هنر

هنر آن چنان پهنه ی اندیشه را فرا می گیرد،که کلمه ی تعریف به تنهایی پاسخگوی توجه و تفسیر آن نیست،
ای کاش واژه ای مترادف با (دکترین ) لاتین درزبان فارسی می داشتیم (به معنی مجموعه ای از تعاریف و دیدگاه ها ) برای ایجاد رابطه و ورود به وادی هنر .

صاحب این قلم درحد بضاعت خویش کوشیده است تا تعاریف و توصیف و تصاویری از هنر را تحریر کند، البته بدون یاری جستن از کوشش و پژوهش دیگر عاشقان و فرهیختگان که بی تردید آثارشان ارزش و شایسته ی دست مریزادهای فراوان است . این قلم اندازی ها در سنینی برروی کاغذ می آید که صاحبش ایستگاه های ما قبل فراموشی از زندگی را یکی یکی، طی کرده و تقریبا به آخر رسیده است . لذا تعاریف و توصیف هایی که از یکایک مقوله های مهم وادی هنر برروی کاغذ آورده، نتیجه ی احساس ملموس از یکایک آنها ،دردوران زندگی فرهنگی اش می باشد .

این برگ های سبز را تنها از راه عشق، به نسل جوان و به عنوان الفبای فرهنگ به این نسل پویا تقدیم می دارد . باشد که فرزندان ما با یافتن راه فرهنگی خود و درنتیجه حرفه ی مورد علا قعه شان با الفبای هنر، جملات آینده ی زندگی خود را بسازند و خود هزاران تعریف از هنر و دیگر موارد تعریف شده و نشده را سازگار باشند .



هنر

بدون تردید مطالبی که از طرف صاحب این قلم عنوان می شود هزاران بار به انحنای مختلف و با دیدگاه های ارزشمند تر مطرح شده است، اما تکرار آن نیز به دلیل جامعیت و گستردگی زمینه ی هنر، سال های سال و به وسیله ی آیندگان علاقمند، مطالعه و عرضه خواهد شد و این جاست که شکوه مندی دنیای هنر، به اثبات می رسد و ارزش آن به علت انگیزه آفرینی اش، برای انسان پدیدار می شود . لازم به تکرار است که مفهوم هنر، درهیچ یک از تعاریفی که عنوان شده، به طور مطلق نمی گنجد، ضمن این که هیچ یک از تعاریف نیز غلط نیست و آخرین تعریفی که با نتیجه گیری از تفاسیر و تعابیر ذکر شده می توانم داشته باشم این است که :

هنر تسلط ناخودآگاه بر جواهراندیشه های انسان است مانند جوهر تخیل، تدبیر و ابتکار، هنر فریادی است بی صدا برای عاشقان هنر .

هنر مجموعه ای است از ذوق وقریحه، داشتن مضمون انسانی، ابتکار، نیروی تصور، صداقت، حساسیت و ظرافت که یکایک موارد بالا به تنهایی شکل آفرین هنر نمی باشد و مجوعه ی شبکه وار بالا، هنر خالص ،والا و شاهکار را می آفریند. از همه  مهم تر، خالق آن است، که باید دارای توانایی های توصیف شده ای باشد و حاصل کار اوست که هنر نام دارد .

هنر حتما اکتسابی است و درجریان آموزش به دست می آید .آموزش از نبوغ و استعداد فطری برتر است ،تنها درمورد ادبیات، می توان گفت که یک داده ای فطری مطلق است، که آن هم به سبب آموزش، شکوفاتر می شود و به کمال می رسد ادبیات به دلیل نیاز به حس تخیل بالا، که آن هم یک حس شخصی است، می تواند ارثی باشد .

هنر توانایی نهفته در ناخودآگاه انسان است ،با چهره ای مادی همچون بذری که با نیروی تخیل، از طریق پرورش حس ابتکار و انتخاب عاشقانه شکوفا می شود و با حاصلی زیبا  شناسنامه درخدمت انسان به گل می نشیند.

درخت تو گر بار دانش بگیرد                               بزیر آورد چرخ نیلوفری را

تحلیل هنر، هنر فعالیتی است انسانی، مرکب از همکاری پنج عنصرکلیدی ،عشق،تخیل ،تجسم،ابتکار و طبیعت .

هنر، فعالیتی است ذهنی و ناخودآکاه، زاییده ی جوهری از همکاری کلیه ی حواس پنجگانه ی انسان که تبلور آن می تواند با یکی از حواس در ارتباط باشد : دیدن شنیدن و … عصاره ای از خواست ها، رویاها، تجربه های گذشته و با آرزوهای آبنده . الفبای هنر اکتسابی است، امکان این هست که هنرجو در مسیر حرفه اش هیچ  گاه جمله ای ارزنده با آن الفبا نسازد .

تعریف هنر در چند کلمه گفته شد، که تجسم بینش عالم درون است، اما آیا انصافا ،شما مخاطب گرامی را ارضا می کند؟و روشنگر همه ی مفاهیم هنر و زوایای ناشناخته ی آن است ؟

برای این که جوینده ی عزیز، بتواند راحت تربه وادی هنر گام بگذارد، تعاریف متعددی را بیان می کنیم.

فروید می گوید :هنرمندان از سرچشمه ای آب می نوشند که هنوز علم نتوانسته است آن سرچشمه رابیابد.

زندگی و طبیعت دوپدیده ی جدا ناشدنی از یکدیگر هستند چرا که طبیعت بستر و حتی آفریننده ی زندگی است .هنر آیینه ای است که به وسیله ی هنرمند دربرابرچهره ی زندگی و طبیعت قرار داده شده و هنرمند، ذره بین شفافی است میان آیینه، زندگی و طبیعت .هنرمند زندگی و طبیعت را از ورای کانون این ذره بین، نظاره و دریافت
می کند و بدون چشم داشتی به انسان های دیگر عرضه می کند، کانون این ذره بین قلب هنرمند است .هنرمند بندبازی است که چشم خود را می بندد به دلخواه، با مهارت و ظرافت، فاصله ی خیال تا حقیقت را، بر روی طناب می پیماید.

هنر کلیدی است گمشده که عاشق پویا، با حوصله، زحمت و مرارت باید آن رابیابد و با آن پنجره ای را به روی خود بگشاید .دنبایی که دیگر ،با رنگ هایی دیگر ،این آغاز زندگی هنرمند است .آن کلید، خود قفل های و درها دارد و شرط ها ! اگرآن را یافتی و پنجره را گشودی و خود به تنهایی به نظاره ی آن دنیای جدید نشستی و آن پنجره رابه خود منحصر کردی، آنحا برای تو شهر سنگستان شده وتو درهمان حالت با  ز ندگی بدرود گفته ای ، اما اگر آن کلید رابه انسان های دیگر دادی و آنان را به دیدار از ورای پنجره خواندی ،تو هنرمندی و رمز جاودانگی را یافته ای و درهاست که به روی توباز خواهد شد باز می گویم اگر امساک کردی و کلید پنجره را به خود اختصاص دادی، بدان که پیش از آفرینش، با زندگی وداع کرده ای، آن کلیدی ودیعه ای است که درمدت زمانی محدود صاحب آن هستی و باید در جریان زندگی، آن را درکف عشاق دیگری بگذاری، آن کلید یک بار برایت پنجره می گشاید، اما پنجره همیشه باز است، کلید را حتما به صاحب بعدی بسپار!و درانتظار باز شدن درهای دیگر باش .

هنر تجسم بینش عالم درون

هنر استعداد ذاتی بنی آدم است که از طریق افکار خود را که از خود و یا عالم برونی گرفته است با احساسات خویش منطبق ساخته و برای دیگران به طریقی آشکار می سازد .

هنر سرمایه ی، ذاتی است، وسیله ی انتقال احساس و افکاری که از خودو با عالم درون گرفته است .

انسان کوشش می کند به وسیله ی آن استعداد،افکار معنوی و آرمانی خودرا که نامحدود و نامحسوس است ،به شکل محدود ومحسوس مبدل سازد، مانند دیدگاهش درباره ی عشق، آزادی ،حقیقت، فداکاری، ندامت و زیبایی که هر یک از طریقی، روحانی و غیرقابل رویت و از سوی دیگر نامحدود هیچ کدام حد معینی ندارند و کمال انها در نامحدود بودن آنهاست .

هنرمند سعی درتجسم آنها داشته و افکار خود را که قلم و زبان عاجز از تشریج کامل آنهاست ،به نحو و طریق خاص خویش برای دیگران بیان می کند، این بیان و تجسم می توا ند از طریق معماری، نقاشی، مجسمه سازی موسیقی، شعر و باسینما باشد یعنی هنرهای معروفی که ما می شناسیم درتمام این موارد، هنرمند سعی در محسوس و ملموس نمودن اندیشه و احساس خویش دارد.

به طور کل هنر، تجسم افکار و ایده های شخصی و با اجتماعی هنرمند است و اگر اندیشه در هنرمند نباشد آن
هنر،بی معنی و اگر فاقد احساس باشد آن هنر ،بی روح است .پس هنرمند باید آزادانه و به هر شکل ووضعی که نیازش باشد آن را ظاهر کند.

به عقیده ی فیلسوف آلمانی هگل :هنر عبارت است از توانایی به خصوصی که انسان به وسیله ی آن می تواند آنچه راخود،از هستی، طبیعت و مسائل اجتماعی، درنهایت مشاهده کرده و می کند به دیگران القا کند.پس هنر، از طرفی بیان کننده است، که با زبان مخصوص به خود دارد و از سوی دیگر ،نوعی مشاهده ی درونی است که با احساسات درونی هر شخص در ارتباط است و هر کجا که سخن از گفتار باز بماند هنر آغاز می شود.

تکرارمی کنم عشق، آزادی، حقیقت، فداکاری و زیبایی که در کل از یک سو مربوط به ضمیر و غیرقابل رویت است و از سوی دیگرنامحدود،هیچ یک را حد و حدودی نیست و کمال انها درنامحدود بودن شان است .

هنرمند سعی درتجسم آنها دارد و هرگاه این عوامل با پس زمینه ی طبیعت، به نحوی تطابق باید حاصل، اثری هنری خواهد بود.

بدانیم که هنر، این تجربه ی نامحدود انسانی را چگونه بشناسیم وبا کلیه ی توان ممکن، دراعتلای این توان بشری بکوشیم.




شرکت معماری آرتور و همکاران (AOA)
تلفن: ۲۲۹۸۳۳۸۵ و ۲۲۷۰۶۶۳۱
آدرس: فرمانیه، بلوار اندرزگو، خیابان وطن پور شمالی، بن بست هنگامه، پلاک ۳