقف های تیرچه بلوک :

سقف های تیرچه بلوک

یکی از سیستم های رایج اجرای سقف در سازه های بتنی سقف های تیرچه بلوک هستند که اجزای تشکیل دهنده آن عبارتند از میلگرد – تیرچه – بلوک یا پلاستفوم (یونولیت) – بتن بالا یا بتن درجا که در بالای سقف قرار گرفته و موجب اتصال تیرچه ها به همدیگر و یکپارچه کردن آنها می گردد که مراحل اجرای آن به شرح زیر است : 
ابتدا به ستون سازی  می پردازیم به طوری که میلگرد ها و خاموت ها طبق نقشه های سازه ای بسته می شود…

سقف های تیرچه بلوکسقف های تیرچه بلوک

و سپس قالب بندی ستونها و بتن ریزیآنها انجام میشود.

سقف های تیرچه بلوک
سقف های تیرچه بلوک

پس از اجرای ستونها کف سازی برای ایجاد شناژها انجام میگیرد

سقف های تیرچه بلوک

پس از کف سازی آهن گذاری تیرهای دهانه ها انجام می شود و آهن هایی که به صورت عمودی در تیرها قرار دارند آهن ریشه برای ستونهای بالا هستند.

سقف های تیرچه بلوک
سقف های تیرچه بلوک

طبق تصاویر بالا با آهن گذاری تیرهای اصلی  بوجود آمدند و در مرحله بعدی تیرچه ها را در دهانه ها گذاشته می شوند.

سقف های تیرچه بلوک

حداکثر سازه های ۲ تیرچه نباید از ۷۰ سانتی متر بیشتر باشد ولی اغلب قریب به اتفاق مهندسین ایرانی فاصله ۲ تیرچه را ۵۰ سانی متر محاسبه می نمایند به همین دلیل کلیه بلوک هایی که در بازار ایران موجود است ۴۰ سانتی متر میباشد (محور تا محور تیرچه ۵۰ سانتی متر) که در بین تیرچه ها قرار میگیرند.

سقف های تیرچه بلوک

بعد از چیدن تیرچه  بلوک روی سقف میلگرد های حرارتی را میچینند قطر میلگرد حرارتی حداقل ۶ میلی متر و فاصله آنها از یکدیگر حداکثر ۳۰ سانتی متر و جهت آنها عمود بر میلگرد های بالای تیرچه می باشد و  در ۲ جهت چپ و راست هم چیده می شود و در نهایت با بتن ریزی سقف تکمیل و به طور کامل اجرا می شود .

سقف های تیرچه بلوک

 

گردآوری: رامین صادقی

 

 

 

 

 

 

 

نمونه اسکیس های دانشجویان و تحلیل استاد آرتور

اسکیس برگزیده هفته اعضای باشگاه مهندسان ایران

اسکیس از : Arc 370
روان نویس(نوک نمدی)، ماژیک، مداد شمعی

تحلیل استاد : آقا / خانم arc 370 کار شما خوب شده. ۱- آزادی خطوط خوب بود ولی کمی هدفمندتر باید باشد، تا بنا بیشتر مورد توجه باشد.
۲-آسمان بناهایی همچون برج ها بهتر است که تا طبقه آخر نرود.
موفق باشید . به امید کار بهتر

نمونه اسکیس های دانشجویان و تحلیل استاد آرتور

اسکیس از : سحر
تکنیک : پاستل

تحلیل استاد :سحر خانم کار شما برای شروع خوب بود ولی ۱- باید سعی کنید در ارائه با پاستیل پس زمینه از بنا جدا شود و تاکید بیشتر روی بنا باشد.
۲- کنتراست شیت هم باید بیشتر شود.
موفق باشید.

نمونه اسکیس های دانشجویان و تحلیل استاد آرتور

اسکیس از: فرهیخته
عنوان:طرح شماتیک داخلی
تکنیک:آبرنگ
مدت زمان طراحی و ارائه: ۱:۲۰

تحلیل استاد : خانم فرهیخته عزیز سعی کن که به خطوط عمودی بیشتر توجه کنی و نیاز است برخی از سطوح مثل کف و دیوارها بیشتر تیره شود تا کنتراست بیشتری ایجاد شده و پرسپکتیو گویا تر شود.
موفق باشید.

درز انبساط (کنترل) :
درزهای عمومی در نظر گرفته شده که درزهای کنترل یا انبساط نامیده می شوند نیروهای ناشی از انقباض و انبساط را با یک الگوی منظم جذب می کنند و تا حد معینی از کنده شدن قطعات بتنی (پیاده رو) جلوگیری می کنند. درزهای انبساط در فاصله‌های ۲۰ فوتی (۶ متری) در دال‌های بتنی کف که روی زمین قرار گرفته‌اند و در دیوارهای بتنی اطراف ساختمان در نظر گرفته می شوند.

 

555

 

نیمی از طول میلگردهای بکار رفته در دیوار و سنگفرش در هر درز کنترل قطع خواهند شد تا موجب ایجاد شکاف در آن قسمت‌ها بجای قسمت‌های دیگر شوند.
۳- دیوارهای بلوک بتنی تمایل دارند تا در هنگام سخت شدن و از دست دادن آب کاهش حجم داشته و ترک بر دارند آنها در فواصل ۲۰ تا ۴۰ فوتی (۶ تا ۱۲ متری) به درزهای انبساط نیاز دارند که به میزان محتوی رطوبت بلوک‌ها در زمانی که در محل خود نصب می شوند بستگی دارد.

 

دیوارهای گچی خارجی نیز مستعد کاهش حجم‌اند و برای آنها هم درزهای انبساط در فواصل حدود ۱۰ فوت (۳ متر) برای مهار ترک‌برداشتن توصیه می شود- سطوح دیوارهای داخلی و سقف اغلب به درزهای انبساط احتیاجی ندارند. زیرا از دیوارهای گچی پیش ساخته و یا پوشش گچی ساخته شده‌اند و گچ بعد گیرش در اثر تغیرات دما چندان تغییر حجم ندارد- لکن ازدیاد حجم گچ هنگام گیرش و تراکم و درهم فشردگی حاصله از آن همچنین جابجایی‌های ساختار زیرین می تواند باعث ایجاد ترک در دیوارها و سطوح وسیع گچ کاری شده گردد، بنابراین دیوارهای گچی و سقف‌های بزرگ باید بوسیله درزهای انبساط در فواصل ۳۰ فوتی (۹ متری) تقسیم‌بندی شوند – در جزئیات یک درز انبساط معمولی برای گچ، رابیتس در روی خطوط درزهای انبساط قطع شده و موجب بوجود آمدن خطوط ضعیفی می شود که حرکات داخل دیوار را به سمت خود سوق می دهد و از ایجاد آن در جاهای دیگر جلوگیری می کند، نوار فلزات انعطاف‌پذیر ضمن ایجاد ظاهری زیبا سطوح گچی را در یک تراز نگه داشته و در جابجایی‌ها براحتی می تواند حرکت کند.

 

888

آجر نیز با جذب مقادیر اندکی رطوبت (در ماهها و سالهای بعد) کمی منبسط می شود لذا در دیوارهای آجری درزهای انبساطی در حداکثر فواصل ۲۰۰ فوتی (۹۰ متری) توصیه می شود، یک نوار سخت لاستیکی در مرکز دیوار، قطعات دیوار را بهم متصل می کند.

برخی واژگان مهم و ضروری زبان تخصصی معماری :

  • معماری مصری
  • Egyptian architecture
  • معماری یونان
  • Greek architecture
  • معماری ایرانی
  • Persian architecture
  • معماری کلاسیک
  • Classical architecture
  • معماری رومی
  • Roman architecture
  • روم
  • Rome
  • معماری رومانسکی
  • Romanesque architecture
  • معماری اسلامی
  • Islamic architecture
  • معماری گوتیک
  • Gothic architecture

 

 

شرکت معماری آرتور و همکاران (AOA)
تلفن: ۲۲۹۸۳۳۸۵ و ۲۲۷۰۶۶۳۱
آدرس: فرمانیه، بلوار اندرزگو، خیابان وطن پور شمالی، بن بست هنگامه، پلاک ۳