اولین گام موفقیت در اسکیس این است که صادقانه و بدون در نظر گرفتن هر واسطه ای شروع به طراحی کرده و تمام حس خود را روی کاغذ پیاده کنیم ،برای آموختن طراحی و کسب مهارت باید تجسم عینی اشکال را در ذهن خود درست ترسیم کنیم و اگر در این روند آموزشی بتوانیم مهارت را که نیمکره چپ مغز بوده با احساس کودکانه که نیمکره راست مغز می باشد در هم بیامیزیم اثری به وجود خواهد آمد که از رنگ و بوی هنر و اسکیس واقعی برخوردار باشد.

26649_330345167062695_1502841528_n_400

298624_323866034377275_1289332964_n_400

 

557841_328641580566387_785631063_n_400

 

208173_332084763555402_2109326229_n_400

طراحی برج بی نظیر پادشاهی جده

طراحی این آسمان خراش بی نظیر را شرکت AS+GG در شیکاگو عهده دار است که این شرکت اعلام کرده برج پادشاهی که قرار است در شهر بندری جده در کرانه دریای سرخ واقع در عربستان سعودی ساخته شود و از بلندترین برج های جهان خواهد بود را در دست طراحی دارد. این برج با بیش از ۱۰۰۰ متر ارتفاع طراحی شده و مساحت ساخت و ساز آن در سطحی برابر با ۵۳۰ هزار متر مربع را در برخواهد گرفت

KingdomTowerJeddah-طراحی برج بی نظیر پادشاهی جده

بلندترین برج جهان با ۱۰۰۰ متر ارتفاع در جده ساخته میشود.از آنجا که در حال حاضر برج سازی آنهم از نوع بلندترین، افکار شیوخ و زمامداران عرب منطقه را به خود مشغول کرده، شاید دور از انتظار نباشد که عربستان سعودی هم بخواهد رکورد برج های دبی را بشکند و آسمان خراشی به مراتب مرتفع تر از دیگر برج های دنیا را بسازد. آسمان خراشی با ارتفاع یک کیلومتر که نام برج پادشاهی را بر آن نهاده اند.

 

طراحی این آسمان خراش بی نظیر را شرکت AS+GG در شیکاگو عهده دار است که این شرکت اعلام کرده برج پادشاهی که قرار است در شهر بندری جده در کرانه دریای سرخ واقع در عربستان سعودی ساخته شود و از بلندترین برج های جهان خواهد بود را در دست طراحی دارد. این برج با بیش از ۱۰۰۰ متر ارتفاع طراحی شده و مساحت ساخت و ساز آن در سطحی برابر با ۵۳۰ هزار متر مربع را در برخواهد گرفت.

این برج چیزی حدود ۱۷۲ متر بلندتر از برج خلیفه در دبی که در حال حاضر با ارتفاع ۸۲۸ متر عنوان بلندترین ساختمان جهان را دارد خواهد بود و انتظار می رود هزینه ساخت این برج به بیش از ۲ میلیارد دلار برسد. برج پادشاهی که قرار است ظرف پنج سال آینده ساخته شود آسمانخراشی است که میزبان یک هتل چهار فصل لوکس، آپارتمانهای مدرن، فضای اداری، چشم انداز پانورامیک و بالاترین رصدخانه جهان خواهد بود.

 

Kingdom-Tower-Jeddah-KingdomTowerJeddah-طراحی برج بی نظیر پادشاهی جده

Kingdom-Tower-Jeddah-KingdomTowerJeddah-طراحی برج بی نظیر پادشاهی جده

KingdomTowerJeddah-طراحی برج بی نظیر پادشاهی جده

KingdomTowerJeddah-طراحی برج بی نظیر پادشاهی جده

KingdomTowerJeddah-طراحی برج بی نظیر پادشاهی جده

KingdomTowerJeddah-طراحی برج بی نظیر پادشاهی جده

Kingdom-Tower-Landscape-KingdomTowerJeddah-پلان برج بی نظیر پادشاهی جده

Kingdom-Tower-Jeddah-

 

طراحی مجتمع مسکونی تانگو

نام پروژه : مجتمع مسکونی تانگو Tango Housing

معمار: Moore Ruble Yudell

موقعیت بنا :Malmo-Sweden

زمان ساخت : ۲۰۰۳

در نگاه اول نمی توان باور کرد که چنین تضادی، میان نماهای خارجی و داخلی یک مجتمع مسکونی وجود داشته باشد.

نماهای ساده سفید، تخت و نامتقارن خارجی در اطراف حیاط مرکزی تبدیل به سطوح مشبک و هشت باکس شیشه ای رنگی می شود که گویی پیرامون حیاط مرکزی در حال رقصند که بی ارتباط با اسم این مجتمع – تانگو- نمی باشد. عجیب آنکه این باکس های رنگی ، نه تراس های سرپوشیده هستند و نه محل گلخانه ها ، بلکه فضاهای نشیمن هر واحد می باشند که آزادانه به فضای باز مرکزی لغزیده اند. هر چند در جهت ایجاد وحدت میان نماهای داخلی و خارجی، در مرکز و کنج های نمای اصلی حاشیه رودخانه نیز باکس های شفافی در طبقات سوم و چهارم با بیرون زدگی در حجم، خودنمایی می کنند.

طراحی مجتمع مسکونی تانگو

 

طراحی معماری مجتمع مسکونی تانگو Tango Housing

 

در کنار تمامی این تضادها و پیچیدگی ها باید به یاد آورد که این مجتمع یکی از پیشرفته ترین آثار معماری تکنولوژیک در سال های اخیر است و قطعا در انتخاب دفتر Moore-Ruble به عنوان بهترین دفتر معماری در سال ۲۰۰۶ از سوی انجمن AIA بی تاثیر نبوده است. در این پروژه صفحات خورشیدی در بالای برجک های رنگی قرار گرفته، دیوارهای جداکننده فضاهای داخلی همگی هوشمند، شیشه ها تماماً سه جداره و برخی از بام ها پوشیده از چمن می باشد.

طراحی معماری مجتمع مسکونی تانگو Tango Housing

این مجتمع ۲۷ واحدی از سوییت ها و واحدهای آپارتمانی یک، دو و سه خوابه تشکیل شده و اغلب واحدها دوبلکس است. گشودگی حیاط مرکزی، به سمت خیابان اصلی است و دید به رودخانه از داخل حیاط مرکزی ممکن نمی باشد. در عوض، نحوه قرارگیری واحدها به شکلی است که تعداد زیادی از آن ها در چهار طبقه توسط پنجره های قدی و کشیده به منظر رودخانه اشراف دارند.

طراحی معماری مجتمع مسکونی تانگو Tango Housing

ورودی مجتمع در سمت خیابان اصلی است که بامی کوتاه و سبز آن را مشخص می کند. فضای باز مرکزی مجموعه مرکب از مسیرهایی با کف پوش چوبی و یک بیضی در مرکز است که محل نشیمن فضای باز می باشد. این فضا در شب توسط نورهایی که از باکس های شیشه ای به بیرون می تابند روشن می شود.

طراحی معماری مجتمع مسکونی تانگو Tango Housing

 

-طراحی معماری مجتمع مسکونی تانگو Tango Housingtango-paradise-room

-طراحی معماری مجتمع مسکونی تانگو Tango Housingtango-paradise

طراحی معماری مجتمع مسکونی تانگو Tango Housing

طراحی معماری مجتمع مسکونی تانگو Tango Housing

 

طراحی معماری مجتمع مسکونی تانگو Tango Housing

پاویون هیدی وِبِر یا مرکز لوکوربوزیه

پاویون هیدی وِبِر(Heidi Weber Pavilion)، که با نام مرکز لوکوربوزیه نیز شناخته می شود؛ پس از مرگ لوکوربوزیه تکمیل شد و هم اکنون نیز گاه گاهی در نقش موزه و یا گالری بازگشایی می شود.

سازه ی این بنا از دو قسمت تشکیل شده است؛ بخش نخست: دو مکعب با وجوهی که بوسیله ی پنل های فولادی و شیشه های لعاب داده شده ابراز وجود می کند و قسمت فوقانی آنها؛ که از نظر سازه ای جداست، یک سقف یا به قولی چتر خاکستری و حجیم از فولاد است.

17386346088068312118102011433012112_400

ساختار مودولار مکعب های مذکور؛ به طور شایسته ای برای تطبیق ظرفیت ها و کاربری های گوناگون انعطاف پذیر دیده شده است، از خانه گرفته، که در اصل این ساختمان برای همین کاربری طراحی شده، تا گالری، که حال میزبان آن است، و هر فعالیتی که در ذهن بگنجد. درون فضای آن،زیر همان بام چترمانند، ساختار داخلی می تواند اشکال مختلفی را به خود بگیرد.

17386346088075334617852011533034712_400_01

1738634608807038630175201133086312_400

سواد بصری عبارتست از دانشی که ارتباطات بصری ما را تقویت می‌کند چنانچه هر سیستم ارتباطی متشکل از سمبلهایی است که ساخته دست بشر هستند. علایم و سمبلهایی که ما بدان زبان و کلام می‌گوییم، در روزگاری پیشین به صورت رشته‌ای از تصاویر ساده ترسیم می‌شدند، این تصاویر ساده نتیجه محسوسات بشر بودند.

powerpoint.frame_400

نویسنده : مهندس آرتور امید آذری

 

سمبلهای (زبانها) بسیاری در جهان وجود دارند که برخی از آنها دارای ریشه‌های مشترک هستند. «در جهان بیش از سه هزار زبان رایج و منحصر به فرد و مستقل وجود دارد. بیان با تصویر و یا زبان بصری در مقایسه با کلام به مراتب جهان مشمول تر است».

یک طراح شهری نیازمند تقویت سواد و دانش بصری خود در راستای ارایه طراحی بهینه با کارآیی بیشتر برای استفاده کنندگان است. متأسفانه در حدی که به توسعه سواد کلامی و گفتاری پرداخته شده فعالیت در زمینه دانش بصری صورت نپذیرفته است. رشد و توسعه زیاد روش برقراری ارتباط به صورت کلامی و گفتاری، خود باعث کم تحرکی توسعه دانش بصری گردیده است. اکثر ما بخش اعظمی از آنچه را نخست آموخته‌ایم از طریق حس باصره بوده است. این امر در تکامل فهم و شعور ما خصوصاً در دوران کودکی بسیار مؤثر بوده است. دانش و سواد کلامی در درجات و مراتب مختلفی مورد استفاده قرار می‌گیرد که از پیامهای ساده شروع شده و به اشکال بغرنج تر هنری می‌انجامد.

بخش بزرگی از ارتباط بصری به تصادف و یا نیروی کشف و شهود طراحان سپرده شده است. این موضوع دو دلیل دارد:

۱)              یکی اینکه هنر را از صناعت جدا کرده‌اند و

۲)              دوم راه درازی است که برای آموختن ترسیم و نقاشی باید طی کرد. موارد مذکور نیز موجب عدم توسعه دانش مذکور گردیده است.

ابزار بصری گوناگون نیز بیشتر مصرف کنندگی را تقویت نموده تا دانش بصری را. عقیده اشتباهی نیز ترویج یافته که هیچ نوع روش شناسی و روندی را برای توسعه دانش بصری مقدور ندانسته و یا آن را بسیار مشکل تلقی می‌کند.

رهیابی و راهکارهای دانش بصری

راهکارها و رهیافتها در دانش بصری در راستای کسب آگاهی بیشتر در مورد حس بینایی برای بررسی و تحلیل پیامهای بصری خصوصاً در زمینه‌های زیر است:

شیوه تربیت و آموزش هنرمند و صنعتگر.

فیزیولوژی دستگاه بینایی.

ماهیت و نحوه کار فیزیولوژی بدن انسان.

ادراک حسی و نیروهای درون جنبشی ما که دارای خصلیت فیزیولوژی هستند در جریان فهم بصری ما از محیط اهمیت بسیار دارند.

چگونگی وضع ما در حالت های گوناگون نیز در میزان فهم منبعث از محیط تاثیر دارد:

–         ایستاده.

–         حرکت.

–         حفظ تعادل.

–         حفاظت از خود.

–         واکنش نسبت به نور.

–         واکنش نسبت به تاریکی.

تمامی موارد فوق بین نوع دریافت و تفسیر ما از آنچه که می‌بینیم بسیار مؤثر است. اگر چه این واکنشهای ذکر شده به صورت طبیعی انجام می‌گیرند. به نوبه خود تحت تأثیر موارد زیر قرار دارند:

۱)  حالات روانی.

۲)  وضعیت فرهنگی.

۳)  ضروریات محیط.

۴)  دیدگاه و نحوه نگرش به جهان.

۵)  اندوخته‌های فردی (سیاه و سفید).

۶)  حس جهت یابی از طریق دیدن، در مکانهای مسطح و وسیع مثل کویر و مناطق قطبی دچار اختلافی می‌شود. در این مناطق (قطبی) خط افق بسیار مبهم و نامشخص است.

 

خصوصیات پیامهای بصری

کلیه اطلاعاتی را که به صورت تصویر دریافت می‌کنیم به سه نوع کاملاً متفاوت می‌توان تقسیم کرد. این اختیار بصری شامل انواع زیر می‌باشند:

۱)     رمزی و سمبل.

۲)     شبیه سازی.

۳)     انتزاعی.

در واقع زیر ساخت هر نوع تصویری از جنبه انتزاعی برخوردار است. زبانهایی چون زبان چینی به شکل ایدئوگرام یا اندیشه نگار باقی مانده است و رموز و علائم نقش مهمی را در این زمان ایفاد می‌کنند. سمبل و رمز در آموزش بصری عاملی بسیار نیرومند و مهم است.

فهم عناصر و نیروهای خالص و ناب بصری که معنا و محتوای تصویر و اسکلت بندی زیرین آن است بسیار حائز اهمیت است. هر چیزی را که می‌بینیم و درک می‌کنیم از عناصر بصری اولیه و نیروهایی که بر چشم اثر می‌گذرد تشکیل یافته است.

روانشناسان مکتب گشتالت، ارتفلس، رودلف آرنهایم، ورتهایمر، کولر و کوفکا، برای تفسیر هنرهای بصری کارهایی بس ارزنده انجام داده‌اند. حاصل تحقیقات نشان داده است که:  معنا فقط در تصاویر و اطلاعات شبیه سازی شده از واقعیت و رمزها و سمبلها و زبان وجود ندارد بلکه معنا را در ترکیب‌بندی و کمپوزیسیون آنها نیز می توان یافت. در اینجاست که نقش طراح شهری حساس خواهد شد. هر رخداد بصری عبارت است از شکل همراه با محتوا، و اجزاء سازنده محتوا که عبارتند از:

–         رنگ.

–         رنگمایه یا تونالیته.

–         بافت.

–         بعد.

و به طور کلی نوع رابطه این اجزاء نیز در ترکیب بندی، در معنای کلی اثر مؤثر است. رالف رس در کتاب سمبلها و تمدن از هنر فقط این معنا را استنباط می‌کند که:

«هنر حاصل تجربه ای است که بدان زیباشناسی می‌گوییم، این تجربه‌ای است که ما اغلب هنگام رویارویی با چیزی زیبا حس می‌کنیم و عمیقاً موجب رضایتمان را فراهم می‌آورد.»

باید ببینیم و بدانیم که از یک تجربه بصری چه چیزی و چگونه عاید ما می‌شود. لذا باید کلیه اجزاء مربوطه و چگونگی روابط آنها را به خوبی درک کنیم. پس عناصر و اصول اولیه ترکیب بندی جعبه ابزار کار ما است که عبارتند از:

–         نقطه کوچک‌ترین واحد و نشانه بصری.

–         خط سیال و روان و بیان کننده تحریک.

–         شکل همچون شکلهای اولیه و اشکال پیچیده اورگانیک (دو بعدی).

–         فرم و حجم احجام ساده و پیچده (سه بعدی).

–         جهت ساده، دورانی، مایل و عمودی.

–         رنگمایه (تونالیته)، تاریک و روشن.

–         بافت خصوصات موجود در سطوح مختلف (یا حس لامسه قابل تشخیص است).

–         مقیاس، میزان، اندازه انسانی – بزرگ، مانیومنتال.

–         تناسب روابط اندازه‌ها نسبت به یکدیگر.

–         دانه‌بندی ریز و درشتی احجام و فرمها در یک ترکیب.

عناصر فوق در اصل مواد خامی هستند که ما بوسیله آنها به آگاهی بصری از یک پدیده می‌رسیم. بوسیله آنها انواع گوناگون، عبارتها، اشیاء، پدیده‌ها و تجربیات ما از محیط به صورت بصری بیان می‌شود. برای آنکه عناصر بصری با خصوصیات آنچه طرح می‌شود و یا با منظور اصلی یک پیام تناسب لازم را بیایند آنها را به کمک فنون و تکنیکهای مختلف به کار می‌گیرند.

پر تحرک‌ترین فن در میان فنون بصری، استفاده از فن کنتراست یا تضاد است، که نقطه مقابل فن‌ هارمونی یا هماهنگی می‌باشد. دو فن مذکور در دو قطب مقابل قرار دارند. این فنون الزاماً به صورت خالص و نهایی خود نباید بکار روند و می‌توان آنها را با درجاتی از خفیف تا شدید به کار بست.

در ارتباط بصری تکنیکها نقش عامل را ایفا می‌کنند، و از طریق نیرو و توان آنهاست که خصوصیت ویژه یک راه حل بصری شکل می‌گیرد. راههای انتخاب بسیار است و وسایل و رسانه‌ها متعدد. اگر به دنبال سواد بصری مطلوب و کارآیی هستیم باید بررسی مباحث ذکر شده فوق را جدی گرفته و به تحلیل و تعریف آنها با ذکر مصداقهای گوناگون در طراحی شهری بپردازیم.

اگرچه قواعد و تعاریف ساده و عام برای به وجود آوردن یک ترکیب‌بندی کار را بسیار آسان می‌کند ولی جنبه‌های منفی کار هم افزایش می‌یابد. هر چه قواعد فرمول وارتر باشد نیروی خلاقیت وتنوع در بیان بصری نیز محدودتر می‌شود.

اما تقسیم‌بندی ساخت بصری به: واقع نمایانه، انتزاعی، رمزی،  دارای جنبه‌های چندان منفی نیست. ما برای دیدن به طور همزمان کارهای مختلفی انجام می‌دهیم. در این عمل بر میدان دید وسیعی احاطه داریم، حرکات بالا و پائین، چپ و راست، چشم ما را به این کار قادر می‌سازد. سپس در ذهن خود نقشه‌ای تجسم می‌کنیم، و بر اساس محورهای مجسم نموده، و میزان تحرک و فعالیت، نیروها را از نظر ترکیب بندی می‌سنجیم، که حائز اهمیت است. فهم تصویر و ضبط تصویر انجام، و کلیه سمبلها و نشانه‌ها نیز گشوده می‌شوند. آگاهی بصری با سرعتی نزدیک به سرعت نور کسب می‌شود. و اخبار بصری همچون جریانی مداوم و پر تحرک ما را در ارتباط با محیط قرار می‌دهد.

نویسنده : مهندس آرتور امید آذری

 

قایق اوکولوس

 

صورت سازی این خانه لوکس شناور کاملا به عمد صورت گرفته است تا عرشه جلو آن همانند دهانی خمیازه کشان از موجود دریایی غول پیکری به نظر برسد و منحنی های براق آن تقلیدی از خطوط جانوران اقیانوس باشد. تجهیزات کامل همراه با استخری در بالای عرشه و طراحی های داخلی باشکوه ، این قایق را به خانه های مدرن و متحرک بیشتر شبیه ساخته است تا کروزهای تجملاتی.
نسخه کوچکتر و ساده تر از این طراحی های دیدنی و جالب ، یک طراحی کامل و منحصر بفرد است ؛ همراه با برشهایی صافتر و موثرتر و استخری نیمه باز که در زیر پوسته قرار گرفته است. طراحی صنعتی و طراحی معماری با یکدیگر می تواند به خلق آثار شاخص منجر می شود. همچنان که در این پروژه طراحی معماری دریایی با مکانیک و تکنولوژی ساخت قطعات صنعتی در تعامل علم و هنر معماری با صنعت ماشین سازی ، سبب پویایی هر دو می گردد به همین سان طراحی معماری بسیاری از رشته ها را می تواند پوشش دهد.

.jpg_400_02

 

26036348965654166022652012212766011_400

26036348965666091022652012202791011444_400

پل حضرت موسی در هلند (The Moses Bridge, Netherlands).

توسط گروه RO & AD طراحی شده است . از چوب آکویا ساخته شده است . چوبی که با استفاده از آخرین تکنولوژی از بهترین چوبهای مناطق استوایی نیز محکم تر و بادوام تر شده است . از لایه خاصی در قسمت در تماس با آب آن استفاده شده است . این پل به خاطر معجزه حضرت موسی در شکافتن نیل به نام این پیامبر نام گذاری شده است .

12_400

11_400_01

10_400

 

ساده ترین و پوسته ای ترین رابطه موسیقی ومعماری، که اتفاقا اغلب از آن سخن به میان می آید، شباهت ها، فصل های مشترک و اصطلاحات مشابه موسیقی و معماری است. برای مثال می گویند چون موسیقی دارای ریتم و ضرب آهنگ است و معماری هم از آنها بهره می گیرد پس از موسیقی بهره برده است. ولی موضوع به این سادگی و پیش پا افتادگی نیست. مسئله خیلی عمیق تر و ریشه ایست. درک بصری از اصوات و امواج محیط پیرامون و طبیعت، در آفریدن هر دو دخیل هستند. اگر از این منظر به بحث بنگریم حتی به این نتیجه می رسیم که بیشتر، موسیقی از معماری بهره برده است. اینجا معاری با اقلیم و اکوسیستم درگیر است و موسیقی با هر دو. حجم در اقلیم ها و نواحی گوناگون کاملا در شکل گیری موسیقی آن ناحیه نقش ایفا کرده. برای گشودن این راز باید به تاریخ موسیقی نگاهی موشکافانه و دقیق داشت. این که موسیقی فلان منطقه در چه دوره ای از تاریخ و چگونه شکل گرفته است تنها ۴۰% از پاسخ ما را تشکیل می دهد. آب و هوا، شرایط اقتصادی و اجتماعی، تکنولوژی روز، دین و باورها، سنت و حکومت، نوع روابط و خیلی از مواردی که نهایتا ایجاد فرهنگ می کنند، هر کدام جداگانه بر معماری و بالاخره موسیقی تأثیر مستقیم و غیر مستقیم داشته اند. حتی وضع توپوگرافی، پوشش گیاهی، و ساختمانها در شکل گیری موسیقی نواحی مؤثر بوده اند. مسئله جالب اینجاست که اگر یک موسیقی فولکلور را روی کاغذ بیاوریم، و توسط خطوطی نتها را به یکدیگر وصل کنیم به صورت اتفاقی و شاید عمدی، برجستگی ها و پستی های این خطوط، با خط آسمان آن منطقه مشابهت می کند. احتمالا ابتدا موسیقی از اقلیم و سپس معماری از هر دو تأثیر گرفته است.

 

 

برای مثال موسیقی بودائی هایی که در فراز قله های چین و میان انبوهی از درختان آنرا خلق کرده اند و امروز حتی به عنوان موسیقی ریلَکسِیشِن (‏relaxation‏) از انها استفاده می شود، به نوعی به وزش باد، یا ابری که میان دره ها پرواز می کند، شباهت دارد. چشمان خود را ببندید و تصور کنید در قله ای از کوههای پیر که با انبوهی از درختان پوشیده شده است نشسته اید. در جلوی چشم خود دره هایی می بینید که در هم پیچیده شده اند. مِهی لطیف و رویایی چندین متر زیر پای شما، مثل حریری در پیچ و خم دره ها جا خوش کرده است و نسیمی ملایم می وزد. در واقع شما روی ابرها راه می روید! صدای پرندگانی را می شنوید که با صدای باد هم نوایی و گاهی دوئت می کنند. ناگهان صدای برخورد قطرات باران را بر روی برگها احساس می کنید. این صحنه واقعی است و در موسیقی بودائی از آن استفاده شده است. فلوت چینی صدای همان بلبل یا پرندگان است. باد اصوات کششی زیرصدا، قطرات باران ریتم ها و ضرب آهنگها را تشکیل می دهند. وقتی به این موسیقی گوش می دهید حتی اگر در مترو باشید و چشمان خود را ببندید احساس می کنید در آن فضا هستید.
به گوشه دیگری میرویم. سرتان را بالا بگیرید، تا چشم کار می کند آسمان خراش می بینید. حالا جلویتان را نگاه کنید، صفی طویل از ماشینها را می بینید که در ترافیک (‏traffic jam‏) گیر کرده اند و بوق می زنند. چند نفر پایین برج کنار شما گدائی می کنند و یک زن آنطرف خیابان جیغ و داد می کند و صدای شیونش از ربوده شدن دختر ۷ ساله اش خبر می دهد. مدام شانه شما بین جمعیت گیر می کند و همه به شما تنه می زنند و بی تفاوت از کنارتان می گذرند. ناگهان می بینید کیف پولتان در دست کودکی ۱۰ ساله است و به سرعت از میان جمعیت فرار می کند و ناپدید می شود. اینجا جایی مثل شیکاگو یا نیویورک است. شما در این صحنه موسیقی هوی متال(‏Heavy metal‏) در ذهنتان پخش می شود. این سبک از موسیقی اصلا برای اعتراض و بیان همین نابسامانی ها و نا امنی ها بوجود آمده است. اغلب وارد مسائل فلسفی می شود و از حماسه نیز میگوید. اکنون خواننده با صدایی عصبانی و شاید محزون از این اوضاع شکایت می کند. صدای هارش گیتار لید و ریتم، صدای ماشینهای موتوری را به یاد شما می آورد. این موسیقی خیلی خوب به این وضع اعتراض می کند. چشم خود را دوباره ببندید. از خیابانها بگذرید و خود را از بین برج ها به یکی از محله های سیاه پوستان برسانید. در یکی از کوچه های کثیف و باریک می بینید چند سیاه پوست، با شلوار و لباسهای گشاد و کتانیهای بزرگ که احتمالا کتانی بسکتبال است را می بینید که قوز کرده و به گردن خود، چند آویز طلائی انداخته اند. آنها مدام همدیگر را مسخره می کنند و بلند بلند می خندند و مدام سیگار می کشند. گویی خود را از شلوغی و هرج و مرج کنار کشیده اند و به آن هیچ اعتناعی نمی کنند. دوباره یکی دیگر را گیر آورده و به باد تمسخر می گیرند. آن گوشه روی سکو آن کودک ۱۰ ساله ای که جیب شما را زده نشسته است. شما در این صحنه در حال گوش کردن به موسیقی رپ هستید. این موسیقی توسط سیاه پوستان در شهر های شلوغ پدید آمد و شاخه ای از موسیقی شهری (‏urban music‏) شد. آنها سالها به صورت زیرزمینی دور هم حلقه زده و بی اعتنا به هرج و مرج بیرون، یکدیگر را مسخره کرده و لذت برده اند. در گوشه های دیگر شهر شما ممکن است صدای موزیک های راک، پانک، رِگه، هیپ هاپ، کانتری با تمام زیر شاخه های دیگرشان و حتی جَز و کلاسیک بشنوید. می بینید فرهنگ، معماری و اقلیم چگونه روی موسیقی دنیا و حتی موسیقی های یک کلانشهر تأثیر گذارده است؟
زمانی که در اروپا فیلسوفانی زیبایی شناسی را با معادلات ریاضی بررسی می کردند و سلیقه انسانها را با اعداد اندازه گیری می نمودند، معماری و موسیقی کلاسیک بسیار زیبا با یکدیگر خلق شدند و خلق کردند. حتی امروزه اگر بخواهیم برای یک بنای کلاسیک موسیقی انتخاب کنیم، بی شک قطعات کلاسیک می توانند شکوه و عظمت آن بنا را بیان و شاید دو چندان کنند. مثلا برای نشان دادن شکوه و عظمت بناها در برنامه های مستند، دیده می شود از آثار کلاسیکی از قبیل دَنس ۱ و ۲ اثر برامس بهره گرفته اند.
موسیقی اصیل ایرانی با اینکه به قول استاد حسین علیزاده تصویری نیست، ولی باز خاطره اماکن و شهرهای مختلف را زنده می کند. موسیقی هر ناحیه از ایران با همان توضیحات قبلی شکل گرفته و تکامل پیدا کرده است. با گوش دادن به تاریخ موسیقی اصیل، می توانید در ابتدا خود را در کوچه باغهای شیراز و اصفهان دو صده قبل و شاید بیشتر بیابید. هر چه به آثار متأخر نزدیک می شویم خود را بیشتر در فضاهای شهری می یابیم تا اینکه بالاخره از تهران قدیم، لاله زار، سنگلج و غیره سر در می آوریم.
برای بررسی بیشتر روند شکلگیری موسیقی در مناطق  مختلف نیاز به بیان کامل روند تکامل موسیقی در تاریخ آن است که اینجا از مقال دور است.

مسئله ای که به نظر اینجانب بیشتر در معماری دخیل است، می تواند درک بصری، تخیل، تجسم و فضاسازی از آثار موسیقی باشد. گاهی از معمار خواسته می شود تا برای یک قطعه موسیقی، معماری کند و بنا یا دکور بسازد. این نمونه اغلب در طراحی صحنه استفاده میشود. گاهی یک موسیقی یا یک اثر می تواند الهام دهنده، ایده و یا آغاز یک طراحی باشد. برای مثال آقای دنیل لیبسکیند در‎‎روند طراحی موزه یهود برلین توضیح میدهد که این بنا قسمت و یا پارت دوم و ناتمام یک سمفونی است. گاهی از یک موسیقیدان خواسته می شود که برای یک اثر معماری موسیقی بنویسد و یا معمار برای آن اثر موسیقی انتخاب کند. شاید این روش در موسیقی متن آثار تئاتر و سینما و یا معرفی کار معماران حائز اهمیت باشد. در تمامی این روش ها و نمونه های مشابه معمار و موسیقیدان، هر دو باید از هنر یکدیگر آگاه و به موضوع مسلط باشند.
برخی از موسیقی ها و یا سبک ها، ذاتا روح فضاسازی، تجسمی و تصویری دارند. در دیگر موارد، موسیقی همواره بر ریلی از نشانه ها حرکت می کند. مثلا در موسیقی اسپِیس راک (راک فضائی-‏space rock‏)  و دوم متال(‏Doom metal‏)، اکثرا با گوش کردن به اثر و تفکر در مورد آن، می توان خود را در فضائی مجازی و خاص شناور کرد. این فضاسازی به دو صورت شکل می گیرد. اول اینکه موسیقیدان با اضافه کردن اِفکت ها، صداهای طبیعت و یا اصوات خاص الکترونیکی، برای شما یک فضای واقعی را شبیه سازی می کنند. برای مثال آقای دیوید گیلمور، خواننده، گیتاریست و آهنگساز گروه پینک فلوید (‏Pink Floyed‏) در قسمتی از آهنگ یادگرفتن پرواز (‏Learning to fly‏) با اضافه کردن صدای رادیوئی یک خلبان روی ریتم سبک و دلنشین گیتار لید، شما را از فضای اصلی به کاکبیت هواپیما دعوت می کند. با گوش کردن به این اثر شما برای مدت ۶۶ ثانیه احساس می کنید کنار خلبان نشسته اید و در حال پروازید! در قسمتی از آهنگ “این یک معجزه است” (‏It’s a miracle‏) اثر راجر واترز، با شنیدن صدای کودکانی که در حال بازی هستند، توسط یک فلش بک شما خود را در یک پارک بازی کودکان احساس می کنید. در حالت دوم موسیقیدان با چیدن ملودیها، و زیر صداهای مخصوص خود، و آمیختن آن با هنر تنظیم منحصر به فرد، برای شما یک فضا و حالت کاملا مجازی و تخیلی ایجاد می کند. این فضا و حالت می توتند خوشایند، آرامش دهنده، توهم زا، استرس آور و یا رعب انگیز باشد. موسیقی متن فیلم های جنایی یا ترسناک از این قائده بهره می گیرند و ترس و هراس شما را با این ترفند چندبرابر می کنند. در آلبوم روی یک جزیره (‏On an island‏) اثر دیوید گیلمور، با این ترفند شما خود را در جزیره ای دور افتاده، زیبا، آرامش بخش  و  رها می یابید.
انتخاب سازها در طراحی این فضاها بسیار مهم هستند. سازها و جنس صداها می توانند شما را یاد سرزمین های گوناگون بیندازند. در قطعه “هر کجا پرسه زنم” (‏where ever I may roam‏) اثر جیمز هتفیلد و کرک همت، در ژانر هوی متال، با اینکه اصوات غربی هستند ولی به دلیل اینکه این قطعه از مسافرتهای طولانی مدت گروه به سرزمینهای شرقی تر سخن می گوید، با اضافه کردن اصوات گیتار بیس ۶ سیم توسط جیسن نیوستد، و لید توسط کرک همت، شما مسافرت به سمت شرق را کاملا احساس می کنید. موسیقی متن فیلم سینمایی اخراجی های ۱، اثر فریدون شهبازیان، با ملودی بسیار زیبایی از آکاردئون شروع می شود و بسیار تأثیر گذار است. این فیلم در ژانر دفاع مقدس ساخته شده و آکاردئون یک ساز ایرانی آن هم از نوع جنوبی نیست. اگر شما فیلم را ندیده باشید و فقط موسیقی را بشنوید، فکر میکنید این موسیقی یک فیلم اسکاتلندی یا ونیزی است و مثلا یک ماهیگیر محزون، در ونیز کنار آب نشسته است. گروه آلبا برای ساخت آلبوم آلبا، به همراه کریستف رضائی و مسعود شعاری و چندی از نوازنده های ارمنی و ایرنی، راهی قلعه رام اردشیر از آثار اولیه دوره ساسانی شدند. گروه آلبا سعی داشت روح مشترک بین موسیقی ایرانی، کلیسائی و ارمنی را پیدا کرده و کاری تلفیقی و خاص ارائه دهند. گروه به بهانه آنکه رام اردشیر از بناهای منحصر به فرد و خاص و بدون نمونه ایران و یک نمونه کهن است این بنا را انتخاب کرد، تا حضور در فضای معنوی قلعه، روح و حال و هوای موسیقی را تحت تأثیر بگذارد.
موسیقی هایی که برای ما نشانه هایی از خاطرات بصری و ناخودآگاه انسان دارند ممکن است فقط برای ما جرقه ای ایجاد کنند و ما باید خود به دنبال فضا باشیم. صدای تَمبورین (دایره زنگی) در اپرای تراویاتا (‏Traviata‏) و تروواتور (‏Trovator‏) اثر وِردی (‏Verdi‏)، شما را به یاد تزئینات خاص بناهای اروپایی می اندازد. موسیقی فولکلور و اصیل ایرانی با اینکه فضاسازی نمی کند ولی اطلاعات خوبی را به ذهن انسان وارد می کند. با شنیدن موسیقی مقامی کردها، خود را در شور عرفانی، با شنیدن موسیقی تهران قدیم خود را در کوچه باغهای تهران، با رنگ شهرآشوب خود را در اُرُسی های شیراز و اصفهان، و بالاخره با شنیدن موسیقی محلی بوشهر خود را در کوچه های بافت، زیر شناشیرها، در حال نظاره خانه ها می یابید. رنگ، معنویت و سیالیت در موسیقی ایران ما به ازاهای زیادی در معماری دارد.

 

رابطه بین معماری و رنگ

color and architecture

مربع,نمایانگر ماده ,وزن و حدود مشخص است وحسی از کشش و امتداد و تجربه حرکت را القاء میکند.مربع با رنگ قرمز منطبق است و وزن حجم قرمز با شکل سنگین و ساکن مربع مطابقت دارد.

مثلث با زوایای حاد و تند,تاثیر ستیزه جویی,پرخاش و تهاجم را ایجاد میکند.مثلث سمبل تفکر است و حالت وخصوصیت بی وزن ان با زرد روشن هماهنگی دارد.

دایره بر عکس مربع,احساسات را ملایم و معتدل میکندو حس ارامش و حرکت ارام و اهسته را القاء مینماید.دایره سمبل روح است که در درون خود همواره در حال حرکت است.

در واقعیت، رنگ وجود ندارد! از نظر علم فیزیک چیزی وجود دارد که دارای جسم و یا ماده باشد و بتوان به آن شکل داد و آن را لمس کرد. شیء رنگی را می توان لمس کرد و یا به آن شکل داد؛ اما این خود آن شیء است که موجودیت خارجی دارد نه رنگ آن. رنگ تنها ظاهر دارد، چیزی که به صورت لحظه ای دیدهمی شود.

رابطه معماری با رنگ

رنگ بازتابی از نور است که به شکل‌های متفاوتی در می‌آید و این بازتاب مجموعهٔ وسیعی را شامل می‌شود.اگر یک ناحیه باریک از طول موج‌های نور مرئی توسط ماده جذب شود رنگ بوجود می‌آید.

رنگ یکی از از خاصیتهای نور است.ادراک رنگ ،نتیجه نور تابیده شده ،تغییرات در آن،ویژگی های جذبکنندگی،انعکاسی و انتقالی سطح ،رابطه سطح با رنگهای اطراف ان و ویژگیهای چشم می باشد.

برای دیدن ادامه مطلب و دریافت مطلب به صورت کامل به ادامه مطلب مراجعه کنید.

نقش رنگ در معماری
رنگها روح دارند و زنده اند,رنگها کلمه اند و همچنین کلمات سخن میگویند
از نهان سبز جنگل ها,از راز آبی آسمان و دریاها,از شفافیت و زلالی قطرات باران و از پاکی سفید برف;بلی رنگها از روح آدمی و دنیای پر رمز و راز انسان سخن میگویند و رنگهایی که انسانها بدان می پوشند و می نگارند و نقش میزنند نیز حکایت از گوشه ای دیگر از درون ایشان دارد.

.
غایت و هدف همه مجاهدت های هنری بیرون کشیدن و استخلاص ماهیت و سرشت معنوی فرم و رنگ و آزادی آنها از زندان دنیای مادی است.از چنین آرزو و سودایی است که هنر غیر مادی نشات میگیرد.دنیائی که امروز در آن زندگی میکنیم , به دنیای انسان در سالهای گذشته , شباهتی ندارد.دنیای ما با ابداع و خلاقیت شکل گرفته است.ما بناهائی میسازیم که محتوای آنها در عملکرد آنها نهفته است;در عین حال بناها سمبول افکار و عقاید نیستند ; بلکه تجسم افکاری هدف دار هستند.

.
با گذشت زمان فکر انسان به اسرار پدیده های طبیعت چون رنگین کمان , رعد و برق , جاذبه و امثال آن پی برده است , با وجود این , پدیده ها هنوز هم در اسرار باقی مانده اند; رعد و برق ما می ترساند.ولی رنگهای رنگین کمان و نور ستاره شمالی روح را تعالی می بخشد و آن را تهذیب می کند.رنگین کمان سمبل صلح است.فقط کسانی که عاشق رنگ هستند می توانند زیبائی و کیفیت ذاتی آن را درک کنند.

رنگ مواهب خود را به همه تقدیم می کند , ولی رموز و اسرار پنهان خود را فقط برای علاقه مندان واقعی آشکار می سازد.رنگ زندگی است زیرا جهان بدون رنگ برایمان مرده جلوه می کند , رنگ ها ایده آغازین و ثمره نور اصلی بدون رنگ هستند و مقابل آنها تاریکی بدون رنگ است.

.
گوته در ” فاربن لهر ” در مورد هماهنگی و کلیت رنگ می نویسد: وقتی چشم رنگی را می بیند , بلافاصله فعالیتش را شروع می کندو عملکردش چنان است که به شکلی نا خود آگاه و اجتناب ناپذیر , رنگ دیگری ایجاد می کند که با پیوستن به حلقه رنگها , ترتیب حلقه رنگ را کامل میکند و این تاثیر متقابل , احساسی از غنای رنگ به انسان می بخشد.مقصود از هماهنگی رنگ , هنر وسعت دادن به درون مایه ها و مضامینی از تناسبات اصولی رنگ است که می تواند بعنوان پایه ای برای کمپوزیسیون ( یا آفرینش هنری )به خدمت گرفته شود.
رنگهای درخشان به تنهایی جذاب هستند اما اگر در یک الگو یا ردیفی منظم قرارگیرند از نظر بصری تاثیر بیشتری خواهند داشت. این نوع آرایش یک ساختار ساده را بر این رنگها حاکم میکند و در نتیجه یک مفهوم و یا نوعی نظم را، ورای حضور محض رنگها، منتقل خواهد کرد.پدیده های بصری , معنوی و روانی در حیطه رنگ و هنرهای رنگ روابط مشترک زیادی دارند.وقتی که موضوعی در نظر مشترک گرفته شد , طرح باید از این موضوع اولیه و حاکم بر کار , پیروی نماید.
اگر رنگ مهمترین وسیله بیان حالت و مفهوم باشد , ترکیب رنگ باید از سطوح رنگ شوع شود و این سطوح , خطوط را مشخص خواهند کرد.کسی که اول خطوط را رسم می کند و بعد رنگ را بدان می افزاید , هرگز نخواهد توانست یک اثر رنگی خوب و واضح به تصویر بکشد.رنگها , ابعاد و جهات مخصوص به خود را دارند و سطوح را به شیوه خود , ترسیم می کنند.

.
شاید به نظر عجیب برسد که در حوزه حس بصری رنگ حرارت را می توان تشخیص داد.به هر حال تجربه نشان داده است که بین دو آتلیه که یکی با رنگ سبز-آبی و دیگری با قرمز-نارنجی رنگ شده باشد , ۵ تا ۷ درجه اختلاف حرارت یا بودت از طریق ذهنی احساس می شود.به عبارت دیگر , کسانی که در آتلیه سبز هستند , در ۱۵درجه سانتیگراد احساس سرما می کردند , اما در اتاقی که با رنگ قرمز نارنجی رنگ شده بود تا ۱۳-۱۱ درجه سانتی گراد نیز احساس سرما نمی کردند.حقیقت این است که رنگ آبی-سبز جریان خون را کند و رنگ قرمز نارنجی همانند داروی محرکی است که باعث حالت هیجانی و تسریع جریان خون در بدن می گردد.

.
این تاثیرات مختلف قدرت وسیع مفهومی و بیان حالت کنتراست سرد و گرم را نشان می دهد و از آن می توان برای ایجاد اثرات تصویری فوق الهاده زیبا استفاده کرد.مناظری که فاصله اشیاء در آن زیاد است , همیشه از لحاظ رنگ سرد تر بنظر می رسند , زیرا که در عمق هوا قرار دارند.پس کنتراست سرد و گرم وسیله مهمی است که اثرات پرسپکتیو و حجمی را نشان می دهد.

شکل ها نیز دارای خصوصیت گویا ومعنی دار نظام زیباشناختی خود هستند.در طراحی,این کیفیت های معنی دار شکل و رنگ می بایست با یکدیگر مطابقت داده شوند,یعنی شکل و رنگ در معنی دار بودن و مفهوم خود یکدیگر را تایید و اثبات نمایند.

سه شکل اصلی مربع,مثلث و دایره نیز مانند سه رنگ اصلی قرمز,زرد و آبی دارای خصوصیات مفهومی و بیانی مشخص هستند.مربع,نمایانگر ماده,وزن و حدود مشخص است وحسی از کشش و امتداد و تجربه حرکت را القاء میکند.مربع با رنگ قرمز منطبق است و وزن حجم قرمز با شکل سنگین و ساکن مربع مطابقت دارد.مثلث با زوایای حاد و تند,تاثیر ستیزه جویی,پرخاش و تهاجم را ایجاد میکند.مثلث سمبل تفکر است و حالت وخصوصیت بی وزن آن با زرد روشن هماهنگی دارد.دایره بر عکس مربع,احساسات را ملایم و معتدل میکند و حس آرامش و حرکت آرام و آهسته را القاء مینماید.دایره سمبل روح است که در درون خود همواره در حال حرکت است.

خلاصه  کتاب بوطیقای معماری

این متن خلاصه ای است از کتاب بوطیقای معماری (poetics of architecture) جلد اول، کتابی که توسط یک استاد کهنه کار معماری نوشته شده و حاصل سالها تمرین در کنار دانشجویانی از سراسر دنیا و نیز در عرصه حرفه ای است. مطالعه این کتاب را به تمام افرادی که دغدغه طراحی معماری دارند توصیه میکنم … و اما دانشجویان ، اگر مطالعه این کتاب شروعی باشد بر راه بی پایان ساختن ،مسلما خوب است… اما پیمودن راه طراحی خصوصا راههای توصیه شده در این کتاب بدون راهبر و استاد را بسیار مشکل میدانم. اگر راهبردهای کتاب را به کار می گیرید برای یافتن و درک مصادیق واقعی آن بسیار تلاش کنید. و اگر در سالهای اولیه دانشکده هستید، همانند اولیس[i] خود را به دکل کشتی یادگیری ببندید و آوای زیبای راهبردها را از دور بشنوید و پیش از هر چیز خود را در ترسیم معماری قوی کنید. هنوز هم ،و شاید همیشه اولین و قوی ترین ابزار معمار ، دست اوست … بنابراین تا می توانید کار ببینید، از روی طرح هایی که شما را جذب خود کرده اند، ترسیم کنید، عین آنها را ،این ذهن شما را قوی می کند. یک شطرنج باز قوی، هر روز بازی های قوی انجام گرفته قبلی مسابقات را مرور می کند ولی این کار نه او را دنباله رو می کند و نه مقلد… وجود دغدغه به خودی خود خوب و ارزشمند است. چرا که ما را به کاوشگری وا می دارد. پروسه طراحی معماری، شاید عجیب ترین و پیچیده ترین پروسه های خلق اثر باشد، ولی من آن را لذت بخش ترین نیز می دانم. لذت بخش و غم انگیز. این باعث نمی شود که، این را ه را دست نیافتنی ، نیاموختنی، غیر قابل تحلیل و افسانه ای بدانیم.

214263476008021678222520121236786_400

فرایند تولید در شرکت های معماری و یا نوشته بهروز پاکدامن در مجله معماری و شهرسازی ۵۵-۵۴ ص۵۴ با عنوان روش طراحی ، نشان می دهد که در کنار راه میرمیران ، راه های سیستماتیک نیز وجود دارند که کاملا هم اصولی و صحیح هستند… نویسنده کتاب پروفسور آنتونی سی آنتونیادلس، استاد دانشگاه تگزاس و عضو AIA و AICP و مترجم دکتر احمدرضا آی که به حق کتاب را به صورتی عالی برگردان کرده است. رویکرد کتاب در کوتاه ترین سخن : راهبردهایی به سوی خلاقیت معماری است. در دو جلد، یکی راهبردهای نامحسوس و در دیگری راهبردهای محسوس را بیان کرده است. اینکه خلاصه اش را میخوانید جلد اول است یعنی راهبردهای نامحسوس … “من نمیتوانستم به عنوان عاشق کنش خلاقه و منتقد صادق معماری ، نسبت به آثار درخور توجهی که در بعضی از آتلیه های همکاران پست مدرن من و در فضای دانشگاهی به وجود می آمد ساکت بمانم ، و از سوی دیگر احساس میکردم که بسیاری از دانشجویان آنها که به تقلید بی چون و چرای مجلات پرداخته اند ، عموما سردرگمند و قادر به تشخیص اهداف و مقاصد تلاشهای خود نیستند و اغلب نمیتوانند خود را با دیگر واقعیتها و انتظارات محسوس تر و در عین حال حرفه ای تر تطبیق دهند (ص۱۵)” نکته ارزشمند کتاب این است که مطالب ارائه شده به صورت عملی در آتلیه های طراحی مولف مورد آزمایش قرار گرفته است و بیان تئوری صرف نیست. همچنین در جای جای آن، حاصل تفکرات و نتیجه کارهای دانشجویی آتلیه مولف ارائه شده است. تعریف بوطیقا به عنوان جایگزینی برای معنی لفظی poetics صرفا به معنی شعر نیست بلکه ” ساختن اثر هنری از دیدگاه زیبایی شناسانه” است. پیش از خروج از مقدمه ، اشاره به نکته ای لازم است که مضمون یکی از سوال های ما نیز قرار گرفته بود: بحث مطلوبیت ، از کجا بدانم کارم، مطلوب و صحیح است؟ اما پرداختن به آن خیلی ظریف و آگاهانه است : ” آنچه در معماری مطلوب است به وضوح از دشوار ترین امور برای ارزیابی است … مفهوم مطلوب همواره دلمشغولی اصلی زیبایی شناسی بوده است … این مفهوم، شدیدا نسبی است : “مطلوب” برای معمار؟ “مطلوب” برای کاربر؟ یا “مطلوب” برای جامعه؟… (ص۲۰)” مطلوبیت در رعایت بیشترین پارامترها و پرهیز از تک بعدی بودن است ،رعایت مثلا عملکرد و ساخت ، داخلی و خارجی و پرهیز از سطحی نگری، مثلا معمار نماساز یک سطحی نگر است. چرا که فقط به یک پارامتر پرداخته در حالیکه معماری جامع نگر از “کلیت به مثابه یک سمفونی (ص۲۱) ” حمایت میکند. حال آیا باید معماری تک بعدی را کنار گذاشت؟ البته که نه ، معمار جامع نگر همه پارامتر ها را مورد نظر قرار میدهد ، مثلا ماحصل تلاش در حوزه انرژی و معماری پایدار، حتما مورد توجه معمار جامع نگر خواهد بود … جامع گرایی امری بسیار مهم است ” جامعیت به معنی رویکرد کشف ایده ها و ساختن اثری است که با دیدگاهای متعدد ژرف اندیشانه (نه تنها عملکردی،شکلی یا معنوی و نه تنها به عنوان بخشی از محیط تاریخی – سنتی یا معاصر) نسبت به رویکردهای محدود یا یک جانبه گذشته، ایجاد شده باشد.(ص۲۲) ” بررسی جامعیت از چند طریق امکان پذیر است :۱- از طریق بازخورد های استفاده کننده (مردم) ۲- از طریق پرداختن به دیدگاه های مطلوب ( محققان) ۳- از طریق پرداختن به روش های مفهومی ( معمار ) فرایند جامع گرایی معماری فرایندی مادام العمر است ، نیازمند به سرشت چند بعدی آموزش انتقادی است. دانشکده های معماری باید برنامه طراحی خود را وسعت داده و راهبردهای خلاقیت را به دانشجویان ارائه دهند ، همچنین ابتدا راهبردهای محسوس (فرم – عملکرد – تناسبات – مقیاس ) و در مراحل پایانی تحصیل راهبردهای نامحسوس (استعاره – شعر – تاریخ و …) مد نظر قرار گیرند. و در عین حال دانشجویان به جای اینکه سالها در انتظار “معنای طراحی” باشند به موقع با مباحث نظری آن آشنا شوند. بخش اول: راهبردهای نامحسوس به سوی خلاقیت. گفتار اول : فرایند خلاقیت (این بخش از کتاب آنقدر ارزشمند است که به جای مطالعه خلاصه ، توصیه میکنم حتما متن کامل را از خود کتاب مطالعه کنید) برای توضیح فرایند خلاقیت سه مفهوم بیان شده است : تخیل ، تصور و واقعیت. تخیل، با قوه خیال ، تجسم ذهنی مسایلی که وجود ندارند و نمیتوانند وجود داشته باشند و خیالی هستند سرو کار دارد مثل قالیچه پرنده و … رویاها و خیالها اجزایی از تخیل هستند. در عوض تصور دلالتی حتمی و عملگرا دارد. مثلا وقتی کسی به شما آدرسی بدهد و شما همزمان آنرا تصور کنید … خیابان روبرو، کوچه بن بست دست چپ … این قوه تصور ماست. تصور با واقعیتها سر و کار دارد. واقعیت یعنی آنچه وجود دارد. حال اگر ما امری را تصور کنیم که وجود ندارد ولی میتواند وجود داشته باشد ، به کنشی میان تصور و تخیل دست یافته ایم. مثلا درختی که هنوز نکاشته ایم را در حال میوه دادن تصور کنیم. خلاقیت در لحظه ای رخ میدهد که امری از سوی تخیل به سمت تصور سوق داده شود . آنرا بارور کند و بتواند راهی به دنیای واقعیت بیابد : “…تخیل عامل تسریع کننده تصور است ، در حالی که تصور نوعی صافی است که تخیل برای پیوستن به واقعیت باید از آن بگذرد. (ص۳۰) ” خیلی مهم : ” باور ما این است که غایت معماری ساختن است. پس واقعیت به گونه ای انکار نا شدنی با این هدف معماری مرتبط است (ص ۳۳) ” خلاقیت به عنوان فرایندی که به واسطه آن قوه تصور شکل می گیرد. میتواند آموزش داده شود و تقویت شود ، خلاقیت ذاتی نیست بلکه آموزش دادنی است. و در ادامه “معماری حتی در معنوی ترین شکل خود هنری کاربردی است، به همین دلیل معماری نمیتواند از حیطه عمل گرایی خارج گردد و به هنری خالص، تک بعدی، جزمی و صرفا شکل گرا تبدیل شود (ص ۳۸)” در مقابل این دیدگاه ، تفکری وجود دارد که پرداختن به این مساله را یا ناممکن میدانند و یا ناپسند… ولی ما خلاقیت و لحظه طراحی را امری قابل توصیف ، بیان و تقویت میدانیم ذکر این نکته ضروری است که آیا معماری “خلاقانه” لزوما معماری “مطلوب” و پسندیده است یا نه؟ و آیا معماران را میتوان به دو دسته هنرمند خلاق و معماران حرفه ای تقسیم کرد ؟ از دیدگاه ما باید به این مساله به دیده تردید نگریست و این را مد نظر قرار داد که معماری خلاق آن است که جامع نگر بوده و به بیشترین امور پرداخته باشد. در حیطه خلاقیت معماری دو نکته مهم را باید همیشه در نظر داشت یکی اینکه طرح خلاق لزوما عجیب و غریب نیست و خلاقیت لزوما خرق عادت نیست. و دوم اینکه هنرمند خلاق لزوما فردی بی خیال ، و عاشق تفنن و سرگرمی نیست ، همانطور که یک فرد حرفه ای لزوما یک فرد جدی و سهامدار یک شرکت معماری نیست! میس واندر روهه از جدی ترین و خلاقترین معماران بود. خلاصه گفتار دوم : استعاره استعاره در زبان به معنی استفاده از کلمه ای به جای کلمه دیگر به دلیل مشابهتی در یک بخش (از معنی) مثلا استفاده از خانه به جای شهر : خانه شهری کوچک است. استعاره در معماری سه گونه است : نامحسوس ، وقتی که سرچشمه طرح یک مفهوم ، ایده و یا کیفیتی ویژه است. (مثل فردیت ، طبیعی بودن ، عمومیت و غیره) محسوس ، وقتی که سرچشمه یک ویژگی بصری یا مادی است (خانه ای شبیه قلعه یا گنبدی شبیه آسمان) ترکیبی ، ترکیبی از موارد بالا هر چه ما از استعاره های مناسب تری استفاده کنیم و از سمت محسوسات به سمت نامحسوسها حرکت کنیم ، از معماری سطحی به سمت معماری با مفاهیم عمیق حرکت کرده ایم ، این دلیل نامناسب بودن و سطحی بودن استفاده از شکل اردک برای فرم ساختمان فروش ماکیان است. ” موزه آلمانی ماری تایم در برمرهاون (۱۹۶۹-۷۵) اثر هانس شارون، بسیار شبیه به قایق به نظر میرسد. این موزه مصداقی از برداشت سطحی از ویژگیهای بصری رزمناو است و به همین دلیل نمونه ای نامناسب از به کار گیری استعاره به شمار میرود. اگر معمار به جای قناعت به جاذبه های رمانتیک ویژگیهای بصری یک قایق ، بر ویژگیهای مفهومی و استعاری (مثل یکپارچگی و استحکام) تاکید کرده بود، قطعا به نتیجه ای بهتر دست می یافت… برداشتهای سطحی از استعاره ها دارای نیرومندی و غنای نتایج مبتنی بر برداشتهای استعاری بنیادین نخواهد بود. اما از آنجا که برداشتهای سطحی سهل الوصول ترند ، همگان – و به ویژه دانشجویان – آنها را مورد استفاده قرار میدهند. (ص ۷۱)” رهیافت به استعاره : ” راهبرد استعاری تبعات مثبت و منفی خاص خود را دارد، و این وابسته به نوع رویکرد ما به آن است… رازگرایی افراطی (رویکردی که متفاوت و پیچیده جلوه میدهد) به همراه تلاش در جهت فوق عقلانی گری ساختن زبان و اصطلاحات جدید برای استعاره ها، کمکی به شخص خلاق نمیکند. این شیوه میواند شکافی بین افراد مستعد خلاقیت … ایجاد کند (ص ۸۵)” خلاصه گفتار سوم : پارادوکس و متافیزیک ، بخشی که صرفا با مطالعه کامل کتاب میتوان به گوشه ای از مطلب عمیق آن پی برد. پارادوکس به معنی قول مطلبی برخلاف عقاید عمومی با قطع نظر از اینکه صحیح باشد یا نباشد – نیز به معنی مساله بی راه حل و یا دارای تناقض منطقی ، مثلا یک طرف کاغذی نوشته شده آنچه پشت صحفه نوشته دروغ است و پشت صفحه نوشته شده ، آنچه روی صفحه نوشته شده راست است. متافیزیک : علومی که به هستی و مسایل الهی مربوطند و یا علومی که نمیتواند جزو شعبی از علوم فلسفی باشد (روانشناسی و منطق و علوم اخلاق و غیره … ) استفاده از پارادوکس یعنی جستجوی غیر قابل ساختها و متناقضها برای رسیدن به قابل ساختها ، مثل کارهایی که آیزنمن میکند … “بنابراین پارادوکس راهبردی بسیار طاقت فرسا و پر مشقت به خلاقیت است، چرا که برای فردی که میخواهد این روش را دنبال کند انضباط، رسایی و گویایی در بیان و دانش بیش از حد متعارف مورد نیاز است تا وی بتواند از مواضع و عقاید خود دفاع کند. (ص ۹۵)” متافیزیک با ناشناخته ها سر و کار دارد … فراسوی قلمرو فیزیکی ، البته از معمار انتظار متافیزیسین شدن نمی رود بلکه معمار گاهی ناممکن ها را میبیند و تنها تلاش برای ممکن کردن آن او را خوشحال میکند. ” توانایی فعالیت خارج از چارچوبهای موجود و مقابله دائم با باورهای غالب، نیازمند نیرویی خارق العاده است …اینها خصایصی هستند که در حوزه تجربه صرف ، شاید چندان مورد نیاز نباشند.( ص ۱۰۰)” ” این توان معماری سامان مند است که باید در نهایت تمامی کاوشهای ذهنی را از اقیانوس پارادوکس و متافیزیک به لنگرگاه واقعیات عمل پذیری مثل سازه، نظم، ریتم، تناسب، مقیاس و …هدایت کند. به دلیل این پیچیدگی است که استفاده از راهبرد پارادوکس و متافیزیک زمانی پیشنهاد میشود که شخص دوره آموزشی را به پایان میبرد، با تجربه تر میشود و از لحاظ طراحی بالغ می گردد… کاوشگری پارادوکسی و تعمق متافیزیکی … دو مسیر سخت و خطرناک هستند … چه سعادتمند هستند دانشجویانی که یک معلم متافیزیک واقعی داشته باشند…( ص ۱۰۹)” خلاصه گفتار چهارم : راهبرد تغییرپذیری فرم برای تغییرپذیری فرم سه شیوه متفاوت وجود دارد: ۱- تغییرپذیری بر اساس محدودیت های خارجی ( سایت ، دید ، شیب و…) و داخلی ( عملکرد ، برنامه فیزیکی و…) و عوامل هنری ( توانایی ، اراده و رویکرد معمار به دستکاری فرم ) ۲- اقتباس ، امکان اقتباس حرکتهای فرمی از نقاشی ، مجسمه سازی و حتی از طبیعت و یا سایر کارهای معماری ۳- ساختار شکنی یا ترکیب شکنی تغییر پذیری فرمی از یک سو ریشه در زیست شناسی دارد .وقتی در خصوص تکامل موجودات صحبت می کنیم به نوعی تغییرپذیری آن موجود می پردازیم مثلا نوزاد قورباغه مراحل مختلفی را طی می کند تا مبدل به یک قورباغه بالغ شود. اینها از یک سو و نظریات دوارسی تامپسون در خصوص فرم های مرتبط و فرم های نا مرتبط مبنای شناخت تغییرپذیری فرمی قرار گرفته است . یک پای شکسته فرمی نامرتبط است . با همین نگرش ، ساختمان های شکسته شامل بخش های نا تمام و تنگ و تاریک با اینکه محصول تغییرپذیری فرم است اما پذیرفته نیست. همچنین برای تحلیل و قضاوت معماری ، باید آنرا ترسیم کرد نه روایت .” ما به پیتر آیزنمن و هر هنرمند سخت کوشی که برای آفریدن چیزهایی تلاش میکند که پیش از این دیده نشده اند ، آری میگوییم و از تلاش ایشان استقبال میکنیم. این روشی است که از طریق آن ما چیزها را می آموزیم و خرد بنیادین و تاریخ خویش را مشترکا ارتقا میبخشیم (ص۱۲۴)” تلاشهایی از قبیل تلاش زاها حدید و دانشجویان آتلیه او نیز ارزشمند است، اما باید بسیار مراقب بود که به افراط و در نهایت تفسیرهای خود سنجیده دانشجویان کشیده نشود.اینجا مستقیما ر.ک. به صفحه ۱۲۵ کتاب بوطیقا … جایی که هدف اصلی تغییر پذیری فرم را بالاتر از توان دانشجویان سال چهارم و پنجم میداند و اینکه تصاویر حاصل از این تلاش میتواند بسیار تکان دهنده و در عین حال بی اعتبار باشد. کار بر روی بحث تغییرپذیری فرم از راه های مختلفی امکان پذیر است: ۱- تمرین هایی که با یک کار خوب معماری آغاز می شود ۲- آغاز با باغ یا شهر ۳- حرکت از آثار هنری ۴-حرکت از ساختمان های ساخته شده قبلی طراح. تغییرپذیری فرم می تواند باعث ایجاد کارهای تقلیدی و یا سطحی شود،(وقتی نقطه شروع اثر معمار دیگر و رویکرد تغییر پذیری رویکردی سطحی باشد) اگر نقطه شروع ، کاری از خود طراح باشد ، طرح نهایی به کامل ترین شکلی اصیل است و هیچکس نمی تواند طراح را به تقلید و یا ایده دزدی محکوم کند .” مزایای راهبرد تغییر پذیری فرم به اندازه معایب بالقوه آن است. وقتی که تغییر پذیری مرزهای نهایی را لمس می کند ممکن است تاثیر منفی بر دانشجویان بگذارد، مگر اینکه آموزگار بسیار مجرب و هوشیار باشد و آنها را در طول فرایند خلاقیت راهنمایی کند و از خطرهای موجود آگاه سازد.( ص۱۲۸)” خلاصه گفتار پنجم : ابهام ازلی و دست نیافته نفس موضوع مبهم می تواند دستمایه بسیاری از هنرها قرار گیرد ،موضوع مبهم موضوعی است که اطلاعات موجود برای احاطه ذهنی بر آن ناکافی است .ابهام ازلی شامل موضوعات مبهمی است که در حافظه فردی و جمعی برای همیشه مبهم بوده مثل اساطیر، مسایل مذهبی ، عشق و مانند آن . دستمایه قرار گرفتن این ابهامات برای طراحی نیاز به تمرین و بررسی مصداقها و نمونه های آن دارد که برخی از نمونه ها در کتاب ذکر شده است . همچنین فضاهایی که مرتبط با آیین های فکری و یا مذهبی هستند مثل اتاق چای. دریافت احساس مبهم درونی فرد(کارفرما) از مذهب یا هر موضوع فردی و جمعی مبهم دیگر ،باید از توانایی های معمار باشد :”معمار خلاق باید موقع شناس و دقیق و هشیار باشد تا بتواند احساسات … نهفته ای را که غالبا به وضوح بیان نمیشوند را دریافت کند.( ص۱۶۱) “و ” از کارفرما بخواهید تا خاطرات کودکی خود،جایی که در آن بازی میکرد … خاطرات مثبت و منفی از دوران کودکی … را برای شما توصیف کند(ص۱۶۳)” ابهام دست نیافته پنهان (untouched) ، ابهامی است که در موضوعاتی موجود ولی مبهم نهفته است ، موضوعاتی که می تواند توسط معمار کشف شده و دستمایه طراحی معماری قرار گیرد . مثل لحظه مبهم طلوع و غروب خورشید. یکی از خوبی های بزرگ کتاب بوطیقا ، ذکر مصداق های ساده ای برای همه موارد گفته شده مثال های ملموس از تلاش خود مولف و یا شاگردان آتلیه او ذکر شده است. این خیلی مهم است چرا که در معماری حرف زدن آسان ولی ارائه مصادیق واقعا مشکل است. تلاش برای یافتن نحوه تاثیرگذاری موضوعاتی قدیمی که همیشه با انسان بوده اند مثل ” عشق و معماری… معماری و حس بویایی … معماری و شب … معماری و ترس … و … (ص۱۶۷)” از جمله تلاش های ارزشمند در این زمینه است . خلاصه گفتار ششم : شعر و ادبیات اشعار و نوشته ها می توانند بر معمار تاثیر گذارند و دستمایه طرح های معماری شوند، این مبدا می تواند سطحی یا مستقیم باشد مثلا طراحی فضایی که در نوشته به آن اشاره شده و یا غیر مستقیم و پویا باشد هنگامی که جوهره مطالب بر طرح معماری اثر گذارد. ( ر.ک. به تاثیر شعر ، میرمیران چگونه طراحی میکرد.) در این میان شعر معمولا تاثیر قویتری دارد. الهام بخشی مرکب لحظه ای رخ میدهد که معمار تحت تاثیر متنی ادبی خود شروع به نوشتن کند و یا بسراید و طراحی پس از آن صورت بگیرد. رویکرد معمار و مردم به افسانه ها نیز جالب توجه است “افسانه ها گواه تمایل به واقعیتی دیگرند…در آنجا نیروی انگیزه بخش در این است که باعث شویم خواننده آرزو کند که آنچه را متصور شده است … آیا ما نمیخواهیم آنچه که تا کنون وجود نداشته به وجود آید؟( ص۱۷۷)” “هایکو (شعر سه سطری ژاپنی) یا هر فرم دیگر از هنر که قوه تصور را به جنبش وادارد و طراح را به تمرین دادن توانایی های ذهنی و انتقادی خود ترغیب کند، “ابزار استعاری مناسبی برای معماری است.( ص۱۸۹ )” یک هایکوی خیلی قدیمی : The old pond…a frog jumps in…plop! برکه ای کهن…غوکی در آن می جهد…آوای آب! خلاصه گفتار هفتم : بیگانگی و چند فرهنگی به طور کلی ، تجربه طراحی در فرهنگهای کاملا متفاوت از فرهنگ معمار، میتواند باعث خلاقیت و ظهور ایده ها و اندیشه های نو شود. طراح محدودیتهای ظاهری (اقلیم ، ضوابط و …) را در می یابد ولی از قیودی که بر دست و پای تفکر بومی در طی سالها گذاشته شده آزاد است. لذا طرح های خلاقانه تری زاده می شود. طرح سفارت یک کشور در کشوری دیگر و همچنین شرکت در مسابقات بین المللی معماری نمونه هایی عملی از این دست است.

 

 

ازدید همه نور”جزء اساسی و ضروری ساختمان است . که وظیفه آن روشن کردن فضا به منظور قابل رویت ساختن آن است .در هنر ساختمان سازی یا به عبارتی معماری نور یکی از اجزایی است که کنار عناصرو مفاهیم دیگر از قبیل ساختار” نظم فضایی “مصالح” رنگ و …. مطرح می شود و در طراحی به عنوان یک عنصر مجزا باید نقش خود را ایفاکند . ولی واقعیت این است که در بسیاری از موارد در ساختمان سازی و معماری های داخلی به نور بیشتر از یک عامل روشن کننده که باعث کاهش مصرف نور مصنوعی و در نتیجه کاهش مصرف برق  می شود ” نمی نگرند و فقط به مواردی از قبیل این که نور جنوبی و شمالی بر نور شرقی و غربی ارجحیت دارد و در مواقع ناچاری نور شرقی از نور غربی بهتر است “توجه می شود و معماران به صورت کلیشه ای و از روی عادت آن را رعایت می کنند و اگر در ساختمان سازی نیازی به نور پردازی و ایجاد مفاهیم و تاکید هایی توسط نور باشد منحصرا به استفاده از نور مصنوعی می پردازند و با انواع درجات و رنگ های نور مفهوم و طرح خود را اجا می کنند .
در صورتی که با نگاهی به تاریخ معماری گذشته ( تقریبا هر نوع معماری تاریخی ) نور به عنوان یک عنصر مجزا به کار گرفته شده و به نتایج بسیار زیباییهم رسیده اند .

نقش نور طبیعی در معماری و معماری داخلی

یکی از مهمترین مشخصه های نور طبیعی ” توالی و دگرگونی آن در در طول روز است که باعث حرکت و تغییر حالت در ساعات مختلف می شود . در تاریخ نقاشی توجه به نور در دوره امپر سیونیست ها دیده می شود . هنگامی که نقاشان آتلیه های خود را ترک کردند و در زیر نور خورشید با نور طبیعی مشغول نقاشی شدند . از مشخصات این سبک توجه به رنگ و نور در ساعات مختلف روز و انعکاس رنگ های اشیای مختلف در یکدیگر و تاثیر رنگ های پیرامونی و به کار بردن رنگ های خالص و ناب می باشد . قاعدتا لازم نیست که چنین تحولی در سبک معماری داخلی ما نیز به وجود آید ” با توجه به اینکه ما ساختمان هایی داریم که عنصر نور را به قدری قوی و جذاب در خود به کار گرفته اند که هر بیننده ای را به خود جذب می کند . این مقاله به بررسی نقش نور در معماری و معماری داخلی به عنوان یک جزء سازنده و مفهوم بخش می پردازد و در خاتمه امید بر این دارد که در آینده در ساختمان ها همانند گذشتگان شاهد به کارگیری نور طبیعی به صورت یک عنصر کاملا اثر بخش باشیم

نور و طبیعت
نور طبیعی که حامل انرژی حیات بخش درونی است به عنوان یکی از منابع وجود حیات بر روی زمین محسوب می گردد. علاوه بر آن نور می تواند با رنگ ها و جلوه های متفاوت خود باعث تغییر چهره یک مکان شود زیرا نور در هر یک از فصول سال ” در آب و هواهای متفاوت و یا در هر زمانی از طول روز دارای چهره ای مخصوص به خود می باشد .
ضمنا هر مکانی دارای نور خاصی است که تنها به آنجا تعلق دارد برای مثال در صحرای یک منطقه استوایی تابش به قدری شدید و سایه ها آنقدر کوتاه است که اشیا به چشم بیننده مرتعش و در حال ذوب شدن به نظر می آیند .
به همین ترتیب نور موجود در مناطق کوهستانی ” جنگلی و یا سواحلی نیز دارای ویژگی های مکانی مخصوص به خود و متمایز از سایر مناطق است . زمانی که نور را به داخل فضای ساخته شده هدایت می کنیم در اصل نوعی ارتباط بین ساختمان و محیط خارج از آن ایجاد کرده ایم . بدین وسیله می توان جلوه های متفاوتی از فضای داخلی را که هر یک دارای ماهیت خاص خود از لحاظ ادراک فضایی می باشند ” ایجاد کرد .

نور و بشر
از دوران ما قبل تاریخ همواره اجسام نورانی که تجسمی از یک شی ء زنده را در ذهن بیدار می کردند توسط بشر مورد ستایش و احترام قرار گرفته و مشتاقانه برایشان جشن می گرفتند ” آنها را عبادت کرده و می پرستیدند.
این توجه بیش از اندازه به عنصر نور در اغلب فرهنگ های اولیه بشری و در جوامعی با آداب و رسوم و عقاید مذهبی متفاوت همچنان در طول زمان مشاهده می شود . برخی از جوامع نور خورشید را در تشریفات مذهبی شان به کار می برند و برخی دیگر درخشش اجسام نورانی را به عنوان عامل ایجاد فعل و انفعالاتی رمز آلود جهت دست یابی به حیطه هایی ماورای دنیای زمینی تلقی می کردند.
حتی امروزه در بسیاری از مدارس شرقی که به تدریس یوگا اشتغال دارند برای ایجاد تمرکز ذهنی از اجسام نورانی مانند لامپ ” خورشید “ماه ” بلور و نور آتش استفاده می کنند .
در اغلب ادیان ” نور نماد عقل الهی و منشا تمامی پاکی ها و نیکی هاست و خارج شدن انسان از تاریکی جهل و تابیده شدن نور معرفت در وجودش همواره یک هدف نهایی می باشد . در اثر تابیده شدن نور الهی به درون کالبد مادی ” یعنی جایگاه نفس آدمی است که انسان به رشد و تکامل معنوی می رسد در نتیجه برای نمایش این تمثیل ” در معماری اغلب بناهای مذهبی ” نور به عنوان عنصری بارز و مستقل از سایر عناصر و مفاهیم به کار رفته در ساختمان به کار گرفته می شود به گونه ای که شعاع های آن به طور واضح در داخل کالبد مادی و تاریک حجم قابل مشاهده است . فضاهای عمیق و تاریک کلیساهای قرون وسطی و یا مساجد اسلامی که با عنصر نور مزین شده اند به خوبی قادر به انتقال یک حس روحانی و معنوی می باشند . انسان در چنین فضاهایی که با نوری ضعیف روشن می شوند با مشاهده سایه های مبهم از اشیا و احجام ” در ذهن خود به کامل کردن تصاویر پرداخته و با این عمل به نوعی خلسه فرو می رود که نتیجه آن یک حس نزدیکی به منبع وجود و هستی در درونش بیدار می شود .

دینا صنیعی

 

خانه مادر ونچوری ، اولین ساختمان ساخته شده به سبک پست مدرن و نماد این معماری است. این خانه را رابرت ونچوری برای مادرش در سال ۱۹۶۲ در نزدیکی شهر فیلادلفیا در ایالت پنسیلوانیا در آمریکا ساخت، ونچوری در طرح خود از نمادهایی همچون بام شیبدار، پنجره ، قوس سر در ورودی و لوله دودکش استفاده کرد که در غرب از جمله در آمریکا، نمادها و نشانه های معماری یک خانه شمرده می شود. هر کس در غرب، در نگاه اول، این ساختمان را به عنوان یک خانه ی مسکونی تشخیص می دهد.

vanna_venturi_facade_معماری زیبای خانه مادر ونچوری

از دهه ی شصت میلادی، موضوع پست مدرن در معماری به صورت یک سبک مهم مطرح شد و انتقادات زیر بنایی به اندیشه ی منطق گرا و تکنومدار معماری مدرن وارد گردید. آغازگر این جنبش کسی نبود مگر یکی از شاگردان لوی کان به نام رابرت ونچوری.خانه مادر ونچوری (۶۴ – ۱۹۲۶) اگر از نظر کوربوزیه خانه ماشینی است برای زندگی، از نظر رابرت ونچوری خانه خانه است و باید دارای نمادهای خانه در هر فرهنگ و جامعه باشد.

معماری زیبای خانه مادر ونچوری

این خانه در عین داشتن تقارن نامتقارن ، در عین وحدت، دارای کثرت و در عین پیچیدگی و تضاد در فرم، دارای قرائت ساده برای عامه مردم به عنوان یک خانه مسکونی است.

خانه مادر ونچوری ، اولین ساختمان ساخته شده به سبک پست مدرن و نماد این معماری است. این خانه را رابرت ونچوری برای مادرش در سال ۱۹۶۲ در نزدیکی شهر فیلادلفیا در ایالت پنسیلوانیا در آمریکا ساخت، ونچوری در طرح خود از نمادهایی همچون بام شیبدار، پنجره ، قوس سر در ورودی و لوله دودکش استفاده کرد که در غرب از جمله در آمریکا، نمادها و نشانه های یک خانه شمرده می شود. هر کس در غرب، در نگاه اول، این ساختمان را به عنوان یک خانه ی مسکونی تشخیص می دهد.

معماری زیبای خانه مادر ونچوری

اگر چه نمای این ساختمان به صورت متقارن طراحی شده، ولی به دلیل پیچیدگی ها و ملزومات خاص در چیدمان اتاق ها، در نمای ساختمان پنجره ها به صورت نامتقارن طراحی شده اند. در سمت راست فضاهای نیمه خصوصی، همچون آشپزخانه ، پذیرایی و ناهار خوری قرار دارد. در سمت چپ فضاهای خصوصی، همچون اتاق های خواب و حمام طراحی شده است. این عدم تقارن و دوگانگی در چیدمان پلان، در نما توسط بام شیبدار ، دیوار زیر دودکش و قوس تزئینی در بالای سر در ورودی به یگانگی و وحدت تبدیل شده است، لذا وحدت و یکپارچگی از طریق حذف آلمانهای مختلف ساختمان به دست نیامده، بلکه همه تناقضات و پیچیدگی های خانه در این طرح وجود دارد و وحدت در عین کثرت با شامل نمودن کلیه موارد موجود در بنا پدید آمده است.

vanna_venturi_facade_معماری زیبای خانه مادر ونچوری

vanna_venturi_facade_معماری زیبای خانه مادر ونچوری

Venturi-Procession-vanna_venturi_facade_نما خانه مادر ونچوری

پلان طبقه همکف

FLOOR-PLAN-Venturi-Procession-vanna_venturi_facade_پلان خانه مادر ونچوری

پلان طبقه دوم

-FLOOR-PLAN-Venturi-Procession-vanna_venturi_facade_پلان خانه مادر ونچوریsecond-floor-plan

ماکت خانه مادر ونچوری

-FLOOR-PLAN-Venturi-Procession-vanna_venturi_facade_ماکت خانه مادر ونچوریventuri-balsa-wood-model

-FLOOR-PLAN-Venturi-Procession-vanna_venturi_facade_ماکت خانه مادر ونچوریventuri-balsa-wood-model

 

طراحی متفاوت مجتمع مسکونی بتنی روککو

 

مجتمع مسکونی روککو Rokko Housing

نام پروژه : Rokko Housing

معمار : تادائو آندو Tadao Ando

موقعیت بنا : ژاپن – کوبه  Kobe- Japan

زمان ساخت : ۱۹۸۱

معماری “آندو” بیش از هر چیز یادآور مفهوم سکوت در آیین های شرقی است. بدون توجه به مفاهیم سنتی شرق شاید در نگاه اول معماری “آندو” سرد و بی روح به نظر برسد، اما این فضاهای تهی، مملو از خلوص، بی پیرایگی، سکوت و آزادی است.

“آندو” که در هیچ آکادمی معماری تحصیل نکرده است ، معماری خود را تحت تاثیر طبیعت زادگاهش (اوزاکا-ژاپن) می داند و از خورشید، آسمان، سایه و آب، ابزاری برای خلق فضا ساخته است.

طراحی متفاوت مجتمع مسکونی بتنی روککو

زمانی که “آندو” در سال ۱۹۷۰ دفتر معماری خود را تاسیس نمود معماری مدرن توسط معماران بنامی چون “کنزو تانگه” و “آراتا ایسوزاکی” در ژاپن معرفی شده بود، اما “آندو” با گرایشی متفاوت، توانست به خوبی از عهده تلفیق مفاهیم بومی و سنتی ژاپن با معماری مدرن و تکنولوژیک غرب بر می آید و به سرعت تبدیل به یکی از معماران برجسته بین المللی گردد وی در سال ۱۹۹۵ برنده جایزه معتبر پرایتزکر گردید.

 

rokko-housing_طراحی متفاوت مجتمع مسکونی بتنی روککو

مجتمع مسکونی  Rokko که از سه فاز مجزا تشکیل شده است، یکی از مهمترین آثار “آندو” در جهت تعامل ساختمان ها با طبیعت پیرامون است. ساختمان های Rokko1 و Rokko2  در دامنه کوهی با شیب ۶۰ درجه قرار گرفته و در مقطع از شیب زمین استفاده کرده و بین آنها در حدود ۱۵۰۰ متر مربع فضای سبز قرار دارد.

Rokko1  شامل ۲۰ واحد مسکونی است و تمامی ساختمان با مکعب هایی به ابعاد ۷/۵ * ۷/۵ متر ساخته شده، اما تنوع واحدها در اثر ساختار نامتقارن طرح و توپوگرافی نامنظم سایت به وجود آمده است. نحوه قرارگیری ارتباط عمودی اصلی پروژه در شکاف میان واحدها علاوه بر تقسیم کردن پله ها به دو بخش اصلی و اختصاص فضای نیمه عمومی در قلب پروژه سبب شده تا دسترسی واحدها از یکدیگر مستقل بوده و تراس هایی با چشم اندازها و ابعاد متفاوتی حاصل آید. لازم به ذکراست که درها و بازشوهای هر واحد به سبک بازشوهای سنتی ژاپنی بوده و این بازشوها در پلان ها با خطی باریک نمایش داده شده است.

ساختار بتنی بلوک ها سبب شده است تا در انتهای بافت مسکونی با فرم و رنگ خاص معماری سنتی ژاپن ، ساختمان های Rokko جزئی از کوهستان محسوب شود.

بعدها مجتمع مسکونی Rokko  نیز با همین سیما در کنار Rokko1  (با زیر بنایی معادل ۴ برابر Rokko1) و مجتمع مسکونی Rokko3 نیز بالاتر از این دو و با ساختاری متفاوت توسط “آندو” طراحی و اجرا شد.

طراحی متفاوت مجتمع مسکونی بتنی روککو -Rokko_Housing_Tadao_A

v

rokko-housing_طراحی متفاوت مجتمع مسکونی بتنی روککو

rokko-housing_طراحی متفاوت مجتمع مسکونی بتنی روککو

rokko-housing_طراحی متفاوت مجتمع مسکونی بتنی روککو

cid_طراحی متفاوت مجتمع مسکونی بتنی روککو _rokkohousing

Rokko_Housing_Project_طراحی متفاوت مجتمع مسکونی بتنی روککو

همانقدر که در معماری، داشتن ایده مهم است، گذر از مرحلۀ ایده به فرم نیز اهمیت دارد. ایده‌ها، مصالح طراحی هستند و فرمها تبلور فرآیند تولید، پالایش و تلفیق ایده‌های خرد و کلان، برای رسیدن به ساختاری منسجم، در معماری، به معنی خاص آن، ساختن ایده مهمتر از ساختن بناست. اما اگرچه وجود مصالح خوب، یعنی داشتن ایده‌های مناسب و بدیع معمارانه، ضروری است، به کارگیری صحیح و خلاقانۀ ایده‌ها اساسی‌ترین بخش معماری است.
در حالی که معماری گذشته با تلفیق، تطبیق و تکمیل ایده‌های فضایی مشخصی که فرم و مصداقهای عینی آن، نظیر هشتی و ایوان، حیاط و پنج دری، از قبل موجود بود، سر و کار داشت؛ معماری امروز، بیشتر از گذشته به جوهر معماری، فضا، فرم، نور و رنگ توجه دارد.
طراحی معماری نیز در این شرایط از ایده‌هایی مجرد آغاز می‌شود و سپس به طرح فضای عینی زندگی، می‌انجامد. عبور از مقوله‌ای ذهنی و مجرد به پدیده‌ای عینی، لحظه‌ای جادویی است. این مسئله در آغاز طراحی که مسئله تبدیل ایده‌های اصلی و محور پروژه به ساختاری دارای شکل، مطرح است؛ بسیار حساس و تعیین کننده است. ایده‌های مکمل بعدی که تا مرحلۀ تعیین جزئیات فنی و تزئینی بنا، رفته رفته شکل می‌گیرند، این امکان را می‌یابند که از تجربۀ شکلهای حاصل شده یا از تجربیات قبلی طراحی سود ببرند.

ایده تا فرم و موضوع طراحی

«تبدیل ایده به فرم، دانش و مهارت طراح را می‌طلبد. منظور از دانش، اطلاعات طراح از تکنیک‌های خلاقیت، تکنیک‌های ترکیب و مقوله‌هایی از این قبیل است که هر فردی می‌تواند از طریق مطالعه بیاموزد. مسئله مهارت، پیچیده‌تر است و به تربیت ذوق و سلیقه و کسب تدریجی توانایی در بکارگیری فرمها مربوط می‌شود.
تبدیل ایده به فرم در طراحی معماری یک مرحلۀ خاص و محدود از زمینه‌های پژوهشی و تجربی است که بسیار وسیع‌تر و مهم‌تر از یک پروژه ـ با تمامی مسایل آن ـ است. هر نوع قاعدۀ طراحی درونی یک پروژه، که از ویژگی‌های موضوع طراحی استخراج می‌شود، هر چقدر مفید و جذاب باشد، نمی‌تواند با نگرش کلی طراح، نسبت به معماری و مسایل آن تفاوت اساسی داشته باشد و به همین دلیل قالب‌ها و قواعد فرمال خاص یک پروژه، باید همواره به صورت انتقادی و انعطاف پذیر دیده شوند. در غیر این صورت یک جزء، یعنی مسایل مربوط به یک پروژۀ خاص، ممکن است به کل، یعنی اهداف و مسایل اصلی پروژۀ معماری، خدشه وارد کند.
ایده، اصطلاحی است که در بحث‌های معماری زیاد به کار می‌رود و همین نکته، اهمیت آن را می‌نمایاند. در تمدن بشر، ایده، نقش بسیار مهم یا شاید بتوان گفت مهمترین نقش را ایفا کرده است. اگر به اطراف نگاهی کنیم، می‌بینیم که تمامی اشیاء زندگی ما در اصل براساس ایده‌هایی مشخص به وجود آمده‌اند.
پوستۀ خرچنگی که لوکوربوزیه در سال ۱۹۴۶ در یک ساحل یافته بود، به ایده‌ای برای یکی از مهمترین آثار معماری معاصر تبدیل شد: سقف کلیسای رونشان.
در هر حال نه تنها فرمهای طبیعی، بلکه تمام پدیده‌هایی که در این جهان وجود دارند، از قبیل یک ساختمان یا حتی یک داستان و یک شعر نیز ممکن است به کاتالیزورهایی برای پرورش ایده‌ای در ذهن تبدیل شوند. نکته ی مهم، چگونگی استخراج ایده از مقولات شناخته شده است. زیرا تبدیل مستقیم چیزهایی که کنجکاوی ما را جلب کرده‌اند، به معماری، به اندازه ساختن ساختمانی به شکل خرچنگ، مضحک است. ذهن کنجکاو، عصاره یا ویژگی مهم آن چیزهایی را که با حواس، شناخته شده است، استخراج می‌کند و سپس آن را به زبان مناسب پروژه ترجمه می‌کند. در طول زمان، معانی اولیه فراموش می‌شوند، کاربری‌ها عوض می‌شوند و آنچه باقی می‌ماند فرم است. به همین جهت، صحیح است که شکل‌گیری ایده یا تبلور آن، مسیر خود را طی کند.
معماری پیش از آنکه یک ساختمان باشد؛ یک تفکر، یک اختراع و یک واقعۀ پیش‌بینی نشده است. اختراع معمولاً زمانی صورت می‌گیرد که به یک راه حل استثنایی نیاز باشد و کار معماری، همواره در شرایطی صورت می‌پذیرد که به لحاظ زمانی، مکانی یا موضوعی، منحصر به فرد محسوب می‌شود و بنابراین نیاز به اختراع دارد.
کار اصلی معمار، یافتن جوهر منحصر به فرد هر پروژه و پرداختن به آن است. از این طریق، ایده تولید می‌شود و در کنار ساختمان، که راه حلی برای مسئله‌ای محدود و مشخص است، فرهنگ معماری نیز به پیش می‌رود.
ایده ابزاری برای گفتگو و پیشنهاد راه حلی مکمل است، آن هم نه راه حلی که به صورت نقطه ضعف درآید و سرنوشتی انگل‌وار داشته باشد. اگر در گذشته تنها ابنیۀ بسیار خاص، به ایده‌های نوین دست می‌یافتند و اکثر سازندگان به استفاده از ایدۀ گذشتگان یا تکمیل تدریجی آنها می‌پرداختند، امروزه وضعیت کاملاً متفاوت است و معماری اگر صاحب ایده نباشد؛ نه تنها به لحاظ فرهنگی بی‌ارزش است، بلکه حتی به جای پرداختن به مسایل پروژه، ناچار است به دور آنها بچرخد و با شعبده بازی‌های سلیقه‌ای، مشروعیت ظاهری برای خویش کسب کند.
«ایده» همواره ماهیتی جهانی است ولی سلیقه محلی است. به دلیل فقدان ایده است که اینقدر از نفوذ معماری جهانی به کشور نگران می‌شویم. تنها راه مقابله با تهاجم فرهنگی نیز تولید ایده‌هایی اصیل و باارزش است. معماری ما هم زمانی که دارای ایده بود، مسئله تهاجم فرهنگی را حل کرده بود. پیش بینی می‌شود که در آینده‌ای نزدیک، عمده‌ترین فعالیت بشر، تولید ایده خواهد بود و روباتها و کامپیوترها بقیۀ کارها را انجام می‌دهند. تولید ایده در حقیقت یکی از مهمترین فعالیت‌های مغز است که کامپیوتر قادر به انجام آن نیست.
اگر اظهار نظریه های عمومی درمورد معماری ، سرمشقی برای معماران حرفه ای باشد ، توفیقی برای طراحی است .برطبق نظر ویتروویوس معماری باید سه مقصود اصلی را برآورده سازد : پایداری ، سودمندی ، زیبائی معماران مدرن سودمندی را هدف عملکردی ساختمان و فرم را هدف زیبا شناختی آن در نظر گرفته اند تفکیک فرم و عملکرد ، ممکن است که این معنا را داشته باشد که زیبائی هیچ مقصود بنیادینی را برآورده نیم سازد . روشن است که اینگونه نیست . عملکردهای زیباشناختی باید بهمراه بقیه عملکردهای محیط کالبدی در نظر گرفته شوند . با وجود اینکه تحلیلهای زیادی سعی در جدا ساختن فرم و عملکرد داشته اند باید توجه داشت که سودمندی همان زیبایی و زیبائی عین سودمندی است.

خانه  این زوج ایتالیایی در میلان که مرکز کار این دو معمار جوان نیز می باشد، مثالی از ترکیب  خانه ای است که تحول شگفت انگیزی از پیشرفت مدل زندگی را به نمایش می گذارد. محلی صنعتی که برای آزمایش توربینهای آبی بوده، مبدل به تجربه فرم جدیدی از یک خانه مسکونی گردیده است، جایی که زندگی روزمره و حوادث در چرخش مهیج و غیر معمول روابط کار و زندگی ترکیب می شوند.
ساختمان در سه طبقه قرار گرفته است، تمام طبقه همکف بنا فضای بازی با ۱۰ متر ارتفاع می باشد که برای رویدادهایی در نظر گرفته شده است؛ طبقه اول شامل استودیو و طبقه دوم منزل مسکونی می باشد. زیرزمین برای تفریحات آبی ودر لایه آخر سقف مسطح به همراه باغچه ای کوچک و برجکی که در گوشه قرار گرفته اند. چشم انداز استودیو به بیرون، فضای بازی مملو از وقایع بی نظیر را پیشکش میکند.
در مورد نقش آب در شکل گیری فضاهای این خانه استفانو معتقد است: ” وضعیت آب منشا خصوصیات این بنا است: ساختمان همانند منطقه آزمایش توربینهای آبی تولید ریوا در نزدیک کارخانه شکل گرفت. برجک مسقر شده در گوشه بنا، منبع آبی بود که در زمان آزمایشها، آب رها شده و به زیرزمین فرو می ریخت.

 

طراحی معماری و دکوراسیون خانه معماران جوان

این خصوصیات ویژه بنا را کاملا منحصر به فرد می سازد. معماری صلب دهه ۱۹۴۰، یادآور سیرونی- نوعی از معماری رایج در میلان با آجر قرمز که به نظر در تقابل با آسمان سربی است- آن را بیشتر از معمول برجسته می سازد. فضایی همانند کلیسا، جایی که آب نقش عمده ای دارد.” تانکر آب موجود در گوشه به زیرزمین منتقل می شود، جایی که وان تبدیل به استخر شنا شده و یک سونا و یک رختشویخانه وجود دارد.
از مشخصات طبقه دوم فضای روشن نشیمن  است  که توسط نورگیر داخلی ایجاد گردیده , مبلمان این خانه انتخابی دقیق از آثار طراحان مشهور همانند: صندلی های مادمازل اثر فیلیپ استارک برای شرکت کارتل، فرش طراحی شده ای از I+I ، لامپ شمعی آویخته با فلز و شیشه اثر جیووانا گراواندر برای گالری طراحی، صندلی لاله اثر ارو سارنین برای شرکت بین المللی کنول در سال ۱۹۵۵ و بسیاری دیگر از وسایل هنری نظیر میز چوبی فیلیپینی قدیمی می باشد.

 

طراحی معماری و دکوراسیون خانه معماران جوان

 

طراحی معماری و دکوراسیون خانه معماران جوان

 

طراحی معماری و دکوراسیون خانه معماران جوان

طراحی معماری بسیار زیبای برج لیلیوم

طراحی برج لیلیوم – ورسا – لهستان
سال ساخت : ۲۰۰۷-۲۰۱۲
کاربری : مسکونی و چند منظوره
متقاضی: Lilium Polska Sp. z o.o
معمار طراح: زاها حدید و پاتریک شوماخر
معمار پروژه: مارکوس پلانتو
تیم مسابقه: توماس ماتوی ، سوفیا رازاک ، نائومی فریتز ، دنیل ویدریگ ، فلویو ویرز ، ماریاگرازیا لانزا ، دنیس برزینا
مشاور: Structure ARUP
خدمات: ARUP
برآورد امکانات و تجهیزات: دیویس لنگدان

متراژ:   ۱۰۱,۲۰۵m2

طراحی معماری برج لیلیوم در مرکز شهر ورسا و در مجاورت برج ماریوت واقع شده ، درست نزدیک به تقاطع یروزولیمسکی و چالوبینسکیه گو ، از ضلع شمال هم ، روبروی ایستگاه مرکزی قطار قرار گرفته است.حدید این ساختمان را برای پایتخت لهستان طراحی کرده است. ورسا افقی روشن با سازه های شفاف دارد و از اینرو دارای هویت و شخصیته قابل توجه است

طراحی معماری بسیار زیبای برج لیلیوم

طراحی معماری برج لیلیوم در مرکز شهر ورسا و در مجاورت برج ماریوت واقع شده ، درست نزدیک به تقاطع یروزولیمسکی و چالوبینسکیه گو ، از ضلع شمال هم ، روبروی ایستگاه مرکزی قطار قرار گرفته است.حدید این ساختمان را برای پایتخت لهستان طراحی کرده است. ورسا افقی روشن با سازه های شفاف دارد و از اینرو دارای هویت و شخصیته قابل توجه است

1-lilium-tower

رسیدن به ارتفاع ۲۴۰ متری ، فرم بلند و ظریف رو برای این ساختمان رقم زده و وجود این برج در کنار برج های مجاور، قصر فرهنگی شهر را کامل میکند و خوشه ی ساختمانهای مرتفع پایتخت را کاملتر از قبل میکند. برج لیلیوم ۷۲٫۰۲۷ متر مربع از ۱۰۱٫۲۰۵ متر مربع محیط خودش را اشغال کرده است. این ساختمان شامل آپارتمانای مسکونی – تفریحی و یک هتل  میباشد.

_liliu_rend__liliu_draw_برج لیلیوم_-lilium-tower

کاربری
برج لیلیوم شامل هتل ، آپارتمان مسکونی ، چشمه آب معدنی ، محدوده تجاری زیر زمینی (خرده فروش) با یک مرکز خرید است. چهار لابی در طبقه همکف هست که ۴ ورودی جداگانه را برای هتل ، آپارتمانها ، رستوران و فضای استراحت مجموعه را تامین کرده است.

معبر و دسترسی
المان های مختلف برنامه ریزی شده دسترسی ها و خروجی های متفاوتی را برای برج لیلیوم رقم زده ، که شامل: پارکینگ خارج از ساختمان، پیاده روی مخصوص از بیرون به ورودی پارکینگ زیرزمین است.

دسترسی وسائل نقلیه
پارکینگ برجهای لیلیوم و ماریوت کنار هم و در طبقه زیرزمین است ، با دو رمپی که در خیابان نووگرادزکا هست ، از همدیگر جدا میشوند.

 

_liliu_rend__liliu_draw_برج لیلیوم_orig

_liliu_draw_طراحی داخلی برج لیلیوم_orig

_liliu_draw_طراحی داخلی برج لیلیوم_orig

_liliu_draw_برج لیلیوم-lilium-tower

_liliu_draw_برج لیلیوم

_liliu_draw_برج لیلیوم

پلان برج لیلیوم_liliu_draw-plan

 

 

آبشارهای خانگی (Aspen)
این دیواره سنگی توسط نیروی فواره‌ها و همچنین پوشش مسی موج‌دار و سنگ ریزه‌هایی که طبق الگویی خاص ترکیب یافته‌اند صدای آرامش بخشی را تولید می‌کنند. آب در قسمت پایین در یک تشتک زیبای مسی، ریخته می‌شود و توسط پمپ قابل تنظیم دوباره به قسمت‌های بالا فرستاده می‌شود. تأثیر بصری آن به وسیله طراحی چراغهای روشن کوچک که ساختار این دیوار را روشن می‌کند تشدید شده است. این دیواره ۷۵/۱۸ اینچ عرض، ۵/۶ اینچ عمق و۴۸ اینچ ارتفاع دارد.

طراحی داخلی آبشارهای خانگی

آبشارهای خانگی شرکت Harmonic invironments
این شرکت آب را برای خلق محیطی آرام و راحت وایجاد نیروی آرامش بخش استفاده می کند . گرچه آب به عنوان پاک کننده هوا و آرامش بخش شناخته شده است و کار کردن با آن مشکل است به هر حا ل طیف گسترده ای از آبشارها ی خانگی شگفت انگیز را متناسب با در خواست کارفرما و متناسب با کاربری محل عرضه کرده است.در کاربری های مسکونی آنها می توانند به عنوان شومینه باشند، ارائه ای امن وآرام بدون خطر برای بچه ها وحیوانات خانگی.
شیشه مرکزی که سطحی را برای جریان آب فراهم می آورد با نور پردازی چشمگیری ترکیب شده است و می تواند یک عنصر شاخص و ممتاز در هر خانه ای باشد. آبشار خانگی بدون صدای چکه و به آرامی جریان دارد و تنها صدای آن، صدای جریان های آبشاری آب است.حتی تعمیر ونگهداری آن ساده است وبا سیستم شتشوی خاصی ۱بار در ماه قابل تنظیم است.

 

طراحی داخلی آبشارهای خانگی

آبشارها ی خانگی spirit element
فواره خانگی شگفت انگیز ترین راه برای آوردن طبیعت به فضای خانه است. این نوع آبشا ر خانگی شامل تایل های سنگی رنگارنگ که با فرمهای زیبای مسی ترکیب شده اند است ومسها در برای تغییر رنگ حفاظت شده اند. این دیواره سنگی “۷۳ ارتفاع ، “۳۶عرض” ۶ عمق دارد که به دیوار نصب شده می شود.

آبشارهای خا نگی bluworld
این آبشارهای خانگی مجلل با طراحی زیبا وکیفیت بالا، نامزد استفاده در ساختمانهای مسکونی بزرگ و لوازم تجاری شده اند. این آبشارها از گرانیت و شیشه های آییینه ای زیبا ساخته شده اند که محیط های زیبایی برای داخل خانه ها به وجود آورده اند. آنها در رنگها و سایز های مختلف برای هر سلیقه ای با خصوصیاتی مثل تنظیم پذیری جریان آب، کنترل درجه صدای آن، روشنایی، تخته سنگ قابل انتقال، موجود می‌باشند بعلاوه از افزودنی های معطر می توان در آن استفاده کرد که عطری خوش آیند در خانه رابه وجود می‌آورد. در ضمن این آبشارها یکپارچه و آماده نصب است و فقط باید از آب پر شده وبه پر زده شوند.

 

آپارتمان Montmartre توسط گروه معماری SWAN در پاریس طراحی شده که با فضای ۲۵ متر مربعی خود توانسته بیشترین کارآیی را برای ساکنان به ارمغان آورد.
این آپارتمان کوچک پاریسی با استفاده از اسکلت های مکعب مربع و مستطیل تشکیل شده که هر یک از قالب ها به حالت های برجسته و فرورفته در یک دیگر جای گرفته و طراحی شده اند. همچنین هر یک از این بخش ها به دلیل تفکیک پیدا کردن از یکدیگر با رنگ های سفید و قرمز پوشانده شده اند تا سرویس های آشپزخانه، حمام و سرویس بهداشتی در حین برخورداری از فضای بسیار محدود و کوچک، به صورت کامل نمایان شوند.

بهترین طراحی داخلی برای استفاده بیشتر فضا در آپارتمان کوچک

در واقع هر یک از این بخش و قالب ها مکعب مستطیلی با یک طراحی ماهرانه در هم مخفی شده اند و با رنگ قرمز و سفید خودنمایی می کنند.
ترکیب این دو رنگ به گونه ای صورت گرفته که در زمان تاریکی و کمبود نور کافی می توان بخش های مختلف آپارتمان Montmartre را از یکدیگر تفکیک کرده و آن ها را به درستی تشخیص داد.

 

طراحی داخلی آپارتمان Montmartre -swan-gpd-extrusi

معماری داخلی آپارتمان Montmartre -swan-gpd-extrusi

معماری داخلی آپارتمان Montmartre -swan-gpd-extrusi-swan-gpd-extrusi

معماری داخلی آپارتمان Montmartre -swan-gpd-extrusi-swan-gpd-extrusi

معماری داخلی آپارتمان Montmartre -swan-gpd-extrusi-swan-gpd-extrusi

 

معماری داخلی آپارتمان Montmartre -swan-gpd-extrusi-swan-gpd-extrusi

 

معماری داخلی آپارتمان Montmartre -swan-gpd-extrusi-plan

معماری داخلی آپارتمان Montmartre -swan-gpd-extrusi-elevation-01

معماری داخلی آپارتمان Montmartre -swan-gpd-extrusi-elevation-02

 

مدل های رقابتی

تعدادی از نظریات برنامه ریزی شهری که در قرن بیستم میلادی به وجود آمده بودند (نسبت به سایر نظریات) برتری یافتند و بسته به محبوبیت و طول عمر خود بر ظهور و تجربه چشم انداز شهری تاثیر گذاشتند. هدف اولیه برنامه ریزی شهری در میانه قرن بیستم جامعیت بود. یک بازشناسی روز افزون در رابطه با وابستگی متقابل ابعاد مختلف یک شهر سبب درک این موضوع می شود که کاربری، حمل و نقل و مسکن نیاز دارند که در ارتباط با یکدیگر طراحی شوند. تحولات رشته های دیگر به ویژه علم مدیریت و پژوهش های اجرایی بر برنامه ریزان آکادمیک که به دنبال ساخت دقیق یک متد جهانی- که تحت عنوان مدل عقلانی نیز شناخته شده است- بودند، تاثیر نهاد، که بدین وسیله متخصصان گزینه های پیشنهادی را در رابطه با تعدادی اهداف تعیین شده مورد ارزیابی قرار می دهند و سپس راه حل بهینه را از میان آن ها انتخاب می کنند. مدل عقلانی در مجموع مدلی سلطه طلب بود، اما این روش علمی برای اتخاذ سیاست های عمومی به سرعت توسط منتقدان به چالش کشیده شد؛ آن ها باور داشتند که نتایج انسانی تصمیمات برنامه ریزی نمی تواند به طور منظم مورد ارزیابی و اصلاح قرار گیرد.

namba-2-canyon-aerial-sept0_400

 

الگوی مدرنیستی که شامل تخریب گسترده و بازسازی-بر طبق نظر و هدایت برنامه ریزانی بیگانه با افکار عموم-بود، هم از لحاظ ذهنی و هم در واقعیت تحت حملات شدیدی قرار گرفت. مهم ترین منتقد رویکرد مدرنیستی، جین جیکوبز(Jane Jacobs)، متخصص شهری بود. او در کتاب خود، مرگ و زندگی در شهرهای بزرگ امریکایی (The Death and Life of Great American Cities -1961) به نحو طعنه آمیزی مراکز شهری احیا شده و پروژه های مسکونی را تحت عنوان باغشهر درخشان توصیف می کند (اشاره کنایه آمیزی به ایده برج در پارک لوکوربوزیه -اشاره به ایده شهر درخشان لوکوربوزیه- و ایده ضد شهری ابنزر هوراد یعنی باغشهر). جیکوبز علیه عملیات پاکسازی وسیع به منظور از میان بردن بافت پیچیده ی اجتماعی شهرها و تحمیل یک نظم غیر انسانی بر آن ها را مورد انتقاد قرار داد. وی به جای اینکه به تراکم بالای جمعیتی به عنوان یک تهدید نگاه کند، آن را به عنوان یک فاکتور مهم برای سرزندگی شهری مورد توجه قرار داد. او تاکید کرد که یک زندگی خیابانی سرزنده، شهرها را جذاب می کند و تنوع کاربری و گروه های جمعیتی را به عنوان یک ارزش بنیادی در کنترل توسعه شهری مورد تشویق قرار داد. بر طبق دیدگاه جیکوبز تنوع شهری به توسعه پایدار کمک می کند، در حالی که ساختار شهری یکنواخت به بهره برداری ناپایدار می انجامد، که این امر در منتهای درجه در شهرهای چوب بری یا معدنی که پس از اتمام منابع با ارزش مضمحل می شوند، مشهود است. این تنها جیکوبز نبود که به این امر انتقاد می کرد. در اوایل دهه ۱۹۶۰ حرکت های اجتماعی شهری در زمان اوج خود با جابجایی های ناشی از طرح های بزرگ مقیاس مدرنیستی به مخالفت برخاستند. در شهرهای ایالات متحده و اروپا تلاش برای از میان بردن خانه های تحت سکونت با مخالفت شدیدی روبرو شد. در کشورهای در حال توسعه کوشش های دولتی برای تخریب سکونتگاه هایی که ساکنان آن ها را بدون پرداخت هزینه ای غصب کرده بودند، سبب واکنش اعتراضی مشابهی شد.

در پایان قرن بیستم، برنامه ریزی ارتدکسی در ایالات متحده و اروپا از استدلالات جیکوبز استفاده کرد. تاکیدات جدیدی برای باز زنده سازی بناهای موجود، حفاظت تاریخی، استفاده تطبیقی مجدد از ساختارهای فرسوده، توسعه با کاربری مختلط و شهر بیست و چهار ساعته انجام گرفت(یعنی محدوده هایی که طیف گوناگونی از عملکرد ها فعالیت تمام وقت را ممکن می نمایند). بیشتر پروژه های کنونی با وجود اینکه برخی اوقات شامل تخریب مساکن تحت سکونت یا ساختمان های تجاری است، ولی به طور فزاینده ای به سوی ساخت و ساز در زمین های خالی یا متروک مانند کارگاه های راه آهن، تجهیزات بندری از رده خارج شده و محدوده های کارگاهی مترو گرایش یافته است. با این حال در کشورهای در حال توسعه ایده های مدرنیستی دوره های پیشین هنوز به طرز قابل توجهی حفظ شده است. برای مثال در چین، آماده سازی المپیک ۲۰۰۸ پکن شامل جابجایی عمده ی جمعیت شهری به منظور ساخت راه ها و تجهیزات ورزشی بود و به همین ترتیب محدوده های تجاری جدید با ساخت بناهای بلند-بر طبق مدل عملکردی که لوکوربوزیه مبدع آن بود(۱)- توسعه یافتند.

برنامه ریزی معاصر

مسیر هایی که برنامه ریزی در ابتدای قرن بیست و یکم پیمود با یک مدل منفرد در رابطه با یک فرایند تکرار پذیر و یا یک نتیجه مطلوب مطابقت نمی کرد. در اروپا و ایالات متحده مدل مشارکتی- که ساکنانی را که تحت تاثیر فرایند برنامه ریزی مناطق خود بودند در بر می گرفت- در برخی شهرها مورد توجه قرار گرفت، البته نه در سایر شهرها. ایده برنامه ریزی مشارکتی با وجود اینکه در سایر نقاط جهان گسترش یافته ولی در پذیرش با محدودیت مواجه است. عموما اینکه تا چه اندازه برنامه ریزی در یک مکان شامل مشارکت عموم است، درجه ی دموکراسی مقبول در آن مکان را نشان می دهد. در جایی که دولت اقتدار گراست برنامه ریزی نیز به همان ترتیب اقتدار گرایانه است. با یک چارچوب مشارکتی تر نقش برنامه ریز از یک متخصص به یک میانجی میان گروه های مختلف و یا سهامداران تغییر می یابد. این تغییرِ نقش مورد تایید نظریه پردازانی است که از ایده عقلانیت ارتباطی حمایت می کنند. هر چند منتقدان این دیدگاه استدلال می کنند که این فرایند ممکن است خلاقیت را فرونشاند یا به سهولت به پیشبرد خواسته های کسانی که بیشترین قدرت را دارند کمک کند و به نتایجی در تضاد با خواست عموم بیانجامد. همچنین این منتقدان می اندیشند که مخالفت ساکنان با برنامه ی توسعه ای (NIMBYism) (2) و وتوی آن ها-در برابر هرگونه ساخت و سازی که گمان می کنند ارزش املاک آن ها را پایین بیاورد- ممکن است مانع ساخت مسکن ارزان قیمت و تسهیلات مورد نیاز عموم شود.

در مجموع، طیف بسیار متنوعی از انواع پروژه ها که برنامه ریزان بر روی آن ها کار می کنند، عدم اجماع بر روی فرایند ها، و اهداف و رویکردهای گوناگون اتخاذ شده در شهر و کشورهای مختلف سبب تنوع بسیار زیادی در برنامه ریزی شهری معاصر شده است. با این وجود، اگرچه اصول اولیه ی جدایی مطلق کاربری ها هنوز در بسیاری از مکان ها غالب است، ولی گرایش قابل توجهی نیز به سوی توسعه کاربری مختلط به ویژه در رابطه با فعالیت های مکمّلی چون خرده فروشی، سرگرمی ها و مسکن در مراکز شهری وجود دارد.

تغییر اهداف

اگرچه اهداف مشخص برنامه ریزی مانند حفاظت زیست محیطی همچنان دارای اهمیت است، تاکید بر اهداف گوناگون دستخوش تغییراتی شده است. به طور خاص برنامه ریزی توسعه اقتصادی، به ویژه در شهرهای قدیمی که از کاهش تولید رنج می برند مورد توجه قرار گرفته است. برنامه ریزان مسئول توسعه اقتصادی بیشتر شبیه مدیران اجراییِ کسب-که درگیر بازاریابی هستند-عمل می کنند: آنها شهر خود را برای سرمایه گذاران بالقوه ترقی می دهند و به جای سلامت و مطابقت توسعه کالبدی با طرح جامع، آن را با هدف جذب سرمایه و پتانسیل کار آفرینی مورد ارزیابی قرار میدهند. این برنامه ریزان برای دستیابی به موافقت نامه های توسعه ای، با سازندگان و شرکت هایی که به تجارت محلی کمک خواهند کرد کار می کنند. به ویژه در ایالات متحده و بریتانیا، نهادهای برنامه ریزی به تشویق توسعه اقتصادی می اندیشند و درگیر مذاکرات با توسعه گران بخش خصوصی شده اند. در بریتانیا این امر میتواند شامل داد و ستد مجوز برنامه ریزی برای منفعت برنامه ریزی یا سایر منافع جامعه باشد. به بیان دیگر ممکن است توسعه گران به جای فراهم نمودن سرمایه، تسهیلات و یا سایر منافع برای جامعه مجاز به ساخت باشند. در ایالات متحده زمانی که ساختمان با مقررات منطقه بندی مطابقت کند مجوز خاصی مورد نیاز نیست، به همین دلیل معاملات معمولا شامل انواع یارانه های دولتی است. موافقتنامه های توسعه ایِ متداول شامل اعطای زمین، بخشودگی مالیات یا تخفیف مقررات برای توسعه گران املاک در ازای تعهد به سرمایه گذاری در یک منطقه یا فراهم نمودن امکانات رفاهی است. نیز یک موافقتنامه میتواند میان شهر و یک شرکت خصوصی باشد که بر طبق آن شرکت به ازای امتیازات گوناگونی موافقت میکند که به یک ناحیه انتقال یابد یا در آن باقی بماند. بسیاری از موافقتنامه های این چنینی جنجال ایجاد می کنند، به ویژه اگر یک شهرداری برای توسعه پروژه ای دست به تملک اجباری و گرفتن زمین خصوصی بزند.

جنبش برنامه ریزی در اواخر قرن بیستم-که با نام های متفاوت شهرسازی نوین، رشد هوشمند یا نوسنت گرایی خوانده می شود- توسط دیدگاه های آلترناتیو خود در رابطه با توسعه ی حومه اذهان عمومی را جذب کرده است. این جنبش پس از بازتاب واکنش منفی عمده در مقابل پخشایش شهری، تراکم ترافیک درون شهری و زمان طولانی رفت و آمد ساخت نوینی را به ارمغان می آورد که در آن مسکن، محل کار و خرید در مجاورت یکدیگر قرار می گیرند، رفت و آمد پیاده تشویق می شود، توسعه در پیرامون گره های ترافیکی سنگین را تشویق میکند و انواع مساکن را با هم ترکیب می کند. در بریتانیا پرنس چارلز (Prince Charles) از طریق حمایت خود از پوند بری(Poundbury) -شهرجدیدی با ظاهر سنتی در دورست(Dorset)- پشتیبانی قوی برای برنامه ریزی نوسنت گرایی گردید. در ایالات متحده که رشد بی وقفه در پیرامون کلانشهرها روی داده است، اقداماتی مشابه به صورت نواحی محدود با توسعه ی از پیش اندیشیده شده در میان پراکندگی و پخشایش ظهور یافتند. اگرچه تاثیر اولیه جنبش بر توسعه حومه های جدید شهری بوده است، ولی بر توسعه مجدد نواحی قدیمی تر بریتانیا و ایالات متحده نیز تاثیر گذاشته است. میدان پاتر نوستر(Paternoster Square) در لندن در مجاورت کلیسای سنت پل و تعدادی از طرح های امید ششم (HOPE VI schemes) (3) در ایالات متحده (ساخته شده تحت یک برنامه فدرال که پروژه های مسکن دولتی را تخریب کرد و آن ها را با توسعه هایی که برای سطوح مختلف در آمد قابل استفاده بود، جایگزین کرد) در مطابقت با ایده های نو سنت گرایی یا نو شهرسازی ایجاد شده اند.

تکثر گرایی جدید

اصول جهانی در خصوص برنامه ریزی مناسب، به طور روز افزونی به عنوان نتیجه ی روندهای مختلف تقسیم بندی شده اند. اول اینکه بحث های فکری در برابر روش “یک طرح برای همه مناسب است” توفیق یافته است. توافق اولیه بر سر شکل توسعه ی منظم که متضمن جدایی کاربری ها و ساخت استاندارد در مسیر مدرنیسم بود، توسط حساسیت به تفاوت های محلی و تمایل بیشتر به نیروهای دموکراتیک جایگزین شده است. دوم اینکه این امر به رسمیت شناخته شده است که علیرغم اینکه اجرای استاندارد ها مطلوب است، بسیاری از مکان های دارای منابع کافی برای دستیابی به آن نیستند. در جهان در حال توسعه بازارها و سکونتگاه های غیر رسمی که پیش تر توسط برنامه ریزان تقبیح می شدند، اکنون به نظر می رسد که اغلب برای ارضای نیاز های جوامع فقیر اجتناب ناپذیر هستند. برنامه ریزان در این بافت ها تحت تاثیر نهاد های کمک های بین المللی به طور فزاینده ای تلاش می کنند بجای اینکه سکونتگاه های غیر رسمی و بازارهای خیابانی را به اسم پیشرفت حذف کنند آن ها را ارتقا بخشند. سوم، نیروهای سیاسی پیوند یافته با بازار آزاد برنامه ریزان را مجبورمیکند تا به دنبال راه حل های مبتنی بر بازار برای حل مشکلات باشند، مانند آلودگی و فراهم نمودن خدمات عمومی. این امر به جای یک رویکرد صرفا نظارتی منجر به خصوصی سازی تسهیلات و امکانات دولتی و مبادله ی حقوق برای توسعه زمین و خارج نمودن آلودگی می شود.

برنامه ریزی در خاستگاه خود یک فرض پذیرفته شده داشت که شهری که به طرز خوبی طراحی و به شیوه ی جامعی برنامه ریزی شده باید از نظر اجتماعی بهبود دهنده باشد. به بیان دیگراین فرض به جبر محیطی گرایش داشت. اهداف برنامه ریزی متعاقبا معتدل تر شده است و این باور که محیط کالبدی می تواند به شدت رفتار اجتماعی را تحت تاثیر قرار دهد کاهش یافته است. با این وجود برنامه ریزی به عنوان تمرین و نظم بر سیاست های عمومی- به عنوان ابزاری برای تولید یک محیط عادلانه تر و جذاب تر- متکی است، نه تغییر بنیادین رفتارهای انسانی، ولی با این حال به بهبود کیفیت زندگی تعداد زیادی از مردم نیز کمک می کند.

پانوشت

  1. Corbusian model
  2. NIMBy مخفف اصطلاح Not In My Back Yardاست. این اصطلاح برای توصیف مخالفت ساکنان با طرح های پیشنهادی و توسعه های جدیدی در مجاورت محل سکوتنشان اتفاق می افتد به کار می رود. برخی اوقات خود ساکنان مخالف نیز Nimibies خوانده می شوند. http://en.wikipedia.org/wiki/NIMBY
  3. امید ششم یک طرح بزرگ متعلق به وزارت مسکن و توسعه شهری امریکاست که بدترین پروژه های مسکن عمومی را به صورت توسعه هایی برای اقشاری از سطوح مختلف در آمد تجدید حیات می بخشد. فلسفه این برنامه بر اساس شهرسازی نوین و ایده فضای قابل دفاع است. http://en.wikipedia.org/wiki/HOPE_VI

مقاله به صورت زیر ارجاع داده شود:

  1. MLA Style: “urban planning.” Encyclopædia Britannica. Encyclopaedia Britannica Ultimate Reference Suite. Chicago: Encyclopædia Britannica, 2010.
  2. APA Style: urban planning. (2010). Encyclopædia Britannica. Encyclopaedia Britannica Ultimate Reference Suite. Chicago: Encyclopædia Britannica.

منبع : سوزان س.فین اشتاین ترجمه ی زهره دودانگه – سایت انسان شناسی و فرهنگ

 

 

بانک ملت ۳۰۰۰ شعبه در ایران دارد. از آنجا که بانک‌ها برای بازسازی نمای ساختمانشان در رقابت هستند، در ژانویه ۲۰۰۹ مدیر بانک ملت ازمعماران کامران افشار نادری، حبیبه مجدآبادی، علیرضا مشهدی‌میرزا و همکاران برای طراحی نمای شعب بانکش درخواست همکاری نمود. وی نمای اولین شعبه‌اش را برای برآورد نتایج جامعه شناختی، فنی و بصری چنین ایده‌ای تغییر داد.
پس از بحث و مشورت با کارشناسان مشتری، طراحان یکی از شعب اصلی بانک در خیابان ویلا در تهران را برای تغییر نمای ساختمان انتخاب کردند.
این پروژه آزمایشی می‌بایست قابلیت انعطاف برای استفاده در زمینه‌ها و ابعاد مختلف را دارا باشد. به همین دلیل، طراحان هیچ اشاره‌ای به ساختمان‌های اطراف نکردند. آنها یک فرم همگن با تأثیر گرافیکی بالا خلق کردند که قادر به جذب و حل هرگونه تنوع موقعیتی نظیر طرح ساختمان، درها، ATM، عناصر ساختاری و تجهیزات امنیتی بدون برهم زدن ظاهر بنا می‌باشد.

 

طراحی معماری نما برای بانک ملت

الگوی این بنا بر پایه ساختار ساده اصل هندسی است که اولین بار بر روی کاغذ A4 کشیده شد. کاغد به چند خط موازی برش داده شد؛ سپس نوارها در محور طولی با زوایای مختلف تا شدند. برای ایجاد طرح اولیه نما از ورقه‌های مسی آنتی‌اکسیدان استفاده شد.

طراحی معماری نما برای بانک ملت

 

طراحی معماری نما برای بانک ملت

طراحی معماری نما برای بانک ملت

رنگ مسی می‌تواند فضای خاکستری و پوشیده از مه غلیظ شهرهای بزرگ ایران را کمی تغییر دهد. ورقه‌های آلومینیومی ورقه‌های مسی را استحکام می‌بخشند و پروفیل‌های فولادی به عنوان زیرساخت، نما را به ساختمان متصل می‌سازد. پشت نمای مسی پنجره‌های ضد سرقت و پرده فولادی جمع‌شو به عنوان آخرین محافظ به کار رفته است.

 

طراحی معماری نما برای بانک ملت

 

دسترسی به بانک از بخشی از نماست که با یک اهرم دستی بالا و پایین می‌رود. سیستم مکانیکی بر اساس قرقره و پارسنگ‌ها به اپراتورها این اجازه را می‌دهد که به راحتی و با دست بخش بزرگی از نما را بالا یا پایین بکشند.

 

طراحی معماری نما برای بانک ملت

شرکت معماری آرتور و همکاران (AOA)
تلفن: ۲۲۹۸۳۳۸۵ و ۲۲۷۰۶۶۳۱
آدرس: فرمانیه، بلوار اندرزگو، خیابان وطن پور شمالی، بن بست هنگامه، پلاک ۳