سیر تحول فضا در معماری در تاریخ

معماری یونان باستان

„کسی که معبدیونانی را ازلحاظ معماری وبیش ازهرچیزمفهوم فضایی آن بررسی می کندنمی تواند باخشم ازآن دورنشودوباغضب به عنوان اثری غیرمعماری به آن اشاره نکندامافردی که به پارتنون نزدیک می شودآن رابه مثابه مجسمه ای تحسین می کند.“

دراین عبارات می توان بخوبی داوری براساس معماری به مثابه فضای داخلی معماری رامشاهده نمود.داوری درباره معابدیونانی براساس عناصرسازنده آن صورت می گیرد.یک حجم بزرگ که دورتادورآن راستون هایی دربرمیگیردودارای یک فضای اصلی درمرکزاست.بنظرزوی فضای خالی معابدیونانی فاقداندیشه خلاق است زیرانمی تواندبه عملکردها ونیازهای اجتماعی پاسخ گویداین فضابرای مردم عادی کارکردنداشت وفضایی خاص برای خدایان بوده است.تنهامکانی که دراین بناقابل((قدم زدن))است رواقهای دوراتاق مرکزی است.هنگامی که ایتالیهای عهدباستان معابدیونانی رادرجنوب ایتالیا می ساختندرواقها را بزرگترساختندواین ((زوی))تمایل ودرک مردم ایتالیانسبت به فضارانشان می دهد.بنابراین معماری یونانی را می توان دارای ویژگی های زیردانست:

_مجسمه واربودن

_فقدان حرکت درونی

_معابدبه مثابه آثارغیرمعماری

_توجه به تزیینات وعناصرمعماری درجهت تاکیدبرمجسمه واربودن معابد

معماری روم:

خصوصیت اساسی فضای رومی مبتنی برمقاومت درنظرگرفته شده است وتقارن درفضاهای دایره ای ومستطیلی حاکمیت دارد.

درمعماری رومی فضای داخلی باکارشیویاپلان مرکزی نقش مهمی دارد.زوی رومیان رابا الهامی قوی نسبت به موضوعات فضایی وحجمی ودرنهایت الهامی درباره معماری می داند.

فرم ها یا میادین بزرگ رومی وحمام های رومی ازنرایجادحرکت فضایی بابناهای مجسمه واریونانی کاملامتفاوت می باشند.کاربردستونهای داخلی که شکل مردگردرادربازیلیک های رومی به وجودمی آورندباستونهای دورادورمعابدیونانی به داخل به معنی گردش درفضای بسته وجهت دادن تمام تزیینات پلاستیکی به سمت این فضا است.

معماری صدرمسیحیت:

معماری مسیحیت انقلابی فضایی وعملکردی درمعماری به وجود آورد.دلیل این موضوع ازدیدگاه فضایی زوی کاملامشخص است.این معماری بیش ازمعماری های گذشته درایجادحرکت درفضای داخلی آن کوشیده است.اشاره وار دلایل آن رامی توان به صورت زیرآورد:

_کلیسا مکان تجمع مردم بوده مکانی برای دعا ونمازمومنان

_انتخاب بازیلیک ها(تالار دادرسی)به دلیل نیازبه تجمع وحرکت به جای معابد رومی.

_بکارگیری ترکیبی ازمقیاس انسانی یونانی وآگاهی فضای داخلی رومی.

_ایجادخط حرکت برای مصرف کننده ازورود به بنا تاحرکت به محراب

_خصوصیات دینامیک فضا وایجادمسیربرای نظاره گر

_سمت دادن به انسان وهدایت اودرفضا

_دراختیارگرفتن خصوصیات پویایی انسان درجهان مسیحیت

معماری بیزانس

درمعماری بیزانس افزون بررابطه افقی (محورافقی گسترش یابنده برزمین)محوری عمودی اهمیت می یابدچندویژگی این معماری ازلحاظ فضایی به شرح زیراست:

_شتاب در سمت عمودی وافقی فضایی

_طراحی فضای منبسط که درکنارفضای مرکزی گسترش می یابندمانندایاصوفیه.

_ایجادصفحات نورانی ووسعت

معمای گوتیک

معماری گوتیک موفق می گرددنوعی تداوم فضایی بین خارج وداخل راعملی سازد.ازدیدگاه زوی معماران گوتیک درایجادفضا

بلندادادن وفرم بخشی به آن بدون اینکه درانقطاع تداوم آن خللی به وجود بیاورندبه موفقیت نایل شدند.درمعماری گوتیک می توان ویژگی های زیررادید:

_کامل شدن سیستم ساختمانی

_نفی دیوارها

_تداوم فضایی بین خارج وداخل

_برداشتن پوسته ها

_توسعه پذیری وامکان رشدبرخی ازاجزای آن برای نمونه هنگام اتصال مفصل های بنا(درکلیساهای انگلیسی)

معماری رنسانس

باارائه آثاربرونسلکی برای اولین باردیگرتنهاساختمان نیست که درتملک انسان است بلکه انسان است بادرک قانون ساده میکندورمز بنا را نیزبه تملک خوددرمی آورد.برخی ازویژگی های معماری رنسانس ازدیدگاه فضایی اینگونه آمده است:

_طراحی بناهای بانقشه دایره برای نشان دادن مفهوم وحدت فضا

_کنترل کامل هرگونه انرژی دینامیکی موجود در محورها

_توازن منطقی ونظم دادن به فضا

_محوشدن جهت خطی

_پیروزی حجم برپلاستیک

معماری گوتیک

باروک آزادی فضایی است آزادی فکری ازقوانین قراردادی است٬ازهندسه مسطحه ٬ازسکون٬ازتقارن ونیزازتضادبین فضای داخل وخارج آزاداست.برخی ویژگی های معماری باروک بدین شرح است.

_تاب خوردن دیوارهابرای ایجادفضایی جدید

_تسخیرفضایی به آن حدی که فضا وحجم بخشهای تزیینی را درعمل معرفی می کند.

_تداوم فضایی ازپایین به بالاحتی دربیضی گنبد

_درک تمامی دیدفضایی به طورواحد

معماری مدرن:

معماری مدرن براساس پلان آزادبناشده است واین خواستی اجتماعی است که دیگربناهای اشرافی وبناهای یادواره ای رادرمعماری مطرح نمی کندبلکه مساله خانه برای خانواده متوسط ٬محل سکونت کارگری ودهقانی رابه صورت مناسب مطرح می کند.

معماری مدرن ازدیدگاه زوی اوج خلاقیت فضایی است.می توان به چندویژگی آن اشاره نمود:

_طراحی براساس پلان(کارشیو)آزاد

_ایجادارتباط مطلق بین فضای داخلی وخارجی

_انعطاف وآزادی درایجاددیوارهای داخلی

فرم

به عنوان مولد عمده فرم ، مبین مکانی در فضا است .

از امتداد نقطه خط حاصل می شود و دارای خواص زیر است :

  • طول
  • جهت
  • مکان

از امتداد خط سطح حاصل می شود و دارای خواص زیر است :

  • طول و عرض
  • شکل
  • وجه
  • جهت
  • مکان

از امتداد سطح حجم حاصل می شود و دارای خواص زیر است :

  • طول ، عرض و عمق
  • فرم / فضا
  • وجه
  • جهت
  • مکان

نقطه مکانی را در فضا مشخص می کند . از نظر فلسفی ، فاقد طول ، عرض ، یا عمق می باشد ، و بنابراین حالت ایستا ، بدون جهت و مرکزی دارد .

نقطه به عنوان اصلی عنصر اصلی در فرهنگ هنر ، می تواند مشخص کننده :

  • دو سر یک خط
  • تقاطع دو خط
  • برخورد خطوط در گوشه های یک سطح یا حجم
  • مرکز یک شکل یا یک محیط باشد

با این که نقطه از نظر فلسفی فاقد شکل یا فرم می باشد ، هنگامی که در یک محدوده ، بصری قرار می گیرد تاثیر حضورش محسوس است . نقطه در مرکز محیط خود ، دارای تعادل و سکون است . عناصر اطراف را حول خود سازماندهی می کند و محیط را تحت تسلط خود قرار می دهد .

وقتی نقطه از مرکز دور می شود از سلطه نقطه در محیط ؛ به هر حال ، کاسته شده ، نقطه و محیط برای بدست آوردن تفوق بصری به رقابت می پردازد . یک کشش بصری بین نقطه و محیطش بوجود می آید.

نقطه فاقد بعد است . برای تجلی عینی مکانی در فضای باز یا روی زمین ، نقطع را بایستی در غالب یک عنصر خطی و عمودی ، مانند یک ستون ، یا تک ستونی هرمی و یا یک برج تصور نمود . لازم است یادآور شویم که یک عنصر ستونی شکل ، در پلان ، یه صورت یک نقطه دیده می شود و بنابراین ، خواص بصری نقطه را در بردارد ، سایر فرم های ایجاد شده از نقطه که خواص بصری نقطه در آن ها مشترک است به قرار زیرند :

دو نقطه مبین خطی است که آن دو را بهم مرتبط می سازد. با این که نقاط به این خط طول محدودی می دهند ، ولی در عین حال خط مزبور می تواند به عنوان بخشی از یک محور نا محدود به حساب آید .

هم چنین دو نقطه از لحاظ بصری می توانند مبین محور عمود بر خط تعریف شده باشند ، محوری که این دو نقطه نسبت به آن قرینه هستند . چون ، این محور ممکن است از نظر طول نا محدود باشند ، در برخی موارد می تواند تاکید بیشتری از خط تعریف شده داشته باشد .

به هر حال ، در هر دو مورد ، خط تعریف شده و محور عمود بر آن از نظر بصری بر تعداد نا محدود که ممکن است از هر یک از نقاط بگذرند تفوق بیشتری دارند .

دو نقطه که توسط عناصر ستون مانند یا فرم های مرکزی در فضا ایجاد می شوند می توانند معرف یک محور باشند ، محوری که در طول تاریخ بعنوان نظام دهنده ، برای سازماندهی فرم ها و فضاهای ساختمانی به کار رفته است .

در پلان دو نقطه به عنوان مشخص کننده یک مدخل می توانند به کار روند . این دو نقطه سطح ورود و مسیر دسترسی عمود بر آن تعریف می کنند .

از امتداد نقطه خط بوجود می آید از نظر فلسفی ، خط دارای طول است ، ولی فاقد عرض و عمق می باشد . در حالی که نقطه ماهتا ایستاست ، خط که معرف مسیر حرکت نقطه می باشد از نظر بصری قادر است جهت ، حرکت و رشد را القا کند .

خط عنصر مهمی در شکل گیری هر ترکیب بصری می باشد. و می تواند به اشکال ز یر به کار رود .:

  • اتصال دهنده ، روابط ، نگهدارنده ، محیط کننده ، یا قطع کننده سایر عناصر بصری .
  • تعریف کننده لبه ها ، و شکل دهنده سطوح
  • تجزیه کننده وجوه سطح

با اینکه خط از نظر فلسفی تنها یک بعد دارد ، ولی به جهت قابل رویت بودن باید تا حدی ضخامت داشته باشد .

خط دیده شدن آن به این دلیل است که طولش بر عرضش غلبه دارد .

هویت خط ، خواه قوی باشد یا ضعیف  ، با جرات باشد یا آزمایشی موزون باشد یا در هم بوسیله درک ما از نسبت طول به عرض ، دوره ظاهری ، و میزان تداوم آن مشخص می شود .

تکرار ساده ای از عناصر مشابه یا یکسان نیز ، در صورتی که به حد کافی ادامه داشته باشد ، می تواند به صورت خط دیده شود . این نوع خط از نظر کیفی دارای بافت بارزی می باشد .

جهت یا سمت یک خط بر نقشی که خط در یک ترکیب بصری دارد می تواند تاثیر بگذارد . در حالی که خط عمودی می تواند مبین توازن با نیروزی جاذبه باشد ، یا وضعیت انسان را مطرح نماید و یا مکانی را در فضا ننشان دهد ، خط افقی می تواند تعادل ، سطح زمین ، افق ، یا بدن انسان در حالت استراحت باشد .

خط مایل ، انحرافی از خط قائم یا افق است ، و به آن می توان به دیده یک خط عمودی پایین افتاده و یا خط افقی بالا رفته نگاه کرد .

این خط در هرد و حالت ، چه پایین آمده به طرف نقطه ای در سطح زمین باشد یا بالا آمده به سمت نقطه ای در آسمان ، در وضعیت نا متعادل خود ، پویا بوده ، از نظر بصری حالت فعال دارد .

عناصر خطی عمودی ، از قبیل ستون ها ، تکستون های هرمی و برج ها ، در طول تاریخ برای گرامی داشت وقایع مهم و ایجاد نقاط مخصوص در فضا بکار رفته اند .

عناصر خطی عمودی هم چنین می توانند برای معرفی احجام شفاف فضا به کار روند . در مثال چپ ، چهار مناره ، یک محدوده فضایی را تعریف می کنند که در آن گنبد ایا سوفیه به طرز با شکوهی قد برافراشته است .

در این سه نمونه عناصر خطی برای معرفی حرکت در فضا ، نگهداری سقف بالای سرو شکل دهی چهار چوب سه بعدی سازه فضای معماری به کار رفته اند .

عناصر خطی

در معماری ، خط بیشتر می تواند عنصری فرضی باشد تا عینی . یک نمونه آن خط محور است که خطی می باشد نظام دهنده که به وسیله د نقطه در فضا به وجود می آید و حول آن عناصر می توانند به طور متقارن آرایش یابند .

با اینکه فضای معماری به صورت سه بعدی وجود دارد ولی به منظور ایجاد مسیر حرکت در درون یک بنا و ارتباط با یکدیگر ممکن است شکل خطی بخود بگیرد .

ساختمان های نیز می توانند شکل خطی بخود بگیرند خصوصاً این که وقتی ازتکار فضاهائی تشکیل شده باشند که در حول مسیر حرکت سازماندهی شده اند . همان طور که در این جا تصویر شده ، فرم های خطی ساختمان قادرند فضای خارج را ببندند ، هم چنین می توانند با شرائط مختلف خود را تطبیق دهند .

در مقیاس کوچکتر ، خطوط عامل تفکیک و تجزیه لبه ها و وجود سطوح و احجام می باشند . این خطوط ممکن است حد فاصل یا اتصال مصالح ساختمانی ، چهار چوب های پنجره یا بازشوهای در و یا شبکه تیرها و ستون های سازه باشند . چگونگی تاثیر

این عناصر خطی بر بافت یک وجه بستگی به میزان بار بصری ، جهت و فاصله آن ها خواهد داشت .

از خط به سطح

دو خط موازی از نظر بصری می توانند معرف یک سطح باشند.

تکرار یک لایه فضای خالی بین آن ها می تواند معرف ارتباط بصری آن ها باشد ، هر چه این خطوط یکدیگر نزدیکتر باشند ، احساس سطح قوی تر می شود .

تکرار مجموعه خطوط موازی ، به درک ما از سطح تعریف شده کمک می کند .

هر چه تداوم این خطوط در طول سطحی که معرفی می کنند بیشتر می باشد ، سطح مزبور واقعی تر می گردد ، و فضاهای خالی اولیه بین خطوط تنها به صورت برش هائی از سطح محسوب می شوند .

دیاگرام ها تغییر شکل یک ردیف ستون گرد (خطوط) را تصویر می کنند بدین ترتیب که آن ها در ابتدا قسمتی از دیوار را نگه می دارند ، سپس به صورت ستون هایی مربع ( بخشی از سطح دیوار ) در می آیند ، و سرانجام آثار ستون های اصلی به صورت برجستگی در سطح دیوار نمایان می شود .

” ستون قسمت معین و تقویت شده از یک دیوار است که به صورت عمودی از پی تا به بالا ادامه دارد ….در واقع یک ردیف ستون ، چیزی جز دیواری باز و منفصل در چند ردیف ستون ها اغلب برای معرفی سطح جلو یا نمای بناها بکار رفته اند ، بخصوص درابنیه عمومی که مشرف به فضاهای بزرگ عمومی هستند . نماهای ستون دار بسادگی قابل دخول بوده می توانند به منظور ورودی به کار روند ، آن ها فضای نسبتاً ” محفوظی در مقابل عوامل طبیعی ایجاد می کنند و نمای نیمه شفافی را (دردید عموم ) بوجود می آورند که موجب وحدت بخشیدن به اشکال منفرد ساختمان های پشتی می گردد.

کلیسای صدر مسیحیت (بازیلیکا ) – و نیز – در سال ۱۵۴۵ ایوان ستون دار یا ردیف طاقی دو طبقه توسط آندره پالادیو برای دور تا دور ساختمان قرون وسطائی موجود طراحی شد ، این قسمت اضافی نه تنها بار ساختمانی موجود را بعهده داشت بلکه نقش پوششی را بازی می کرد که بی نظمی های قسمت اصلی و وسط را می پوشاند ، هم چنین نمای متحد الشکل ولی زیبائی را مشرف به یدان ” سینیوری ” ایجاد می کرد .

دو مثال متضاد : ستون هائی که لبه های داخلی فرم یک بنا را تفکیک می نمایند و آن ها که لبه های فضای خارجی را که به وسیله فرم بنا تعریف می شود تجزیه می کنند . ستون ها علاوه بر عهده دار بودن نقش سازه و نگهداری سطح بام ، می توانند ارتباط تقسیمات فضائی داخلی را با فضاهای مجاور بسادگی میسر سازند ، و لبه های تقسیمات فضائی داخلی را نیز تفکیک نمایند.

اجزاء خطی که سراسر به طور افقی بالای سر قرار می گیرند در عین حال که نور خورشید و نسیم باد را از خود عبور می دهند فضاهای خارجی را می توانند به طور ضعیف تعریف و محصور کنند .

عناصر خطی عمودی و افقی به اتفاق می توانند معرف حجمی از فضا باشند مانند اتاق آفتاب گیری که در سمت راست تصویر شده . توجه نمائید که فرم این حجم به وسیله نحوه ترکیب عناصر خطی معین می شود.

از امتداد خط ( در غیر از جهت اصلی خود ) سطح موجود می آید . از نظر فلسفی ، سطح دارای طول و عرض ولی فاقد عمق می باشد .

شکل ، از صفات مشخصه اصلی سطح است . و توسط خط دوره ای که لبه های سطح را تشکیل می دهد معین می شود ، از آن جا که برداشت ما از شکل سطح در پرسپکتیو به خطا می رود ، تنها شکل واقعی یک سطح وقتی معلوم می گردد که از جلو به آن نگاه شود . رنگ و بافت (تکسچر) که از خواص وجه سطح هستند بر بار بصری و استحکام آن اثر می گذارند .

در شکل گیری یک ترکیب بصری ،سطح حدود یا مرزهای حجم را تعریف می کند . از آن جا که معماری ، به عنوان هنری بصری ، به طور خاص با شکل گیری احجام سه بعدی فرم و فضا سرو کار دارد ، سطح به عنوان عنصری کلیدی در دانش طراحی معماری محسوب می شود .

سطوح در معماری ، احجام سه بعدی فرم و فضا را تعریف می کنند . خصوصیات هر سطح (اندازه ، شکل ، رنگ ، و بافت ) همراه با روابط فضائی آنان با یکدیگر در نهایت تعیین کننده مشخصات بصری فرم تعریف شده و کیفیات فضای محصور شده می باشند .

انواع کلی سطوح که در طراحی معماری به کار می روند عبارتند از :

۱-    سطح سقف

سطح سقف می تواند سطح بام باشد ، یعنی محافظ اصلی ساختمان از عوامل طبیعی هوا ، یا سطح سقف که به عنوان سرپوش و سرپناهی در فضای معماری به کار می رود .

۲-    سطح دیوار

فضای عمودی دیوار در تعریف و بستن فضا از نظر بصری فعال ترین سطوح هستند.

۳-    سطح کف

سطح زمین از نظر فیزیکی پایه و از نظر بصری تکیه گاه فرم های ساختمانی را به وجود می آورد .   سطح کف عملکرد ما را در ساختمان تامین نماید .

عناصر سطح گونه در معماری

سطح زمین ، در نهایت ، نگهدارنده تمامی ساختمان های معماری است . خواص توپوگرافیک سطح زمین همراه با شرایط آب و هوا و سایر شرایط جغرافیایی محل بر فرم ساختمانی که در آن زمین احداث می شود اثر می گذارند. ساختمان ممکن است از سطح زمین پائین تر رود . یا بر روی آن قرار گیرد و یا از سطح زمین بالا بیاید .

سطح زمین نیز خود می تواند به نحوی ترتیب یابد که پذیرای فرم بنا گردد . می تواند بالا بیاید تا نمایان گر حرمت یک محل مقدس یا مهم باشد . می تواند گود شود تا فضاهای خارجی را تعریف کند یا سپری برای عوامل نا مطلوب به وجود آورد ، می توان آن را تراشید یا تسطیح کرد تا سکوی مناسبی برای احداث بنا فراهم آید . سطح زمین می تواند به صورت پله پله تشکیل شود تا به تغییرات توپوگرافی زمین به راحتی جواب گو باشد .

عناصر سطح گونه

سطح کف نیز کاربردهایی نظیر سطح زمین دارد .می تواند پله پله یا تراس بندی شود تا مقیاس یک فضا را بشکند و آن را به مقیاس انسانی تبدیل نماید و سکوهائی برای نشستن ، دید زدن ، یا نمایش ایجاد نماید . می تواند از زمین بالا آید تا مکانی مقدس یا شریف را معرفی کند ، می توان آن را به شکل سطحی خاکستری ( یا مات ) نمایش داد تا در مقابل آن سایر عناصر بتوانند دیده شوند .

از آن جا که سطح کف عملکردهای ما را در درون بنا تامین می کند ، بدون شک باید از نظر ساختمانی بی عیب و پایدار باشد ، هم چنین آن یکی از عناصر مهم طراحی در یک فضا می باشد . فرم ، رنگ ، شکل ، و بافت سطح کف ، تعیین کننده شدت تعریف حدود یک فضا توسط آن سطح و شدت ایجاد یک زمینه بصری در مقابل سایر عناصر در فضا برای این که بتوانند دیده شوند ، می باشند . هم چنین بافت و وزن مخصوص مصالح کف چگونگی عبور بر آن اثر می گذارد .

سطح دیوارهای خاری یک بنا ، همراه با سطح بام ، نفوذ عوامل طبیعی به فضاهای داخلی را کنترل می نمایند . باشوهای درون یا بین سطوح دیوارهای خارجی میزان ارتباط فضاهای داخلی را با فضاهای خارجی تعیین می کنند . نحوه ترکیب سطوح دیوارهای خارجی همراه با بازشوهای آنان فرم کلی بنا و میزان جسیم بودن آن را معین خواهد کرد .

سطح دیوار خارجی که به منزله “سیمای ظاهری” یا نمای اصلی بنا محسوب می شود می تواند به عنوان بخشی از طراحی منفک شود . در موقعیت شهری ، دیوارها که نماهای بناها را تشکیل می دهند . خیابان هاو فضاهای عمومی ای چون بازارها ، میادین و چهار راه ها را تعریف می کنند .

یکی از کاربردهای مهم سطح عمودی دیوار استفاده از آن به عنوان عنصر اصلی نگهدارنده یا باربر در سیستم ساختمانی دیوار حمال باشد . دیوار حمال ، هنگامی که برای نگهداری سقف در ردیفی موازی تنظیم شده باشند فضاهای خالی خطی ای را تعریف می کنند که قویا ” دارای خاصیت جهت نمائی اند . تنها با برش دیوارهای حمال و ایجاد نوارهای فضائی در جهت عمود است که این فضاها می توانند به یکدیگر مربوط شوند .

در پروژه زیر ، دیوارهای آزاد و حمال آجری همراه با دیوار های “L” و “T” شکل برای ایجاد مجموعه ای از فضاهای مرتبط به کار برده شده اند .

سطوح دیوارهای داخلی ، ” اطاق ها ” یا فضاهای یک بنا را تعریف می کنند و می بندند . مشخصات بصری آن ها ، ارتباط شان با یکدیگر و اندازه و ترتیب بازشوهای درون آن ها چگونگی فضای موجود و میزان ارتباط آن را با فضاهای اطراف معین می کنند .

به عنوان بخشی از طراحی ، سطح دیوار می تواند با سطح زمین یا سقف ترکیب شود ، یا به صورت سطحی جدا از آن ها تفکیک گردد ، می تواند به صورت زمینه پشتی مات یا خاکستری برای سایر عناصر در فضا عمل کند ، یا از نظر بصری عنصری زنده و فعال در درون فضا باشد . می تواند مات بوده یا شفاف باشد تا منشا تامین دید و نور گردد .

به خاطر وجود سطح دیوار است که ما داخل یک اطاق را می بینیم . آن همان لایه نازک مصالح است که مرز عمودی فضا را تشکیل می دهد . ضخامت واقعی یک دیوار تنها توسط لبه های آن در قسمت بازشوی دریا پنجره مشخص می شود .

در حالیکه ما با سطح کف و دیوار تماس فیزیکی داریم ، سطح سقف معمولاً ” از ما فاصله بیشتری دارد و اغلب و اغلب یک پدیده کاملا ً ” بصری در فضا می باشد . سطح سقف می تواند منطبق با فرم بنا باشد یا سقف زیرین برای بام یا کف طبقه بالا را تشکیل دهد ، و بیان کننده سازه خود باشد . هم چنین می تواند به صورت پوسته مستقلی در درون فضا عمل نماید .

سطح سقف عمل کننده به صورت پوسته ای مستقل می تواند به نحوری ترتیب یابد که نماد سطح آسمان باشد . می تواند بالا یا پایین رود تا مقیاس فضا را عوض نماید ، یا تقسیمات فضائی را در درون یک اطاق تعریف کند . می تواند به شکلی تنظیم شود که کیفیت نور و آگوستیک را در درون فضا کنترل نماید . می توان آن را به قسمی به کار برد که تاثیری در فضا نداشته یا اثر کمی داشته باشد و یا به صورت عنصر اصلی وحدت دهنده در فضا عمل نماید .

سطح بام عنصر اصلی حفاظت کننده بنا می باشد داخل آن را از عوامل طبیعی مصون نگه می دارد . شکل آن به وسیله هندسه و جنس سازه اش تعیین می شود و به شیوه پوشانیدن دهنه های فضا و نحوه وارد آوردن باروری پایه ها بستگی دارد . سطح بام “کلاهی ” برای ساختمان محسوب می شود و به عنوان بخشی از طراحی قابل رویت ، می تواند اثر مهمی در فرم و ترکیب ساختمان داشته باشد .

سطح بام می تواند به وسیله دیوارهای یک بنا از دید مخفی شود . یا با دیوار ها ترکیب گردد تا بر حجم و جسیم بودن ساختمان تاکید نماید و یا به صورت سطح افقی یا شیب دار نمایان شود .

سطح بام می تواند روی ساختمان به صورت معلق قرار گیرد بازشوهای درون دیوارهای زیرین را از نور خورشید و باران حفظ نماید ، یا کاملا “در ارتباط با سطح زمین باشد . در اقلیم های گرم ، سطح بام می تواند از سطح ساختمان بالا آید تا تهویه طبیعی را در سراسر و داخل فضاهای ساختمان برقرار سازد .

مقبره های خرسنگی ، ساختمان های سنگی باستانی عهد مگالتیک هستند که به عنوان محل تدفین افراد مهم بکار می رفتند . در نوع مقبره خرسنگی که در این جا تصویر شده فضای مقبره از سه قطعه سنگ قائم تشکیل شده و قطعه چهارم به طور افقی به صورت یک ” طاق ” روی آن ها را می پوشاند .

با متمایز کردن صفحات عمودی و افقی به وسیله تغییر مصالح ، رنگ ، بافت ، و معرفی دقیق بازشوهای بین آنان و واقع در کنجها ، می توان لبه ها را از نظر بصری به نمایش گذاشت و به فرم کلی بنا کیفیت صفحه ای داد .

از امتداد سطح ( در غیر از جهت اصلی خود ) حجم بوجود می آی ، از نظر فلسفی ، حجم دارای سه بعد یعنی طول ، عرض و عمق می باشد .

تمامی احجام قابل درک و تجزیه و شامل قسمت های زیر می باشد :

  • نقاط (رئوس ) ، مکان تلاقی چند سطح
  • خطوط (یالها ) ، مکان تلاقی دو سطح
  • سطوح (وجوه ) که حدود یا محدوده حجم را تشکیل می دهند

فرم اولین صفت مشخصه حجم است ، و به وسیله اشکال و نحوه ارتباط سطوحی که حدود حجم را تعریف می کنند معین می شود .

حجم ، به عنوان عنصری سه بعدی در دانش طراحی معماری ، می تواند تو پر (جسم فضای آن را اشغال کرده باشد ) و یا تو خالی ( فضای محصور شده توسط سطوح ) باشد .

مشخصات بصری فرم

شکل : صفت اصلی مشخص کننده فرم است ، شکل نتیجه ترکیب معین وجوه ویالهای یک فرم است .

اندازه : ابعاد واقعی فرم ، طول ، عرض و عمق آن است . در حالی که این ابعاد تناسبات فرم را معین می نمایند ، مقیاس فرم توسط نسبت اندازه آن به اندازه سایر فرم های موجود در محیطش تعیین می شود .

رنگ : پرده رنگ ، شدت و ارزش رنگی وجه یک فرم است ، رنگ مشخص ترین صفتی است که یک فرم را از محیطش متمایز می نماید . هم چنین ، رنگ در بار بصری فرم اثر دارد .

بافت : مشخصات وجه یک فرم است ، بافت وجوه یک فرم ، بر قابل احساس بودن آن ها کیفیت انعکاس نورشان اثر دارد .

مکان : محل قرار گیری فرم نسبت به محیط یا محدوده بصری اش می باشد .

جهت : وضعیت قرار گیری فرم است نسبت به سطح زمین ، نقاط پیرامون ، یا نسبت به فردی که به فرم نگاه می کند .

تعادل بصری : درجه سختی و پایداری یک فرم است ، تعادل بصری یک فرم بستگی به هندسه و جهت قرار گیری اش نسبت به سطح زمین و خط دید ما دارد .

در واقع تمامی این مشخصات فرم متاثر از شرایط نگرش ما هستند یعنی :

  • پرسپکتیو یا زاویه دید ما
  • فاصله ما از فرم
  • شرائط نوری
  • زمینه بصری ای که فرم را احاطه کرده است .

در معماری ما با اشکال زیر سرو کار داریم :

  • سطوح ( کف ها ، دیوار ها ، سقف ) که فضا را می بندند .
  • بازشوها ( درها و پنجره ها ) ی درون محصور کننده فضا
  • دوره مرئی فرم بناها

شکل به خط دوره یک سطح محیط مرئی یک حجم اطلاق می شود ، وسیله اصلی تشخیص و شناخت فرم یک شئ می باشد . از آن جا که شکل در غالب خطی اطلاق می شود که جدا کننده ی فرم از زمینه اش است ، بنابراین درک ما از شکل یک فرم بستگی به در جه تضاد بصری بین فرم و زمینه اش دارد .

فرم ها به هر ترکیبی که باشند ، گرایش ما این است که موضوع آن ها را در زمینه بصری خود به ساده ترین و منظم ترین اکال تقلیل دهیم . هر چه یک شکل ساده تر و منظم تر باشد ، آسان تر مشاهده و درک می شود

در هندسه ، ما می دانیم که اشکال عبارتند از : دایره ، و مجموعه بی نهایتی از کثیر الاضلاع های منظم ( یعنی آنان که دارای اضلاع مساوی متلاقی در زوایای مساوی اند ) که به این نام خوانده می شوند ، مهم ترین آن ها اشکال اصلی هستند که عبارتند از : دایره ، مثلث و مربع

دایره : مجموعه نقاطی است که به فواصل مساوی و به طور متعادل حول یک نقطه قرار دارند .

مثلث : شکل سطحی است که محدوده به سه ضلع و دارای سه زاویه می باشد .

مربع : شکل سطحی است که درای چهار ضلع مساوی و چهار زاویه قائمه می باشد .

دایره شکلی مرکزی و درون گراست که ماهیتا متعادل می باشد و مرکزیتی برای اطراف و دو رو بر خود به وجود می اورد و با قرار دادن دایره در مرکز یک محل کیفیت مرکزیت داشتن آن تشدید می شود . وقتی دایره با فرم های راست یا زاویه دار تر کیب گردد ، یا عنصری در محیطش قرار گیر حرکت دورانی آشکاری در آن ایجاد می شود .

مثلث تعادل را القا می کند و مثلث هنگامی که بر یک ضلعش تکیه دارد شکل کاملا متعادلی است . وقتی به طور سرازیر بر یکی از رئوس خود قرار می گیرد یا ممکن است در حالت توازن بدون تعادل پایدار قرار گیرد یا نا پایدار باشد و منجر به افتادن به یک طرف شود .

مربع معرف خلوص و منطق است . شکلی ایستا و خنثی است و درای جهت غالبی نمی باشد . تمامی دیگر راست گوشه ها را می توان تغییر شکل هایی از مربع دانست ، به عبارت دیگر آن ها برگردانی از اصل مربع هستند که توسط افزودن به ارتفاع یا عرض آن حاصل می شوند . مربع نیز همانند مثلث ، وقتی بر یکی از اضلاعش تکیه دارد متعادل است و هنگامی که بر یکی از گوه ها ایستاده پویا می باشد .

فضا چیست ؟

به نظر می رسد که نزدیکترین تعریف این باشد که فضا را در خلائی در نظر بگیریم که می تواند شئی را در خود جا دهد و یا از چیزی آکنده شود . فضا چیزی نیست که تعریف دقیق و مشخصی داشته باشد . ولی با این حال قابل اندازه گیری است چنان که می گوییم : « هنوز فضای کافی موجود است » ..« این فضا پر است » …این اظهار نظرها با نظریه اولین متفکر اروپایی باستان ارسطو ، که در نوشته هایش نیز به تفصیل درمورد فضا بحث کرده مطابقت دارد . ارسطو فضا را با ظرف قیاس می کند و آن را جایی خالی می داند که بایستی پیرامون آن بسته باشد تا بتواند وجود داشته باشد و در نتیجه همواره برای آن نهایتی وجود دارد .

جیور دانو برونو (Giordano bruno) در قرن شانزدهم نظریه هاییی در مقابل نظریه ارسطو عنوان کرد . او با استناد به نظریه کپرنیک بی نهایت را پایه اصلی فلسفه اش قرار داد . به عقیده او فضا از طریق آن چه در آن قرار دارد (جداره ها . م ) درک می شود و به فضای پیرامون یا فضای ما بین تبدیل می گردد . فضا مجموعه ای است از روابط میان اشیاء و – آن گونه که ارسطو بیان داشته حتما نمی بایست که از همه سمت محصور باشد و بدین سان اجباری نیست که همواره نهایتی داشته باشد .

همواره ارتباطی میان ناظر و فضا وجود دارد و یک نسبت نظم یافته این دو را به یکدیگر مربوط می سازد فقط چیزی از پیش تعیین شده و ثابت نیست بلکه این موقعیت مکانی شخص است که فضا را تعریف می کند و بنا به نقطه دید وی به صور مختلف قابل ادراک می باشد .

محیط و خصوصا نوع ساخته شده آن بدست انسان یا به عبارتی معماری ، مجموعه ای است کم و بیش پیچیده از سیستم فضایی که بر یکدیگر تاثیر می گذارند ، یکدیگر را می پوشانند ، در یکیدگر تداخل می کنند و یا با یکدیگر به رقابت می پردازند . چنین ترکیباتی از فضاها را می توان در همه جا دید . فضای کلی یک شهر مجموعه است متشکل از چنین روابط فضایی : رابطه بین فضاهای مختلف هر خیابان نسبت به یکدیگر ، نسبت به میدان ها و نسبت به ساختمان ها در داخل یک ساختمان نیز فضاها از طریق ارتباطی که نسبت به یکدیگر و در جمع نسبت به فضای کلی ساختمان دارند قابل تشخیص می باشند . در نهایت هر یک از این فضاها یا اتاق های ساختمان نیز به واسطه وسایل و مبلمان داخل آن ها به فضاهای خردتر تقسیم گردیده اند .

هر چه ساختار فضایی این ارتباطات ساده تر باشند درک آن برای ما به عنوان یک کلیت ساده تر است و به عکس ، پیچیدگی در نظم آن باعث می گردد تا نگاه ما بیشتر به دنبال ساختار و ریز نقش آن باشد . بشر نیازمند فضایی است که او را در مقابل تاثیرات محیط محافظت نماید . این نیاز از ابتدای زندگی بشر تا به امروز تغییر چندانی نداشته است . از همان زمان ، این فضای محافظ دارای ارزشی خاص می باشد چرا که نقطه شروع انسان برای شناخت محیط است . این فضا مرکزی است که بر مبنای آن تمامی ارتباطات فضایی شکل یافته و سنجیده می شوند . از یک سو ساخت و پرداخت این فضا وابسته به امکانات فنی انسان است و از سویی دیگر – اهمیتی بیش از وجه دیگر دارد – گویای حالات و روحیات سازنده آن می باشد . لویی کان این نکته را چنین بیان می کند :« در ذرات فضا نه تنها روح زنده است بلکه فضا نمودی است از نیاز بشر نسبت به وجود »  این نوع مشخص از وجود داشتن و هم از این طریق روح حاکم بر ساختار و پردازش فضا در طول زمان همیشه متغیر بوده و تابعی از فرهنگ می باشد .

در فرهنگ اروپا در طول تاریخ آن سه نوع نگرش کاملاً متفاوت نسبت به فضا قابل بررسی است . نخستین آن همزمان با دوران شکوفایی تمدن و فرهنگ بین النهرین ، مصر و یونان می باشد . معماری این دوره به صورت مجسمه بوده که می بایست درخشش آن در تمامی فضای بی پایان جلوه گر باشد و ارتباطی با کهکشان برقرار سازد . نقش فضاهای داخلی در این دوره نقشی ثانوی بوده و به آن چندان توجهی نمی شده است .

 فضا در معماری رومی

به عکس معماری یونان که نوعی «مجسمه سازی » بود ، تبدیل به فضا سازی گردید . برای اولین بار در این معماری ، برای کاربری های گوناگون ، فضاهای متفاوت در نظر گرفته شد . فضای داخلی پرداخته تر و فعال تر گردید و از این طریق نقش اول را در معماری بر عهده گرفت .

شروع دوران سوم را می توان آغاز قرن حاضر دانست . فضا در این دوره دیگر محفظه ای محصور و بسته نیست . بلکه به یک حوزه یا پهنه تبدیل می شود . به این ترتیب است که رابطه بین فضای داخل و فضای خارج نیز متحول می گردد . البته فضای نیمه باز – که مثلا به واسطه ستون ها مشخص می شوند – در معماری یونان و روم نیز وجود داشته ، اما در معماری رومی و یونانی این فضای نیمه باز تنها با یک فضای بسته در ارتباط بوده است و به عنوان یک فضای رابط میان داخل و خارج محسوب می شده و در این میان نقش اصلی با فضای داخل بوده است فضای نیمه باز به عنوان یک عنصر اصلی یا به عنوان یک عرصه مستقل ، تنها در معماری قرن بیستم پیدا شده است .

نقش فضاهای داخلی در معماری مصر باستان در درجه دوم اهمیت قرار داشته و این به عکس آن چه اغلب ادعا می شود – تنها به دلایل فنی نبوده است .  مصریان حتی در قرن هیجدهم پیش از میلاد نیز با خواص قوس آشنا بودند و از آن استفاده می کردند .

البته لازم به ذکر است که تنها در مواردی مانند تقویت پی و یا دیوار از قوس استفاده می شده که در معرض دید نباشد . پس با اطمینان می توان گفت که آن ها از نظر فنی قارد به ساخت فضاهای سرپوشیده وسیع بوده اند لیکن چنین مقصودی را دنبال نکردند . بایست توجه داشت که معماری مصر باستان همواره دارای یک جنبه قوی نمادین بوده است . سیر تکاملی این معماری در جهت بازنگری آسمان ها و کهکشان بوده است . آن ها به بازتاب این جهان بینی است که « بشر روری است در راهی بی پایان » . هر فضای داخلی به این ترتیب تنها نمودار یک گام در این راهپیمایی ابدی بوده و به این دلیل نمی توانسته به تنهایی دارای ارزشی خاص باشد.

در زبان یونانیان باستان واژه ای برای « فضا » وجود نداشت ، آن ها به جای فضا از لفظ « ما بین » استفاده می کردند . عناصر به وجود آورنده فضا به مراتب مهم تر از خود فضا بوده اند . برای ارسطو فضا محتوای یک ظرف بود و به این ترتیب تعریف واحدی برای آن وجود نداشت . فضا چیزی بود مرکب و تابع عناصر تشکیل دهنده و نیز عملکرد و کاربرد آن . البته این نگرش نسبت به فضا همواره با آرزوی یکی شدن مجدد بشر و طبیعت در ارتباط بوده است . اثر مشترک این دو عامل این بود که فضای داخلی در معماری یونان باستان نتواند دارای نقش اصلی باشد .

شروع دیدگاه دوم در مورد فضا همزمان با عصر ساختمان های بزرگ رومی بود و تا پایان قرن نوزدهم نیز ادامه داشت . در این دوره فضا ، محفظه میان تهی تلقی می شد و بر این اساس مهم ترین عنصر معماری بود . در روم باستان این تحول نخستین بار در ساخت حمام ها  اوج می گیرد . ساختن چنین بناهایی تنها در اثر پیشرفت فنی فوق العاده که در کارکرد با قوس بدست آمده بود امکان یافت . قوس ها دیگر از سنگ های تراشیده شده بزرگ ساخته نمی شدند ، بلکه با کمک ملان و آجر ، همزمان ساخته می شد  از این طریق قوس ها به در جه ای از استحکام رسیدند که تا آن زمان شناخته نشده بود و گذشته از ان وزن بنا کاهش چشمگیری یافت . در این ساختمان ها فضاهای خارجی و پیرامون نیز اهمین بیشتری یافتند . امپراطوری روم به چهار بخش تقسیم شده بود که همگی تابع نظامی مشترک بودند و از روم مرکز امپراطوری ، دیکته می شد . این نظام شامل شهرها و ابنیه نیز می شد و حتی بر روابط بین آن ها نیز حاکم بود .

در چهار چوب چنین دیدگاه جدیدی نسبت به فضا ، رومیان خالق دو گونه فضای جدید بودند که در مراحل بعدی تکامل اهمیت ویژه ای پیدا کردند : فضای مرکزی و فضای داخلی ، هر دو فرم این فضاها پیش از این نیز موجود بود ولی هرگز این فرم ها برای فضاهای داخلی استفاده نمی شد .

خال ترین نمونه فضای مرکزی را می توان در ساختمان پانتئون ساخته شده در قرن دوم میلادی مشاهده کرد : یک نیمکره که بر روی استوانه ای قرار گرفته و شعاع نیمکره و ارتفاع استوانه برابر می باشند . ظاهر فضا چنین می نمایاند که گویی برای جایگزین کردن یک کره کامل در نظر گرفته شده است .

قسمت پیش امدگی جلوی ساختمان از نظر فرم هماهنگی لازم را با ساختمان اصلی ندارد و احتمال دارد که در دوره های بعد به ساختمان اصلی اضافه شده باشد . اما نوربرگ شولتس (Norberg-Shhulz) برای این فضای پیش آمده اهمیت ویژه ای قائل است : دو محور این بنا که ار فضای اصلی نیز می گذرند در نقطه مقابل در ورودی به یک فضای محراب گونه ختم می شوند ، محور فضای اصلی در داخل است که از مسیر تاریخ که با ورود به فضای مدور اصلی ، با نظام کیهانی یکی می شود . و بدین سان در ای فضا ، انسان گویی احساس می کرده که در امان فاتحینی است که با الهامی خدایی تاریخی را می سازد که افلاک طرخ آن را ریخته اند .

اما به عنوان نمونه اصلی فضای خطی در معماری رومیان می توان ار باسیلیکای رومی نام برد . که سابقه آن به قرن دوم پیش از میلاد می رسید . با سیلیکای رم در اصل ساختمان مستطیل شکلی بوده است که محل تجمع و گردهمایی افراد بوده است . ورودی این بناگاه در ضلع طولانی تر و گاه در ضلع کوتاهتر قرار داشته ، باسیلیکا با ورودی در ضلع کوتاهتر ، طرح اولیه و الگوی اصلی کلیساهای مسیحی شد .

تا مدت ها بعد از رومیان ، ابنیه مذهبی با دو فرم غالب فضای مرکزی و فضای خطی مهم ترین موارد معماری محسوب می شدند . مسیحیت به عنوان فلسفه ای که بع عالم آخرت نظر دوخته است نمی توانست در معماری مربوطه به آن اط طبیعت، تاریخ و یا از مظاهر انسانی الهام می پذیرد و می بایست که تنها به محتوای خود که همانا « وعده » نجات و آمرزش بشر و رسیدن به آن می باشد و و فادار بماند و متناسب با این نگرش اعتقادی یک فضای مرکزی و مسیری به سوی آن مطرح گردید . در طول زمان با از میان برداشتن دیوارها و انتخاب نور مناسب ، فضای کلیسا فضایی شد کاملا روحانی و کناره گرفته از واقعیات روزمره زندگی . در قرن چهارم میلادی به وسیله امپراطور قسطنتین (کنستانتین ) نظام نوینی در شرق امپراطوری روم بر اساس مبانی مسیحیت ریخته شد . از این زمان مسیر تکامل معماری نیز درشرق و غرب از یکدیگر جدا گردید : معماران دوران ابتدای مسیحیت در مشرق . فرم مرکزی را پیذرفتند و معماران غرب فضای خطی را . شاید این انتخاب در اثر این واقعیت بوده است که در روم غربی مسیحیان می بایستی برای به رسمیت شناخته شدن ۲۵۰ سال مبارزه کنند ، در حالی که در پایتخت تازه تاسیس شده شرقی ، امپراطوری مخالفتی با مسیحیت نداشت و آن ها به هدف نزدیکتر بودند . به این ترتیب دیگر « مسیر» اهمیت نمادین پیشین را نداشت .

یکی از اولین تجربیات ترکیب این دو فرم با یکدیگر ، کلیسای ولادت در بیت اللحم بود که در سال ۳۳۳ میلادی ساخته شد. در این جا ارتباط بین دو فرم تنها از طریق همجواری ایجاد شده است . یک ساختمان خطی که یک بنای هشت پهلوی مرکزی به انتهای ان اضافه شده است . اما همین ارتباط نیز به خوبی نمایان گر ایده کلی مسیحیت می باشد که در آن تنها یک مسیر و یک هدف دیده می شود .

اوج شکوفایی معماری روم شرقی یا بیزانس ، ساختمان کلیسای ایا صوفیه در قسطنتنیه (تصاویر ۱۳۹ ، ۱۴۰) می باشد . این ساختمان بعد ها نیز تایر بسیاری بر معمای اسلامی بجای گذاشت . با الحاق دو نیم قبه به طرفین فضای مرکزی که در وسط ساختمان قرار گرفته ، فضای اصلی کلیسا کشیده تر شده است و از طریق ترکیبی از فضای مرکزی و فضای داخلی بوجود آمده است . با منحرف کردن دید از گنبد یک سری پنجره که در گریو گنبد طراحی شده است مسیر دید بیننده را از گنبد بسوی خود می کشانند و نیز با جایگزین کردن قوس های بزرگ به جای دیوارهای داخلی ، فضایی بوجود آمده است که تاثیری خیال انگیز و غیر دنیوی بر بیننده می گذارد . بدین وسیله در معماری بیزانس مقیاس های ذهنی ایستایی دیگر ارزش سابق را نداشتند : مسیر انتقال نیروها در ساختمان چون دیگر با چشم قابل تشخیص نیستند پس قابل ادراک نیز نمی باشند . بوجود آمدن چنین شاهکاری در سازه ، طبیعتا به صورت خود جوش نبوده است . نیت اصلی سازنده نشان دادن آسمان در روی زمین بوده است . سپس برای تحقق این آرزو در پی راه چاره ای بر آمده اند و جواب را در انحراف مسیر دید از گنبد شاعر دربار ، ژوستینیان (justinian) که بانی این کلیسا می باشد در وصف سقف آن چنین می گوید :« …و گنبدی وسیع بر فراز همه چیز قرار دارد . به طوری دست نیافتنی بالای سر است و چنان گرداگرد کلیسا را پوشانده است که گویی آسمانی است تابان » مرکز ثقل بودن فضای میانی به عنوان ایده اصلی در ساختمان ایا صوفیه ، نیز کاملاً رعایت شده است . اما به عکس تمامی بناهایی از این نوع که تا آن زمان ساخته شده بود ، در ایام صوفیه ، جهت فضاها رو به خارج می باشد . در پانتئون تمام نیروها از خارج رو به سوی مرکز دارند ولی در ایا صوفیه از مرکز به خارج . اما این هنوز به معنای ارتباط بین داخل و خارج نیست و تنها یک تغییر جهت است ، لیکن این تغییر مسیر ، مبدا این ارتباط جدید می باشد .

طرح با سیلیکای رومی الگویی شد برای کلیساهای اولیه در غرب . و تنها مسیحیان نبودند که از این نوع ساختمان برای معابدشان الگو برداری کردند بلکه بسیاری از فرقه های دیگر مذهبی نیز معابدشان را به همین صورت ساختند . شاید بهتر باد جهت روشن شدن مطلب به این نکته توجه کنیم که کلیسای مسیحی در آغاز به مدت ۳۰۰ سال برای جلب نظر و گسترش پیوندهای درونی مجبور به رقابت با این فرق بوده است .

یکی از بهترین نمونه های کلیساهای خطی در آغاز مسیحیت کلیسای سانتا سابینا (santasabina) در رم است .بنا شامل یک ناو اصلی کشیده است با دو راهروی کناری و یک محراب . با وجودی که یک ضلع کلیسا قناس می باشد با این حال پلان کلیسا خطی است و نمادی است از « طریق و سلوک »

مرحله بسیار مهم دیگر در تحول معماری آغاز مسیحیت ، همزمان با فرم ساختمان مرکزی در شرق امپراطوری روم و ساختمان های طویل در غرب این نمونه از این نوع کلیسا که هنوز هم موجود است کلیسای سن مارکو (san marco) در و نیز است. این کلیسا در قرن یازدهم بر روی پی های کلیسای از بین رفته ای بنا شد . کلیسای پیشین خود تقلیدی بوده است از کلیسای حواریون مقدس که در قرن ششم میلادی یعنی زمان سلطنت ژوستینیان ساخته شده ، اهمیت فضای مرکزی بیش از فضای خطی بوده است .

در کلیسای سن مارکو دو دالان متقاطع و پنج گنبد روی آن که در نهایت فرم صلیب را می سازند و بر ایده اصلی مرکزیت دارند ، همه در یک درجه از اهمیت قرار دارند . در این جا نیز نور از پنجره های بالای سالن ، فضای اصلی کلیسا را روشن می سازد در حالی که انسان ها در فضای نیمه تاریکی هستند که این خود حالتی روحانی به این مجموعه می بخشد .

به عکس معماری ابتدای دوران مسیحیت که در جست و جوی خدا ، به درون نظر داشت سبک رومانتیک مقیاسی انسانی دارد . انسانی که قصد دارد تا خدا را از آسمان به زمین بیاورد . دیدگاه این معماری نسبت به فضا نیز تایید کننده همین نظریه می باشد . فضای کلیسای ابتدایی مسیحی با رو حانیت رویایی اش تبدیل به فضایی قبل از هر چیز ، دالان طولی و اصلی کلیسا به غرفه هایی متشابه تقسیم می شود و بنا ، شخصیت یک ساختمان با اسکلت نمایان را به خود می گیرد و ضربآهنگ این تکرار اجزاء بنا را به مقیاس های انسانی نزدیکتر می سازد .

اکنون انسان دیگر تنها تماشاگر مبهوت ساختمان نیست بلکه به نوعی در این مجموعه ایفای نقش می کند و جزئی از کل این نظام محسوب می شود .

ضخامت و استواری اجزاء ساختمان سبک رومانتیک را – که ظاهرا با گفته پیشین مغایرت دارد – می بایست در ارتباط با قلعه سازی رایج آن زمان و نیاز به امنیت جامعه دانست . سقف های قوس دار سنگی که جایگزین سقف هایی چوبی شدند خود تاکیدی بر محفوظ بودن وو هم گونی بنا داشتند و گذشته از این امکان نابودی بنا در اثر آتش سوزی وجود نداشته و نیزاز نظر انعکاس صوت از کارآیی به مراتب بیشتری برخوردار بودند .

در کلیساهای رومانیک ، شبستان ، فضایی است خطی . این محور خطی تنها دالان های جنبی را در برخی نقاط قطع می کند ، که این انقطاع به اشکال گوناگون پیش می آید : یا این که دالان عمودی فرعی که از مسیر اصلی کوتاهتر است مدام بین محراب اصلی است و یا این که به دو قسمت تقسیم گردیده و از دو سو به مسیر ناوی شکل اصلی ملحق می گردد . فرم اصلی و شاخص در کلیساهای رومانتیک ، تلفیقی است از این دو فرم ناوهای اصلی و عمودی هر دو هم اندازه و هم ارتفاع هستند و دو فضای متداخل ایجاد می نمایند  این تداخل منجر به به وجود آمدن پلان صلیبی می شود که در کلیسای سن مارکو نمونه آن را مشاهده کردیم و نتیجه نهایی این فرم نیز تاکید بر نوعی مرکزیت دارد .

در سبک رومانیک برای اولین بار جبهه خارجی کلیسا اهمیت بیشتری می یابد . دیوار خارجی بافتی همگون با فضای داخلی دارد و برج آن از نظر فرم اهمیت ویژه ای می یابد . دلیل این شکل پردازی قسمت خارجی را باید در گشایش معنوی جست و جو کرد . کلیسا وظیفه ای مبشرانه داشته و بنای کلیسا نیز می بایست با فرم و فضای خود تاکیدی باشد بر این درخشش بشارتگر در سبک گوتیک – بر خلاف سبک رومانیک که کم و بیش به طور یکسان در همه جا رایج شده بود – تغییرات مختلف و مستقلی را مشاهده می کنیم که علیرغم اختلاف هایشان یک وجه مشترک کلی دارند . در سبک سعی شده بود که خدا را بر روی زمین بیاورند در حالی که سعی سبک گوتیک بر این بود که بخشی از افلاک را بر روی زمین بسازد . شفاف کردن دیوار کلیسا ، که هدف معماران سبک رومانتیک در بازی بانور بود درسبک گوتیک عملی گردید. در این سبک دیوارها شفافیت می یابند ، قسمت باربر بنا ، تاحدیک اسکلت – که آنهم تا حد امکان در میان دیوارهای جانبی فضاهاقرار گرفته – خلاصه می شود.  وسایل فنی لازم وشیوه های طراحی سازه مانند قوسهای جناقی ، تیز وزاویه دار و … از ابتکارات واختراعات این دوره نبودند اما این سبگ گوتیک بود که همۀ آنها را در خود جمع کرد ، اصلاح نمود و به خدمت ایدۀ اصلی خود در آورد  . انتقال بخش های باربر به قسمت خارجی ساختمان ، در داخل احساس ناپایداری و به دنبال آن ایجاد تنش می کند . بر خلاف سبک رومانتیک که فضای داخلی را به غرفه های بسیار تقسیم می کرد . در سبک گوتیک ایده اصلی بر یکپارچگی بنا استوار است: علیرغم قوس های متقاطع در داخل شبستان ، تمامی فضای داخلی نمایشی است از یک فضای یگانه و از داخل نیز تمامی عناصر سازنده بنا همراه با برج و ساختمان اصلی در یکدیگر حل می شوند و یکی می گردند  .

علاوه بر دو مبحث اصلی در معماری مذهبی – فضاهای مرکزی و خطی – با حرکتی جدید در سبک گراتیک رو به رو هستیم . کلیسا ، ار طریق گشایش وجوه خود رو به خارج ، ارتباطی با محیط ایجاد می کند و این خود ارتباطی است که با تمامی شهر . کلیسا تبدیل به مرکز شهر و هسته اصلی ساختار ان می شود . شبستان مبدل به مرحله انتهایی راهی طولانی است که محرابمنتهی می شود و سه در باشکوه و دعوت کننده آن تداعی کننده آغازیست بر آخرین قسمت این راه.

فضا در رنسانس

اولین دوره ای است که اصول بارز آن جز در معماری مذهبی در شاخه های دیگر هنر نیز نمود یافته و سندیت می یابد . در این دوران ، بازرگانان ثروتمند، به موازات کلیسا ، اقدام به احداث ساختمان های بزرگ و باشکوه می کنند و از این طریق است که هنر این دوره در بناهای غیر مذهبی نیز امکان ظهور می یابد . فلورانس گاهواره رنسانس است و در این شهر است که ایده اصلی این حرکت ، دوران تحول و تکامل خود را نزدیک به پنجاه سال پیش از همه گیر شدنش می گذراند . بعد از دوران تاریک قرون وسطی یکبار دیگر ، بشر به یاد میراث کهن هنری خویش می افتد و بار دیگر این انسان که در کانون همه چیز جای می گیرد . تناسبات و نیز هماهنگی میان اجزاء در سبک دوران کلاسیک بار دیگر ایده آل می شوند . نیکلاوس پورنز (Nikolauspevsner)در این مورد می نویسد : این در ذات یک جمهوری تجارتی است که توجه خویش را نه به آخرت که به مقاصد دنیوی معطوف دارد و به جای چشم انداز های عرفانی ، به فعالیت و عقل سلیم نظر داشته باشد .

درست همین جا است که فرم و شکل پردازی در این دوره به مفاهیمی مثل وضوح ، هماهنگی ، منطق و تناسب رو می آورد . فضا بر اساس اجزای مبتنی بر قواعد هندسه ساخته می شود . معماری شاخه ای از علوم ریاضی می شود که می بایست نشان گر نظام کیهانی باشد . فضا می بایستی از عناصری تشکیل شده باشد که با کمک هندسه در یک کلیت واحد جای گرفته اند .

در اول دوره رنسانس در آغاز قرن پانزدهم اصول پرسپکتیو کشف می شو و برای اولین بار اجسام روی صفحه همان گونه که ادراک می شوند ترسیم می گردد . اما این نوع ترسیم ، هر جسم را تنها از یک نقطه دیدنشان می دهد . به این ترتیب قدرت حرکت ندارد توجه به این اختراع در عین توجه به نقش انسان در این دوره روشن می کند که فضای مرکزی مناسب تر از بناهای خطی است . انسان خود را در مرکز معماری قرار داده و معماری دیگر در صدد حکمرانی به انسان نیست بلکه به عکس . برونو زوی (Bruno zovi) مدعی است که به این ترتیب اولین سنگ بنای معماری مدرن گذاشته شد « از این لحظه بود که بشر شروع به قانون گذاری برای معماری کرده و نه معماری بای انسان »

کمال قدرت خداوند در طبیعت قابل دیدن است و بالطبع در انسان ، و نیاری نیست در دنیای دیگر و آخرت در جست و جوی آن بود . بدین ترتیب دیگر طی طریق در مسیر خاص لازم نبوده . اما از آن جا که فضای مرکزی برای مراسم عبادی آن زمان چندان مناسب نبوده ، در اغلب کلیساها ترکیبی کم و بیش متناسب بین فضای مرکزی و خطی به وجود آمده .

هماهنگی و تعادل مشخصه های رنسانس هستند و تنش و ایهام از خصوصیات دوران بعد از آن یعنی سبک مانیریسم(Manierism) که به همین دلیل حلقه اتصال شد میان رنسانس و باروک . ایمان کم و بیش ساده لوحانه انسان نسبت به خودش و اخلاقش از میان رفت و بعدها در قرن شانزدهم بود که شک و وحشت جایگزین آن گردید .

یکی از بهترین مثال های تصاد در سبک مانیریسم فضای ورودی کتاب خانه لورنزیا اثر میکل آنژ در فلورانس است : پنجره ها ، پنجره نیستند بلکه نقشی شبیه به آن و کاذبند ستون ها تحمل باری را نمی کنند بلکه تنها در فواصلی بین دیوارهای پر ایستاده اند . قطعات مختلف عمداً به گونه ای ساخته شده اند که در بیننده القا عملکردی کنند که فاقد آن هستند . و دیگر مسیر انتقال نیروها در ساختمان قابل درک و پیگیری نمی باشد.

سادگی و خوانایی دورۀ رنسانس در سبک باروک به کلی کنار گذاشته شد: فضای باروک مملو از تضاد است و گویی سعی داشته ذهن ما را فریب دهد . اما چرا فریبکاری؟ نیکلاوس پوزنر می گوید: جواب این سوال را مستقیماً می توان در شعور مذهبی آن دوره یافت . نهایت واقع بینی کلیسای مسیحی ، توجیه معجزه حضور فراگیر خداوند است تا جایی که استحالۀ نان و شراب به گوشت و خون مسیح در واسپین شام روایت می شود . در قرون هفدهم و هجدهم یعنی در دورانی که دیگر هیچ کس آنان که در قرون وسطی رایج بود حاظر به پذیرفتن بی چون و چرای هر متن مذهبی و هر معجزه و هر حدیث مشکوک نیست واین واقع بینی انگیزه ای شد برای جدال های سخت میان مقامات کلیسا و کسانی که در همه جا متهم به کفر ف شک و رفض می شدند . برای بازیابی ایمان از دست رفته مومنان و به یقین آوردن شکاکان ، سعی معماری مذهبی باروک بر این است کهوجدان ها را آرام و انسانها را جادو کند . برای القاء این واقعیت غیر زمینی ، معماران باروک دست به دامان دگرنمایی و افسون دنیای خیال شدند . و آنگاه که به سرگذشت گالیله که درآغاز قرن هفدهم فیزیک نوین را پایه گذاری می نمود و کلیسا ارکان فلسفی خود را از آن متزلزل می دید مرور می کنیم مطلب فوق بیشتر قابل درک خواهد بود . تضاد موجود در باروک شامل هردوتیپ فضای اصلی یعنی فضای مرکزی و فضای خطی می شود. معماری باروک این دوگونه فضا را با یکدیگر مرتبط نمی ند بلکه از طریق اختلاط آنها به فرم بیضی دست می یابد که در آن نه مسیر و نه مرکز هیچکدام به تنهایی وجود ندارد و با هم عجین شده اند . فضای بیضوی بعدها به صورت مهمترین فرم معماری باروک در می آید . اجزاء و عناصر فضا دیگر قابل تشخیص نیستند و به این دلیل به نظر می رسد که فضا تا بی نهایت ادامه دارد . کریستف کلمب و ماژلان مفهوم فاصله به معنی قرون وسطایی آن را از میان بردن و اتوف . بولنوف معتقد است که در دوران باروک سرمستی از بی نهایت به آخرین حد خود می رسید . فضای داخلی در بی نهایت احساس می شود بدون اینکه به فضای داخلی بودن خود پایان بخشد.

 

عطا حسن زاده-کتاب آموزش Dmax3٬ آموزش اسکیس٬ آموزش کروکی٬ آموزشگاه معماری٬ آموزشگاه معماری٬ اصول سایه زدن٬ انواع ماژیک راندو٬ پرزانته و راندو٬ پرسپکتیو داخلى٬ پرسپکتیو دید پرنده٬ پرسپکتیو دید ناظر٬ پرسپکتیوو راندو٬ ترسیم فیگور٬ تکنیک های راندو٬ دانلود پلان معماری٬ دانلود پلان ویلا٬ دیاگرام معمارانه آرتور-اسکیس وراندو

.از راندو با رنگ های خنثی استفاده شده است.

.از خطوط افقی برای بهتر نشان دادن و حس هماهنگی به کار رفته است.

.از نقطه برای گرافیکی کردن کار به کار رفته است.

.از راندوی نامنظم در آسمان استفاده شده است.

.شاخص نکردن مناظر برای جلوه بیشتر بنا.

 

عطا حسن زاده-اسکیس و راندو
عطا حسن زاده-اسکیس و راندو

sketch٬ آموزش Dmax3٬ آموزش اسکیس٬ آموزش کروکی٬ آموزشگاه معماری٬ آموزشگاه معماری٬ اصول سایه زدن٬ انواع ماژیک راندو٬ پرزانته و راندو٬ پرسپکتیو داخلى٬ پرسپکتیو دید پرنده٬ پرسپکتیو دید ناظر٬ پرسپکتیوو راندو٬ ترسیم فیگور٬ تکنیک های راندو٬ دانلود پلان معماری٬ دانلود پلان ویلا٬ دیاگرام نما و مقطع راندو با آب مرکب٬ راندو با آبرنگ٬ راندو با مداد رنگی٬ راندو با وایتکس٬ راندو چیست٬ راندو در معماری٬ راندو و اسکیس٬ رواشناسی رنگ٬ روش حل مسئله اسکیس٬ ساخت ماکت اتود حجمی٬ سازه در معماری٬ شیت بندی٬ طراحى اقلیمى مقطع٬ طراحی با دست آزاد٬ طراحی منظر٬ فرم معمارانه٬ کاربرد خط در اسکیس٬ کلاسهای اسکیس٬ مدل سازی سه بعدی٬ مقالات آموزشی اسکیس٬ مقالات معماری٬ نکات کلیدی برای اسکیس ارشد٬ هندسه پلان

رنگ٬ روش حل مسئله اسکیس٬ ساخت ماکت اتود حجمی٬ ساراندو با مداد رنگی٬ راندو با وایتکس٬ راندو چیست٬ راندو در معماری٬ راندو و اسکیس٬

     الناز خیامی اصل-کتاب معمارانه آرتور-اسکیس

 

.از فیگور برای نشان دادن تناسب با بنا استفاده شده است.

.از راندوی تک رنگ استفاده شده است.

.از خطوط برای نشان دادن کف استفاده شده است

 

الناز خیامی اصل-اسکیس
الناز خیامی اصل-اسکیس

مدرسه اسکیس ایران – استاد آرتور امید آذری

sketch٬ آموزش Dmax3٬ آموزش اسکیس٬ آموزش کروکی٬ آموزشگاه معماری٬ آموزشگاه معماری٬ اصول سایه زدن٬ انواع ماژیک راندو٬ پرزانته و راندو٬ پرسپکتیو داخلى٬ پرسپکتیو دید پرنده٬ پرسپکتیو دید ناظر٬ پرسپکتیوو راندو٬ ترسیم فیگور٬ تکنیک های راندو٬ دانلود پلان معماری٬ دانلود پلان ویلا٬ دیاگرام نما و مقطع راندو با آب مرکب٬ راندو با آبرنگ٬ راندو با مداد رنگی٬ راندو با وایتکس٬ راندو چیست٬ راندو در معماری٬ راندو و اسکیس٬ رواشناسی رنگ٬ روش حل مسئله اسکیس٬ ساخت ماکت اتود حجمی٬ ساراندو با مداد رنگی٬ راندو با وایتکس٬ راندو چیست٬ راندو در معماری٬ راندو و اسکیس٬ رواشناسی رنگ٬ روش حل مسئله اسکیس٬ ساخت ماکت اتود حجمی٬ سازه در معماری٬ شیت بندی٬ طراحى اقلیمى مقطع٬ طراحی با دست آزاد٬ طراحی منظر٬ زه در معماری٬ شیت بندی٬ طراحى اقلیمى مقطع٬ طراحی با دست آزاد٬ طراحی منظر٬ فرم معمارانه٬ کاربرد خط در اسکیس٬ کلاسهای اسکیس٬ مدل سازی سه بعدی٬ مقالات آموزشی اسکیس٬ مقالات معماری٬ نکات کلیدی برای اسکیس ارشد٬ هندسه پلان

فرانک رسایی مهر-دماوند- کتاب معمارانه آرتور-اسکیس وراندو

فرانک رسایی مهر-دماوند- کتاب معمارانه آرتور-اسکیس وراندو

.از راندو با رنگ های خنثی استفاده شده است.

. از نقطه و خطوط برای گرافیکی کردن کار استفاده شده است.

راندو آسمان به صورت نامنظم به کار رفته است.

بزرگنمایی پنجره ها با ایجاد قاب در دور آن و راندوی متضاد و روشن برای نشان دادن جزئیات آن به کار رفته است.

.از راندو با رنگ های خنثی استفاده شده است.

فرانک رسایی مهر-اسکیس وراندو
فرانک رسایی مهر-اسکیس وراندو

  مدرسه اسکیس ایران – استاد آرتور امید آذری

sketch٬ آموزش Dmax3٬ آموزش اسکیس٬ آموزش کروکی٬ آموزشگاه معماری٬ آموزشگاه معماری٬ اصول سایه زدن٬ انواع ماژیک راندو٬ پرزانته و راندو٬ پرسپکتیو داخلى٬ پرسپکتیو دید پرنده٬ پرسپکتیو دید ناظر٬ پرسپکتیوو راندو٬ ترسیم فیگور٬ تکنیک های راندو٬ دانلود پلان معماری٬ دانلود پلان ویلا٬ دیاگرام نما و مقطع راندو با آب مرکب٬ راندو با آبرنگ٬ راندو با مداد رنگی٬ راندو با وایتکس٬ راندو چیست٬ راندو در معماری٬ راندو و اسکیس٬ رواشناسی رنگ٬ روش حل مسئله اسکیس٬ ساخت ماکت اتود حجمی٬ سازه در معماری٬ شیت بندی٬ طراحى اقلیمى مقطع٬ طراحی با دست آزاد٬ طراحی منظر٬ فرم معمارانه٬ کاربرد خط در اسکیس٬ کلاسهای اسکیس٬ مدل سازی سه بعدی٬ مقالات آموزشی اسکیس٬ مقالات معماری٬ نکات کلیدی برای اسکیس ارشد٬ هندسه پلان

.از طیف رنگی طوسی قهوهای در راندو استفاده شده است.

بهناز آزادی-اسکیس وراندو

.از طیف رنگی طوسی قهوهای در راندو استفاده شده است.

.از طیف رنگی طوسی قهوهای در راندو استفاده شده است.

.از خطوط مورب باراپید برای گرافیکی شدن کار استفاده شده است.

.از هاشور برای تضاد سطح مورب و افقی عمودی استفاده شده است.

.پروخالی بودن بارنگ های تیره و روشن نشان داده شده است

.از طیف رنگی طوسی قهوهای در راندو استفاده شده است.

بهناز آزادی-اسکیس و راندو
بهناز آزادی-اسکیس و راندو

             مدرسه اسکیس ایران – استاد آرتور امید آذری

sketch٬ آموزش Dmax3٬ آموزش اسکیس٬ آموزش کروکی٬ آموزشگاه معماری٬ آموزشگاه معماری٬ اصول سایه زدن٬ انواع ماژیک راندو٬ پرزانته و راندو٬ پرسپکتیو داخلى٬ پرسپکتیو دید پرنده٬ پرسپکتیو دید ناظر٬ پرسپکتیوو راندو٬ ترسیم فیگور٬ تکنیک های راندو٬ دانلود پلان معماری٬ دانلود پلان ویلا٬ دیاگرام نما و مقطع راندو با آب مرکب٬ راندو با آبرنگ٬ راندو با مداد رنگی٬ راندو با وایتکس٬ راندو چیست٬ راندو در معماری٬ راندو و اسکیس٬ رواشناسی رنگ٬ روش حل مسئله اسکیس٬ ساخت ماکت اتود حجمی٬ سازه در معماری٬ شیت بندی٬ طراحى اقلیمى مقطع٬ طراحی با دست آزاد٬ طراحی منظر٬ فرم معمارانه٬ کاربرد خط در اسکیس٬ کلاسهای اسکیس٬ مدل سازی سه بعدی٬ مقالات آموزشی اسکیس٬ مقالات معماری٬ نکات کلیدی برای اسکیس ارشد٬ هندسه پلان

با آب مرکب٬ راندو با آبرنگ٬ راندو با مداد رنگی٬ راندو با وایتکس٬ راندو چیست٬ راندو در معماری٬ راندو و اسکیس٬ رواشناسی رنگ٬ روش حل مسئله

سولماز عباس زاده-اسکیس وراندو

.از راندوی تک رنگ استفاده شده است.

از خطوط مورب برای نشان دادن شیشه استفاده شده است.

.از فیگور برای نشان دادن تناسب در بنا استفاده شده است.

.شاخص کردن سقف و کف با راندوی پررنگ در آن نواحی.

.استفاده از تیرگی و روشنی برای تاکید بیشتر بر پله ها.

با آب مرکب٬ راندو با آبرنگ٬ راندو با مداد رنگی٬ راندو با وایتکس٬ راندو چیست٬ راندو در معماری٬ راندو و اسکیس٬ رواشناسی رنگ٬ روش حل مسئله

سولماز عباس زاده-اسکیس و راندو
سولماز عباس زاده-اسکیس و راندو

sketch٬ آموزش Dmax3٬ آموزش اسکیس٬ آموزش کروکی٬ آموزشگاه معماری٬ اصول سایه زدن٬ انواع ماژیک راندو٬ پرزانته و راندو٬ پرسپکتیو داخلى٬ پرسپکتیو دید پرنده٬ پرسپکتیو دید ناظر٬ پرسپکتیوو راندو٬ ترسیم فیگور٬ تکنیک های راندو٬ دانلود پلان معماری٬ دانلود پلان ویلا٬ دیاگرام نما و مقطع راندو با آب مرکب٬ راندو با آبرنگ٬ راندو با مداد رنگی٬ راندو با وایتکس٬ راندو چیست٬ راندو در معماری٬ راندو و اسکیس٬ رواشناسی رنگ٬ روش حل مسئله اسکیس٬ ساخت ماکت اتود حجمی٬ سازه در معماری٬ شیت بندی٬ طراحى اقلیمى مقطع٬ طراحی با دست آزاد٬ طراحی منظر٬ فرم معمارانه٬ کاربرد خط در اسکیس٬ کلاسهای اسکیس٬ مدل سازی سه بعدی٬ مقالات آموزشی اسکیس٬ مقالات معماری٬ نکات کلیدی برای اسکیس ارشد٬ هندسه پلان

sketch٬ آموزش ۳Dmax٬ آموزش اسکیس٬ آموزش کروکی٬ آموزشگاه معماری٬ اصول سایه زدن٬ انواع ماژیک راندو٬ پرزانته و راندو٬ پرسپکتیو داخلى٬

زهرا راحمی- اسکیس وراندو

٬ آموزش اسکیس٬ آموزش کروکی٬ آموزشگاه معماری٬ اصول سایه زدن٬ انواع ماژیک راندو٬ پرزانته و راندو٬ پرسپکتیو داخلى٬

.استفاده ازراپید سفید باخطوط چرخان برای راندوی آب و نشان دادن جریان در آن.

.استفاده از هاشورمورب  در راندو شیشه و قاب سفید دور آن برای بزرگنمایی پنجره.

.بخشی از راندوی آسمان پشت بنا رفته برای برجستگی کردن بنا

زهرا راحمی-اسکیس وراندو
زهرا راحمی-اسکیس وراندو

sketch٬ آموزش ۳Dmax٬ آموزش اسکیس٬ آموزش کروکی٬ آموزشگاه معماری٬ اصول سایه زدن٬ انواع ماژیک راندو٬ پرزانته و راندو٬ پرسپکتیو داخلى٬ پرسپکتیو دید پرنده٬ پرسپکتیو دید ناظر٬ پرسپکتیوو راندو٬ ترسیم فیگور٬ تکنیک های راندو٬ دانلود پلان معماری٬ دانلود پلان ویلا٬ دیاگرام نما و مقطع راندو با آب مرکب٬ راندو با آبرنگ٬ راندو با مداد رنگی٬ راندو با وایتکس٬ راندو چیست٬ راندو در معماری٬ راندو و اسکیس٬ رواشناسی رنگ٬ روش حل مسئله اسکیس٬ ساخت ماکت اتود حجمی٬ سازه در معماری٬ شیت بندی٬ طراحى اقلیمى مقطع٬ طراحی با دست آزاد٬ طراحی منظر٬ فرم معمارانه٬ کاربرد خط در اسکیس٬ کلاسهای اسکیس٬ مدل سازی سه بعدی٬ مقالات آموزشی اسکیس٬ مقالات معماری٬ نکات کلیدی برای اسکیس ارشد٬ هندسه پلان

مبانی نظری

گردشگری

  • انواع گردشگری
  • رویکردهای گردشگری
  • فرایند طرح های گردشگری
  • مولفه های گردشگری
  • زیست محیطی
  • فرهنگی – اجتماعی
  • اقتصادی
  • مدیریتی و سیاستی

منطقه آزاد تجاری

انواع مناطق آزاد تجاری

جهانی سازی و هویت در عصر جهانی شدن

توسعه پایدار

  • پایداری
  • توسعه
  • توسعه پایدار
  • اهداف توسعه پایدار
  • مقیاس بین المللی
  • مقیاس ملی
  • مقیاس محلی
  • توسعه پایدار شهری
  • پیشینه معماری پایدار

معماری بیونیک

الگوهای طبیعی

الگو شناسی گونه های دریایی و مرجانی در راستای دستیابی به الگوی طراحی

گردشگری

طبیعت گردی به عنوان مفهومی که بر پایه ایده آل های حفاظت محیط زیست و توسعه پایدار استوار است، رواج جهانی دارد.اکوتورسیم سفری تجربی است که پیش از هر چیز به گردشگران کمک می کند که درک بهتری از زیستگاه های بی همتای طبیعی و فرهنگی در جاهای گوناگون جهان داشته باشد.

اکوتوریسم از سال ۱۹۹۰به عنوان واسطه ایی برای توسعه پایدار، توسط سازمان های غیر دولتی، کارشناسان توسعه و مراکز دانشگاهی مطرح شد و مورد مطالعه قرار گرفت. در سال ۱۹۹۶ جامعه جهانی اکو توریسم ،این تعریف را برای اکوتوریسم ارائه کرد:

“سفری مسئولانه در محیط زیست است که به منظور لذت بردن از مناطق نسبتا بکر طبیعی (و هر گونه ویژگی فرهنگی موجود در منطقه از گذشته و حال ) ترتیب داده می شود و سبب حفظ محیط زیست می شود.”

در طول این سفر ، گردشگران کمترین تاثیرات منفی را بر منابع طبیعی می گذراند و مردم بومی در سود حاصل از فعالیت های اجتماعی- اقتصادی شریک می شوند.هدف گردشگری، رسیدن به توسعه ی پایدار است: بنابر این برنامه ریزی ها در توسعه ی زیر ساخت های گردشگری و فیالیت هایی که در پی آن انجام می شوند، می بایست بر اساس شاخص های پایداری زیست محیطی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی صورت گیرد.از این رو ضروزیست تا رابطه صحیحی بین ویژگی های گردشگری و توسعه پایدار از یکسو و اصول معماری منظر از سوی دیگر برای دستیابی به معیارهای مکان یابی پایگاه گردشگری برقرار کرد.ویژگی های گردشگری را می توان در مورد زیر خلاصه کرد.

به حفاظت تنوع زیستی کمک می کند.

سبب رفاه جوامع محلی می شود.

شامل برنامه های آموزشی است.

گردشگران و دست اندرکاران گردشگری در آن عملکردی مسئولانه دارد.

کمترین مقدار ممکن از منابع تجدید ناپذیر را مصرف می کند.

بر پایه مشارکت ، مالکیت و ایجاد فرصت اقتصادی برای مردم محلی استوار است.

 تعریف مناظر فرهنگی

در تعریف مشترک کنوانسیون میراث فرهنگی به همراه یونسکو در سال ۲۰۰۶ میلادی از مناظر فرهنگی، سرزمین یا ناحیه ایی است که تعامل انسان وطبیعت را به نمایش بگذارد.در این تعریف محوطه های تاریخی_طبیعی واجد ارزش های تاریخی،زیباشناسی،مردم شناسی،یا قوم شناسی و…در جهان وجود دارندکه در برگیرنده طیف متنوعی از نمودهای تعامل بین انسان و طبیعت پیرامونش هستند. این مناضر،نشان دهنده تکامل اجتماع بشری و سکونتگاه های آنها در طول زمان هستند.تکاملی که تحت تاثیر تغییر و تحول مداوم محیط طبیعی و همچنین نیروهای متوالی اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی (درونی و بیرونی) قرار می گیرد.(IannoneT2002)این مناظر،قرون گذشته محوطه های تاریخی _طبیعی را به اعصار آینده پیوند می دهد.

انتخاب این مناظر بر اساس ویژگی های خاص منطقه جغرافیایی_فرهنگی آنها ودارا بودن توانایی برای نمایش عناصر فرهنگی آنها و دارا بودن توانایی برای نمایش عناصر فرهنگی موجود در ایشان صورت می گیرد.

معیارهای ده گانه ایی نیز از تلفیق شش معیار فرهنگی با ارزش جهانی و استثنایی معرفی شده است.بر این مبنا کمیته میراث فرهنگی ، منطقه، یا ناحیه ایی را دارای ارزش جهانی می داندکه یک یا چند مورد از معیارهای زیر را داشته باشد:

نشان دهنده شاهکاری بی نظیر حاصل از هوش خلاق بشری

دارا بودن یک یا، حداقل چند مدرک استثنایی برای فرهنگ سنتی یا تمدن زنده از میان رفته

داشتن نمونه های منحص به فرد مبین مراحل اصلی تاریخچه زمین یا زمین ریخت ویژه یا عوارض جغرافیایی نقش دارد.

داشتن نمونه ایی برجسته از سکونتگاه های سنتی، کاربری سرزمین، یا مناطق دریایی که نشان دهنده فرهنگ، یا تعامل انسان با محیط پیرامونش می باشد.

شامل پدیده های طبیعی عالی، یا نواحی طبیعی زیبا و استثنایی و با اهمیت از نظر زیبایی شناسی باشد.

توسعه پایدار

تعاریف و مفاهیم پایه

پایداری: دهخدا پایداری را به معنای “بادوام و ماندتی”می داند(دهخدا،ج۴،ص۵۴۱۱)

توسعه: “توسعه”را می توان تکامل سطح زندگی و رسبدن به شرایط آرمانی در حوزه اقتصادی ،اجتماعی و فرهنگی دانست که تحقق مفاهیم آزادی،عدالت،پویایی اجتماعی،توسعه انسانی و رشد اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی را به همراه می آورد.

همچنین توسعه را کشف روش های دستیابی به حرکتی تکاملی به شمار می آورند که پدیده های اجتماعی،اقتصادی و فرهنگی را متعادل و متوازن می سازد وشرایط نوین را برای پویایی اجتماعی،اقتصادی و تحقق عدالت اجتماعی فراهم کند.(زاهدی اصل،۱۳۸۱،ص۵)

برخلاف پیشرفت که حرکت به سمتی تازه را القا می کند،توسعه نوعی انطباق پذیری با چیزی که هم اکنون موجود است و استمرار در تحول که آن را هویت می نامند، را القا می کتد و لذا از مفهوم پیشرفت متمایز می شود.(مارک هنری،۱۳۷۴،ص۷۷)از این جهت رفاه اجتماعی پیش نیاز توسعه به حساب می آید که می بایستی به وسیله ارگان های دولتی و نهادهای اجتماعی تکوین یابد(نظام رفاه و تامین اجتماعی،۱۳۷۸،ص۱۱) تا توسعه پایدار در راستای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و مدنی را حاصل گرداند.

توسعه پایدار

مفهوم پایداری متقاضی موازنه دقیق بین نیازهای اجباری امروز و نیازهای فردا بین انگیزه های خصوصی و اقدامات عمومی در تنگنای حرص و ترحم اجتماعی افراد و همدردی اجتماعی می باشد(محمودی نژاد،۱۳۸۵،ص۴۰).

از جمله تعاریفی که در توسعه پایدار استفاده می شود تعریفی است که در اجلاس ژنو،مطرح گردید که بر این اصول استوار است:

-در توسعه پایدار انسان مرکز توجه است، انسان های هماهنگ با طبیعت سزاوار حیاتی توام با سلامت و سازندگی است.

– توسعه حقی است که باید به صورت مساوی نسل های کنونی و آینده را پوشش دهد.

– حفاظت از محیط بخش جدا نشدنی از توسعه است و نمی تواند به صورت جداگانه بررسی شود.

به طور کلی مفاهیم توسعه پایدار در سه حیطه دارای مضامین عمیقی است:

پایداری محیطی _ پایداری اقتصادی _ پایداری اجتماعی

مدل های توسعه پایدار

–    مردم می بایستی در مرکز توجه قرار گیرند. حفاظت از محیط زیست جنبه حیاتی دارد ولی به تنهایی هدف نیست بلکه مانند رشد اقتصادی تنها یک وسیله است.

–         مدل های توسعه می بایستی بر اساس فناوری سازگار با محیط زیست باشد.

–         بایستی بر انگیزه قوی ارزش درست محیط زیسترا در تمام فرایند های تصمیم گیری انعکاس داد.

–         مدل های توسعه پایدار می بایستی مبتنی بر زمینه سازی مشارکت همگانی واتفات به وضع جامعه باشد.

بر اساس کمیسیون جهانی محیط زیست و توسعه، موضوعات اساسی جامعه شامل “جمعیت و توسعه، امنیت غذایی، تنوع حیات گونه ها و محیط زیست ،انرژی، صنعت چالش های شهری”می گردد.

اهداف توسعه پایدار

–    مقیاس بین اللمللی: در این مقیاس، مسایل مختلفی مطرح است که در راس آنها ، رکود اقتصادی و تخریب محیط زیست در مقیاس کلان قرار دارند.در مقیاس کلان توسعه پایدار باید نیازهای ذیل را پاسخ دهد. بدیهی است نیل به این اهداف به موقعیت های اقتصادی شهر ومنطقه وابسته است:

عدالت اجتماعی ، نیازهای اساسی انسان، تمهیدات زیست محیطی.

مقیاس ملی: درمقیاس ملی ،توسعه پایدارکلان شهرها وشهرهای بزرگ عمده ترین محور بحث ها است. بدیهی است که هرشهر،کلان شهر ومنطقه شهری نیاز به تدوین راهبردهای محلی خود برای توسعه شهری پایدارداردتا پاسخگوی شرایط زیست محیطی ،سیستم های اقتصادی ،اجتماعی خود باشد.

پیش فرض هایی برای توسعه پایدار شهری:

براین اساس توسعه پایدار شهری در تکوین مفاهیم زیر جنبه کارآمدی به خود می گیرد:

  •  بسترسازی عدالت اجتماعی وشهروندی
  •  بسترسازی مشارکت شهروندی وهمبستگی اجتماعی
  •  بسترسازی تقویت بنیان نهادهای اجتماعی وبنیان خانوادگی
  •  رویکرد استراتژیک بر پدیداری توسعه پایدار شهری
  • گسترش آداب وفرهنگ شهرنشینی
  •  مساعدت وسازماندهی ارگانهای دولتی وخصوصی
  •  کارآمد سازی سیاست ها وبرنامه های سیاست گذاری درحوزه کلان شهری
  •   گسترش حقوق شهروندی وبهینه سازی مناسبات مدنی

طراحی شهری پایدار

واتسن نیز در مقاله طراحی پایدار در دستیابی به طراحی شهری پایداررا اینگونه توصیف می کند:

  •   تنوع زیستی ویکپارچگی محیطی را حفظ می کند
  •  درسالم بودن هوا آب وخاک مشارکت می کند.
  •  طراحی یکپارچه که در طراحی وساخت ،شرایط اقلیم منطقه ای را انعکاس می دهد.
  •  اثرات نا مناسب کاربردهای انسانی را کاهش می دهد.

اجزای رفاه اجتماعی

  •  رفاه اجتماعی :اساسا زمینه ساز تامین اجتماعی را میتوان به بیمه های اجتماعی نسبت داد.
  •  تامین اشتغال : کارواشتغال نیز جزو یکی ازحق های بشری محسوب می شود واز این رو ماده ۲۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر وماده ۶ میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی به آن اشاره می کند.
  •   آموزش وپرورش:اعلامیه جقوق بشر در ماده ۲۶ خود به حق آموزش و پرورش اشاره می کند.
  • بهداشت: ماده۲۵ اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده ۱۲ میثاق بین اللملی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بر حق بر خورداریاز سلامت و تمتع از بالاترین سطح بهداشت و سلامت جسمی و روحی ممکن الحصول تصریح می کند.
  •  مسکن: ماده ۱۲اعلامیه حقوق بشر و ماده ۱۱ میثاق بین اللملی حقوق اقتصادی معطوف به مصونیت و امنیت مسکن از تعرض و حق برخورداری از مسکن مناسب است.

اصول منظر

منظر پدیده ایی عینی ، ذهنی، پویا و نسبی است که محصول تعامل انسان با محیط و جامعه با تاریخ است.

(عسگرزاده،۱۳۸۶،ص۴).از این رو اصول پایداری منظر و در رابطه با آن پایداری اکوسیستم ها و به ویژه دریاها، رودخانه ها و جنگل های طبیعی مستلزم نمودهایی از محیط،اجتماع و اقتصاد است و دارای اهداف زیبایی شناسه، فرهنگی و عملکردی می باشدکه در این مرحله بااستناد به مطالعات انجام شده به بررسی اصول زیر می پردازیم:

اصول حفاظتی _ اصل بوم شناختی یا اکولوژیکی :

حفظ تنوع گونه ایی و پیچیدگی ساختار

  •  حفظ گونه های گیاهی بومی، بدون ایجاد تغییر در زیستگاهشان و نیز ارائه طرح کاشت
  •  حفظ توالی اکولوژیک ، با تئجه به اینکه محیط شهری تاثیر منفی بر روند طبیعی توالی اکولوژیک دارد، ایجاد محیط هایی با ساختار اکوسیستم های طبیعی ، امکان حفظ توالی را میسر می کند.
  •  کنترل تاثیرات متقابل دو بخش بر یکدیگر، استقرار فضاهای انسان ساز با فاصله مناسب از زیست گاه طبیعی.
  •  توجه به اقلیم منطقه و حفظ انرژی.
  •  توجه به شرایط آسایش و اقلیم*استفاده از خرده اقلیم ها * استفاده از توپوگرافی برای کنترل شرایط اقلیمی* استفاده از پوشش گیاهی جهت کنترل تابش و جریان باد

اصول توسعه

  • اصول طرح کاشت وطراحی منظر
  •  استفاده ازگیاهان بومی وتوجه به نیازهای زیستگاهی گونه های جدید سازگاری شرایط اقلیمی ، خاک.
  •  استفاده ازگیاهان پایا ومقاوم شرایط نامساعد.
  • استفاده از گونه های گیاهی که دارای ارزش بصری یا جاذب پرندگان وحیوانات هستند.
  •  کاشت درختان درامتداد خطوط توپوگرافی برای سازگاری با شکل زمین.
  • ایجاد فضای متراکم گیاهی وفضای باز بیشه مانند برای شبیه سازی ساختار جنگل طبیعی .
  •  طراحی منظر جنگل با تنوع گونه وسن.
  •  استفاده ازاشکال طبیعی وغیر هندسی درنحوه ی کاشت.
  •  تکرارکاشت گونه ها به طور گروهی.
  •  ایجاد زیستگاه حیات وحش.
  •  آماده سازی مناسب خاک قبل ازکاشت.
  • استفاده از روشهای مناسب آبیاری ونگهداری مناسب منظر.

اصل اجتماعی

  •  تضمین قطعی دررفع نیازهای اصلی.
  •  رفع نیازها وتامین رفاه حال وآینده بر مبنای اصل برابری بین نسل ها ،شناخت نیازها ،ترجیهات مردمی.
  • – امکانات زندگی با ملاحظات محیط زیستی .

اصل اقتصادی

  •  اقتصاد با حساسیت بوم شناختی.
  • نظام مبتنی بر ارزش (اقتصاددانان سبز،اقتصادرا وسیله نه هدف درجهت نیل به توسعه پایدار می دانند.)
  •  نظام عادلانه ،تاکید براقتصاد محلی.
  •  تنوع وپیچیدگی.
  •  ارزش نهادن به استفاده کنندگان.
  •  بهره وری.
  •  تخصیص منابع حمایت کننده پایدار.
  •  تامین منابع مالی ،آبی ومنابع دیگر ازجمله تخصیص بانک نهال دائمی درمنطقه میتواند درایجاد اقتصاد پایدار درمنطقه نقش بسزایی را ایفا کند.
  •  کم کردن اتلاف مواد(بازیافت ،تبدیل واستفاده مجدد)
  •  کم کردن میزان وهزینه نگهداری : استفاده ازگیاهان بومی

نهال جباری-کتاب معمارانه آرتور-اسکیس و راندو

برای گرافیکی شدن کار برای راندوی نمای ساختمان از خطوط عمودی استفاده شده است.

.برای تاکید بر بنا در آسمان از رنگ طوسی استفاده شده است.

نهال جباری-اسکیس وراندو
نهال جباری-اسکیس وراندو

نهال جباری-کتاب معمارانه آرتور

.از دو طیف رنگی طوسی وزرد در راندوی بنا استفاده شده که این تضاد باعث جذابیت راندو شده است.

.چون بنا عمودی است خطوط افقی که در راندوی آن به کار رفته  باعث ایجاد هماهنگی شده است.

. تفاوت راندوی پس زمینه به چشم خوش آیند می آید.

 

نهال جباری-اسکیس وراندو
نهال جباری-اسکیس وراندو

نهال جباری-کتاب معمارانه آرتور

.از رنگ های خام و پخته کنار هم در راندوی آسمان استفاده شده است.

.جهت تابش خورشید را با ایجاد سایه نمایش داده شده است.

از خطوط مورب و استفاده از نقطه در راندوی نما باعث گرافیکی شدن کار شده است.

 

نهال جباری-اسکیس وراندو
نهال جباری-اسکیس وراندو

sketch٬ آموزش ۳Dmax٬ آموزش اسکیس٬ آموزش کروکی٬ آموزشگاه معماری٬ اصول سایه زدن٬ انواع ماژیک راندو٬ پرزانته و راندو٬ پرسپکتیو داخلى٬ پرسپکتیو دید پرنده٬ پرسپکتیو دید ناظر٬ پرسپکتیوو راندو٬ ترسیم فیگور٬ تکنیک های راندو٬ دانلود پلان معماری٬ دانلود پلان ویلا٬ دیاگرام نما و مقطع راندو با آب مرکب٬ راندو با آبرنگ٬ راندو با مداد رنگی٬ راندو با وایتکس٬ راندو چیست٬ راندو در معماری٬ راندو و اسکیس٬ رواشناسی رنگ٬ روش حل مسئله اسکیس٬ ساخت ماکت اتود حجمی٬ سازه در معماری٬ شیت بندی٬ طراحى اقلیمى مقطع٬ طراحی با دست آزاد٬ طراحی منظر٬ فرم معمارانه٬ کاربرد خط در اسکیس٬ کلاسهای اسکیس٬ مدل سازی سه بعدی٬ مقالات آموزشی اسکیس٬ مقالات معماری٬ نکات کلیدی برای اسکیس ارشد٬ هندسه پلان

 

فاطمه کاظمی-کتاب معمارانه آرتور-اسکیس وراندو

ایجاد سایه برای نشان دادن جهت نور خورشید در بنا.

.از فیگور برای نشان دادن تناسب در بنا استفاده شده است.

در راندو از خطوط مورب و چرخان برای نشان دادن متریال در بنا استفاده شده است.

در راندوی کف و پس زمینه هماهنگی وجود دارد.

راندوی پس زمینه با رنگ متفاوت برای تاکید بیشتر نمای ساختمان است.

.استفاده از خطوط و نقطه برای گرافیکی کردن کار.

فاطمه کاظمی-اسکیس وراندو
فاطمه کاظمی-اسکیس وراندو

.برای تاکید بیشتر بنا از راندوی نامنظم در پس زمینه استفاده شده است.

.خطوط عمودی برای نشان دان متریال به کار برده شده است.

.استفاده از راپید سفید برای نشان دادن هوای متفاوت که زیبایی خاصی به کار داده است

 

فاطمه کاظمی-اسکیس وراندو
فاطمه کاظمی-اسکیس وراندو

sketch٬ آموزش ۳Dmax٬ آموزش اسکیس٬ آموزش کروکی٬ آموزشگاه معماری٬ اصول سایه زدن٬ انواع ماژیک راندو٬ پرزانته و راندو٬ پرسپکتیو داخلى٬ پرسپکتیو دید پرنده٬ پرسپکتیو دید ناظر٬ پرسپکتیوو راندو٬ ترسیم فیگور٬ تکنیک های راندو٬ دانلود پلان معماری٬ دانلود پلان ویلا٬ دیاگرام نما و مقطع راندو با آب مرکب٬ راندو با آبرنگ٬ راندو با مداد رنگی٬ راندو با وایتکس٬ راندو چیست٬ راندو در معماری٬ راندو و اسکیس٬ رواشناسی رنگ٬ روش حل مسئله اسکیس٬ ساخت ماکت اتود حجمی٬ سازه در معماری٬ شیت بندی٬ طراحى اقلیمى مقطع٬ طراحی با دست آزاد٬ طراحی منظر٬ فرم معمارانه٬ کاربرد خط در اسکیس٬ کلاسهای اسکیس٬ مدل سازی سه بعدی٬ مقالات آموزشی اسکیس٬ مقالات معماری٬ نکات کلیدی برای اسکیس ارشد٬ هندسه پلان

نیلوفر نیک جو-کتاب معمارانه آرتور

.از فیگور برای نشان دادن تناسب بنا استفاده شده است.

.از رنگ های متضاد سرد و گرم در راندو استفاده شده است.

.در آسمان از راندوی نامنظم و مورب استفاده شده است.

.از راپید سفید برای دور درختان برای مرزبندی مناظر و بنا استفاده شده است.

نیلوفر نیک جو-اسکیس وراندو
نیلوفر نیک جو-اسکیس وراندو

.از رنگ های خنثی و پخته استفاده شده است که باعث ایجاد تضاد در راندو شده است.

.از فیگور برای نشان دادن تناسب با بنا استفاده شده است.

.رنگ های تیره و روشن برای نشان دادن پر و خالی بودن بنا استفاده شده است.

.تضاد راندوی مناظر باعث بهتر نشان دادن بنا شده است.

نیلوفر نیک جو-اسکیس وراندو
نیلوفر نیک جو-اسکیس وراندو

sketch٬ آموزش ۳Dmax٬ آموزش اسکیس٬ آموزش کروکی٬ آموزشگاه معماری٬ اصول سایه زدن٬ انواع ماژیک راندو٬ پرزانته و راندو٬ پرسپکتیو داخلى٬ پرسپکتیو دید پرنده٬ پرسپکتیو دید ناظر٬ پرسپکتیوو راندو٬ ترسیم فیگور٬ تکنیک های راندو٬ دانلود پلان معماری٬ دانلود پلان ویلا٬ دیاگرام نما و مقطع راندو با آب مرکب٬ راندو با آبرنگ٬ راندو با مداد رنگی٬ راندو با وایتکس٬ راندو چیست٬ راندو در معماری٬ راندو و اسکیس٬ رواشناسی رنگ٬ روش حل مسئله اسکیس٬ ساخت ماکت اتود حجمی٬ سازه در معماری٬ شیت بندی٬ طراحى اقلیمى مقطع٬ طراحی با دست آزاد٬ طراحی منظر٬ فرم معمارانه٬ کاربرد خط در اسکیس٬ کلاسهای اسکیس٬ مدل سازی سه بعدی٬ مقالات آموزشی اسکیس٬ مقالات معماری٬ نکات کلیدی برای اسکیس ارشد٬ هندسه پلان

   معماری دیجیتال

معماری دیجیتال را معماری و خلق فضا با استفاده از تکنولوژی و امکانات پیچیده گرافیکی در رایانه می دانند. این امکان برای معماران فراهم می شود که، برای محیط های پیچیده با استفاده از گرافیک رایانه ایی، ماهیت بصری ایجاد کنند، تا امکان بیشتری برای تصور فضا فراهم شود. معماری دیجیتال ابزاری در دست معمار است و همین نکته تفائت اصلی آن با معماری متا است.زیرا معماری متا با کاربرد رایانه قصد دارد معماری را از دست معمار برهاند، اما معماری دیجیتال دست معمار را برای بیان نظرات خویش در خلق فضا باز می دارد.

 فضای سایبر

فضای سایبر در سال ۱۹۸۴توسط (ویلیام گیبسون) در رمان علمی-تخیلی نورومانسر متولد شد.وی در اینرمان فضای سایبر را به عنوان توهم مبنی بر رضایت طرفین معرفی میکند که روزانه توسط میلیاردها نفر تجربه میشود.در رمان گیبسون این فضا از طریق واقعیت مجازی موجود در بازی های ویدئویی ایجاد شده و کاربر، این فضای خیالی را به عنوان فضای واقعی باور کرده است. گیبسون فضای الکترونیکی خیالی را با امکان وارد شدن به آن سازماندهی کرد تا آنجا که نهایتاًاین واژه به جهانی اطلاق گردید که تحت پوشش تکنولوژی شکل گرفته و سرانجام در دهه آخر قرن بیستم به عنوان شبکه بهم پیوسته ای از اطلاعات و ارتباطات که انسان و ماشین را به هم پیوند میدهد، موجودیت خویش را تثبیت کند. مکانی با ویژگی ایجاد ارتباط از طریق اطلاعات، ارتباطی زنده و پویا، میان انسان و ماشین که نتیجه آن فضایی سه بعدی و دینامیک با واکنش پذیری نسبت به کنش های کاربر شده است.

عصر الکترونیک

اواخر قرن ۲۰ و اوایل قرن ۲۱

گسترش کامپیوتر و ابداع اینترنت و گذار از واقعیت به مجاز

(درهم فشردگی زمان و مکان)

تعریف تازه از انسان

عصر کشاورزی

۸۰۰۰ ق.م تا ۱۷۵۰-۱۶۵۰ م

تلاش برای تامین معاش و بقا

عصر صنعت

قرن ۱۸ م

تلاش برای سلطه بر طبیعت و مقهور ساختن آن

ویژگیهای معماری مجازی

خیالی بودن : از طرفی باید متفاوت با جهان فیزیکی داشته باشد تا گستره خیال کاربر را حیات  بخشد و از طرفی دیگر باید شباهت هایی با محیط فیزیکی داشته باشد تا کاربر را درشناخت و جهت یابی یاری رساند.

بعد زمانی : در فضای مجازی بعد زمانی جایگزین بعد فضایی می شود.

غنای فرمی و مفهومی و به جریان در آوردن پروسه طراحی

گرگ لین با معماری ایستا و متعارف بیان کننده حالت و شکل مشخص و بهینه

طراح: با ارائه فرم متعالی و قابل محاسبه اش در نهایت پیچیدگی به یک کالبد مشخص و متعین معماری منجرمی شود.

گرگ لین: یکی از مسیرهای طراحی، ساختن تاریخ برای فرم است، تا کاربرانش درک از بناها را از طریق فرم و عملکردش پیدا کنند

(فرم باید شامل: روند تغییر- تاریخچه بنا- سناریوی در حال شکل گرفتن می باشد)

نقد معماری

  1.  – واژه ی نقد از کلمه یونانی سرچشمه گرفته شده است. این واژه ی یونانی به معنای جدا کردن، تمیز دادن، خوب وارسی کردن، الک کردن و تفاوت قائل شدن است.
  2. – واژه ی نقد کردن اغلب به مفهوم عیب جویی و خرده گیری یا قضاوت کردن در مورد چیزی به کار می رود. با اینکه از نظر علم واژه شناسی مفهوم قضاوت از کلمه نقد استنباط نمی شود.
  3. – استفاده رایج تر و تا حدی فنی از واژه ی نقد این است که آن را به مفهوم ارزیابی نکات مثبت یا منفی پدیده مورد نقد در نظر بگیریم تا به مفهوم( قضاوت کردن) در این صورت به ریشه اصلی کلمه نزدیکتر شده ایم.
  4. – به دلیل مناسب بودن واژه ی نقد این وازه معمولا برای نامیدن هرگونه تحلیل علمی و توصیف متون، منابع، ویژگی ها، فنون، تاریخ یا مفاهیم تاریخی یک اثر ادبی یا هنری به کار می رود.
  5. – منتقد کسی است که بتواند با استفاده از دانش، آگاهی، آموزش و علایق خود، به مطالعه و تحلیل و توصیف نقادانه یک اثر هنری بپردازد.
  6. – منتقد در این چنین شرایطی باید بصیرت و شناخت جامعی از پدیده مورد نقد داشته باشد.
  7. – آداب نقد معماری همواره در هاله ای از ابهام و پیچیدگی قرار دارد.

نقد معماری دارای سابقه ای نسبتا طولانی است ولیکن مبانی نظری صور گوناگون نقد چندان مورد توجه قرار نگرفته است. نقد معماری کمتر به صورت یک فرآیند نظام مند و سازمان یافته مورد بررسی شده است. علت دیگر آشفتگی در امر نقد معماری کثرت و وسعت عوامل دخیل در محیط معماری نیز می باشد.

   فواید شناخت روش های مختلف نقد                                    

  1. – شناخت روش های مختلف نقد باعث خواهد شد نقد به جای وسیله ای برای تهدید و ترساندن به ابزاری برای تولید کارهای بهتر تبدیل گردد. (وین آتو)
  2. – اگر نقد را به مشابه ابزار بنگریم نوع ارتفاع دهنده ی آن را تاثیرگذارتر از نوع تهدید کننده آن خواهیم یافت. (وین آتو)
  3. – مادامی که نقد را در جامعه ای به عنوان ابزاری برای تهدید کردن و ترساندن به کار رود به تولید کارهای بهتر نائل خواهد شد. (وین آتو)
  4. – تهدید هر موجود زنده ای حتی اگر نبات نباشد واکنش تدافعی در پی       خواهد داشت.
  5. – باید به چنین نقدی از فهم برسیم که نقد را به عنوان عامل پیشرفت بدانیم نه تهدید.

     اهداف متعالی نقد معماری

  1. – امید بر ایجاد تاثیرات احتمالی بر کیفیت محیط ساخته شده ی اطراف
  2. – بروز واکنش های آگاهانه تر در مخاطبین
  3. – سوق دادن نقد به سوی اهدافی چون، اخلاق گری، نوع دوستی، تناسب با روح زمان و تحول
  4. – نقد باید هدایتگر و جهت دهنده باشد .
  5. – اهمیت تاثیرگذاری نقد بر آینده یا آینده نگر بودن نقد.

نکته: نقد معماری در عرصه ی مطبوعات هرگز توجهی به آینده نداشته است.

نکته: منتقدین باید بیشتر آینده نگر و عاقبت اندیش و کمتر سیاستمدار و فرصت طلب باشد.

دیدگاه های مختلف در تعریف نقد،( تعاریف مختلف از نقد معماری)

  1. – هر آنچه مردم در محیط ساخته شده انجام داده یا هر واکنشی که نسبت به آن ابراز   می کنند، نوعی نقد تلقی می شود.
  2. – نقد تنها به مقالات انتقادی و مغرضانه روزنامه ها و مجلات یا واکنش های متقابل مدرسین و دانشجویان در مدارس معماری محدود نمی شود.
  3. – در تعریف جامع تری نقد چیزی است که همه ی ماهواره با آن در ارتباط بوده ایم وقتی گاه به طور ناخودآگاه بدان مشغولیت داریم.
  4. – نقد فعالیتی انحصاری و محدود به متخصصین آثار هنری نیست بلکه مجموعه ای است
  5. متشکل از انواع مختلف رفتارهای انسانی
  6. – نقد زمانی مفیدتر خواهد بود که به جای تحقیر گذشته به ترسیم آینده بپردازد.

    انواع نقد معیاری

  1. – نقد نظریه ای ( آموزه ای، دکترینال)
  2. – نقد منظومه ای (سیستماتیک)
  3. – نقد گونه ای
  4. – نقد کمی
  5. نقد نظریه ای

– در این گونه نظریه ها به عنوان زیربنای نقد معمارانه مطرح هستند.

– مثال: کمتر کسل کننده است، هر چه کمتر بهتر ( میس ون در روهه) خانه ماشینی است برای زندگی (لوکوربوزیه)

– نقد نظریه ای یا نظریه گرا به خاطر دیدگاه تک بعدی خود تمایل به یافتن فقط یک راه حل بهتر برای هر مسئله دارد.

نقد منظومه ای

– نقد منظومه ای جایگزین بهتری برای نقد بر پایه ی یک نظریه و دکترین قاطع و صریح است.

نقد منظومه ای بر اساس مجموعه ای به هم بافته از اصول و عوامل معمارانه برای بررسی یک ساختمان یا مجموعه ی شهری معین است.

در نقد منظومه ای امکان ملاحظه ی پیچیدگی های نیازهای انسانی فراهم تر است. (۶۴)

– مثال: سیستمی تحت عنوان زبان در قفا بر مبنای خصوصیات رستورانی در لوس آنجلس به عنوان گوگی پایه گذاری شد، اصول و قواعد معماری گوگی (۷۰)

نقد گونه ای

  1. – نقد گونه ای بر اساس انواع ساختاری، کاربردی و صور گونه ای شکل می گیرد.

این نقد به ندرت در نقدهای متداول معماری دیده می شود.  گونه شناسی معماری کمتر به عنوان اساسی برای نقد به کار رفته ولیکن روشن است که قسمت اعظمی از محیط ساخته شده توسط بشر بر اساس گونه ها و یا سبک های استاندارد ساخته شده اند و نه بر اساس نوآوری ها.

مثال: خانه های یک قشر خاص (خانه های طبقه ی کارگر)

– نقد گونه ای به دنبال وجوه اشتراک بین ساختمان هایی است که قرار بوده به نیازهای مشابهی پاسخ دهند.

– معیار موفقیت یک معماری از نظر نقد گونه ای میزان انطباق آن با گونه ی مشخص شده است.

چکیده

خلاقیت در معماری به منظور تدوین آفرینشگری در فرایند طراحی معماری،در گام نخست به تعریف واژگانی چون خلاقیت،هوش،تفکر،حافظه پرداخته شده است.رویکردهای اصلی خلق اثری بدیع با محوریت شخص خلاق ،فرایند ذهنی،انوع تفکر و تاثیر آن در فرایند طراحی بررسی خواهد شد.شیوه های پرورش آفرینشگری عبارتند از:تاثیر عملکرد دونیمکره مغز،تفکر خلاق و ویژگی های آن،ماهیت خلاقیت،آموزش فرایندها وتاثیر اندیشه ی خلاقانه در فرایند طراحی

:از راهکارهایی است که می توان به خلق آثاری در خور توجه پرداخت.همانگونه که مسئله آموزش خلاق هماره دغدغه ملل های مختلف بوده است،چه بسا که مبنای رشد توسعه در تمامی شاخه های علوم بوده است.

 مقدمه

در نگاه اول به بررسی ریشه های خلاقیت و شناسایی افراد خلاق ،بررسی رابطه هوش و خلاقیت :ودر نهایت بسط موضوع به فرایند طراحی معماری:واهمیت آن در زمینه شکل گیری معماری و ذکر نمونه ایی از مدرسه معماریAA،که هماره تکنیک های خلاقیت سرلوحه آموزش در این مدرسه بوده است.

روش تحقیق به کار گرفته شده در این جستار،استفاده از تدابیر تحلیلی توصیفی،با رویکردی کیفی می باشد.در این راستا از منابع مکتوب به صورت نقل قول استفاده شده است.

 تعریف های بنیادین

کلمه هایی چون هوش ،خلاقیت،تفکر واژگانی هستند که در پیرامون این بحث به صورت فراگیر مورد استفاده قرار می گیرند.لذا بازشناسی و تعریف این واژگان ضرروری به نظر می آید.

الف- خلاقیت

خلاقیت از فعل خلق کردن به معنای آفریدن وبه وجود آوردن اقتباس شده است(دهخدا ج ۲۱،۱۳۷۴،ص ۷۶)

عمر فاروق در تعریف خلاقیت،آن را ارائه پاسخی منحصر به فرد،بهتر ومناسبتر برای حل مسئله معرفی می کند. (Faruqe,1984:15)

خلاقیت به توانایی پیدا کردن راه حل های نامتعارف وبا کیفیت بالا برای مسائل اطلاق می شود.(آیسنک ٬۱۳۷۹٬ص ۲۴)

بر اساس این تعریف شخص خلاق کسی است که نسبت به اطلاعات مستقیم و داده هایی که در اختیار همه ی ما قرار دارد به شیوه ای جدید برخورد می کند(ادواردز٬۱۳۷۷٬ ص۳۴)به عبارت دیگر خلاقیت توانایی پیدا کردن راه حل های غیر مشهور و جدیدی است که بهتر از راه حل های گذشته می تواند پاسخگوی نیازها و کاستی های مساله باشد.

 هوش

تفکر٬استدلال و حل مساله همگی از پدیده هایی هستند که هوش در مراحل انجام آنها نقش محوری بر عهده دارد.بر اساس این نظریه پنج اصل کمی شناختی که با هوش مرتبطند و در آزمایش ها تعریف کننده هوش می باشند.عبارتند از :۱_مهار همزاد ۲_خستگی ۳_نیروی روحی ۴_توانایی های ابتدایی ۵_قدرت حفظ کردن و حافظه(آیسنک٬۱۳۷۹٬ص ۵۰۰).بر اساس یکی از مشهورترین دسته بندی ها٬انواع مختلف هوش عبارتند از:۱_هوش زبانی٬ ۲_هوش منطقی_ریاضی ۳_هوش موسیقیایی ۴_هوش فضایی ۵_هوش بدنی_حرکتی ۶_هوش برقراری ارتباط با دیگران ۷_هوش برقراری ارتباط با خود(آیسنک٬٬۱۳۷۹٬ص ۵۰۱٬)

 ارتباط هوش با خلاقیت

بسیاری هوش را قابلیت سازگاری با محیط و قابلیت عام همه جانبه فرد تعریف کرده اند .گیلفورد ،هوش را به دو دسته هوش واگرا وهوش همگرا دسته بندی کرده است.در مواجه با هوش واگرا شخص با پاسخ های متعدد برخورد می کند که در این حالت ،انعطاف پذیری اندیشه منجر به بعد جدیدی از اندیشه خواهد شد ودر نهایت ابداع ایجاد خواهد شد.ودر مقابل هوش همگرا یا هوش سنتی برای مسئله در پیش رو فقط یک پاسخ را درست و قطعی می داند.

در مقوله ارتباط هوش با خلاقیت دیدگاه های متفاوتی مطرح شده است عده ایی معتقدند که برای بروز خلاقیت در فرد، میزان معینی از هوش لازم است و برخی دیگرخلاقیت پیشرفته را لزوما منبعث از بهره هوشی بالا نمی دانند.

استعدادهای انسان و نقش خلاقیت

به طور کلی یکی از وجوه متمایز کننده انسان از سایر مخلوقات قوه تخیل،تفکر و تجزیه تحلیل او می باشد.تمام رفتار و کردار انسان از یک سیستم مرکزی استفاده کرده و از دنیای بیرون پیام دریافت می کند. دو نیمکره مغز را می توان در تصویر شماره ۱ مشاهده و با مشخصات آن آشنا شد.

نیمکره سمت راست را می توان ،نیمکره فضایی نامید که با مباحث تصورات ،احساسات و فضا سر و کار دارد:و در مقابل نیمکره سمت چپ مغز را به عنوان نیمکره کلامی معرفی نمود که بیشتر با مباحث زبان ،منطق و محاسبات همراه می باشد.(Faruqe,1974)

در مسیر یادگیری با روش های معمول این قوا به طور کامل به فعلیت در نمی آیند.با به کار گیری خصوصیات دو نیمکره مغز و فعال نمودن قابلیت های متعدد ،ذهن شخص به صورت روش رفت و برگشتی همزمان ،میان اطلاعات ، تحلیلی در یک نیمکره و دستیابی به ایده ها ،در نیمکره دیگر به امر طراحی مشغول می گردد.

طراحی و طراحی کردن

چهار فرایند اصلی به عنوان اساس خلاقیت در طراحی تشخیص داده شده اند: تدارک،نهفتگی ،روشنگری ،نفی و اثبات (dickerson and robertshow)

تدارک یا آمادگی به فعالیت های آگاهی و شناخت ،و نهفتگی به فرایند های فکری نا شناخته ،که شامل ادراک مسائل و پرورش سناریو هایی برای جستجوی راه حل است باز می گردد.روشنگری به بینش طراح نسبت به ماهیت مسئله وراه حل های بالقوه آن گفته می شود.نفی و اثبات فرایندی است که در آن راه حل بالقوه و قابل دوام طراحی به دست می آید.کلید تفکر خلاق قدرت ابداع انگاره هاست.(lang,thon T)

 روش های تدوین گزینه های طراحی

جان آلگر و کارل هیز سه فعالیت اصلی را در توسعه راه حل های مسائل تشخیص داده اند.این فعالیت ها عبارتند از :مرور اطلاعات تاریخی،خلاقیت فردی، خلاقیت گروهی.در خلاقیت فردی پیش نیاز حل ابتکاری مسئله و مشکل گشایی ،نگرش خلاقانه است.جفری برادبنت سه گونه از فنون رشد دهنده اندیشه خلاق را :فهرست های بازبینی ،روش های تعامل و فنون روانکاوی ذکر کرده است. (lang,thon T)

 انواع تفکر

روانشناسان عصر حاضر، انواع فکر کردن را بر اساس اهداف آنها و ویژگی های به کار گرفته شده در آنها در سه گروه: تفکر جهت دار، تفکر بدون جهت و تفکر خلاقانه دسته بندی کرده است. (anderson, 1995)

تفکر جهت دار

در تفکر جهت دار معمولا از دو تکنیک برای حل مسئله استفاده می شود. در تکنیک اول پاسخ ها و راه حل های متنوعی مطرح می گردد و در این رویکرد از فرایند سعی و خطا بهره گرفته و به حل مسئله پرداخته می شود.

تفکر بدون جهت

در این نوع تفکر ذهن آدمی بدون هیچ گونه پیش زمینه اولیه فعال می گردد و به دنبال تامین هدفی خاص نمی باشد؛ از ویژگی های این تفکر طبیعت آزاد و شناور آن است. این گونه تفکر در طراحی معماری را می توان در شکل گیری کانسپت توسط تکنیک های طراحی که بدون هدف مشخص و اتفاقی ایجاد می گردند، جستجو نمود.

تفکر خلاقانه

این نوع فکر کردن هدفمند بوده و برای رسیدن به پاسخ مناسب لازم است از راه حلهای خلاقانه استفاده به عمل آید. گیل هولی (۱۹۹۹) در مطالعات خود در ارتباط با خلاقیت پیشنهاد می کند یک راه جهت مطالعه درباره خلاقیت، در مورد نوع تفکری است که آن محصول خلاقانه را ایجاد می کند و او معتقد است که در فرایند خلق اثر خلاق، می بایست همواره دو خصوصیت بدیع و ارزشمند بودن اثر مورد نظر قرار گیرند. عموما بحث خلاقیت توسط اندیشمندان در دو زمینه جستجو شده است: افراد خلاق و تفکر خلاق.

الگوی تفکر تعاملی در طراحی

با توجه به مطالب ذکر شده با انواع و حالت های فکر کردن، به نظر می رسد که مناسبترین نحوه به کارگیری قدرت تفکر، در یک فعالیت پیچیده مانند طراحی، بهره گیری از انواع تفکر به صورت تعاملی می باشد. این ویژگی در تفکر امکان نگرش همزملان به مسائل گوناگون در حین طراحی را مهیا می سازد. و در واقع این الگو امکان بهره گیری از انواع تفکر را به صورت همزمان به وجود می آورد.

طبق الگوی تفکر تعاملی دانشگاه آیووا استفاده از سه نوع تفکر محتوایی، نقادانه و خلاقانه پیشنهاد شده است.

اورجینالتی در معماری

در ادامه موضوع مورد بحث اختصاصا در حوزه معماری بسط داده خواهد شد;لذا در نگاه اول به تعاریفی در این حوزه پرداخته خواهد شد.

معمار

معمار با در دست داشتن آنچه که از جهان معنا و گستره هستی یافته است با نظم دهی به ابزارهای تخصصی خویش، حرکتی را به سوی معماری آغاز می کند. اندیشه ها و ارزشهای رایج در جامعه، که می تواند با موضوع آفرینش او مرتبط باشد را روی میز کار خود جمع آوری کرده، با تجزیه و تحلیل آنها و تبیین ایده اصلی شروع به خلق فضایی سه بعدی و بصری می کند. مبانی نظری و پشتوانه فکری معماران از دیرباز نقشی حساس و تعیین کننده درشکل گیری و نوع روند حرکتی پروژه، برعهده داشته است. ( Falamaki 1381)

  کانسپت

ایده هایی که در چنین بستری که از ذهن زمینه سازی و خلق می شوند، هنرمند را بر آن می دارند که تجسمی هر چند کمرنگ را در دنیای بیرون به منصه ظهور برساند؛ چنین تجسمی کانسپت یک پروژه محسوب می شود که با استفاده از ابزار و اشکال مختلف، چه به گونه ای دوبعدی در قالب اتودهای سریع و یا ماکت هایی حجمی و ترسیمات کامپیوتری می توان نمایشداد. البته امکان تعدد ایده های مختلف را نیز باید در نظر داشت و اینکه یک ایده ثابت می تواند در قالب ها و فرم های متفاوت مطرح شود. به عنوان مثال، نحوه برخورد هر معماری با طبیعت و ایده هایی که در ذهن وی از جریان آب گرفته تا الگوهایی از پرواز پرندگان، شکل می گیرند یکسره با هم متفاوت و دارای بیانی مستقل هستند. ( Falamaki 1381)

ساختار

کانسپت خلق شده برای یک پروژه معماری، ساختاری کلی را برای طراحی موضوع مورد نظر به وجود می آورد. ساختاری که به واسطه آن به خطوط و سطوحی دست می یابیم که شمایی از کلیت فرمی، فضایی و حال و هوای پروژه را مشخص کرده و واسطه ای است بین زبان انتزاعی کانسپت به وجود آمده با کالبد واقعی معماری. اگر بتوان گستره ذهن را بخش بندی کرد می توان چنین نتیجه گرفت که در مراحل اولیه خلق یک اثر لایه هایی از ذهن فعالیت می کنند که بیشتر جنبه شهودی داشته و رفته رفته که به عینیت اثر هنری نزدیک می شویم و فکر و منطق جای پای بیشتری می یابد.( Falamaki 1381)

خلاقیت در معماری

بطور کل «تخیل عامل تسریع کننده تصور است در حالی که تصور صافی است که تخیل برای پیوستن به واقعیت باید از آن بگذرد.» (آنتونیادس، بوطیقای معماری، ص۳۰)

با داشتن این دو پیش شرط، معماری خلاق و بطور کل، فرایند خلاقیت به عینیت می رسد.

در تولید این فرایند ویژگی افراد بسیار تأثیر گذار است. به عقیده «تورنس» که شصت سال در زمینه خلاقیت کار کرده است، شانزده ویژگی را بررسی کرده که مهم ترین آنها که مورد اتفاق اکثر صاحب نظران است، شامل:

۱- سرکشی

۲- رهایی (دیوانه وار بودن)

۳- شوخ طبعی (داشتن تفکرات فانتزی)

۴- گریز اندیشی که از تمام موارد مهم تر است

(مجله علوم و فنون، مهر ۸۳، نشست خلاقیت)

۱- سرکشی

برسی ها نشان داده است که افراد سرکش نسبت به افراد آرام و منضبط از سطح بالاتری از خلاقیت برخوردارند. ویژگی دوم یعنی شوخ طبعی و تفکرات فانتزی است.

این افراد با حرکت بر خلاف فکر عادت زده دیگر بچه ها باعث تولید یک نوع تفکر فانتزی می شوند که در ظاهربه آنان شوخ طبع اما با هدایت ان به تولید تفکراتی خلاقانه می   انجامد. (ادوار دوبونو، خلاقیت جدی)

۲- رهایی

ویژگی رها فکر کردن و دیوانه وار بودن برای ما معماران کاملاً آشنا است که از آن

می توان به تفکرات خلاقانه در آثار معماری «دیکانستراکشن» اشاره کرد.

۳- گریز اندیشی

این ویژگی سبب شده فرد برای حل مسائل از راه های مختلف و راه حلهای نو آورانه

استفاده کند و سعی نماید همیشه بر خلاف افراد عادت زده مسائل را از راههای غیر معقول خود حل کند. این تلاش ها مهم ترین زمینه بروز تفکرات خلاق است.

(ادوار دوبونو، خلاقیت جدی)

با بررسی پیش شرط های خلاقیت و ویژگی افراد خلاق به موانع بروز خلاقیت می رسیم. به قول ژان پیاژه: «خلاقیت، حفظ قسمتی از دوران کودکی است.» (مجله علوم و فنون، مهر ۸۳، نشست خلاقیت)

«پیاژه» تفکرات یک کودک را از آن جنبه خلاقانه می داند که کودک برای بدست آوردن راه حل مسائلش، نه تجربه دارد و نه اطلاعات زیاد و این سبب می شود مسائل را از راههای خلاقانه ای برای خود حل کند. این دو از نظر محققان نیز مانع مهم خلاقیت افراد هستند:

۱- اطلاعات زیاد:

اطلاعات زیاد، باعث شده فرد با اتکا به انبوه اطلاعات، مسئله را حل و به فکر راههای دیگری نیفتد. (ادوار دوبونو، خلاقیت جدی)

مثال: اطلاعات می گوید: دو زاویه قائم یک مربع تولید می کند.

فرد عادی: با دو زاویه قائم همیشه مربع می سازد.

فرد خلاق: با دو زاویه قائم گاهی مربع و یا می تواند زاویه ۱۸۰درجه بسازد.

۲- تجربه:

فرد با دیدن نتایج راه حل مسائل دیگران به راه حل مسئله خود، بدون تفکری خلاقانه

می رسد. (ادوار دوبونو، خلاقیت جدی)

اما با این وجود، به دلیل اهمیت امر خلاقیت، تلاش هایی صورت گرفت که اروپادر ابتدا با معماری مدرن، سنت شکنی در نگرش «بوزوار» را بوجود آورد و ایلات متحده پس از آن معماری را بعنوان امری خلاقه و نیز آموزشی به تکامل رساند. (آنتونیادس، بوطیقای معماری، ص۴۰)

مهم ترین فعالان امر خلاقیت در معماری در این کشور را می توان «ژان لاباتوت» نام برد که به عقیده «آنتونیادس» عمیق ترین ریشه های اندیشه خلاقیت معماری را در مقاله ای با عنوان «ره یافتی به ترکیب در معماری» (مجله آموزش معماری، ۱۹۵۶)

بعد از بررسی تاریخچه خلاقیت در معماری به بحث علل و چگونگی بروز خلاقیت در معماری پرداخته خواهد شد.ابتدا علل بوجود آمدن خلاقیت در معماری و معماری خلاق.

دو دلیل عمده را می توان بررسی کرد و با توجه به مثال ها به صحت این ادعا پی برد.

۱- انگیزش درونی یا همان عشق به کار

۲- رهایی از عادت ها و میل به تازگی

این دو علت در کنار تمامی علل بروز تفکر خلاق که بیان شد، مخصوصاً در رشته های هنری از جمله معماری بسیار شاخص است.

۱- انگیزش درونی یا همان عشق به کار

«اشتاینر» می گوید: «هیچکس به اندازه انیشتین از علم لذت نبرده است.» (سایت طراحان صنعتی، مقاله توصیف خلاقیت)

از «لوکوربوزیه» تا «لیبسکیند» و «پیتر آیزنمن» و نمونه بارز این علاقه و انگیزش درونی «زاها حدید» را می توان نام. برای فهم منشأ اولیه خلق معماری خلاق یعنی انگیزش درونی به بررسی «زاها حدید» پرداخته خواهد شد.

با توجه به کارهای حدید در کار او به نوعی تنش و نا آرامی و بی قراری می رسیم. آثار او از تکه های مشخص و زاویه های تند و خطهای صاف و راست ساخته شده است و آنقدر پیچیده و مهیج است که تصور این که بعد از اجرا به فرم مشخصی در آید دشوار است. (فصلنامه رایانه- معماری و ساختمان، بهار ۱۳۸۱)

«راس دایمون» در مورد حدید می گوید: «از خیلی وقت پیش در اوج بود. از زمانی که معلوم بود ایده های خارق العاده ای را که در سر دارد می توان عملی کرد و معماری دیگر از آنها بوجود آورد.» این معماری دیگر یعنی همان خلاقیت، همان معماری خلاق که «فرانک گری» و «لیبسکیند» با شالوده شکنی در معماری که به عقیده آنان جذابیت زیادی هم دارد، انجام می دهند و حدید را نیز از پیروان این شیوه می دانند. (فصلنامه رایانه- معماری و ساختمان ، بهار ۱۳۸۱)

حدید در مورد سبک کارش اینگونه می گوید: «وقتی با سرعت از فراز قلمروی افقی می گذریم این امکان را پیدا می کنیم که فضا و ایده هایی را که به فضا مربوط می شوند، بشناسیم و آن وقت حرکت و انعطاف پذیری نقش مهمی پیدا می کند.»

زاها حدید، حرکت و انعطاف پذیری را در طرح هایش امری مهم بیان می کند و ما می دانیم که انعطاف پذیری از ریشه های مهم خلاقیت است که در تعریف خلاقیت نیز به آن اشاره شد.

بررسی سخنان و ویژگیهای حدید همان انگیزش درونی وعشق به کار را بیان می کند و می فهمیم که چگونه حدید یک معمار خلاق است. او نتیجه تلاش ها و دوری از عادت زدگی و سکون را در طرح هایش با «جایزه پریتزکر» که اولین بار است به یک معمار زن داده می شود، می گیرد. (فصلنامه رایانه ، معماری و ساختمان ، بهار ۱۳۸۱)

 مدرسه AA.

مدرسه در لندن است که به پرورش تفکر خلاقانه پرداخته است و روند طراحی در پروژه های معماری بسیار حایز اهمیت است.که در زیر به نمونه ایی از فرایند طراحی در این مدرسه پرداخته خواهد شد.

این پروژه ترکیبی از لاتکس و چوب ، با اصول تنش و فشرده سازی است .روند طراحی برای رسیدن به یک سیستم ترکیبی، ساختاری و هندسه مولد است که به بررسی ارزش های زیبایی شناختی و مرزهای فضایی در یک سیستم ترکیبی در حوزه های مجزا از پرداخته است، هندسه مولد شده با توجه به الگوهای متفاوت تعبیه شده در ماده لاتکس است.

سیستم به صورت نمونه در زمینه شهری در بازار ماهی هیولا است که به عنوان یک وسیله حاکم بر شرایط زمین ، که می تواند با توجه به بافت شهری ،باعث تکامل منطقه شود. این سیستم یک چارچوب ادراکی در سراسر شرایط مختلف شهری پدید خواهد آورد..[i]

تیجه گیری

ذهن خلاق در بستر اجتماعی مناسب شکل می گیرد و باعث شکل گیری و تداوم چرخه،خلاقیت،اختراع و نوآوری خواهد شد.آنچه در تمام علوم و فنون سر آغاز هر گونه رشد وحرکت به سمت جلو می باشد.آنچه در کشورهای توسعه یافته همواره جزء لاینکف سیاست ها وتدابیر مدیریتی بوده است.در معماری شتاخت فضا و دستیابی به آن ،در تمام ادوار ،باعث شکل گیری موج هایی نو شده است لذا در این راستا تکنولوژی های برتر نیز شکل گرفته است و زمان آن رسیده است که تمام جوامع خود را با آن همگام سازندولازمه آن پرورش فکر و ذهن خلاق است.

منابع

فلامکی، م، ریشه ها و گرایش های نظری معماری، نشر فضا، ۱۳۸۱

هفته نامه هنر و معماری نقش نو

مجله معمار ، شماره ۹-۱۰

بوطیقای معماریآنتونی سی،آنتونیادس ،ترجمه احمدرضاآی ،سروش۱۳۸۱

هنرنامه،شماره۳-۵-۷

نظریه آفرینش معماری،جان لنگ، ترجمه عینی فر،انتشارات دانشگاه تهران

فصلنامهرایانه- معماری و ساختمان، بهار ۱۳۸۱

اشو، خلاقیت، راه‌کارهایی برای یک زندگی جدید، آزادسازی نیروهای درون، ترجمه مرجان فرجی،

رابرت فیشر و مری ویلیامز ، شکوفاسازی خلاقیت، ترجمه ناتالی چوبینه، انتشارات پیک بهار

مکسول مالتز، سایکوسیبرنتیک، روان‌شناسی خلاقیت، فرجمه مهدی قراچه داغی، نتشارات شباهنگ

آنتونی وستون، خلاقیت، تفکر انتقادی، ترجمه کاوه بویری، نشر آمه

تام کلی، هنر نوآوری، ترجمه سینا قربانلو

ماریو توکورو و کن موگی، مغز و خلاقیت، ترجمه مصطفی تبریزی و رامین کریمی

 

دانیل لیبسکیند

همواره در باره طراحی‌های دانیل لیبسکیند نکات ویژه و منحصر به فردی وجود دارد. طراحی‌های او حامل پیامهایی هستند با مضامینی مشخص که تفکر عمیق او را بیان می‌نمایند. وی به سال ۱۹۴۶ میلادی، در شهر لودزی لهستان متولد شد و به همراه خانواده خود به اسرائیل مهاجرت نمود. تحصیلات خود را در رشته موسیقی در اسرائیل آغاز کرد. و بعد از مدتی تحصیل موسیقی را رها نمود و به کشور آمریکا مهاجرت کرد و به سال ۱۹۶۵ میلادی، به تابعیت آمریکا در آمد. او در دانشگاه کوپر یونیون به تحصیل معماری پرداخت و به سال ۱۹۷۰ میلادی از آن دانشگاه فارغ التحصیل شد. سپس دوره فوق لیسانس خود را در رشته تاریخ و تئوری معماری از دانشگاه اسکس به سال ۱۹۷۲ میلادی کسب نمود. او آتلیه معماری خود را در سال ۱۹۹۰ میلادی در برلین تأسیس کرد. وی در ابتدا برای مدتی به عنوان متخصصی نظریه پرداز در ارتباط با معماری دیکانستراکشن مطرح بود و همین امر موجب تصمیم آکادمی هنر و ادبیات آمریکا جهت اعطای جایزه معماری به وی شد.

لیبسکیند، در پی خلق مفاهیم ناب هنر یهودی و مهمتر از آن، روابط فلسفی است. ا و عمیقاً ضد تفکر کلاسیک است. در نزد وی قواعد کلاسیک تناسب، هماهنگی، نظم، تقارن و توازن در واقع حکم نظام‌هایی بسته و منسوخ را دارند. او چیزهای پیچیده، خردستیز و درون یافتی را به خردورزی مستقیم و بی چون و چرا ترجیح می‌دهد. او هنرمندی آرمانگرا و از طرفی فردگرای افراطی است که می‌کوشد فراتر از آزادی هنر برای هنر، و فراتر از مقوله‌های فرم ناب گام بردارد، به بیان دیگر، او در هر ساختمانی که طراحی می‌کند، در جستجوی این است که ویژگی‌هایی تازه را برای معنا وضع کند، و همچنین راه هایی تازه را برای پیوند بنا، مکان و فضا با تاریخ، زندگی امروز و زندگی فردا به وجود آورد. موزه یهودیان برلین، نمونه‌ای از شور و هیجان و نیز پیچیدگی جستجوی لیبسکیند برای مفاهیم معماری است.

خط، یکی از مهمترین عناصر معماری لیبسکیند است. جهت فهم این نکته، باید به پلان موزه مراجعه کرد و مفاهیم به کار رفته خطوط را در آن جستجو کرد. طرح پلان موزه ، خطی را نشان می‌دهد که ۹ بار با زوایای حاده شکسته شده است. این شکستگی، یک شکل زیگزاکی ایجاد می‌نماید که بیانگر شکل ستاره‌ی داود شکسته شده است. درگیری ذهنی لیبسکیند با خطوط، در ساختمان پیداست.

خطوط در نمای ساختمان به فرم باریکه‌های دراز پدید می شوند و چنین وانمود می کنند که دیوارهای موزه در اثر صدمات وارده ترک خورده اند. خطوط، در غیر مترقبه‌ترین جاهای درون موزه نیز رخ می‌دهند. چون ما به منظم بودن مستطیل و سطوح مسطح خو گرفته‌ایم، از این روف اضلاع شکل گرفته ی موزه با خطوط در هم، برای چشم بازدید کنندگان به صورت خطوط خراش داده شده و رنج آور تأویل می گردند.


رم کولهاس

یکی از با نفوذترین معماران هلندی که بعد از پیشگامان داستیل جایگاه خاصی در معماری معاصر دنیا دارد، رم‌کولهاس است. او به سال ۱۹۴۴ میلادی در رتردام هلند به‌دنیا آمد. پس از اقامت خود در اندونزی، بین سال‏های ۱۹۵۲ و ۱۹۵۶ میلادی، به‌عنوان خبرنگار روزنامه و فیلمنامه ‏نویس، در آمستردام ساکن شد. او بین سال‏های ۱۹۶۸ و ۱۹۷۲ میلادی، در مدرسه معماری «AA» لندن مشغول به تحصیل بود و حاصل این دوره، دو طرح نظری شامل: «دیوار برلین به‌مثابه اثری معمارانه» (۱۹۷۰) و «مهاجرت، یا زندانیان خودخواسته‏ ی معماری» است. او بعد از به‌دست آوردن بورس تحصیلی در آمریکا، به سال ۱۹۷۲ میلادی، راهی آن کشور شد و در دانشگاه کرنل به پژوهش در رشته معماری پرداخت. از همان زمان، شیفته‏ ی شهر نیویورک شد و ماحصل این شیفتگی، کتاب «نیویورک در هذیان: بیانیه‏ ی معطوف به گذشته‏ای برای منهتن» است که به سال ۱۹۷۸ میلادی منتشر شد. او در سال ۱۹۷۵ میلادی، دفتر معماری کلانشهر«OMA» را در لندن با همکاری الیا و زوزنگلیسو مادلون‌وریزندروپ) تأسیس کرد. به سال ۱۹۹۵ میلادی، با همکاری بروس‌مو، کتاب «S, M, L, XL» (کوچک، متوسط، بزرگ، خیلی بزرگ) را منتشر کرد.

مباحث نظری کولهاس، آبشخور اندیشه‏ های فیلسوفانی نظیر مارک‌اوژه، ادواردسوجا، فردریک‌جیمسون، ژاک‌دریدا، رولان‌بارت و ژولیاکریستوا، و ازسویی، تحت‌تأثیر آرمان‌شهر نویسانی همچون فرانسیس‌بیکن (آتلانتیس جدید)، توماس‌مور (آرمان‌شهر) و ماکی‌دوساد (صد و بیست روز در سدوم)، است.

کتاب «S, M, L, XL»، کتابی از جنس کتب آرمان‌شهرگرایی است. او در نوشتن کتاب همچون نویسندگان آرمان‏شهر که از مقام کلیت و همه چیز دانی، عالم را ملاحظه می‏کنند و سخن می‏گوید، به‌موضوع پرداخته است. نخست آنکه او تلاش می‏کند ما را در یک فرایند برهم ریختگی اذهان درگیر کند. هدف از این برهم ریختن، چیزی نیست جزء فراتر بردن فرد از سطح متعارف موجود. او همچون شعارهای نویسندگان آرمان‏شهر می‏نویسد: «مرگ بر وجه تشخیص»، «طراحی مرده است»، «مرگ برنامه ریزی» و «خیابان مرده است». او همان استفاده‏ای را از این عبارات می‏برد که نیچه از عبارت «خدا مرده است». به‌همین سبب، نباید دلالت‏ های مفاهیم این مقاله را به‌وجه تطابقی در نظر گرفت، بلکه باید به‌سراغ دلالت‏ های ضمنی آنها رفت. باید دید که کولهاس از این موضع- و نه در مقام محقق شهرشناسی و از موضع زمینی- چه تأملاتی را می‏خواهد برانگیزد و چه توهماتی را می‏خواهد بزداید. از آن‏جایی که زبان کتاب، تمثیلی است، این زبان بیشتر به‌کار تقریب مفاهیم به اذهان می‏آید تا دفاع عقلانی از آنچه در ذهن داریم.

اندیشه‏ ها و دیدگاه‏ های مارک‌اوژه و ادوارد‌سوجا، در کتاب موج می‏زند و به جرأت می‏توان این ادعا را داشت که: اگر کولهاس با آرای این فیلسوفان آشنا نبود، شاید نوشتن چنین کتابی برای او امکان‏پذیر نمی‌شد. آنچه در اندیشه‏ های اوژه و سوجا برای کولهاس مهم است، بحث «نامکان‌مندی»، «عدم‌تعیین» و «ناشهر» در حیطه شهرسازی هزاره جدید است. اوژه معتقد است که ما در جامعه‏ای «سوپر مدرن» زندگی می‏کنیم که «نامکان‌ها بیش از پیش بر آن غلبه یافته‏اند. به‌عنوان مثال، ما بیشتر وقت خود را در سوپرمارکت‏ های بزرگ، مجتمع‏ های تفریحی خارج از شهر، جایگاه‏ های پمپ بنزین اتوبان‏ها، سالن‏های انتظار و غیره سپری می‏کنیم. بیشتر معاملات روزمرگ‏ی ‌ما از طریق تلفن انجام می‏شود، به صدای دیجیتال گوش می‏کنیم، با کامپیوتر کار می‏کنیم، در کلینیک متولد می‏ شویم و در بیمارستان می ‏میریم. او بر این عقیده است که «نامکان‏ها»، مرکز و میدان و حد و مرزی ندارند. مکان جایی است که مردم به آن تعلق دارند. نامکان جایی است که شما از آن عبور می‏کنید. (ر.ک.به: اوژه، ۱۹۹۶).

ادوارد‌سوجا، جغرافی‌دان و نظریه‌پرداز آمریکایی، دفاعیه‏ای شفاف از ضرورت «برداشت جغرافیایی و فضایی» در آثار نظری ارائه می‏دهد، و استدلال می‏کند که، در دوران مدرن، مطالعه دانشگاهی، زمان و تاریخ را نسبت به فضا و جغرافیا در مرتبه‏ای بالاتر فرض کرده است. این ادعا بدان معناست که تاکنون مدرنیته به ‌عنوان کوششی بیش از حد عجولانه و ساده برای ویران کردن و جایگزین ساختن سنت‏ها، تفسیر شده است.

حال آنکه سوجا دلیل می‏آورد که دقیق‏تر است مدرنیته به‌عنوان سازمان‌دهی مجدد و پیچیده روابط زمانی و فضایی تفسیر شود. برای نمونه، خصلت حیاتی مدرنیته این است که چگونه خود را تغییر می‏دهد و این خصلت، خاصه در حیطه‏های تکنولوژیکی و اقتصادی، به‌طور فزاینده‏ای روز به روز به‌گونه‏ای جهانی همزمان می‏شود. خصوصاً دگرگونی‏های اجتماعی دوران پست‌مدرن، درگیر نظم بخشیدن جدید به فضا است: سرعت و دسترس‌پذیری، بر فاصله غلبه می‏کنند، هر چند آب رفتن و کوچک شدن جهان ممکن است از طرف دیگر، به مرزهای مستحکمی ختم شود که میان حواشی و مراکز در حال استقرارند. دیدگاه «دیگرمکان»، یکی از مباحث کلیدی اندیشه‏های سوجا است. او بر این عقیده است که، دیگرمکان فضایی دیگر است، نوعی فضامندیِ بالفعل زیسته شده و از نظر اجتماعی ایجاد شده، انضمام و درعین‌حال انتزاعی، که منش اعمال اجتماعی است. دیگرمکان فضایی است که به‌ندرت دیده می‏شود، چرا که به‌واسطه بصیرتی دوکانونی، تیره و تار شده است؛ به ‌واسطه‏ی بصیرتی که از نظر سنتی، فضا را به‌مثابه یا بنایی روحی یا شکلی جسمانی می‏بیند. دیگرمکان قادر است که در یک مکان منفرد واقعی، شماری مکان‏ها و شماری محل‏ها را در کنار یکدیگر قرار دهد. مکان‏هایی که باقی می‏مانند، واجد نوعی کارکردند. این کارکرد، میان دو قطب نهایی پدیدار می‏شود. نقش آ‏نها، ساختن فضایی از توهم و هذیانی است که همه‏ی فضاهای واقعی را در معرض دید قرار می‏دهد، تمامی محل‏هایی که درون آنها زندگی بشر منفک و جدا شده است، که خود امری خیالی و واهی‏تر است، یا این که نقش آنها، برعکس، ساختن فضایی است که دیگر است، فضای واقعی دیگری، فضایی که دقیقاً به همان اندازه‏ی فضای واقعی‏مان بی‌نقص، دقیق و مرتب و برنامه‏ریزی شده است (سوجا، ۲۰۰۰: ۱۳ –۱۶).

مشابهت بحث‏های بارت و جیمسون با مباحث مطرح شده‌ی کولهاس در کتاب مذکور اتفاقی و تصادفی به نظر نمی‏رسد، چراکه هر دو گروه با واژگان ثابت و مفاهیم مشابه، مطالب خویش را پیش می‏برند. به‌عنوان نمونه مباحثی را یادآور می‏شویم: بحث «پلان تیپ» کولهاس و تعریف او از معماری، «معماری صفر درجه» است، را با کتاب «درجه صفر نوشتار» و تعریف بارت از «نویسنده و نویسا» مقایسه کنید. عیناً با تعریف ارائه شده‌ی کولهاس از معماری مطابقت دارد (ر.ک.به: بارت، ۱۳۷۸).

هویت، یکی از بحث‌های کلیدی مقاله‌ی «شهر عام» است. هویت مطرح شده کولهاس، هویت چندپاره و پست‌مدرن است. زندگی اجتماعی در قیاس با دورا ه‏ی مدرنیته، سریع‏تر و پیچیده‏تر، و مقتضیات آن بیشتر و بیشتر می‏شود، و ما همچنان که جامعه رفته‌رفته چندپاره می‏شود، باید نقش‏های زیادی را که سریعاً در حال گسترش هستند، بپذیریم. نظریه‌پردازانی مانند جیمسون و بودریار به این نکته توجه کردند که چگونه «خود»، تحت‌تأثیر مدرنیته متعاقب مصرف‏گرایی و فرهنگ توده‏ای و بوروکراتیک شدن بیش از پیش زندگانی، از بین رفته است. دیگر اندیشمندان (از قبیل لاکان و فوکو) می‏گویند، «خودِ» ثابت و یکپارچه همیشه یک خیال خام بوده است. اگرچه هویت در زندگی روزمره همچنان به‌عنوان یک مسئله باقی می‏ماند، نظریه‌پردازان پست‌مدرن، مفهوم «خودِ» بنیادی یا اساسی یا پایدار را به‌دور انداخته‏اند. ما به‌جای جستجوی جدی و مستمر مدرنیستی برای یافتن «خود» عمیق و اصیل، به‌منزله‏ی چیزی که خرید و فروش می‏شود، می‏پردازیم.

به‌نظر می‏رسد اکثر اندیشه‏ های پست‌مدرن در زمینه‏ی هویت به‌طور ویژه به زندگی شهری می‏ پردازند. درواقع، این اندیشه‏ ها بر اساس ایده‏های مربوط به شیوه ‏های زندگی شهری شکل گرفته‏ اند، شیوه‏ هایی که از اوایل پیدایش کلان‌شهرهای مدرن حضور داشته‌اند. از این لحاظ، نگرش پست‌مدرن را می‏توان بیشتر تقویت تجربه‏ ها و شرایطی دانست که در طول بیش از یک و نیم قرن وجود داشته‌اند، نه گسست ماهوی از آنها. درنتیجه، آثار زیادی که اخیراً در مورد شهر پست‌مدرن نوشته شده است، مضامینی را تشدید می‏کنند که اساساً به‌وسیله‏ ی نظریه‌پردازان پیشین مدرنیته بسط یافته‏ اند. بر همین اساس است که کولهاس در تقابل با شهرسازی مدرن، ایده شهر عام را مطرح می‏کند و یکی از عناصر مهم آن نیز پرداخت به‌هویت فردی و شهری است. هویت در مقاله کولهاس جایگاه خاصی دارد. او یکی از مزایای بارز شهر عام را در بی‌هویتی آن جست‌وجو می‏کند و از این روست که «فرودگاه‏ها»، بی‌هویت‏ترین عوامل شهرند و از ویژگی‏های برجسته آنها این است که روز به روز بزرگ‌تر و بیشتر شبیه هم می‏شوند.

کتاب «جهش‏ها»، محصول نمایشگاهی به همین نام در شهر بوردو فرانسه است. کولهاس با همکاری بوری در این نمایشگاه، که از نوامبر سال ۲۰۰۰ تا مارس ۲۰۰۱ میلادی ادامه داشت، ایده‏های خود را در مورد شهر مطرح کرد. او دانشجویان دوره دکترای معماری هاروارد را متقاعد می‏کند که سه سال از عمر خود را بر روی تحقیق روند خرید صرف کنند. ماحصل این تحقیق بعد از نمایشگاه مذکور، کتاب «جهش‏‏ها» است که از طرف انتشارات اکتار به سال ۲۰۰۱ میلادی به‌چاپ رسید. تمثیل کولهاس از روند خرید، بی‌شباهت با یک جانور رو به مرگ نیست. اکثر حیوانات دم مرگ، به‌عنوان نمونه فیل، کاملاً وحشی و غیرقابل کنترل می‏شوند و به هر چیزی حمله می‏کنند. از نظر بودریار و البته کولهاس، امر خرید کردن برای انسان معاصر، یک چنین روندی دارد.

او پیشاپیش در جهان پس از مرگ مدرنیته زندگی می‏کند و همواره می‏کوشد این جهان را در کارهای معماری خود بیابد. دیدگاه‌های نظری او را با سخنی از خود او به پایان می‏بریم: «[…] آینده به پای خودش نمی‏آید. فقط اگر ما کارمان را درست انجام دهیم، پایه و اساس خوبی برای آینده خواهد شد. در تمام این سال‏ها، بیشتر و بیشتر آموخته‌ام که معماری بازی با فرم‏ها نیست. رابطه نزدیک میان معماری و تمدن را فهمیده‏ام. یاد گرفته‏ام که معماری باید از نیروهای قوام‏دهنده و جلو رونده‌ی تمدن ناشی شود و اینکه معماری می‏تواند، در بهترین حالت، بیان درونی‌ترین ساختار زمانه‌اش باشد» (لوتسما، ۱۳۷۹: ۶۵).


نئوکانسراکتیویسم-زاها-حدید

Zaha-Hadid-43030.XL_

 

زاها حدید در سال ۱۹۵۰ در بغداد در خانواده‌ای روشنفکر و مسلمان متولد شد. او تحصیلات دوران ابتدایی را در یکی از دیرهای کاتولیک فرانسوی‌ زبان بغداد سپری کرد. پس از آن، به‌ سبب جوّ فرهنگی خانواده، با حمایت والدینش و روابط گسترده‌ شان به آرزوی ایام کودکی‌اش تحقق بخشید و بعد از گذراندن دوره ریاضیات در دانشگاه امریکایی بیروت (۱۹۶۸ـ۱۹۷۱) به مدرسه معماریAA۱ لندن رفت و بدین ترتیب وارد دنیای مردانه معماری شد. او درباره ایام کودکی‌اش چنین می‌گوید: «من یک عرب عراقی‌ام و هرگز نمی‌توانم روزهای زیبایی را که در وطن داشتم از ذهنم بیرون کنم. کودکی من در آنجا در میان منابع سرشار انسانی و تاریخی به رویا شبیه است. مدرسه ما لابه‌لای علفزارها و در دل طبیعتی سبز بود که امروز از آن فقط خرابه ‌هایی برجاست… شهر بغداد در آن ایام پر از آدم‌های عجیب با ملیت‌ها و مذاهب مختلف بود و پرورش در این محیط پر از تجربه‌های متفاوت شانس بزرگی برای من بود. زاها حدید، معمار خلاق و بزرگ عراقی- بریتانیایی در سن ۶۵ سالگی درگذشت. او نیز در تاریخ ۳۱ مارس ۲۰۱۶ برابر با ۱۲ فروردین ۱۳۹۵ در بیمارستانی در شهر میامی آمریکا از دنیا رفت.

 

zaha-hadid

 

 

 

پدر زاها، محمد، فردی فعال در زمینه اقتصاد و پیشرو در حزب سوسیال‌دموکرات عراق بود. او فارغ‌التحصیل مدرسه LSE۲ بود. مادرش شاغل نبود ولی زن فعال و پویایی بود که طراحی را به زاهای کوچک آموخت. زاها در این خانواده فرهنگی بورژوا با تمکن نسبی مالی رشد یافت، چنانکه هر دو برادرش هم برای ادامه تحصیلات به کمبریج رفتند. کهن‌ترین خاطره‌ای که زاها را در دنیای کودکانه‌اش به خانه‌سازی و طراحی دکور برای عروسک‌هایش تشویق کرده بود، خاطره بازسازی خانه عمه‌اش به‌دست یکی از دوستان معمار پدرش بود.

 

 

zaha-hadid_1985_studio_dezeen_rhs

 

اتفاق شاخص دیگر در همان ایام، سفری بود که طی آن پدرش او را برای بازدید از بازمانده‌های تاریخی شهرهای سومری به شمال عراق برد: «تصاویر آن ابنیه و ویرانه‌های کهن هرگز از ذهنم خارج نشد. شاید همین‌ها باعث شد که فضا و پلان‌های شهری را همیشه در معماری‌ام مد نظر داشته باشم.» تاریخ معماری با شکل‌گیری نخستین شهرها و رواج مفهوم مدنیت آغاز می‌شود. عراق امروزی نیز مهد تاریخ و مدنیت است. پس عجیب نیست که معماری در رگ و خون زاها حدید جاری است. «هر بار با شنیدن اسم عراق در گوشه و کنار قلبم به‌درد می‌آید.» چرا که کار معمار ساختن است و نه مشاهده‌ تخریب. و این وضعیت روبه‌ نابودی وطنش او را رنج می‌دهد. از عراق چیز زیادی برجای نمانده است. این سرزمین مجروح باید درمان شود و اصلی‌ترین مراکزی که به آنها نیاز دارد ـ خانه، بیمارستان و مدرسه ـ در آن ساخته شود. حدید می خواست همان‌طور که با ساختن یک ساختمان برای دانشگاه امریکایی بیروت دینش را به لبنان (که مدتی در آنجا زیسته و تحصیل کرده بود) ادا کرد، برای زادگاهش هم مفید واقع شود و اساسی‌ترین نیازهایش را برآورده کند، آن هم درست در زمانی که جهان از او توقع ساخت آسمان‌خراش‌ها و سالن‌های کنسرت را داشت .
Zaha Hadid suing
زاها حدید پس از فراغت از تحصیل و اخذ مدرک دیپلم در زمینه معماری (۱۹۷۷) به دفتر معماری OMA پیوست و به همکاری با الا زنگلیس و نیز رم کولهاس، شخصیت برجسته هایپرمدرنیسم، که استاد او نیز بود، پرداخت. دعوت این دو معمار از حدید جوان به‌عنوان یک همکار به او اعتماد به‌ نفس و شجاعت خارق‌ العاده‌ای بخشید.حدید در ۱۹۸۰ OMA را ترک کرد و دفتر شخصی خود را بنا نهاد و همچنین به تدریس در مدرسه معماری AA (که خود زمانی محصل آن بود) پرداخت. او در هاروارد، دانشگاه شیکاگو و دانشگاه هامبورگ نیز به تدریس پرداخت. حدید عنوان CBE را به‌دلیل خدماتش به معماری دریافت کرد و در سال ۲۰۰۴ به‌ عنوان نخستین زن معمار توانست جایزه پریتزکر را به مبلغ صد هزار دلار از آنِ خود کند. مراسم اهدای این جایزه، که معادل نوبل در معماری است، هرساله در گوشه‌ای از جهان به منظور ادای دین و احترام به ساختمان های تاریخی و حتی معاصر برگزار می‌شود.زاها حدید سخنرانی‌های متعددی در سراسر اروپا و امریکا انجام داده است و عضو هیئت تحریریه دایره‌المعارف بریتانیکا نیز هست. او در سال ۲۰۰۶ موفق به اخذ درجه افتخاری از دانشگاه امریکایی بیروت شد و پرفسور دانشگاه هنرهای کاربردی وین بودzaha_hadid_prize_z160512.

 

 

 

حیطه گسترده فعالیت‌های زاها حدید مشتمل بر معماری، طراحی داخلی، طراحی صحنه و اشیا، ایستگاه‌های قطار، هتل‌ها، موزه‌ها و مجموعه‌های صنعتی، فرهنگی و ورزشی است. فهرست پروژه‌های او به شرح زیر است. ـ ایستگاه آتش‌نشانی در شهری در مرز سوئیس و آلمان (۱۹۹۰ـ۱۹۹۴)ـ پل مسکونی لندن روی رودخانه تِمز (۱۹۹۶) ـ مرکز هنر معاصر رزنتال در سین سیناتی امریکا (۱۹۹۸) ـ مرکز علمی فائنو در ولفسبورگ آلمان (۱۹۹۹ـ۲۰۰۵) ـ ترمینال تراموا و پارکینگ اتومبیل در استراسبورگ فرانسه (۲۰۰۱) ـ بنایی برای پیست اسکی برگیزِل در اینسبروک اتریش (۲۰۰۲) ـ ساختمان ب.ام‌.و. در لایپزیک آلمان (۲۰۰۵) ـ ساختمانی برای مجموعه مراکز درمانی سرطان مگی در اسکاتلند (۲۰۰۶) ـ موزه هنر معاصر در کاگلیاری ایتالیا (۲۰۰۷) ـ آسمان‌خراشی در مارسی (۲۰۰۷ـ۲۰۰۹) ـ پلی در زاراگوزای اسپانیا (‏۲۰۰۸)‏‏ ـ ترمینال سالرنوی ایتالیا ـ کتابخانه‌ای برای دانشگاه سویل ـ دانشگاهی در مکزیک ـ پلی در ابوظبی ـ یک سالن اپرا در دبی ـ موزه امپرسیونیسم کوپنهاگن ـ موزه هنر جدید دانشگاه میشیگان (۲۰۱۰) ـ دپارتمان هنر اسلامی لوور در پاریس (در دست ساخت) ـ مرکز ورزشی المپیک آبی لندن (۲۰۱۲) ـ مجتمع هنرها در رم (در دست ساخت) همچنین تعدادی از طرح‌های او در مسابقات متعدد معماری برنده شده‌اند اما متأسفانه برخی از آنها به مرحله ساخت نرسیده‌اند که از آن جمله‌اند: ـ کلوپ پیک در هنگ‌کنگ که در سال ۱۹۸۲ اولین جایزه بین‌المللی را نصیب او کرد. ـ سالن اپرای کاردیف در ۱۹۹۹ زاها حدید، که در دنیا شهرتی معادل «چهره‌های معروف» دارد، علاوه بر آثار چشمگیرش، به‌دلیل ظاهر متفاوت و تأثیرگذارش هم مطرح است: زنی درشت‌اندام در پوششی همیشه مشکی، با چشمان درشت شرقی که وجهه‌ای دراماتیک به او می‌بخشد. اطلاق عناوینی چون «خانم خارق‌العاده» و «اژدها بانو» از سوی رسانه‌ها به وی نیز برداشتی از ظاهر متفاوت اوست. اما رفتار و شرم خاص آسیایی‌اش زنی مهربان را معرفی می‌کند که کلام مختصرش با لهجه غلیظ عربی او را دلنشین‌تر هم جلوه می‌دهد.

 

Zaha Hadid Architect

 

 

زاها زنی فعال است که در عرصه مردانه معماری بسیار جسورانه رفتار می‌کند؛ عرصه‌ای که در آن زنان سنتاً به اوج و کمال نمی‌رسند. البته زنان بسیاری دکتر یا وکیل‌اند و یا دارای مشاغلی سخت هستند که مجبورند ساعات متمادی کار کنند اما در مورد معماری ـ به‌عنوان یک شغل ـ مشکل آنجاست که لازمه‌اش یک‌جور پیوستگی و تداوم روند کاری است، چه برای مرد و چه برای زن. معماری فدا کردن صددرصد انرژی و وقت را می‌طلبد. این موضوع که به اختلاط زندگی خصوصی و زندگی کاری منجر می‌شود حضور در این عرصه را برای زنان دشوار می‌کند. و شاید مجرد بودن حدید در موفقیت او تأثیرگذار بوده است، گرچه او تمایلی به افشای نکات ریز زندگی شخصی‌اش ندارد و می‌خواهد همچنان آن را خصوصی نگاه دارد. جالب اینجاست که همه‌جا هم، به‌سردی، فقط بحث از پروژه‌ها و آثار اوست. او عکس‌العمل رسانه‌ها در مقابل موفقیت‌های زنان را نادرست می‌داند، چرا که به اعتقادش آنها فقط وقت زیادی را صرف اتفاقات حاشیه‌ای، نحوه پوشش فرد و… می‌کنند. این برای یک زن موفق محدود کردن او صرفاً به مسائل ظاهری‌اش و نپرداختن به کنه فعالیت‌های اوست که جای تأسف دارد، مخصوصاً اگر این نگاه از سوی جامعه زنان باشد. اینکه چگونه زنی مسلمان از جهان سوم و خاورمیانه ـ عراق، کشوری پر از محدودیت‌های حتی روزمره برای زنان ـ این‌گونه در زمینه‌ای یکه‌تاز است که مردان نقش‌آفرینان اصلی آن در طول تاریخ بوده‌اند، جای تعمق بسیار دارد.

 

 

Zaha-Hadid-Felix-Kunze-dezeen_1
طبق این تعریف، حدید خود را دشمن خویش به‌عنوان یک زن می‌داند. چرا که او سازه‌هایی زیبا طراحی نمی‌کند. برای او دارا بودن کیفیات اساسی و جوهری حرکت مهم است. مثلاً، او منظره برفی یک غروب را با کنتراست‌های شدید سفید و سیاه و انعکاس قرمز خونین زیبا می‌داند، چرا که کیفیت نور، حرکت و نهایتاً زندگی را در خود دارد. با این جسارت و نوآوری در ارائه مفاهیم و نگاه تازه به جهان، او نه‌تنها مرزهای معماری، بلکه مرزهای جنسیتی را هم درنوردیده است. طرح‌ها و سازه‌های حدید بخصوص در دوران اولیه‌ کارش ـ از حیث تمرکز بر طراحی، پراکندگی قطعات، سادگی، و خلاصگی‌شان به همراه زوایای تند و خطوط پرحرکت ـ مؤکداً از هنر و معماری انقلابی اوایل قرن اتحاد جماهیر شوروی یعنی کانستراکتیویسم و سوپره‌ماتیسم و نیز نقاشی‌های هندسی تأثیر گرفته‌اند. در طول تاریخ، زنان معمار بسیاری فعال بوده‌اند اما در واقع همیشه به‌عنوان عضوی از گروه و یا همکاران همسرانشان به حساب می‌آمده‌اند. مثال واضح این مورد خانم دنیس اسکات براون معمار، همسر رابرت ونتوری، معمار مشهور، است که هرگز جدا از سایه ونتوری و به‌طور مستقل مطرح نشد. زنان به‌طور غریزی و طبیعی دوستدار و مولد زیبایی هستند.
Photo-by-Tung-Walsh-Zaha-Hadid-in-EW

 

 

 

از حیث بازنمایی حرکت و انرژی، می‌توان قرابت‌هایی بین آثار حدید و نهضت فوتوریسم ایتالیا در اوایل قرن بیستم مشاهده کرد. چنانکه، به‌عنوان مثال، اومبرتو بوتچونی هم متأثر از سرعت و تلاطم ماشین‌ ها و زمانه جدید درصدد نمایش حرکت بود. اما اگر بخواهیم واکاوی عمیق‌تری در کنه تاریخ معماری کنیم، شاید حدید را هم‌سنخ‌تر با معماران باروک ایتالیا ببینیم تا کانستراکتیویست‌هایی که در عکس‌العمل به استالین به سمت اشکال انتزاعی گرایش یافتند. چرا که معماری باروک سرشار از حرکت و انرژی است و قدرتی بالقوه و آماده انفجار در دیوار ساختمان هایش نهان دارد؛ فضایی تئاتری که جنب‌وجوش سرشارش کاملاً در تغایر با سکون و ایستایی رنسانسی است. اما در مجموع، به‌سبب ساختارشکنی‌های فرمی، حدید همچون فرانک گهری و دانیل لیبسکیند معمار در زمره معماران دکانستراکتیویست )در مقابل معماری مدرن، مثل تقابل معماری باروک علیه معماری رنسانس) قرار می‌گیرد. با وجود تمامی معادل‌های تاریخی مذکور، آنچه زاها حدید را معماری معاصر ساخته است جریان «روح زمانه» هگلی در سازه‌های اوست. بدین‌گونه که او معماری‌ای برای جهان پرشتاب و سیلانی امروز طرح می‌کند و، برخلاف اکثر معماران بزرگ، سبکی کاملاً آزاد، رها و بدون تقید و ارجاعی به معابد یونان و یا کاتدرال‌های گوتیک را در پیش می‌گیرد، تا جایی که ارجاعات معدود او را تاحدودی برخاسته از ناخودآگاهش تلقی می‌کنند. چنانکه برخی منتقدان فرم‌های ارگانیک و دورانی جدید آثار او را ملهم از طبیعت پر از باتلاق‌های جنوب عراق می‌دانند. حدید معماری است که جسورانه به ستیز با جاذبه ـ بزرگ‌ترین دشمن معماری از بدو تاریخ تابه‌حال ـ می‌پردازد. (گرچه او این رهاسازی از تقیدها را در سایر حیطه‌ها هم اعمال کرده است). این سازه‌ها گویی مجسمه‌هایی هستند که قوانین گرانش را از یاد برده‌اند و به‌طرز خطرناکی نامطمئن و بی‌ثبات‌اند. انکار جاذبه این تصور را به‌وجود می‌آورد که این بناها، با دیوارهای نازک، سقف‌های در حال پرواز و طبقات در حال فروریزی‌شان، تکیه بر باد دارند و گویی در حال برخاستن از زمین هستند، تا آنجا که نمی‌توان به‌طور قاطع مشخص کرد که خط افق کجاست، یعنی از کجا زمین تمام می‌شود و بنا آغاز می‌شود. از این درهم‌آمیزی زمین و معماری با عنوان فرش شهری یاد می‌شود و همین عدم قطعیت یکی از پایه‌های اصلی هنر معاصر است.                                               کازیمیر مالویچ، تئوریسین اصلی سوپره‌‌ماتیسم، در سال ۱۹۲۸ در بیان تئوری آن چنین می‌گوید: « ما فقط زمانی به درک فضا نایل می‌شویم که از زمین آزاد شویم. یعنی، به شکلی، اصلی‌ترین نقطه گرانش از بین برود.» این رهایی از جاذبه زمین، اصلی‌ترین ایده‌ای است که در آثار حدید می‌توان پی گرفت. این نکته در طرحی که برای کلوب پیک کشیده کاملاً مشهود است، چنانکه کل بنا به شکل هواپیمایی در حال صعود از زمین ترسیم شده است. نکته جالب این است که در سال ۲۰۰۴ مراسم اهدای جایزه پریتزکر به حدید در شهر سن پترزبورگ روسیه برگزار شد؛ شهر زیبا و بااصالتی که مالویچ در آن زیست و کار کرد.                                                                                                                                                  سازه‌های حسی و تهاجمی حدید انفجارهای جسورانه‌ای در فضا محسوب می‌شوند، چنانکه گویی هر آن آماده انفجار از گوشه‌ای باشند. حدید بدین طریق توانست برداشت و تجربه ما را از فضا تغییر دهد.

 

 

Zaha-Hadid-002

 

 

گرچه موزه گوگنهایم ـ مقدس‌ترین معبد هنر و معماری ـ در سال ۲۰۰۶ نمایشگاه مرور بر آثار ۳۰ ساله او را در این شهر به نمایش گذاشت که در واقع بعد از فرانک گهری دومین نمایشگاه مرور بر آثار یک معمار در گوگنهایم بود. نمایش آثار طراحی، نقاشی، «معماری‌های کاغذی» و پیش‌طرح‌های معمارانه او در گالری‌های مارپیچی موزه گوگنهایم، این دینامیک‌ترین موزه جهان که همیشه مایه دردسر برگزارکنندگان نمایشگاه‌ها و مایه سرخوشی مخاطبان بوده است ـ وجه پویا و پرتحرک آثارش را بارزتر می‌کند. طراحی چیده‌مان آثار نمایشگاه هم بر عهده خود او بوده است. چنانکه سطوح سفید و سیاه دیوارهای گالری‌ها حرکت محیط را تشدید می‌کرد. در واقع، سهم عظیمی از آثار این نمایشگاه را نقاشی‌های او از ساختمان ها تشکیل می‌داد که وقتی او فقط ۳۰ سال داشت با همین نقاشی‌ها به شهرت رسید. این پیش‌طرح‌ها که برای ساخت و یا سکونت بسیار سخت و ناممکن به‌نظر می‌رسیدند تا سال‌ها به‌عنوان تنها آثار هنری حدید محسوب می‌شدند و البته هنوز هم در مواردی که به مرحله ساخت نرسیده‌اند خود طرح‌ها، ماکت‌ها و مدل‌های ساخته‌شده معرفی‌کننده آن آثار هستند. حدید گونه‌ای نقاشی چندپرسپکتیوی را ترسیم می‌کند که همانند طبیعت بیجان‌های پیکاسو دیدهای متفاوتی از یک شیء واحد را در زوایای مختلف ارائه می‌دهند. این طرح‌های چندپرسپکتیوی امکان ساخت سازه‌هایی پویا و پرحرکت را موجب می‌شوند. اما حدید در آثار طراحی جوهری و مدادی‌اش ـ با حرکات آزادانه‌تر و خطی‌تر ـ تا آنجا در بیانگری و القای حس رهایی پیش می‌رود که می‌توان این خطوط قدرتمند را به هنرمند اکسپرسیوی چون سای تومبلی منسوب دانست. او در پیش‌طرح‌های آزمایشی‌اش خط افق را درهم می‌ریزد و آن را به شکل قوسی از یک انحنای وسیع نمایش می‌دهد که فضاهای مجاور بالا و پایین را به هم وصل می‌کند. اخیراً، حدید با ارائه اثری با عنوان «خانه‌ ایده‌آل» در نمایشگاه مبلمان کلن ایده عدم تفکیک بین رشته‌های هنری را با حضور در نقش یک طراح بارز کرده است. حیطه فعالیت‌های او در زمینه طراحی هم بسیار گسترده و نامحدود است، گرچه همگی این طرح‌ها از «جهان ذهنی» ‌زاها سرچشمه می‌گیرند. او طراحی کارد و چنگال تا لوستر و سایر لوازم خانه را برای شرکت‌های معروف و لوکسی همچون سوارفسکی، دوپون، ساوایا و مورونی، و. ام. اف، ایوسن لورن، استبلیشد و پسران انجام داده است. همچنین طراحی داخلی گالری هیوارد لندن، سالن هزوین، سالن فیلارمونیک لوگزامبورگ و نیز طراحی صحنه برای تور جهانی گروه موسیقی پِت شاپ ‌بویز در سال‌های ۱۹۹۹ـ۲۰۰۰ را هم برعهده داشته است. لوازم و اسباب خانه‌ای که حدید برای زندگی معاصر طراحی می‌کند خانگی و مطابق با فرم‌های سنتی نیستند. برای او چیدمان این لوازم در سازه‌های مواجش مهم است و اینکه این وسایل چگونه می‌توانند آن فضاهای مایع را اشغال کنند. مثلاً، برای دیواری که صاف نیست باید مبلمان خاص طراحی شود: مبلی به شکل یک موج با تکیه‌گاهی مجزا. او در طراحی این اشکال نرم و سیال که گویی از فرم یخ‌های در حال ذوب شدن الهام گرفته‌اند حتی تاحدودی به بازیابی و احیای سبک‌های دهه ۵۰ هم نظر دارد. حدید توانمندی و قدرت بسیار خود در طراحی و اسکیس‌های دستی‌اش را با یک سیستم حرفه‌ای تکنولوژیک ترکیب کرده و از آن در تحقق بخشیدن به ایده‌ها و رویاهای عجیب و غریبش، که تا مدت‌ها غیرقابل ساخت به‌نظر می‌آمدند، استفاده کرده است. در واقع، این جسارت و مداومت او در تحقق بخشیدن به رویاهایش زمینه را برای دیگرانی که ایده‌های نامعمول داشتند، فراهم کرد. حدید، با وجود تمام شهرت و محبوبیتش در دنیای معماری، منتقدانی هم دارد. رابرت آدام، معمار سنتی انگلیسی، آثار او را مطلقاً در زمره آثار معماری و یا حتی ساختمان سازی نمی‌داند، بلکه آنها را مجسمه‌های آبستره‌ای می‌بیند که می‌خواهند خود را به‌عنوان معماری مطرح کنند بی‌آنکه دلیل خاصی برای ساختار جالب و عجیبشان داشته باشند. به اعتقاد امثال او، صرفاً با تکیه بر شهود و بدون هیچ‌گونه تئوری نمی‌توان به خلق فرم دست زد. این‌گونه انتقادات در حالی مطرح است که عده‌ای دیگر حدید را از تئوریک‌ترین معماران عصر حاضر می‌دانند، عاملی که نقش به‌سزایی در مطرح کردن او به‌عنوان معمار معاصر داشته است.

 

 

 

 

 

 

اسکیس های مشهورترین معمار تاریخ آمریکا فرانک لوید رایت

فرانک لوید رایت فرزند یک کشیش ولزی تبار بود که در هشتم جوئن ۱۸۶۹در مرکز ریچارندد (ویسکونسین) متولد شد. در سال ۱۸۸۵اختلافات خانوادگی سبب شد تا ویلیام پدر فرانک برای همیشه از آنجا برود و هرگز باز نگردد.

پس از تحصیل مهندسی راه وساختمان در دانشگاه به شیکاگو مهاجرت کرد.پس از آن به استخدام دفتر مشهور (سولیوان وادلر) درآمد.در ارتباطاتی که با استادش داشت با مکتب شیکاگو آشنا شد.

در سال ۱۸۸۹ تاسیس دفتر شخصی در کنار دفتر استاد عزیزش که پس از این کار با خانمی به نام(کاترین توبین) ازدواج کرد و به کمک یک وام شروع به ساختن خانه شخصی خود کرد..

در سال ۱۸۹۱وی شروع به اجرای طرحهایی به صورت مخفی کرد که در سال ۱۸۹۳ استادش متوجه پنهان کاری وی شد و او را اخراج کرد و این شروع فعالیت های مستقل رایت بود.

در سال ۱۹۵۹ در نهم آوریل رایت در فونیکس آریزونا از دنیا رفت و جسد او در ویسکونسین به خواب ابدی فرو رفت.

توصیف فرانک لوید رایت:

بی تردید فرانک لوید رایت از میان تمام معمارانی که کارشان را قرن نوزدهم آغاز شد دور اندیش تر بود وی نابغه ای بود که چشمه  هرگز به خشکی نگرایید واستعدادش به وصف نمی آید کار وی از اعصار مختلف به خصوص از معماری دیرین خاور دور متاثر بود اما نه به شیوه دیگر معماران قرن نوزدهم که تقلید را بهانه عدم ابتکار کرده بودند بلکه مانند ماتیس نقاش فرانسوی که از هنر و زندگی ایرانی الهام گرفت و این الهام با درک و تاثیر عمیق بود .با اینهمه کار رایت بیشتر از کار هر معمار امریکایی دیگر روحیه سرزمین خود را داشت .فهمیدن کارهای رایت محتاج مطالعه دقیق وعمیق است ودرک شخصیت قوی وی که در هر نکته ای از کارهایش تجلی داشت به آسانی ممکن نیست اثارت قرن نوزدهم هنوز در رایت باقی بود اما وی به تنهایی بی آنکه نقاشان و مجسمه سازان معاصر وی اورا یاری کنند تصوری نو در معماری آفرید..

به سال ۱۸۸۷ هنگامی که رایددر شیکاگو آغاز به کار کرد این شهر سرچشمه معماری جدید بود وی در کارگاه دونفر از معماران و مهندسان آن زمان “لوئی سالیوان “و ” دنکلمار ادلر” که اولی را استاد محبوب و دومی را کهن سرور بزرگ می نامید در زمانی که این دو در کمال قدرت خلاقه ساختمان (ادیتوریم ) را می ساختند شاگردی می کرد .به این ترتیب مکتب شیکاگو در شکفته ترین ایام خود بر جوان وی تاثیر گذاشت با این همه رایت مستقیما دنبال کارهای این مکتب را نگرفت استفاده از امکاات ساختمانی جدید و مصالح تازه به عرصه معماری رایت –خانه یازی – سالها بعد وارد شد . از این رو می توان گفت که وی محافظه کار بود و و بیشتر ئنباله روی راهی بود که ریچاردسن رفتهبود تا سالیوان تازه در دهمه سوم قرن بیستم که بتن مسلح به طور کامل در اروپا رواج یافته بود وی – چنانچه که خودگفته است –برای نخستین بار این ماده را در یکی از خانه هایی که ساخت به کار برد دلیل این مطلب عدم کفایت رایت نبود بلکه تمایل و اراده شخصی وی بود .

آن دسته از معماران اروپایی که رهبری نهضت نو را در آن قاره به عهده داشتند به سرعت معنای کارهای رایت را یافتند به سال ۱۹۰۸ ” کونو فرانکه ” استادی آلمانی که جز برنامه مبادلات فرهنگی دو کشور آلمان و آمریکا در دانشگاه هاروارد زیبایی شناسی تدریس میکرد رایت را ملاقات کرد و نتیجه این دیدار کتاب قطوری در باره رایت به زبان آلمانی شد . که به سال ۱۹۱۰ در آلمان منتشر شد کتاب کوچکتر دیگری از همین نویسنده به سال چاپ شد که ۱ تعداد فراوانی از این کتاب به فروش رسید و این دو کتاب مقدمه آشنایی اروپائیان با کار رایت شد بی مناسبت نیسا که یاد آور شویم که کتاب نخستین به دلیل جامع بودن خود تاکنون بی نظیر مانده.

نمونه کارها:

خانه آبشار یا فالینگ واتر:

در سال ۱۹۳۵در پنسیلوانیای آمریکا طراحی کرده‌است و جز یکی از برترین‌ آثار معماری قرن بیستم به شمار می‌رود.

این خانه در نزدیکی شهر پیتسبورگ و در سبکی از معماری به نام سبک بین‌المللی ساخته شده آست.

خانه استورر

خانه ی جان استور یکی از چهار خانه ای است که رایت در منطقه ی لوس آنجلس به اجرادرآورد رایت از یک سری بلوک های سیمانی بافت دار در این خانه استفاده کرد که به صورت مصالح غالب در ساخت خانه های بسیاری از مردمان طبقه ی متوسط آمریکا به کار گرفته می شد. بلوک سیمانی مدتها بود که به عنوان روشی ارزان قیمت در ساختمان سازی استفاده می شد، اما از نظر زیبایی شناختی چیزهای بسیار برای آرزو کردن باقی می گذاشت. رایت متوجه شدکه قالبهای ویژه ای می توانند این بلوکها را به صورت زیباتری در آورند، صرفاً با ایجاد یک فرورفتگی ساده در نمای آنها. دیوارهایی که به این ترتیب با این بلوک های نقشدار ساخته شدند دارای فضایی حفره مانند در دل خود بودند که قادرشان می ساخت با استفاده از میله های فولادی به هم متصل شوند. نظام چیدن بلوکها در امتدادهای عمودی و افقی الهام بخش رایت در به اصطلاح خانه هایی با نمای بافت دار بود در همه جا چیدن بلوکها از خصیصه ی فضایی محیط متأثر است. زیرا اینها را می توان جا به جا با شیشه نیز تزیین کرد. این مصالح زدایی بالقوه به رایت امکان داد تا بر یکی از مشکلات قدیمی که عبارت بود از جداسازی فضای داخلی از بیرونی به شکل بسیار ظریفی غلبه یابد. علاوه بر همه ی اینها، رایت به این ترتیب توانست بی شمار ترکیب نور و سایه در فضاهای داخلی خود خلق کند نور به عنوان یک عنصر فضایی دائماً در حال تغییر، بلوکها را از هرگونه نیاز به تزئینات کاربردی اضافی معاف ساخته است. این جلوه های ویژه در نمای داخل اتاقها و فضاهای خانه به نحوی است که با نور پردازی مصنوعی که در دیوارها و سقفها تعبیه شده به کمال می رسد. عین این استراتژی در سطوح بیرونی خانه نیز موارد کاربرد ویژه ی خود را یافته است، به خصوص در تأکید بر سکو و نرده های آن که جلوه ای سرشار از نور را خلق کرده است. کلیت به نحوی است که حس و حال یک خانه ی غریب شرقی را در ذهن پدید می آورد و این همان چیزی است که رایت در بیشتر سالهای فعالیت حرفه ای اش در پی آن بود

سایر نمونه کارها:

رایت آثار فراوانی از خود بر جای گذاشته. از مشهورترین آثار وی میتوان به موارد زیر اشاره نمود:

شرکت معماری آرتور و همکاران (AOA)
تلفن: ۲۲۹۸۳۳۸۵ و ۲۲۷۰۶۶۳۱
آدرس: فرمانیه، بلوار اندرزگو، خیابان وطن پور شمالی، بن بست هنگامه، پلاک ۳