مقاله ادبیات الگو در فضاهای شهری و معماری
تاملی در حقایق پنهان در معماری و شهرسازی سنتی
نویسنده : دکتر هادی محمودی نژاد
چکیده:
با تامل در فضاهای سنتی معماری و شهرسازی ، می توان حقایقی را دریافت که در چارچوب سلسله ای از الگوهای فضایی _ محتوایی ، خود را نشان می دهد ، چنانچه در بستر همین ادبیات کارامد در معماری و شهرسازی سنتی است که در “کتاب شهر سنتی ایرانی” ، دیباچه ای برخوردار از واژگانی اصیل دیده می شود که مقدمه و متن شهر سنتی را با زیبایی و فصاحت کامل رقم می زند. از سویی دیگر ، “زبان معماری” امروز از واژگانی مانند فرم ، مصالح و عملکرد شکل می گیرد ، حال آنکه ترکیباتی که از واژگان این زبان ساخته می شود ، نمی تواند ارتباط یا پیوستگی اندکی برای نزدیک شدن به یک “زبان الگو” برقرار کند. این واژگان محدود ، ادبیات جدیدی را جایگزین “زبان الگوها” می کند که از کارایی و کارامدی بهینه ، بهره ای ندارد و از توانمندی برای ارتباط با دیگر “زبان های الگو” بر خوردار نیست. در قالب همین “ادبیات “ناکارامد است که فصلهای “کتاب شهر” در “مقدمه ومتن”بصورت ناصحیح شکل می گیرد و “فضاهایی” را در ساختار شهری بوجود می آورد که هیچگونه “تعامل اجتماعی” و “مراودات شهروندی” را در خود نمی پذیرد و تنها “کالبدی” شکل گرفته از واژگان محدود این زبان _فرم، مصالح و سبکهای معماری_ را رقم می زند. بر این اساس ، لازم بنظر می رسد با تدقیق در ادبیات الگو در فضاهای معماری و شهرسازی سنتی به حقایقی پرداخته شود که می تواند در شهرهای امروز مورد کاربست یابد ، چنانچه ضرورت رویکرد این نوشتار را نیز تشکیل می دهد.
مقدمه:
فضای شهری مکانی است که داستان زندگی جمعی در آن گشوده می شود و از این بستر است که مرزهای اجتماعی در آن ، در نوردیده می شود و برخوردهای از پیش تعیین نشده ، بوقوع می پیوندد. این مقوله از دو جهت دارای اهمیت اساسی است: ” نخست اینکه فضاهای شهری بستر تعاملات اجتماعی و مراودات شهروندی است که نقشی اساسی در شکل دهی به مشارکتهای شهروندی و شکل گیری سرمایه اجتماعی دارد” ، و “دوم اینکه فضاهای شهری را دارای این توانمندی می دانند که می توانند در افزایش “همبستگی ملی” و “ارتباطات پایدار اجتماعی” که نیازمند بسترسازی کالبدی است ، مفید واقع شوند. این امر ، در معماری و شهرسازی سنتی ایران چنان بازتابی دارد که در اسناد و مدارک تاریخی ، از کوچه هایی بن نام “کوچه های آشتی کنان” یاد می شود که مورد استفاده برای آشتی دادن همسایگان و خویشاوندان بوده است ، چنانچه بدلیل عرض اندک این کوچه ها ، افراد با هم رو در رو شده و تعاملات و ارتباطات اجتماعی انها ، دوباره بازسازی می شده است. ریشه هریک از این کارکردهای اجتماعی را ، بایستی در الگوهای رایج در معماری سنتی شهرهای ایرانی دانست که نقش اجتماعی خود را به بهترین نحو به انجام می رسانده اند. علاوه بر این، “الگوها” را می توان رویکردی به “معیارها” و “سنجه هایی” دانست که امکان بهترین “کارکرد” را ممکن می کنند. بر این اساس یک الگو ، شاخصه ای بارز و سنجه ای کامل است که بهینه ترین و کارامد ترین “راهکار” را در پاسخگویی به “نیازهای یک سیستم” فراهم می کند.کاربست الگوها در علوم می تواند رهیافتهایی برای افزایش کارامدی موثر در عملکرد ، بشمار بیایند و در هنگام هرگونه “مداخله” در ساختار، بر کارامدی نتایج بیفزایند. همچنین الگوها را راه حلهایی برای یک طراحی مناسب می دانند که امکان کارکرد بهینه و مطلوب را در عرصه “پاسخگویی فضایی” ممکن می کند. بکارگیری الگوها در معماری به تحقیقات “کریستوفر الکساندر” (Alexander,1977) و ایشیکاوا (Ishikawa,1977) بر می گردد که به تبیین و تعیین ۲۵۳ الگو در طراحی منجر می شود. بایستی به این نکته اساسی اشاره کرد که اگر در فرایند طراحی فضاهای شهری یا معماری به الگوها التفات نشود، این طراحی توان ان را ندارد که با “کاربران طرح” ارتباط برقرار کند. این امر می رساند که الگوها دارای “زبانی مشترک” در ذات خویش هستند که به مثابه عنصری “ارتباطی” با انسان در طراحی فضا بشمار می آیند. الگوها را می توان به طرق متفاوتی با هم آمیزش داد، در حالی که قواعد و قوانین لازم برای آمیزش این الگوها مورد تدقیق قرار نگرفته است. الگوها می توانند دارای ارتباط و برهمکنش باشند (الکساندر، ۱۹۶۵_۱۹۶۴) و بر این اساس هر گونه نارسایی در الگوها می تواند ناشی از نفهمیدن زبان الگوها باشد. معماران و طراحان شهری از نحوه “ترکیب الگوها” آگاهی ندارند و اغلب طرحی که حاصل می شود، در مقیاس کلان دارای انسجام و “یکپارچگی” برای رسیدن به یک “محیط پاسخگو” نیست. زبان الگو در برنامه نویسی رایانه ای کاربست فراگیری دارد (Gabriel,1996,pp.76-98) بدانگونه که هر راه حلی که در برنامه ای دیگر ظاهر شود ، می تواند الگو باشد (Gamma,1995,pp.32-33 ).بدانگونه که با بکارگیری آنها می توان برنامه های رایانه ای پیچیده ای را پدید آورد (Schmidt, Coplien, 1995,p.76) . الگوها می توانند برهمکنش متفاوتی داشته باشند که در نمایه شماره۱ به انها اشاره شده است. با التفات به شیوه های” اتصال الگوها” می توان بیان کرد که دو وجه مختلف الگوها ، خود را می نمایانند. نخست اینکه “مولفه” های یک الگو گنجایش آن را بعنوان یک الگوی بزرگتر نمایان می کنند. دیگر اینکه “مرز مشترک” این الگو با سایر الگوها ، اشتراکات و ارتباطات ان را در همان سطح تعیین می کند. دو الگویی که در یک سطح قرار دارند ، می توانند یکدیگر را کامل کنند ،گاهی با هم همزیستی کنند یا لزوما مکمل هم باشند. انتقاد وارد بر الگوهای الکساندر در کتاب “زبان الگوها” نیز در این نکته است که با “اقتصاد کاربردی” و “فرایند ساخت” همگونی ندارد . زبان الگو این ایده الکساندر را در بر می گیرد که چگونه می توان “محیط مصنوع” زندگی را انسانی ساخت که شامل الگوهایی می شود که از “کفسازی فضاهای شهری” تا “مقیاس یک کلانشهر” را در بر می گیرد (Alexander,1977 ) بعنوان مثال الگوهای شهری “بلند مرتبه سازی” را رد می کنند و الگوهای ساختمانی نیز “کیفیتهای ساخت” را که پیمانکاران امروزی انها را به اجرا در می آورند. نکته اساسی نیز همین است که چگونه باید این تناقضات را کاهش داد و به نوعی هماهنگی در زبان الگوهای مختلف_بطور مثال الگوهای الکساندر و الگوهای اقتصادی زمین وساخت _را بوجود آورد تا بتوان بهبود کیفی را در ساختار شهری ممکن نمود. ضرورت همین ارتباط در دستر زبان جدید طراحی شهری است که باعث تدقیق در ساختار زبانهای الگو و برهمکنش آن با زبان الگوی معماری و شهرسازی می شود.
فضاهای عمومی در معماری و شهرسازی :
“فضا”، ادراک آگاهانه محیط بوسیله انسان است که تاثیر فعالیتهای انسانی آن را از حالت توده (Mass) به فضا (Space ) تبدیل کرده است (رفیعیان وعسکری، ۱۳۷۸) . همچنین آنرا نقطه ای خاص در سطح زمین می دانند که محلی قابل تعریف و شناسایی برای ارزشهای بشری و اجتماعی است (می هیو ، ۱۹۹۷ ، ص ۳۲۷). فضا برای اشاره صرف به موقعیتها و محلهای مکانی بکار نمی رود ، بلکه برای قراردهی مردم در ساختارهای اجتماعی نیز مورد استفاده قرار می گیرد (رلف ، ۱۹۷۶ ، ص ۳۰۱) بر این اساس “موقعیت فرد در اجتماع” بر محل “فرد در فضا” نیز تاکید دارد و می توان نتیجه گرفت که این دو معنی در “ظرف زمان “با هم آمیخته شده اند. فضا در راستای “هویت یابی” از عناصر متنوع و “متجانس” تشکیل می شود و نحوه استقرار و جایگیری عناصر و “ارتباطات متقابل” (Interaction ) بین آنها در راستای اهداف مجموعه را، شکل دهنده پیکره ای همگن و متجانس می دانند که هویت و مفهوم جدیدی را بوجود می آورد که “مکان” نام می گیرد. بر این اساس فضا را شالوده شکل گیری مکان می دانند که سه عامل “رفتار انسانی”، ” مفاهیم و “شاخصهای فیزیکی” و روابط بین آنها، در هویت بخشی و مقبولیت اجتماعی آن نقش دارد.(افشار نادری، ۱۳۷۸ ، ص ۴). فضاهای شهری در صورت کاربست بشری ، می توانند به “مکان شهری” ارتقا یابند و احساس خاص “محلیت “را برای شهروندان حاصل کنند (سیمون، ۱۹۸۲ ، ص ۱۳۱) . رسالت معماری و شهرسازی را نیز می توان در این امر دانست که “فضا” را تبدیل به “مکان” کند که بمعنای “بالفعل سازی” محتوای “بالقوه محیط” است (نوربری شولتز، ۱۹۷۵ ، ص ۴۵) . همچنین مفهوم فضا با مکان (هایدگر، ۱۳۷۹ ، ص ۷۳) و با زمان (وینی ، ۱۳۷۸ ، ص ۲۹۷) دارای ارتباط تنگاتنگی است که در پیوستگی مفهومی آن با زندگی اجتماعی و تاریخی ، تاکید دارد. فضاهای شهری علاوه بر دارا بودن کارایی کارکردی ، باید در “مفاهیم اجتماعی” نیز کارامد باشند و تلاش شهرسازی باید در راستای شکل دهی این عناصر ارتقا بخش اجتماعی، خاصه در عرصه فضاهای عمومی شهری باشد. از سوی دیگر ، یک فضای شهری دارای خصیصه های اقتصادی اجتماعی و حتی معیارهای “زیباشناختی” و “روانشناختی” ویژه ای است (محمودی نژاد ، ۱۳۸۵) . فضاهای شهری و شکل متعالی تر آن یعنی “مکانهای شهری” می توانند در بستر مفاهیمی مانند روانشناسی رفتاری مورد بررسی قرار گیرند که نشانگر این امر است که فضاهای شهری و خاصه فضاهای عمومی شهری ، مکان تعامل و رفتارهای شهروندی است و روح اجتماعی و احساس تجانس اجتماعی را در خود شکل می دهد (پارکر و کانتر، ۱۹۶۸ و ۱۹۷۷) . کریر (۱۹۹۷Krier,) بر این گمان است که فضاهای شهری صرفا در ابعاد “هندسی “و زوایای گوناگون ساختمانی تعریف نمی شود زیرا این برداشت از فضا ، اصولا در قلمرو “معماری” حاکم است بلکه معیارهای زیباشناختی ، سهولت “ارتباطات اجتماعی” و “رفتاری” در مقیاسی برتر است که به فضا ماهیت فضای شهری می دهد و در تناسب با نیازهای زمانی و مکانی افراد جامعه است که خصلت مطلوب یا نامطلوب بخود می گیردGolany,1996) ) . بر این اساس است که فضاهای شهری ظرف “فعالیتهای شهری” و بستری برای “تعاملات اجتماعی” بشمار می آیند که فعالیتهای مرتبط با آن سه طیف متفاوت را در بر می گیرند (Gehl,1987). دسته اول ، فعالیتهای شهروندی در شهر را فعالیتهای با اهمیت می دانند که تحت هر شرایطی اتفاق می افتند و ارتباط خاصی با ویژگیهای منحصر بفرد اجتماعی ندارند. فعالیتهایی مانند رفتن به محل کار و انجام خرید و انتظار در ایستگاه اتوبوس را در این دسته جای می دهند. دسته دوم ، “فعالیتهای گزینشی و انتخابی” هستند که در شرایط مناسب و وضعیت دلخواه افراد، ضرورت می یابند. قدم زدن در هوای آزاد، توقف در مکانهای تفریحی، نشستن و استراحت در مکانهای جذاب و دیدنی، از فعالیتهای انتخابی به شمار می آیند. دسته سوم ، فعالیت شهری را “فعالیتهای اجتماعی” می دانند که بر اساس ویژگی فضاهای شهری در ابعاد “کالبدی” یا “روانی”، گستره وسیعی از رفتارهای شهروندی را در بر می گیرند. این فعالیتها به دلیل تاثیر پذیری از فعالیتهای دیگر “فعالیتهای نهایی” نیز خوانده می شوند. شرایط خاص فضاها در بعد کالبدی ، از نظر ایستادن، نشستن و بازی کردن ، این فعالیتها را تحت الشعاع قرار می دهند. بر این اساس حتی ابعاد کالبدی فضاهای شهری در روند “اجتماع پذیری” و “میزان مقبولیت فضایی” و “توانشهای محیط” تاثیر دارند و ریشه بسیاری از مسایل را بایستی در شاخصهای “کالبدی” محیط شهری دانست. فضاهای شهری می بایست مردم را به ساختار خویش وارد کنند و شکل دهنده هویت های اجتماعی در بستر “مشارکت سازی اجتماعی” باشند که بی شک از این طریق است که امکان شکل گیری سرمایه اجتماعی در ساختارهای شهری میسر می شود. در این راستا تجارب گوناگونی در سطح جهانی درباره فضاهای عمومی شهری صورت گرفته است، در حالی که در کشور ایران ، هنوز تحقیقی بصورت جامع و مرتبط با این امر صورت نگرفته است. تحقیقات و تجارب جهانی صورت گرفته درباره “فضاهای عمومی شهری” را می توان در جدول شماره ۱ مشاهده کرد که در این تحقیق در طرح”سولات پرسشنامه” یا “ادبیات موضوع” مورد مطالعه قرار گرفته اند.
۱ | Goodman,1968 | ۲ | Calthorpe,1993 | ۳ | Tibbains,1992 |
۴ | Madanipour,1992 | ۵ | Berman,1986 | ۶ | Sorkin,1992 |
۷ | Rogers,۲۰۰۳ | ۸ | Hayden,1995 | ۹ | Vernez,1992 |
۱۰ | Pasogullari,2004 | ۱۱ | Walzer,1986 | ۱۲ | Moudon,1993 |
۱۳ | Meyers,2003 | ۱۴ | Francis,1989 | ۱۵ | Glazer,1987 |
۱۶ | Doratly,2004 | ۱۷ | Wolfgang,2000 | ۱۸ | W0rpole, 1992 |
جدول شماره۱_تحقیقات و تجارب جهانی درباره فضاهای عمومی شهری
این تحقیقات بر این نکته اشتراک دارند که “فضاهای عمومی شهری” ، می بایست مکانی برای “تعاملات اجتماعی” و “زندگی جمعی” باشند . فضاهای عمومی را دارای رسالتی برای افزایش “سرمایه اجتماعی” در جوامع، در بستر تعاملات و مراودات اجتماعی می داند که می توانند بستری برای توسعه و شکل گیری “هویت فردی” و “اجتماعی” باشند. (Mitchell,1996) “مطالعات جهانی” صورت گرفته درباره فضاهای عمومی شهری، این فضاها را در صورت مقبولیت پذیری انها توسط شهروندان، از راه “توانمندسازی محیط شهری”، دارای کارکردهای خاص اجتماعی می دانند که می توان آنها چنین بیان کرد:
الف_مکان شکل گیری “تعاملات اجتماعی” و “مراودات شهروندی”.
ب_افزایش میزان “سرمایه های اجتماعی” در ساختار شهری.
پ_مکان شکل دهی به “یکپارچگی اجتماعی” و بسط “همبستگی ملی”.
ت_فرصت سازی برای تقویت کارکردهای سیاسی و تقویت” انجمنهای محلی”.
ث_عرصه نمایش و پرورش “ارزشهای فرهنگی” و “اجتماعی”.
ساختار فضاهای عمومی شهری:
فضاهای شهری به پنج دسته اصلی تقسیم می شوند که می توان آنها را عرصه تعاملات شهروندی بحساب آورد.در جدول شماره ۲ می توان انواع فضاهای شهری را مورد استفاده افراد قرار می گیرند ، مشاهده کرد. بایستی به این نکته اشاره کرد که شناسایی بهتر این فضاها از طریق شناخت رفتارهای منعکس شده شهروندان در این فضاها می تواند امکان طراحی بهینه و مناسب تر فضاهای شهری را ممکن کند تا ساختار فضاهای شهری بهتر بتوانند در نقش اصلی خویش که همان ” شکل دهی به تعاملات اجتماعی و شهروندی ” است ظاهر شوند.
جدول شماره ۲_انواع فضای شهری و تعریف
نوع فضا | تبیین و تعیین فضای شهری |
ورودی | مفصلی برای اتصال دو مکان و نه تیغه ای برای تفکیک که ورود به فضای جدید را ممکن می کند. |
میدان | اثر گذارترین فضای شهری در فرایندهای ادراکی و گره های پر رنگ در تصاویر ذهنی شهروندان. |
مسیر | ارتباط و اتصال نقاط شهری و دربرگیرنده بیشترین حیات جمعی در میان دیگر فضاهای شهری. |
ساحل و کناره | نواحی همجوار با رودخانه و دریا که بستر تعاملات ویژه خویش است. |
پله | پستی و بلندی زمین همراه با توپوگرافی که طراحی هوشمندانه آن را تبدیل به فضای شهری می کند. |
عناصر فضاهای شهری را “کف” و “بدنه” و”سقف” و “اجزای مستقر” در فضا می دانند که از میان آنها آنچه توسط شهروندان ادراک می شود را “منظر شهری” می دانند. مولفه های فضاهای شهری دارای ترکیبی در ساختار هستند که امکان تفکیک آنها را از هم ناممکن و در صورت انجام انتزاعی می کند. در جدول شماره ۳ می توان مولفه های فضاهای شهری را مشاهده کرد:
جدول شماره ۳_ تعریف و مولفه های فضاهای شهری
نوع مولفه | تبیین و تعیین مولفه های فضای شهری |
فرم | بخشی از پدیده و دارای قابلیت ادراک توسط حواس آدمی. |
عملکرد | خاصیتی از پدیده و جوابگوی بخشی از نیاز_فایده یک پدیده. |
معنی | خاصیتی از پدیده و دارای قابلیت ارتباط آدمی با دیگر جنبه های زندگی. |
همچنین انتظارات آدمی از فضاهای شهری را می توان نوعی از پاسخگویی محیط دانست که به نیازهای انسان در کالبد فضایی پاسخ می دهد و امکان تحظظ از فضای شهری را فراهم می کند.در جدول شماره ۴ می توان انتظارات شهروندی از فضاهای شهری (رفیعیان ، ۱۳۸۴) مشاهده کرد:
جدول شماره ۴_نوع انتظارات از فضاهای شهری
نوع انتظارات | تبیین و تعیین انتظارات از فضاهای شهری |
عام | انتظارات انسان از هر فضای شهری بطور کلی مانند زیبایی وحدت هویت هماهنگی و ماندگاری. |
موضوعی | انتظارات انسان از نوعی فضای شهری مانند تفاوت گذاری در میان فضای شهری خیابان در برابر میدان. |
موردی | انتظارات انسان از سلسله مراتب یک فضای شهری مانند تفاوت انتظار از کوچه با یک خیابان شریانی. |
موضعی | انتظارات انسان از فضاهای شهری همگون ولی با هویت ناهمگون مثل خ_لاله زار با خ_انقلاب. |
زبان الگو در شهرسازی و معماری:
“زبان الگو” را روشی برای تجمیع و “همسازی” الگوها در طراحی یک پروژه واقعی شهری می دانند که برای شکل دهی به “محیط مصنوع” کاربست می یابد. از انجا که زبان الگو یک شیوه طراحی نیست، معماران و طراحان شهری از شیوه خود در طراحی استفاده می کنند و زبان الگوها تنها پس از طراحی برای “تحلیل و ارزیابی” طرحها مورد کاربست می یابد. این امر نیز می تواند دلیل” عدم انسجام” و “یکپارچگی” الگوها با یکدیگر باشد. الگوها در طراحی ساختار شهر می توانند قالبی را بوجود اورند که هر طرحی را بتوان از ان طریق بدست اورد، در حالی که این الگوها طرح را مشخص نمی کنند. در هر صورت الگوها راه های بیشماری را محدود می کنند که این محدود کردن راه حلها، باعث مجاز شدن برخی راه هایی می شوند که می توانند دقیقا با” انسان” ارتباط برقرار نمایند و پاسخگویی به نیازهای انسانی باشند. این امر از آن جهت مهم می نماید که مردم دارای نیازهای فیزیکی و احساسی بنیادی، هستند که بایستی بوسیله محیط مصنوع پاسخ داده شود و بر این اساس طرحهای شهری که بر اساس سازواره” زبان الگوها” شکل بگیرند ، فضاهایی منعطف و پاسخگو به شهروندان خواهند بود. الگوها بوسیله “گره های” متمایزی نمایش داده می شوند و “گراف “حاصل بوسیله “یالهای” متفاوتی بهم مربوط می شود. در واقع زبان الگوهاست که آنها را در قالبی سازمان یافته با هم ترکیب می کند و به الگوها یک اجتماع سازمان یافته ، می دهد. اجتماع ناقص الگوها هیچ سیستمی را بوجود نمی آورد ، چرا که برخی از ارتباطات را کم دارد. قوانین این الگوها به اندازه خود الگوها اهمیت دارند چرا که الگوها بر اساس انها ترکیب می شوند. علاوه بر این “کلیت” حاصل از ترکیب الگوها در برگیرنده” اطلاعاتی” است که در هیچ یک از الگوهای سازنده “به تنهایی” وجود ندارد. بر این اساس نمی توان خواص یک الگو را که در سطح بالایی قرار دارد ، تنها از روی الگوهایی که در سطوح پایینتر آن قرار دارند، پیشگویی کرد. این امر در “ساختار شهری” نیز صدق می کند ، چنانچه شهر را نمی توان تنها با مولفه های درونی مورد ارزیابی قرار داد. بر این اساس تدقیق در ساختار شهری در مفاهیم “اتصالات” و “گره ها” که باعث شکل گیری “شبکه های شهری” و “الگوهای پراکنده شهری” می شود ،همراه با دیدگاه متعارف و کلی نگر “جامع” به ساختار شهری به مثابه” معماری” که در مقیاس شکل می گیرد، با مانیفست ” شهر به عنوان “سیستم” های اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و سیاسی” همگونی ندارد و بایستی با تغییر نگاه به ساختار شهری پیچیده و سرشار از متغیر های درونی و متاثر های بیرونی، امکان راهکارهای مداخله مناسب، بهینه و اجرایی را در ساختار شهری فراهم کرد تا از اقدامات مداخله ای ناهمگون و نا کارامد جلوگیری بعمل آورد. زبان الگو چیزی بیش از اجتماع” زیر سیستم “هایش می باشد چراکه بسیاری از الگوها نیاز دارند با الگوهای دیگر ترکیب شوند ( Passioura,1979 ,p.6 ) و معمولا ترکیبات فراگیری بوجود می آورند که از عهده این امر بر می آید.
تصویر ۱:
الگوهای مجزا در سطوح پایین با ترکیب و یکپارچه سازی الگوهایی را در ساختارهای بالاتر ایجاد می کنند
تصویر ۲:
از طریق ارتباط بیشتر بین الگوهای بالاتر می توان الگوهای موجود را در قالب الگویی جدید سازمان دهی کرد.
تصویر ۳:
سلسله مراتب در ارتباطات الگوها نشان می دهد که چگونه می توان ارتباط و وابستگی الگوهایی که در سطوح بالاتر قرار دارند را با الگوهایی که در سطوح پایین قرار گرفته اند نمایش داد.
ساختار زبان الگو در معماری و شهرسازی:
برای رسیدن به “ساختار زبان الگو” می بایست به گونه ای نظم ساختاری الگوها و اعتبار انها شکل یابد. بر این اساس برای شکل گیری یک ساختار زبان الگو پنج مرحله ضروری بنظر می رسد:
الف_ برگردان انتظام الگوها
ب_اعتبار بخشی به الگوها
پ_سازگاری در زبان الگوها
ت_پیوستگی در زبان الگوها
ث_سلسله مراتب در زبان الگوها
الف_انتظام بخشی الگوها:
منظور این است که می بایستی الگوها در ساختار زبانی واحد در حوزه ادبیاتی الگوها مورد انتظام بخشی قرار گیرند. رویکردهای معطوف به این روش می توانند از لحاظ ساختار زبان متفاوت باشند یعنی بعنوان مثال در حوزه ارتباطات شهری ، رویکرد مورد کاربست باید مراتب حرکتی و سیرکولاسیون فضایی باشد.
ب_اعتبار بخشی به الگوها
ب_۱_اعتبار داخلی الگوها:
الگوهای الکساندر دارای مراتب مقیاسی از “کلان به خرد” می باشند که دارای ساختاری مشابه با روند طراحی و مداخله در شهر هستند بدانگونه که در انجام هر “راهکار مداخله” یا “طراحی ساختار شهر” از دید کلان به خرد حرکت می شود. انتظام دهی الگوها در مقیاس کلان به خرد در صورتی ممکن است که التزام و اعتبار این الگوها ادراک شده باشد ، در حالی که همین انتظام الگویی الکساندر در “فراشد ادراک ذهنی” امری بدیهی بنظر می رسد. برای شناخت اعتبار الگوها باید یکبار آنها را از مقیاس خرد به کلان چید و از انجا که ذهن انسان می تواند به گونه های متفاوتی این الگوها را تلفیق کند، با کاربست این الگوهای جدید، الگوهای بزرگتری شکل می گیرد که علاوه بر خواص اجزا ، خواص دیگری که از اجتماع اجزا حاصل می شود، را دارا می شوند. همین امکان دهی به شکل گیری الگوهای متفاوت و سردر گمی ذهن در رسیدن به یک روش مندی در جایگزینی و سازماندهی الگوها ، بر اعتبار الگوها می افزاید و اهمیت دستور زبان الگوها را تبیین و تعیین می کند.(Dovey, 1990, p.5) چینش الگوهای داده شده در نمایه شماره ۲ در جهت از خرد به کلان و مطالعه این الگوها می تواند این نکته را بنمایاند که ترتیب الگوهای مرزهای شهری نه یک پیشنهاد بلکه آن چیزی است که یک شهر زنده و پویا می بایستی دارا باشد و چیدمان بدیهی الکساندر در کتاب زبان الگوها نه امر بدیهی و بی ارزش ، بلکه می تواند ابزاری برای طراحی مناسب و منطبق بر نیازهای انسانی باشد.
ب_۲_اعتبار خارجی الگوها:
علاوه بر اعتباری که از چینش از پایین به بالای الگوها در روند طراحی فضاهای شهری حاصل می شود، می توان به “اعتبار خارجی” الگوها نیز اشاره کرد. هر” فضای شهری” بر اساس الگویی خاص شکل می گیرد تا به “نیازهای شهروندان” پاسخ دهد. این پاسخگویی در سطوح” نیازهای رفتاری” شهروندی نیز قابل بررسی است، بدانگونه که ارتباط خارجی الگوها با هم می تواند در شکل گیری قلمروهای رفتاری یا مکان_رفتارهای متعدد در ساختار شهری تاثیر گذار باشد . توانمندی الگوها در آمیزش و ترکیب، دارای ارتباطی تنگاتنگ با الگوهای بنیادی رفتار انسان است و حتی می توان بطور گرافیکی الگوهای رفتاری را به الگوهای معماری ارتباط داد.
پ_سازگاری و پیوستگی در زبان الگوها:
یک “زبان الگو” باید قادر باشد تا بتواند بگونه ای بین “عناصر داخلی” ارتباط برقرار کند و در واقع همین “همگونی و سازگاری” در “زبان الگو” است که می تواند در میزان کارامدی آن بالاخص در “سیستمهای پیچیده” مانند ساختارهای شهری تاثیر گذار باشد. پیوستگی یک” زبان الگو” نیز به معنای” ارتباط” بین سطوح دو یا چند زبان الگوست ، بگونه ای که بتواند در میزان کارامدی سیستمهایی که این زبان الگوها در انها کاربست دارند، بیفزاید. “پیچیدگی” می تواند از شکل گیری ساختار سلیس و بهینه، در زبان الگو جلوگیری کند ولی در هر حال زبان الگو باید بتواند در مرزهایش ، با زبانهای الگوی دیگر ارتباط برقرار کند. بر این اساس مشاهده می شود که سازگاری عنصری “داخلی” و پیوستگی عنصری “خارجی” در زبان الگوها بشمار می رود. همچنین به آسانی دریافت می شود که در سیستمهای شهری پیوستگی از سازگاری اهمیت بیشتری پیدا می کند، چنانچه در سیستم “ترافیک شهری”، ناوگان و وسایل نقلیه نسبت به هم یا زیرساختهای حمل و نقلی، دارای حداقل درجه سازگاری داخلی می شوند ، در حالی که ارتباط انها با دیگر الگوهای شهری اعم از “متجانس”_ مانند خیابانها یا تقاطع های دیگر _ یا الگوهای “متفاوت” _ مانند زیرساختهای شهری یا رفتار شهروندی _ و یا حتی زبان های الگوی دیگر_ الگوهای “متغایر”_ دچار نقصان می شود. همچنین یک “ساختمان” می تواند با حداقل سازگاری در عناصر و اجزا شکل بگیرد، ولی در این مرحله است که میزان و نحوه ارتباط ان با دیگر زبانهای الگو_ اعم از متجانس یا متغایر یا متفاوت_ اهمیت پیدا می کند. بعنوان مثال دیگر در معماری سنتی ایران یک “ایوان” را در نظر بگیرید. در این ایوان فعالیتهای گوناگونی می تواند صورت گیرد که شامل جمع خانوادگی، صرف شام یا بازی کودکان می شود. این “فعالیتها” نشانگر “الگوهای اجتماعی”_اجتماع خانوادگی و صرف شام_ می باشند که در یک فضای معماری_ایوان_ شکل می گیرد. “الگوی معماری” این فضا ، حداقل داشتن عمق ۲ متر برای ایوان است . بر این اساس چنانچه ایوان به خاطر “ارزان بودن” _که نوعی “سازگاری داخلی” است_ دارای عمق کمتری شود، آنگاه امکان انجام فعالیتهای اجتماعی _که نوعی از” الگوهای اجتماعی” است _ ممکن نمی شود ، یعنی فضای معماری نمی تواند با الگوهای اجتماعی بگونه ای ارتباط _که نوعی “پیوستگی خارجی” است_ ، را برقرار کند. در طراحی فضاهای شهری نیز این مساله صدق می کند ، بعنوان مثال یک “پیاده رو” در نظر بگیرید. این پیاده رو می تواند محل شکل گیری “مکان_رفتار”های گوناگون در جهت “پاسخگویی به نیازهای رفتاری” شهروندان باشد ولی اگر بدلیل ارزان بودن، از زیرساخت مناسب یا عرض کافی، برخوردار نشود، نمی تواند با زبانهای الگوی دیگر مانند زبان الگوی رفتارهای شهری ارتباط و تعامل برقرار کند.
ث_سلسله مراتب در زبان الگوها:
هر سیستم پیچیده دارای یک ساختار “سلسله مراتبی” است بطوری که به صورت همزمان در “مقیاسها” و سطوح مختلف فراینهای پیچیده ای در حال شکل گیری است، چنانچه ارتباطات در یک سطح و هم در سطح های مختلف وجود دارد (,p.6 Mesarovic,1970 ) زبان الگو نیز دارای رویکرد مشابهی است، چنانچه یک” شبکه ارتباطی” را فراهم می کند که در آن انتظام گره ها در یک سطح، گره های جدیدی را در سطوح بالاتر ، پدید می آورد. الگوهای که در سطح های پایینتر قرار دارند، در ترکیب با هم خواص جدیدی را پدید می آورند که در هیچ یک از الگوها به تنهایی وجود ندارد و تنها در الگوهای با سطوح بالاتر، دیده می شود. نارسایی های اساسی در یک سیستم شهری می تواند بر اساس عدم شکل گیری سطوح مختلف بوجود آید چرا که تنها یک شکاف بین سطوح مختلف الگوها می تواند انسجام انها را دچار چالش کند و فاصله سطوح را بیشتر از آنی کند که بتوان ان الگوها را با هم مرتبط کرد. هر الگو باید بصورت عمودی با الگوهای سطوح بالاتر و پایینتر خود ارتباط برقرار کند و همین ارتباط است که به زبان الگو انتظام می بخشد. زبان الگوها یک “درخت”(Alexander,1965) نیست ، چرا که در درخت همه چیزها بر اساس گره موجود در راس مرتب می شوند و گره های موجود در یک سطح بطور مستقیم با هم ارتباط پیدا نمی کنند . سلسله مراتب الگوها نیز یک درخت معکوس نیست ، چنانچه در زبان الگوها، رئوس اوج و روابط افقی که نمایانگر میزان اطلاعات و ارتباطات سیستم است، فراگیر است و سلسله مراتب درختی مربوط به سیستمهایی است که در انها کنترل از بالا به پایین اعمال می شود.
الگوهای طراحی شهری و الگوهای اجتماعی:
در ساختارشهری به مثابه یک سیستم، امکان ارتباط الگوهای متفاوتی در سطوح مختلف فراهم می شود . در این میان “الگوهای معماری یا طراحی شهری” نیز با “الگوهای اجتماعی” ارتباط و تعامل برقرار می کنند. معمار یا طراح شهر است که با خلق فضا ، می تواند در هویت بخشی به ساختار شهری یا “حراست فرهنگهای سنتی” تاثیر گذار باشد. این امر هنوز روشن نیست که میزان تعامل یا برهمکنش الگوهای معماری و الگوهای اجتماعی تا چه حد است ، ولی بدیهی است که الگوهای معماری در ساختار شهری با الگوهای اجتماعی متناظر می شوند و در ترکیب با هم یک الگوی اجتماعی _معماری، را با هم شکل می دهند. این امر در طراحی شهری که بایستی محافظ حریم فرهنگ جامعه باشد، بیشتر خود را می نمایاند (Fathy,1973,pp.24_27) . برخی از الگوها دارای ویژگی های فرعی ناخواسته ای، می باشند و تلاش برای حذف این الگوها بدون درک ارتباط آنها با سایر شرایط می تواند زبان الگوها را دچار گسست کند .بر این اساس است که معماران و طراحان شهری بسیاری از الگوهای اجتماعی را از الگوهای سنتی حذف می کنند و زبان الگوهای سنتی را از بین می برند . الکساندر و همکارانش (Alexander ,Jacobson ,Silverstein ,Angel 1977,1979) ، بر این نکته تاکید دارند که تنها طراحی شهری می تواند “کلیت و یکپارچگی” را در ساختار شهر فراهم کند و هر جزیی که به ساختار شهر اضافه می شود باید در کل جلوه دهی مجموعه شهر تاثیرگذار باشد یعنی بایستی جز در کل معنی یابد تا ساختاری یکپارچه ممکن شود. الکساندر بر این نکته تصریح می کند که شهرهای سنتی در تمامی اجزا و عناصر_از بازار و دکان گرفته تا دروازه و باغ_در ایجاد این کل شریک می شوند ، در حالی که شهر امروز چنین نیست. دلیل این امر را می توان در درگیری سبکی یا ادراکات ذهنی طراحان شهری یا معماران دانست که با نادیده انگاری”الگوهای رایج اجتماعی”، باعث شکل گیری فضاهایی در معماری یا ساختار شهری می شوند که از ان توانمندی بر خوردار نیستند تا “محیطی پاسخگو” یا “منعطف” در برابر “رفتارهای شهروندی” باشند. در این جاست که نقش “تسهیلگر شهرسازی” مطرح می شود، چراکه شهرسازی نقش “بازدارندگی یا حذف” ندارد و تنها تلاش دارد تا در روند رویدادهای سیستمی شهر به مثابه محل کنشهای جمعی و مرودات شهروندی یا اهداف کارکردی و عملکردی، نقشی تسهیل کننده داشته باشد. نکته اساسی دیگری که مطرح است این است که بسیاری از قواعد طراحی ساختار شهری یا معماری، هیچ ارتباطی با نیازهای انسانی ندارند و تنها بدلیل شکل دهی کدهای اطلاعاتی ویژه در ساختار ذهنی، می توانند هر کسی را فریب دهند و همین امر است که باعث پوشش این قواعد ناکارامد و کاربست انها در ساختار شهری بصورت همگانی و فراگیر می شود.
زبانهای الگو در شهرسازی سنتی ایران:
شهرهای سنتی بدانگونه رشد می یافتند که با مطرح شدن نیازهای تازه امکان عرضه فعالیتی جدید در ساختار شهری فراهم می شد (محمودی نژاد ، ۱۳۸۵) و ساخت کالبدی_فضایی شهری با گذشت زمان شکل می گرفت. با نگاهی به ساختار شهرهای سنتی می توان دریافت که هر مداخله در ساختار شهر سنتی بر مبنای نیازهای شهروندان شکل می گرفت و طراحی شهر نه بر اساس سبکها و غرایض طراح بلکه بر مبنای نیازهای شهروندان بوجود می آمد. مرحوم پیرنیا این اصل را در معماری ایران ، مردم واری می داند ، چنانچه بناهای سنتی بر اساس مقیاسهای انسانی شکل می گرفت. در شهرهای سنتی مانند کرمان ، دزفول و یزد خانه ها به صورت اندازه پایه ای در بافت شهر دیده می شد و هر گونه توسعه تدریجی شهر بر مبنای نیازهای شهروندان در اسکان یا رفع نیازهای دیگر بود. با نگاهی به معماری و شهرسازی اسلامی می توان الگوهای معماری را در ساختار زبان الگوها مورد بازبینی قرار داد. از دید استاد پیرنیا ، مفاهیمی در معماری اسلامی دیده می شد که می بایست در ساختار شهری کاربست یابد. این قواعد عناصر شکل دهنده به الگو های معماری هستند که در جدول شماره ۵ بیان شده اند که کاربست بی بدیل آنها باعث شکل گیری فضاهایی منعطف و پاسخده به شهروندان و نیازهای انها در شهرسازی و معماری سنتی بشمار می آید.
جدول شماره۵ _قواعد” پیرنیا ” در معماری سنتی
| قواعد الگوهای سنتی | تعاریف و مفاهیم |
۱ | مردم واری | رعایت مقیاس انسانی به شکل مطلوب |
۲ | خود بسندگی | استفاده حداکثر از امکانات موجود و در دسترس و مصالح بوم آورد |
۳ | پرهیز از بیهودگی | دوری جستن از نصب مجسمه و نقش برجسته و تزیینات مرسوم در سرزمینهای دیگر |
۴ | نیارش | ایستایی مقاومت و پایداری بنا |
۵ | درون گرایی | شکل گیری ترکیب بنا به سوی درون حول حیاط مرکزی |
الف_الگوهای مرزهای مشترک شهری در محلات سنتی ایرانی
برای مداقه در ساختار زبان الگوهای شهرسازی سنتی ایران ابتدا می بایستی الگوهای مرزهای مشترک شهری در شهرهای سنتی بیان شود.با نگاهی به ساختار کالبدی شهرهای قدیمی ایران می توان دریافت که پیوندی فضایی در عناصر مجموعه شهری دیده می شود که مرکز شهر، مراکز محلات، گذرهای اصلی و میدان و بازار را در بر می گرفته است.این مفهوم در محلات شهر نیز خود را جلوه می دهد که در جدول شماره ۶ به آنها اشاره شده است.
جدول شماره ۶_ الگوهای مرزهای مشترک شهری در محلات شهرسازی سنتی
۱ | هشتی | پاسخگویی به نیازهای ارتباطی افراد به عنوان اعضای خانواده خویشاوند یا همسایه. |
۲ | خانه | پاسخگویی به نیازهای سکونتی و حریم خانوادگی. |
۳ | بن بست و سابات | پاسخگویی به نیازهای ارتباطی افراد بین واحدهای مسکونی و فضاهای عمومی. |
۴ | میدان | پاسخگویی به نیازهای تعاملات جمعی مراسم و آیین های مذهبی و ملی. |
۵ | گذر | پاسخگویی به نیازهای ارتباطی افراد در تلاقی چند کوچه و پاتوق ساکنین کوچه. |
۶ | کوچه | پاسخگویی به نیازهای ارتباطی افراد در بین بن بستها و گذرها. |
۷ | راسته محله | پاسخگویی به نیازهای ارتباطی افراد در بین کوچه ها و مسیرهای ارتباطی بزرگتر. |
ب_برگردان انتظام الگوها در محلات سنتی ایرانی
در مرحله نخست بایستی انتظام این الگوها برای رسیدن به مراتب دسترسی از محله تا میدان مورد بررسی قرار گیرد.بر این اساس به ترتیب اولویت در حرکت از شماره ۱ تا ۷ الگوهای این مراکز محلات مرتب می شوند. این بخش همان مفهوم مورد نظر الکساندر در برگردان انتظام الگوها را بیاد می آورد.
پ_اعتبار بخشی به الگوها در محلات سنتی:
ب_۱_اعتبار داخلی الگوها:
در مرزهای مشترک درون محله می توان با استفاده از “جایگشت” های ریاضی به تعداد بیشماری از ترکیبهای احتمالی رسید. تعداد این ترکیبها با استفاده از فاکتوریل در حدود ۵۰۴۰ جایگشت را بدست می دهد.یعنی یکی از این تعداد روش می توانسته پاسخگو باشد .مثلا شاید بتوان ابتدا از داخل خانه به گذر و سپس به راسته رفت یا وارد کوچه شد_که بطور بدیهی نا درست است_ همانطور که اشاره شد، این بدیهی بودن اصول حاکم بر زبان الگوها در شهرسازی سنتی ایران دلیل بر بی ارزشی یا سهل الوصولی انها نیست بلکه نشانگر تجربه منطبق بر زمان، در پاسخگویی به نیازهای فرهنگی و رفتاری و ارتباطی شهروندان آن دوره است.
تعداد جایگشتها = ۷*۶*۵*۴*۳*۲*۱ = ۵۰۴۰
ب_۲_اعتبار خارجی الگوها:
الگوهای معماری که در طراحی این فضاهای کالبدی مورد کاربست می یابند، دارای اعتباری در برخورد و تعامل با الگوهای اجتماعی و حتی نیازهای رفتاری کاربران هستند، چنانچه نمی توان فضایی طراحی کرد که محرمیت یا درون گرایی در ساختار شهر ی سنتی در آن رعایت نشود یا مثلا”گذر” پاتوق اهالی محله و کودکان نباشد .
پ_سازگاری و پیوستگی در زبان الگوها محلات سنتی:
بعنوان مثال هشتی را در نظر بگیرید. در این هشتی فعالیتهای گوناگونی می تواند صورت گیرد که شامل جمع خانوادگی ، انتظار برای ورود یا خروج مهمان و اعضای خانواده یا استقبال و بدرقه مهمان می شود. این “فعالیتها” نشانگر “الگوهای اجتماعی”_ انتظار برای ورود یا خروج مهمان و اعضای خانواده یا استقبال و بدرقه مهمان _ می باشند که در یک فضای معماری_ هشتی _ شکل می گیرد. “الگوی معماری” این فضا ، حداقل داشتن عمق ۲ تا ۳ متر برای هشتی است . بر این اساس چنانچه هشتی به خاطر “ارزان بودن” _که نوعی “سازگاری داخلی” است_ دارای عمق کمتری شود، آنگاه امکان انجام فعالیتهای اجتماعی _که نوعی از” الگوهای اجتماعی” است _ ممکن نمی شود ، یعنی فضای معماری نمی تواند با الگوهای اجتماعی بگونه ای ارتباط _که نوعی “پیوستگی خارجی” است_ را برقرار کند. در طراحی فضاهای شهری نیز این مساله صدق می کند ، بعنوان مثال یک “گذر” را در نظر بگیرید. این گذر می تواند محل شکل گیری “مکان_رفتار”های گوناگون در جهت “پاسخگویی به نیازهای رفتاری” شهروندان باشد ولی اگر بدلیل ارزان بودن، از زیرساخت مناسب یا عرض کافی، برخوردار نشود، نمی تواند با زبانهای الگوی دیگر مانند زبان الگوی رفتارهای شهری ارتباط و تعامل برقرار کند. بر این اساس مشاهده می شود که یک طراحی درون محله در بعد پاسخگویی به نیازهای ارتباطی ساکنان محلی دارای ساختار زبانی خاصی در ادبیات شهرسازی سنتی ایرانی است.احساس خلوص، شگفتی و محرمیت از حالات باشکوهی است که فضاهای شهرسازی امروز ایران، آنها را کم دارد و می بایست با استخراج این دستور زبانها، امکان کاربست انها را در شهرسازی و طراحی شهری امروز فراهم گردد.در این باره ذکر دو نکته ضروری بنظر می رسد:
الف_انطباق زبان الگوی شهرسازی سنتی با زمان و نیازهای جدید امروز.
ب_گسترش ادبیات شهرسازی سنتی در حوزه واژگان و دستور زبان.
نتیجه گیری:
“زبان معماری” امروز از واژگانی مانند فرم ، مصالح و عملکرد گرایی شکل می گیرد حال آنکه ترکیباتی که با واژگان این زبان شکل می گیرد، حتی نمی تواند ارتباط یا پیوستگی اندکی برای نزدیک شدن به یک زبان الگو برقرار کند. این واژگان محدود، ادبیات جدیدی را جایگزین “زبان الگوها” می کند که از کارایی و کارامدی بهینه، بهره ای ندارد و از توانمندی و ظرفیت سازی برای ارتباط با دیگر “زبان های الگو” بر خوردار نیست. در قالب همین “ادبیات “ناکارامد است که فصلهای “کتاب شهر” در “مقدمه ومتن”بصورت ناکارامد شکل می گیرد و “فضاهایی” را در ساختار شهری بوجود می آورد که هیچگونه “تعامل اجتماعی” و “مراودات شهروندی” را در خود نمی پذیرد و تنها “کالبدی” شکل گرفته از واژگان محدود این زبان جدید _فرم، مصالح و سبکهای معماری_ را رقم می زند. تدقیق در این امر نیز ضروری بنظر می رسد که دیگر نمی توان از طریق دستور زبان جدیدی که از انعطاف و پاسخگویی به نیازهای شهروندی برخوردار نیست، اصول و نحوه استفاده از فضاهای شهری را به شهروندان، دیکته کرد و هرگونه اقدام مداخلاتی در ساختار شهری باید در چارچوب” ادبیاتی مبتنی بر زبان الگوها” شکل گیرد تا از اقدامات ناکارمد و ناشایست که می تواند بر وخامت اوضاع شهر بیفزاید، پرهیز شود. در این بستر است که زبانهای الگو می توانند با بکارگیری تجربیات گذشته، ما را در انجام عملکردهای گوناگون یاری کنند و از پیچیدگی یا غیر قابل کنترل بودن در سیستمها بکاهند. شهر را نیز سیستمی متشکل از عناصر و اجزایی می دانند که هر کدام دارای الگوی زبان ویژه ای است و رسیدن به اهداف درونی یا بیرونی، نیازمند تجانس و همگونی دستور زبان الگوهای مرتبط با آن است.از سویی دیگر بایستی به شهر همانند یک “سیستم فعال” توجه کرد که نمی توان آن را بطور قطع مورد پیش بینی قرار داد چراکه در دنیای اجتماعی “پیش بینی” دقیق و قطعی غیرممکن است. بایستی در نحوه استقرار کاربریهای شهری “انعطاف” داشت و تصمیم گیری “صرف شهرساز” نه تنها اثر مثبتی ندارد بلکه باید با “مشارکتهای مردمی” محیط شهری را عرصه فعالیت و تعاملات مفید شهروندی ساخت تا علاوه بر امکان دهی به زندگی مناسب و مطلوب “شکل گیری سرمایه های اجتماعی” نیز ممکن گردد گویی باید طرحهای شهری نه یک “کنترل کننده” و “باز دارنده” بلکه یک “تسهیل کننده” رفتار سیستم وار شهری باشد که از خود “سامان دهندگی” ذاتی شهر نشات می گیرد. دنیای امروز دستور زبان الگوهایی خاص را می طلبد که بایستی در روند تجربه گرایی_ زمان مدار، در مسیر تعالی خویش قرار گیرد تا “ساختار متصل” و “محیطی پاسخگو” و “کارکردی منعطف” را در شهر فراهم کند. طراحی شهری امروز نیز دچار نوعی تکثر گرایی سبکی با مایه هایی از “کولترالیسم فرهنگی” است که تنها معطوف به دیدگاه طراح یا معدودی از افراد است، چنانچه در جنبش مدرن مرزهای مشترک شهری بعنوان اصلی ترین عنصر برهمکنش و تعاملات اجتماعی حذف می شوند و منشور آتن، معماری و ساختار شهری را “موجودی صنعتی” می داند که می توان آن را “تولید انبوه” کرد. شهر موجودی زنده است و این زنده بودن، تنها با ارضای “نیازهای انسانی” از طریق این” زبان الگو ” فراهم می شود. بر این اساس باید علاوه با “همسان سازی زمانی” در الگوها، به ساختار زبانهای الگو در طراحی شهری و معماری التفات داشت و طرحهای شهری را در ادبیات این “زبانهای الگو” تنظیم و تنسیق نمود.
تصویر ۴: خانه ملک التجار در یزد
تصویر ۵: کوچه های سنتی در کاشان
تصویر ۶: نمای خانه های سنتی در یزد
منابع و ماخذ:
۱_افشار نادری، کامران (۱۳۷۸) “از کاربری تا مکان” ،مجله معمار، شماره۶، پاییز ۱۳۷۸٫
۲_کبیر، اختر و شیوا ، حکمتی (۱۳۷۸)”ادراک فضا”،مجموعه مقالات دومین کنگره تاریخ معماری و شهرسازی، جلد نخست ، تهران،سازمان میراث فرهنگی کشور.
۳_نوربری شولتز،کریستین (۱۳۸۰) “تفکر هیدگر درباره معماری” ،ترجمه طهوری،مجله معمار،شماره۱۲،بهار ۱۳۸۰٫
۴_محمودی نژاد ، هادی (۱۳۸۵)”معماری فراکتالی در شهر فراکتالی،”نشریه پیام مهندس، مشهد، تابستان ۱۳۸۵٫
۵_محمودی نژاد ، هادی (۱۳۸۵)”توسعه پایدار شهری و رفاه اجتماعی شهروندی،”نشریه جستارهای شهرسازی، تهران، تابستان ۱۳۸۵٫
۶_محمودی نژاد، هادی (۱۳۸۵) جستاری بر تقسیم بندی معماری معاصر ایران بررسی شاخصه ها و مولفه های اجتماعی و فرهنگی نشریه آبادی تهران پاییز ۱۳۸۵(در حال چاپ).
۷_رفیعیان ،مجتبی (۱۳۸۱)”بازتولید فضاهای شهری”، همایش توسعه و توسعه یافتگی شهر تهران.
۸_رفیعیان ، مجتبی و علی ، عسکری (۱۳۷۸)”سالمندان و ضرورت آمایش فضاهای شهری”، همایش سالمندان .
۹_رفیعیان ، مجتبی و مهسا، سیفایی (۱۳۸۴)”فضاهای عمومی شهری بازنگری و ارزیابی کیفی”، نشریه علمی پژوهشی هنرهای زیبا ، شماره ۲۳٫
۱۰_محمودی نژاد ، هادی (۱۳۸۵) ارائه راهکاری در برون رفت از بی هویتی معماری و شهرسازی با تاکید بر اجتهاد از معماری و شهرسازی ، همایش هویت هنر و معماری ، مجموعه مباحث همایش هویت هنر و معماری مرکز تحقیقات زبان و ادب فارسی ، در حال چاپ.
۱۱_محمودی نژاد ، هادی (۱۳۸۵) معماری در عصر فرا فضا ، نشریه رایانه معماری و ساختمان ، تهران پاییز ۱۳۸۵(در حال چاپ).
۱۲_لنگ، جان(۱۳۸۱)”آفرینش نظریه معماری، ترجمه علیرضا عینی فر، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.صص ۸۶_۹۶٫
۱۳_کالن، گوردن(۱۳۷۷) ،”گزیده منظر شهری، ترجمه منوچهر طبیبیان، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.صص ۷ _۱۲٫
۱۴_محمودی نژاد ،هادی (۱۳۸۵) ، رفاه اجتماعی شهروندی و توسعه پایدار شهری، نشریه جستارهای شهرسازی ، تابستان ۱۳۸۵٫
۱۵_ Barnard et al, (2000), Inclusion and autism: is it working? London: National Autistic Society, p.19
۱۶_ Barnard et al, 2001, Ignored or ineligible? The reality for adults with autism spectrum disorders, London:
National Autistic Society, p.16
۱۷ _Arefi, Mahyar(1999)”Non-Place and Placelessness as Narratives of Loss”,Journal of Urban design,vol.4,No.2,pp.43-47.
۱۸ _Relph,Edward(1985)”Place and Placelessness”,London,Pion.
۱۹_ Walzer, M (1986),”Pleasure and Costs Of Urbanity” ,Dissent 33(4),pp.470_475.
۲۰_Worpole, K (1992),”Towns for People: Transformating urban Life”, Buckingham University Press.
۲۱_Trancik, R (1986), “Finding Lost Spaces”, Van Nostrand Reinhold,New York.
۲۲_Tibbalds, F (1992), “Making People Friendly Towns:Improving The Public Environments in Towns and Cities”, Longman Press,Harlow,Essex.
۲۳_Talen,E(2000), “Measuring the Public realm : improving assessment of the community” ,journal of Architectural and Planning Research17(4),pp.344_359.
۲۴_Sorkin, M (1992)”Variation on a Theme Park:The New American City and the End of Public Spaces”,Hill and Wang ,New York.
۲۵_Rogers,W(2003),” The excellent city park system”, in What Makes it Great and how to Get There,(ed)Hanrik .The Trust for Public Land; pub,Washington,DC.
۲۶_Pasaogullari,N ; Doratli,N(2004),”Measuring accessibility and Utilization of Public Spaces in Famagusta,”Cities , vol .21,No.3,pp.225_232.
۲۷_Madanipour, A,(1992),”Design of Urban Space: An inguiry into a Socio-Spatial Process”,Willey, West Sussex.
۲۸_Mitchel, D (1996),”introduction: Public space and the city”, Urban Geography 17(2), pp.127_131.
۲۹_Lefebvre, H,(1991),”The Production of Space”,Blackwell,Oxford.
۳۰_Langdon, P(1994),”1994),” A Better place to Live : Reshaping the American Suburb”,University of Massachusetts Press,Amherst.
۳۱_Hayden, D (1995),”The Power of Place: Urban Landscapes as Public History”, MIT Press,Cambridge,Mass.
۳۲_Goodman, W, (1968),” Princhples and Practice of Urban Planning”,international city Managers Association,Washington.
۳۳_Doell, C.E. (1963) element of park and recreation administration, burgess publication co, minneapolis, minn.
۳۴_Eckbo, g. (1950) landscaping for living, architectural recordsloan and pearce co, New York.
۳۵_ Glazer,G., (1996),”Geo-space urban design”, john Willey and son,New York.
۳۶ _ Gehl,jan, (1987), “Life between Buildings”,van Nostrand Reinhold.
۳۷_ Francis , M(1989),”Control As a Dimension of Public Space Quality”, in Public Places and Spaces .(eds)Altman ,EHZube, Plenium Press,New York.
۳۸_ Calthhorpe,P(1993),”The next American Metropolis” , Princeton Architectural Press,New York.
۳۹_ Berman, M,(1986),”Take it to the streets : conflict and community in public space”, Dissent ,pp.479_485.
۴۰_ Arefi,M ; Meyers , W(2003),”What is public about public space: The case of visakhapatnam , India” ,cities, vol.20, No.5,pp.331_339.
۴۱_Appleyard,Donald(1965).”Motion,sequence and the city”, in G.Kepes (Ed).The Nature and Art of Motion. New York:Braziller.pp.176_192.
۴۲_Gibson.j.j.(1950)”The perspective of the visual world.boston:honghton.
۴۳_Gans,H.(1968).”Planning and social life, Friendship and Neighbor Relation in Suburban Communities”in people and plans, New York: Basic books,pp.152_165.
۴۴_ Gans,H.(1968).”The potential Environment and the Enviroment”in people and plans, New York: Basic books,pp.4_11.
۴۵_Cailk.K.H. (1970)”Environnemental Psychologie”. In new Direction in psychology4.new York:Holt.
۴۶_Barker,R.G.(1968)”Ecological psychology: Concepts and methods for studying the environment of human behavior.” Stanford, California: Stanford university press,pp.124_152.
۴۷_Appleyard ,Donald, K. Lynch and j.R.Myer (1973).”The view from the Road “Environmental Perception and behavior, Chicago,Illinois:Public Lith,pp.75_88.
۴۸_Cullen,G.(1961)”Townscape “London: The Architectural Press,pp.3_4.
۱۳_Wicker,A.(1979)”An Introduction to Ecological Psychology”, Monterey, ca :Brooks.
۴۹ _Newman, Oscar (1972)”Defensible Space: People and design in the violent city” New York: Macmillan.
۵۰_Lynch, Kevin, (1960)”The Image of the City”,Cambridge:MIT Press.
۵۱_Alexander, C.(1964),”Notes On The Synthesis of Form” , Harvard University Press, Cambridge, Massachusetts.
۵۲_ Alexander, C. (1965),”A City is not a Tree”, Architectural Forum, vol.122, April, no.1, pp.58_61.
۵۳_ Alexander, C. (1979), “The Timeless Way of Building”, Oxford University Press, New York.
۵۴_ Alexander, C. (1977),” A Pattern Language”, Oxford University Press, New York.
۵۵_Coplien, J. and Schmidt, D., (1995),” Pattern Language of Program Design”, Addison-Wesley, Reading, Massachusetts.
۵۶_Dovey, K.,(1990),” The Patterns Language and its Enemies”, Design Studies, Vol.11, pp.39_40.
۵۷ _Droege, p., (1997),” Intelligent Environments “, Elsevier, Amsterdam.
۵۸_Fathy, H., (1973_, “Architecture for the poor,” University of Chicago Press, Chicago.
۵۹_Gabriel, R., (1996), “Pattern of Software”, Oxford University Press, New York.
۶۰_Graham, S. and Marvin, S. (1996) Telecommunications and the City, Routledge, Lond