خانه های هالیوودی

طراحی خانه ها در هالیوود توسط یک نواریست که فضاهای باز و بسته را بوجود آورده و ترکیب می کند..

با توجه به حرفه ای بودن افراد و سایت خانه های هالیوود،مکانی که بسیاری از افسانه های هالیوودی در آن زندگی می کنند،طراحی خانه ها از کاوش پتانسیل های فضاهای مسکونی سرچشمه می گیرد،که این فضاها توسط نوارهای بی پایان و از یک جنس متریال ساخته می شوند ، همانطور که اتاق ها پیچیده  طراحی شده اند و در آغوش یک نوار دائمی  فیلم قرار گرفته اند .

پیچیدگی موج دار یک نوار  موجب شکل گیری فضاهای مختلف ، اشکال متفاوت پنجره ها  ، فرم خط آسمان و شکافی برای نور طبیعی و به جریان افتادن هوا در داخل فضاها می شود.

این طراحی ها با هدف رسیدن به یک دید و منظر مناسب و خاص از شهر صورت گرفته اند .

 

 

07

01

09

08

02 03 04 05

06

Hollywood House / wHY Architecture

wHY Architecture shared with us an interesting project for a house in Hollywood, a series of spaces contained by a single stripe, alternating between open and closed.

Read more about it:

Recognizing the profession of the clients and the site of the house where so many Hollywood legends have lived, the design originated by exploring the potentials of residential space created within an unending band of a single material; as if the rooms are wrapped and embraced within a continual strip of film. The undulated wrapping of the strip overlaps and departs to differentiate spaces, shape windows, skylights and gaps for natural light and air to flow through the entire house. The design uses strategic borrowed sceneries aimed for specific views from this Hollywood Hills location down towards the city

web site:http://iranmemari.com/

 

موزه سالوادور دالی

گروه معماری HOKموزه ای برای آثار سالوادور دالی در فلوریدا طراحی کرده است.

کانسپت معماری این بنا توسط (یان وی موس) تا حد زیادی از آثار سوئالیسم ،ترکیبی از عناصر کلاسیک و خارق العاده برگرفته شده است .

از آنحا که فلوریدا مستعد ابتال قدرتمند است ، ویژگی شاخص این بنا تطبیق با آب و هوای سخت منطقه می باشد. وجود دیوار های بتنی با ضخامت ۱۸ اینچ می توند بنا را در مقابل طوفان ها و باد هایی با سرعت ۱۶۵mph محافظت کند

این موزه با وسعت ۶۸۰۰۰ مترمربع ، دارای فضاهایی است که با ۲۱۴۰ قطعه های رنگی و شیشه ای پوشیده شده است .

راه پله مارپیچ این موزه برگرفته از DNA است  و در آن تناسبات مستطیل طلایی و دنباله ی فیوناچی به چشم می خورند استفاده از قطه های شیشه ای باعث ایجاد کنتراست بین این فضا و فضای بتنی می شود و از دیگر ویژگی های آن  ارتباط با طبیعت و بازتاب نور به داخل موزه می باشد .

 

01

02

 

03

 

04

 

05

 

06

 

استفاده ی موثر از طبیعت در طراحی فضاهای آموزشی

 

۵
فضاهای آموزشی نقش پر رنگی در زندگی کودکان که بیشتر وقتشان را آنجا سپری می کنند، دارند.
محیط زیست در فضای آموزشی باید سه دسته از نیاز کودکان را فراهم کند: ۱٫ نیاز تحصیلی ۲٫معاشرت های اجتماعی و فعالیت های فیزیکی ۳٫نیازهای احساسی که برای تامین این نیازها فضاهای خاصی در طراحی بایددر نظر گرفته شوند تا به محیط آموزشی کارآمدی برسیم زیرا طراحی محیط زیست و پیرامون فضای آموزشی تاثیر زیادی بر بخش داخلی ساختمان دارد.

Capture.JPG02
پیشرفت تکنولوژی نقش پررنگی در سبک زندگی کودکان،به خصوص در شهرهای بزرگ دارند و ارتباط کودکان با طبیعت اطرافشان بسیار محدود شده و مشکلی است که باید به کارگیری و محافظت از طبیعت در مدارس و دیگر مکان های عمومی که ممکن است قابل استفاده کودکان نباشد، حل شود .
در دو قرن اخیر مشاهده شده که مدارس، به کارخانه ای برای یادگیری تبدیل شده اند که این نحوه ی آموزش و تحصیل توسط بسیاری از معماران و معلمان زیر سوال رفته است. به همین دلیل تحقیقاتی راجع به جنبه های مختلف فضاهای آموزشی و تاثیری که بر یادگیری کودکان می گذارند، انجام داده اند و به این نتیجه رسیدند که دانش آموزانی که در محیط استاندارد تحصیل کردند بازتاب بیشتری از تحصیلات خود دارند تا دانش آموزانی که در محیط های غیر استاندارد نا مناسب تحصیل کرده اند و در این مطالعه اهمیت طبیعت در طراحی محیط آموزشی در پیشرفت دانش آموزان مورد بحث قرار می گیرد.
مطالعات زیادی ثابت کرده اند که حضور طبیعت در محیط آموزشی تاثیر چشمگیری بر پیشرفت بازده دانش آموزان در ریاضیات و علوم دارد و برای کسانی که در تمرکز مشکل دارند یا دچار اختلال کمبود توجه می باشند مفید است.

 

۰۳ copy
طبیعت به دانش آموزان این اجازه را می دهد که محیط اطراف خود را لمس کنند و یا آنرا تغییر دهند، برای مثال در باغچه ی شنی می توانند زمین را حفر کنند یا فرم های جالب شنی درست کنند، حیاط مدرسه ای که طبیعت در آن وجود داشته باشد، تجربه ی کارهای دستی لازم برای آموزش های محیط زیستی را تشویق کند.

 

۰۱
ارزش تحصیل در محیط طبیعی و سبز این هست که تحصیل به قوانین مدرسه محدود نیست و تحصیل اینگونه اطلاعات پیوسته ای که نه تنها از زندگی جدا نیست، بلکه باعث کمال می شود را پرورش می دهد.
وقتی بچه ها در محیط طبیعی بازی می کنند، تنوع بازی هایشان بسیار متنوع می باشد و همین باعث رشد قوه ی تخیل و بازی خلاقانه باعث رشد مهارت هایشان می شود.
هدف از تحصیلات در محیط طبیعی و باز این است که یادگیری بعضی مسائل در محیط باز موثرتر است و باعث می شود دانش آموزان در کلاس های درسی رایج(درون ساختمان مدرسه) بازده و کارایی بیشتری داشته باشند.

 

۰۴ copy
دانش درباره ی محیط زیست در ذهن و سر، به دست آوردن مهارت با حضور در محیط زیست با دست امکان پذیر است و در نهایت باعث ایجاد حس اهمیت نسبت به طبیعت توسط قلب می شود. جنبه های مختلف برنامه آموزشی در محیط باز به خصوص در درس علوم، جغرافیا، هنر و ورزش می توتند نقش موثری داشته باشد و طبیعتا حیاط مدرسه می تواند قدم خوبی برای شروع باشد. تحصیل در فضای باز ارتباط مستقیمی با یادگیری تجربی دارد و یادگیری تجربی عموما یادگیری ای تلقی می شود که تجربه ی کار با دست باعث یادگیری شود و غالبا به عنوان تحصیل غیررسمی شناخته می شود که فرآیندی طولانی است که باعث رشد در تحصیل و کار می شود.

تحلیل معماری موزه هنرهای معاصر تهران

موزه هنرهای معاصر در ضلع شمالی بلوار کشاورز و غرب پارک لاله واقع شده است و درسال ۱۳۵۶، فعالیت فرهنگی و هنری خود را آغاز کرد.arturazeri,artorazeri,ارتور اذری,آرتور آذری

موزه هنرهای معاصر در ضلع شمالی بلوار کشاورز و غرب پارک لاله واقع شده است و درسال ۱۳۵۶، فعالیت فرهنگی و هنری خود را آغاز کرد.این موزه در زمینی به وسعت ۲۰۰۰ مترمربع و پیرامون آن فضایی سبز و زیبا موسوم به پارک مجسمه با تندیس‌هایی ارزشمند از هنرمندان پر آوازه معاصر ایران و جهان قرار گرفته‌است‌.

ساختمان موزه ،که یکی از نمونه‌های با ارزش و کم همتای معماری نوین ایران است‌، با الهام از معماری سنتی ایران و مفاهیم فلسفی آن بنا شده است‌.

طراحی و معماری این بنا به دست کامران دیبا انجام گرفته است‌. هشتی‌، چهارسو، معبر و گذرگاه از جمله عناصر چشم‌نوازی هستند که بازدیدکنندگان هنر دوست را به تأمل در هنر و فرهنگ ایران زمین وا می‌دارند. موزه هنرهای معاصر مرکز فعالیت‌ها و رویدادهای مهم هنری ایران در زمینه هنرهای تجسمی به شمار می آید.

گالری موزه مکان برگزاری نمایشگاه‌های مختلف هنری است‌. به هنگام برپایی هر نمایشگاه‌، یک یا دو گالری نیز به نمایش گنجینه‌هایی از هنرمندان بزرگ جهان اختصاص می‌یابد.

arturazeri,artorazeri,ارتور اذری,آرتور آذری

ساختمان موزه تلفیقی ازمعماری مدرن و سنتی است که با الهام از بادگیرهای مناطق حاشیه کویر ایران ساخته شده است‌. تندیس‌هایی زیبا و با ارزش از هنرمندان معاصر همچون هنری مور، آلبرتو جیاکومتی و پرویز تناولی فضای سبز اطراف را به پارک مجسمه بدل ساخته است‌. بیننده مسیری چرخشی را در پیرامون فضای اصلی موزه می‌پیماید و پس از تماشای نگارخانه‌ها به هشتی می‌رسد در دل هشتی‌ اثر زیبا و نوین ماده و فکر، که آن را هنرمند ژاپنی‌ نوریوکی هاراگوچی‌، از روغن و پولاد ساخته است‌ خود نمایی می‌کند.
arturazeri,artorazeri,ارتور اذری,آرتور آذری
arturazeri,artorazeri,ارتور اذری,آرتور آذری
ساختمان موزه هنرهای معاصر تهران به مثابه اثر ی هنری است که هنر معاصر ایران وبخشی از تاریخ هنر مدرن جهان را نمایندگی می کند.

معماری منحصر به فرد مدرن این موزه ، الهام گرفته شده ازمعماری سنتی ایرا ن است که مفهومی فلسفی با خود به همراه دارد و با استفاده ازطاقهای مرسوم روستایی ونورگیرهای برگرفته ازبادگیرهای کویری طراحی شده است. وطرح مارپیچ داخلی آن از الگویی کاملاً مدرن پیروی می کند.

این شیوه طراحی هم ادای دینی به معماری سنتی است و هم مبین این نکته که تلفیق این دو معماری (الهام از اصول معماری سنتی ومدرن )امکان پذیر است.

در طراحی موزه هنرهای معاصر دو دیدگاه مورد بررسی قرارگرفته که هر دو آنها به درستی انتخاب و مورد بازبینی قرار گرفتند: یکی در محوطه اطراف موزه است یعنی بوستان لاله که فضایی نسبتا بزرگ است و دیگری مسیر دسترسی به موزه که در کنار یکی از محورهای حرکتی پارک لاله قرار دارد.طراح موزه حیاط مرکزی را انتخاب کرد که علاوه بر اینکه یکی از نشانه های معماری ایرانی باشد بتواند به کمک آن فضایی مجزا از بوستان را ایجاد کند.

arturazeri,artorazeri,ارتور اذری,آرتور آذری

arturazeri,artorazeri,ارتور اذری,آرتور آذری

علاوه بر آن با طراحی دید مناسب از حیاط مرکزی به بوستان ، سعی بر برقراری رابطه با بوستان نیز دارد. این رابطه در طراحی داخلی نیز با پنجره های دیواری و سقفی حفظ شده است.در دل این بوستان بزرگ محوطه ی وسیعی وجود دارد که به دلیل نصب مجسمه هایی از هنرمندان نامدار ایرانی وخارجی به ” به باغ مجسمه ” معروف است .ودقیقاً یادآور باغ های ایرانی است که از دل تاریخ واندیشه باصلابت وشکوهند ایران بیرون آمده است .آنهایی که با جغرافیای ایران آشنایی دارند به درستی درک می کنند که درپهنا وحاشیه کویر ، باغ هایی با درختان سربه فلک کشیده قد علم کرده اند ودرون هریک از باغ ها ،عمارتی یا بناهایی ساخته شده که کام ودل ساکنانش را با پیچش نسیم به بار نشسته درون بادگیرها، هشتی ، چهارسو ومعبر همراه می کند .

arturazeri,artorazeri,ارتور اذری,آرتور آذری

arturazeri,artorazeri,ارتور اذری,آرتور آذری

بنابراین اقلیم ومختصات کویر ،بهترین وبیشترین موضع معماری درجهت همراهی با طبیعت را انتخاب می کند.ساختما ن موزه درزمان حال بیشتر وواضح تر تاریخ گذشته ایران را درذهن ها جا می اندازد. ساختمان موزه از سنگ وبتون ساخته شده و روی هم رفته۸۵۰۰مترمربع مساحت دارد.

سطح کلی دیوارهای موزه نیز مساحتی بالغ بر۲۵۰۰ مترمربع را تشکیل می دهد. که شامل ۹ گالری کوچک وبزرگ ودارای تجهیزات کامل جهت نمایش آثار هنری است .این موز ه یکی از فعال ترین وپرثمرترین مراکز فرهنگی وهنری در تهران است که دربافت شهری نمودی بسیار زیبا وخوشایند دارد . این مرکز دربیست ویکم مهرماه سال ۱۳۵۶درمساحتی حدود ۸۵۰۰متر افتتاح شد و از تاریخ سی ام همان ماه درمعرض بازدید کنندگان قرا گرفت .این ساختمان درحاشیه غربی پارک لاله درخیابان کارگرشمالی قرار دارد که از نقطه نظر جغرافیای شهری در مرکز شهر تهران قرار دارد.شایدهم ازاین منظر بتوان  گفت موزه هنرهای معاصر تهران ساختمانی پست مدرنیستی است که با بهره گیری از عناصر معماری کهن ایرانی به صورتی مینی مالیستی خود نمایی می کند.

arturazeri,artorazeri,ارتور اذری,آرتور آذری

arturazeri,artorazeri,ارتور اذری,آرتور آذری
بادگیرها به وضوح در کالبد و فرم بنا خود نمایی می کنند .بادگیرهایی که سابقا نقش تهویه و جریان باد را در ساختمان داشتند اکنون وظیفه انتقال نور به داخل بنا را دارند.

باد از دل بادگیرها عبور کرده و در دل فضا بخش می شود. سایه ها – نیم سایه ها و نورها به طوری کنار یکدیگر قرار گرفته اند که هر گالری را به بخشی مجزا برای نمایش آثار تبدیل می کند.مسیر آغازین بازدید کنندگان یک رمپ است که با حرکت دورانی مخاطب خودرا به زیر زمین هدایت می کند. مخاطب مجبور است درادامه حرکتی آرام و مارپیچ را دنبال کند. ودرآخر هم مخاطب بدون این که احساسی ناخوشایندی از حرکت در مسیر پیچ درپیچ داشته باشد به جای نخست خود باز می گردد یعنی سردرموزه هنرهای معاصر تهران.
arturazeri,artorazeri,ارتور اذری,آرتور آذری

 

ساخت مجتمع مسکونی شبیه قله های یخی!

این قله های بر افراشته به گونه ای ساخته شده اند که هم به ساختمان ها و خانه های همسایه اجازه ی حفظ ویژگی های خود را داده اند و هم خود را با تمام شگفتی های زیباییشان به آرامی زیر نور خورشید در بین تمامی این شلوغی ها قرار گرفته و از تماشای اقیانوس لذت می برند.

arturazeri,artorazeri,ارتور اذری,آرتور آذری,معمار,معماری,طراحی,دفتر معماری

خانه های یخی دانمارک، تبدیل به بهترین بخش بندر آرهوس شده اند!
جایی که در عکس مشاهده می کنید شاید شبیه به قصر برفی در یک مکان آرام  به نظر بیاید اما در کمال تعجب باید بدانید که این ساختمان های رویایی در میان انبوه رفت و آمد کشتی ها و ازدحام معمول بندر آرهوس دانمارک جای گرفته اند!

جایی که پیشرفت قابل توجه آن به کمک بازسازی و استفاده مفید از  قسمت های بلا استفاده و قدیمی، آن را به دومین شهر بزرگ و پیشرفته ی دانمارک تبدیل کرده است.

arturazeri,artorazeri,ارتور اذری,آرتور آذری,معمار,معماری,طراحی,دفتر معماری
پروژه ی عظیم خانه های یخی به دنبال ساخت خود پیشرفت بسزایی را برای آرهوس به ارمغان آورده است. حال این سوال را پیش می آورد که آیا بندر آرهوس به سکوی پرتابی برای توسعه اقتصادی و پیشرفت های دیگر دانمارک تبدیل خواد شد؟

انتخاب این قسمت از شهر بعنوان محل استقرار این کوهستان یخی که قراراست مسکن خیلی ها باشد ، به جهت نزدیک بودن به فضای مناسب کار و اشتغال وفعالیت های اجتماعی گسترده، داشتن مردمانی با فرهنگ های گوناگون و خانه هایی از انواع مختلف در حوالی خود بوده است.

arturazeri,artorazeri,ارتور اذری,آرتور آذری,معمار,معماری,طراحی,دفتر معماری
از برنامه های این پروژه کنار گذاشتن حدود ۲۰۰ واحد آپارتمانی برای اجاره دادن با قیمتی بسیار پائین  است. هدف از این کار این است که برای افراد مختلف از هر فرهنگ و مشخصه ی اجتماعی مناسب باشد تا به نوعی ارتباط وهماهنگی با محیط اطراف برسند.

طبق این گزارش روند ساخت و اتمام پروژه نیز به نوبه ی خود با موانعی روبه رو بوده است .برای مثال تضاد میان مساحت مورد نظر سازندگان و محدودیت فضایی که در دست داشتند و نیز محدودیتی که برای ارتفاع ساختمان در نظر گرفته شده بود مانع ازداشتن منظره ی فوق العاده ی اقیانوس برای تمامی واحد ها می شد، اما سازندگان آن نهایت سعی خود را کرده اند که از حداکثر ارتفاع مجاز بهره ببرند.

arturazeri,artorazeri,ارتور اذری,آرتور آذری,معمار,معماری,طراحی,دفتر معماری
در نهایت این قله های بر افراشته به گونه ای ساخته شده اند که هم به ساختمان ها و خانه های همسایه اجازه ی حفظ ویژگی های خود را داده اند و هم خود را با تمام شگفتی های زیباییشان  به آرامی زیر نور خورشید در بین تمامی این شلوغی ها قرار گرفته  و از تماشای اقیانوس لذت می برند.

 

 

arturazeri,artorazeri,ارتور اذری,آرتور آذری,معمار,معماری,طراحی,دفتر معماری arturazeri,artorazeri,ارتور اذری,آرتور آذری,معمار,معماری,طراحی,دفتر معماری arturazeri,artorazeri,ارتور اذری,آرتور آذری,معمار,معماری,طراحی,دفتر معماری arturazeri,artorazeri,ارتور اذری,آرتور آذری,معمار,معماری,طراحی,دفتر معماری arturazeri,artorazeri,ارتور اذری,آرتور آذری,معمار,معماری,طراحی,دفتر معماری arturazeri,artorazeri,ارتور اذری,آرتور آذری,معمار,معماری,طراحی,دفتر معماری arturazeri,artorazeri,ارتور اذری,آرتور آذری,معمار,معماری,طراحی,دفتر معماری arturazeri,artorazeri,ارتور اذری,آرتور آذری,معمار,معماری,طراحی,دفتر معماری arturazeri,artorazeri,ارتور اذری,آرتور آذری,معمار,معماری,طراحی,دفتر معماری arturazeri,artorazeri,ارتور اذری,آرتور آذری,معمار,معماری,طراحی,دفتر معماری arturazeri,artorazeri,ارتور اذری,آرتور آذری,معمار,معماری,طراحی,دفتر معماری arturazeri,artorazeri,ارتور اذری,آرتور آذری,معمار,معماری,طراحی,دفتر معماری arturazeri,artorazeri,ارتور اذری,آرتور آذری,معمار,معماری,طراحی,دفتر معماری arturazeri,artorazeri,ارتور اذری,آرتور آذری,معمار,معماری,طراحی,دفتر معماری arturazeri,artorazeri,ارتور اذری,آرتور آذری,معمار,معماری,طراحی,دفتر معماری arturazeri,artorazeri,ارتور اذری,آرتور آذری,معمار,معماری,طراحی,دفتر معماری

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فراخوان پذیرش در مرکز رشد تخصصی هنر در زمینه معماری،شهرسازی – دانشگاه هنراصفهان

فراخوان دومین دوره پذیرش در مرکز رشد تخصصی هنر – دانشگاه هنر اصفهان
فرصتی مناسب برای دانش آموختگان، کار آفرینان، هنرمندان و صاحبان ایده

اولین مرکز رشد تخصصی هنر*
که توسط دانشگاه هنر اصفهان با همکاری شهرک علمی و تحقیقاتی اصفهان و معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری، راه اندازی شده است، با  هدف حمایت از ایجاد و گسترش کسب و کارهای دانش­بنیان توسط فارغ­ التحصیلان، کارآفرینان، هنرمندان و صاحبان ایده در زمینه:
– هنر
– صنایع دستی
– معماری
– شهرسازی
و رشته ­های وابسته اقدام به پذیرش گروه­ های کاری فعال در زمینه های مختلف هنر، می­ نماید.

* مرکز رشد، مرکزی است تحت مدیریت متخصصین حرفه­ ای که با ارائه خدمات حمایتی از ایجاد و توسعه حرفه­ های جدید توسط کارآفرینان فعال در زمینه­ های مختلف نوآوری و فناوری، پشتیبانی می­ کند.

شرایط پذیرش در مرکز رشد هنر:
– داشتن تیم کاری مناسب (متخصص، خلاق و کارآفرین)
– داشتن ایده محوری و زمینه کاری مبتنی بر دانش/ ویژگی های هنری با جنبه های اقتصادی و بازار کار مناسب
– دارا بودن برنامه کاری متناسب با زمینه کاری و متکی بر شناخت بازار
آمادگی برای ثبت شرکت یا موسسه

حمایت ها و خدمات در مرکز رشد هنر:
– خدمات پشتیبانی عمومی (اسکان و فضای کاری، تلفن و دورنگار، اتاق‌های کنفرانس، تجهیزات سمعی و بصری و ….)
– خدمات اطلاع‌رسانی (دسترسی به شبکه و اینترنت، دسترسی به کتابخانه و مراکز اطلاع رسانی و ….)
– خدمات مشاوره‌ای و آموزشی (مشاوره‌های علمی، مدیریتی، مالی، حقوقی، بازاریابی، دوره­ ها و کارگاه های آموزشی مورد نیاز شرکت های تازه تاسیس)
– حمایت های مالی و اعتباری (بهره­ مندی از اعتبارات خدماتی و تحقیقاتی جهت کاهش هزینه­ های شرکت­ ها نوپا و تبدیل ایده به محصول، کمک به دسترسی به منابع مالی و جذب  سرمایه‌گذاران، تسهیل در جذب پروژه‌های تحقیقاتی)
– خدمات پشتیبانی فنی (امکان استفاده از امکانات آزمایشگاهی و کارگاهی)

متقاضیان باید:
۱ – اطلاعات لازم و راهنما و کاربرگ­ های پذیرش در مرکر رشد را از لینک کاربرگهای جذب دریافت و  حداکثر تا ۳۰ آذر ماه ۹۴ ، کاربرگ تکمیل شده را به پست الکترونیک artincubator[at]aui.ac.ir ارسال نمایند. بدیهی است اولویت پذیرش با شرکت­ها/موسسات و تیم های کاری است که زودتر کاربرگ های پذیرش را تکمیل و ارائه نمایند.
۲ – با مراجعه  به آدرس bpm.istt.ir و عضویت در سامانه جذب و پذیرش، کارتابل شخصی ایجاد کنند و پس از ساختن گردش کار جدید، مرکز رشد تخصصی هنر را به عنوان مرکز مورد تقاضا انتخاب نمایند.

آموزش اسکیس و راندوی استاد آرتور

سومین کنفرانس سازه و معماری با محوریت بیونیک

برگزارکننده: قطب علمی فناوری معماری دانشگاه تهران

اهداف کنفرانس:

– ایجاد فرصتی مناسب برای تبادل اطلاعات و ارائه دستاوردهای نوین پژوهشی بین اندیشمندان، محققان، صنعتگران، دانشجویان و دست‌اندرکاران در زمینه معماری و سازه.
– تداوم گفتمان‎های بین‎المللی در زمینه مفاهیم، نظریات و تئوری‎های مرتبط با محورهای کنفرانس.
– ارتقا سطح دانش جامعه مهندسی و عموم در مسائل مرتبط معماری و سازه و نقش علم بیونیک در طراحی.
– توسعه و ترویج فرهنگ تحقیق و پژوهش در زمینه مباحث کنفرانس.
– معرفی نمونه‎های موفق طراحی بیونیک در سطح جهان و بررسی آنها از دیدگاه‌های مختلف.

محورهای کنفرانس:
– بایونیک منبع الهام در معماری
– مصادیق معماری بایونیک در معماری گذشته ایران و جهان
– بایونیک در سایرعلوم
– بایومیمکری در معماری
– بایونیک و انرژی
– بایونیک و معماری پاسخگو
– بایونیک و سازه های باز و بسته شونده
– بایونیک و ساختمان های بلند
– بایونیک و هندسه در معماری
– بایونیک و فرم یابی در معماری
– بایونیک و فرآیند ساخت در معماری
– بایونیک و فناوری های دیجیتال در معماری
– بایونیک و متدولوژی انتقال ایده ها از طبیعت به معماری

تاریخ های مهم:
آخرین مهلت ارسال مقالات کامل: ۱۳۹۴/۹/۱۵
اعلام نتیجه داوری مقالات: ۱۳۹۴/۱۰/۱۰
ارسال مقالات نهایی: ۱۳۹۴/۱۰/۲۰
شروع کنفرانس: ۱۳۹۴/۱۱/۱۸
پایان کنفرانس: ۱۳۹۴/۱۱/۱۹

دبیرخانه:
تهران، خیابان انقلاب، دانشگاه تهران، پردیس هنرهای زیبا، دانشکده معماری، قطب علمی فناوری معماری
تلفن: ۶۶۴۰۱۰۱۵- ۰۲۱

سایت مرتبط: icas.ut.ac.ir
منبع خبر: www.MemarNews.com

موزه یهود

 ناچار است مکانی باشد برای  یادآوری فراموشی، جایی که باید به خاطر آوریم تا فراموش کنیم. اما این مفهوم و کالبدی کردن آن فرایندی ‹متفاوت› را می طلبد چرا که قرار است با دیدی ‹متفاوت› به هر آنچه که قبلا وجود داشته نگاه کنیم. لذا محتوایی با چنین سنگینی و دهشتبار، فرمی نوین را می خواهد که معماری سترون شده مدرن از پس آن بر نمی آید. به ناچار باید این حکم تلخ را بپذیریم که هولوکاست نتیجه آرمان و  ایده آل متعالی و متافیزیک منشی است که در میان مدرنها به همسان سازی مشهور است. همسان سازی و تبعات آن از همان بدو ظهور خود در قالب مدرنیسم در همه نمودهای نظری و علمی متجلی گشته است. ریاضیدانان به توابعی که در قواعد موردنظرآنها نمی گنجد عناوینی چون گنگ و مبهم و نامعین نسبت می دهند. ساختارگراها به دنبال کلیت های دگرگونی ناپذیری می گشتند که فارغ از تفاوتها بتوان آنها را در هر کجا و در هر زمینه فرهنگی بتوان باز تولید کرد. کلیت هایی که به قول آدورنو از یهودستیزی جدایی ناپذیرند، این امر دامنگیر معماری نیز شد و تحت عنوان معماری بین الملل گسترش ایده همسان سازی را مد نظر خود قرار داد. معماری بین الملل با پشتوانه های فکری مدرن را می توان گونه ای از ستیز با تفاوت، اقلیت و نوعی از هولوکاست فرهنگ معماری بشر نامید. اما لیبسکیند از همان آغاز کار خود، رویه ای دیگرگونه در پیش می گیرد و یکسره به سراغ نشانه های اقلیت می رود. ستاره داوود یا همان مهر سلیمان.

«این ستاره جنبه های مکمل مختلفی را نشان می دهد. مثلث سر بالا نماد آتش و در عین حال نماد انسانی است که در جهت کائنات فعال و در جهت زمین منفعل است. مثلث سرپایین را انسانی می دانند که در جهت زمین فعال و در جهت آسمان منفعل است.»
لیبسکیند با در هم ریختن این نماد یهود که در همه جنبه های زندگی آنها رسوخ کامل پیدا کرده توانسته مفاهیم زیر را به عرصه متفاوت دنیای امروز فراخواند.
۱ – شروع پروسه یادمان سازی برای یهود و به معنای دیگر پایه و شالوده آن از خود قربانی شروع می شود. شاید بهتر است بگوییم با این کار موزه یهود از دایره بسته فرهنگهای آشغال و کثیف و در عین حال حتی منتقدی که آدورنو مورد سرزنش قرار داده بود خارج می شود. موزه  از همان بدو امر خود ارجاع و معطوف به خود است . در واقع می خواهد که متنی خود ارجاع باشد.

۲ – از همان لحظه شکست ستاره، موقعیتی که آن را جنون دیگر بودگی نشانه ها می نامیم شروع می شود.
این موقعیت را بدینگونه تعریف می کنیم:
موقعیتی که در آن نشانه ها از مدلولهای پیشینی خود گسیخته و سعی در ارائه مدلولهای نوینی دارند. گسیختگی نشانه تنها در فضایی می تواند رخ دهد که از هر لحاظ در حوزه فضاها و موقعیت های مالوف و آشنای قدیمی نگنجد. در واقع می توان گفت که جنون دیگر بودگی نشانه ها گونه ای آشنایی زدایی کردن از ادراک مالوف و معمولی است . این همان موقعیتی است که فوکو آن را تحت عنوان شکل ویران شده خرد، به معنای مالوف آن، یعنی جنون معرفی کرده. شکلی که هماره توسط خرد همسانساز مدرن سرکوب شده حتی اگر تحت لوای پیرا پزشکی و برپایی آسایشگاه باشد . در این راستاست که موزه یهود باید مکانی باشد تا از طریق آن نشانه ها از آسایش ابدی خود گسیخته و وارد حوزه متفاوتی از دلالتگری شوند.

موزه یهود به این اعتبار دارالمجانین نشانه هاییست که خود را از تبار خود نمی دانند. آنان از تبار خویش به نحوی دهشتبار می گریزند، چرا که غیر از این توانایی حمل معانی، مفاهیم و مدلولهایی را ندارند که از موقعیت یهودیت نشات گرفته اند. در واقع زبان صریح و یقین دکارتی مدرن جای خود را به ترکیبی از ناسازه ها می دهد. این یقین و صراحت امروزه در فضایی چون موزه یهود بیرنگ شده و گسست کامل از آن زبان آغاز می شود.برای بیان مفاهیم ‹دیگری› ، مفاهیمی که در دایره به ظاهر جهانشمول‹ خود› مدرنیستی نمی گنجد به زبانی دیگر نیازمندیم که موزه یهود الفبای آن را می سازد. اما خود این الفبا، این دایره واژگان و نشانه نمی تواند به ثبات برسد، نباید به کلیشه ای شدن، جهان شمولی و بازنمود در آینده بیاندیشد چرا که در اینصورت دوباره در دام اندیشه ای می افتد که انگیزه های ساخت این موزه را فراهم کرده است.
با شکستن ستاره یهود در درجه اول تقابلهای زمین/آسمان ، فعال/منفعل،….. رنگ می بازند. مرزهای بین زمین و آسمان، انسان و خدا و همه نمودهای فرهنگی آنها که به شکلی دیگر در توتالیتاریسم به ظاهر روشنگرانه عقل تسلیحاتی مدرن، در عصر اقلیت ستیز ظاهر می شود، درهم ذوب شده و در شکل حرکتی سریع ، بی بازگشت و بدون پسماند به تاریخ سایتی که موزه در آن قرار می گیرد به صورتی کاملا ناسازه وار ملحق می شود. ( قدم دوم جنون).
بی شک نشانه هایی که به دیگربودگی می رسند لحظه ای برق آسا در تاریخند که به نام هنر ناب و برای همیشه در تاریخ ثبت می شوند. آنان همیشه وصله های ناجوری بوده اند که به تن تاریخ منظم و دارای سلسله مراتب و فرموله بشری پینه خورده اند. موزه یهود اینگونه باید به تاریخ قبل و بعد از خود پیوند بخورد: هولناک، بی بازگشت ، بدون پسماند و بسان خاطره ای هر چند برق آسا که میخواهیم فراموش کنیم.
ایده شکستن نشانه یهود ایده ایست که قبل از هر چیز به هویت فاقد تفکر ارزشگذارانه پیوند می خورد. نشان از نگرشی n بعدی دارد. ایده ای که از دید آن به قول ادورنو : «جلادان و قربانیان، چه در مقام کسانیکه کورکورانه ضربه می زنند و چه در مقام آنانی که کورکورانه دفاع می کنند، هر دو متعلق به یک چرخه معیوب فاجعه بارند»((آدورنو، تئودور و/ هورکهایمر ماکس،۲۹۱:۱۳۸۴). به همین دلیل هم در موزه یهود هیچ نشانه ای از ضدیت با نازیسم وجود ندارد.
فرم پس از تولد و در مسیر خود جهت الحاق به نشانه های تاریخی سایت، همچنانکه آرام نمی نشیند و مدام در جهت گیری خود قطعیت ها را از بین می برد، به نحوی از خودویرانگری نیز دست می زند. کسی نمی تواند ابتدا و انتهای آن را از هم تشخیص دهد. فرم موزه نشانه ایست که از هر مدلول قطعی برق آسا می گریزد. پیچ و تاب های این نشانه در هیچ مختصات دکارتی قابل پیش بینی نیستند.ضد هندسه و ضد جایگاه پذیری در هر عنوان هندسی هستند.

چنین فرمی هم، نمی تواند خالص باشد. کسی هم که در داخل این فرم قرار است هولوکاست را در قالب عملکردی متشکل از سیرکولاسیونها و مکثها تجربه کند نباید از روزنهای آشنا به بیرون بنگرد. گویی زاویه دید کاربر همان شکافها و گسیختگیهایی است که فرم به مثابه یک ابر نشانه یا شاید فرا نشانه در مسیر عریان کردن خویش از دلالتهای پیشین به تن خریده است. گسیختگی هایی که به سبب نا آشنا و نامالوف بودنشان هراس انگیزند و همین هراس برای انسان امروزی که بااطمینان به دور از هیچ ترسی به بالا رفتن آسانسورها و جت ها اعتماد می کند کافیست.

شکافها در متن فرم موزه یهود شکافهایی به شدت تاویل پذیرند. رولان بارت در کتاب لذت متن ، موقعی که از انواع لذت در خوانش اسم می برد به مفهومی تحت عنوان برهنگی موضعی اشاره می کند. از دید او برهنگی موضعی هر آن لذت بخشتر از عریانی و برهنگی محض است، چرا که مدام خواهش ما را برای دیدن آنچه که خارج از آن موضع عریان و برهنه نیست بر می انگیزد و بدینسان شهوتی از تمایل به خوانشی دیوانه وار را در درون انسان رقم می زند. پشت شکافهای موزه یهود چه چیزی نهفته است؟ اگر با عریانی کامل موقعیتی را که لیبسکیند فراهم کرده بود می دیدیم شهوتی برای خوانش و دیدن باقی می ماند و یا حتی برعکس، آیا در پوشاندن کامل آن نیز، همان لذت باقی بود؟ در واقع آنچه از موزه یهود فرمی خوانش پذیر ارائه داده، همان گسیختگیهای شهوتناکی هستند که مدام ما را در ارضای کامل دیدن آنچه نباید ببینیم آویزان باقی می گذارند. شکافها عناصر نرینه تفکر ما را برای رسیدن به ارگاسم کامل به سخره می گیرند.اگر چه هیچ ورودی ای تعریف شده به معنی کلاسیک و حتی مدرن در این موزه وجود ندارد اما باید رفت و دید. شهوت رفتن ما را از ماندن باز می دارد. در واقع شکافها و گسیختگیهای فرم در موزه یهود همان difference یا ‹تفاوت› هایی هستند که از دید دریدا معنا را به سبب فاصله ای که از موضوع دارند به تاخیر می اندازند.

بدین اعتبار موزه یهود یک متن باز است. متنی که از هرگوشه آن می توان شروع به خوانش کرد. شاید بهتر آن باشد که بگوییم این همان، ضد متن وضد کتابی است که دریدا آرزوی نوشتنش را داشت. همان دریدایی که روزگاری احتمال شکست دکانستراکشن را با ذهن فرمول گریزش محاسبه کرده بود. متنی باز که به هر ذهنی اجازه دست درازی،تعارض و تجاوزی را می دهد که می خواهد ارگاسمهای خود را در ارضای شهوتناک خوانش تجربه کند.

در پایان می توان موزه یهود را جزو معدود آثار معماری دانست که با دیدی واسازی گرا همچنان پس از ساخت و کالبد یافتن، دوباره و از نو قابل واسازی، خوانش و تاویل دیگرباره اند. لیبسکیند ثابت کرده است کالبد و تجسد یافتن نمی تواند پایان راه واسازی در معماری باشد، بلکه همچنان نیز که قبلا نیز گفته شد، می تواند نه تنها آغاز راه بلکه موجد متون و کالبدهای نوین باشد. از این روست که باید گفت این موزه همزمان با فراموش کردن و به یاد آوردن مدام در معرض آگاهی بخشی و آگاهی یابی قرار دارد. لذا به حوزه پایان ناپذیر معناها متصل شده، موردی که امروزه بشر بیش از پیش به آن نیازمند و محتاج است.
نکته مهم دیگر در راستای موفقیت این موزه در حوزه معماری را می توان به رابطه بین اثر و تئوری نسبت داد. لازم به ذکر است که همواره بین اثر هنری و تئوری رابطه ای دو سویه برقرار بوده و هست. همین بس که بسیاری از تفکرات عصر مدرن از آثار هنری بزرگ نشات گرفته اند. میلان کوندرا نویسنده بزرگ چک در کتاب « هنر رمان، میراث گمشده سروانتس» می گوید: « مارکسیسم قبل از اینکه به عنوان تفکری عظیم ظاهر شود در رمان و ادبیات اتفاق افتاد.» یا در مصاحبه ای اینشتین گفته بود نظریه نسبیت را از رمان برادران کارامازوف آموختم. این مسئله در معماری نیز وجود داشته و دارد. گمان نمی رود هیچ معماری حتی پیشرو، تئوریهایش را قبلا روی کاغذ آورده و سپس تک تک به مفاد آن عملکرده باشد. هنر همواره چه خوب، چه بد عرصه آزمونها و خطاهای بشر بوده برای رسیدن به تعالی آگاهی. این سویه را می توان سویه « از هنر به سوی تئوری» نامید. یعنی در واقع به جایی برسیم که آثار موجد تغییرات و دگرگونیهای فکری شوند. اما سویه دیگری نیز وجود دارد که آن را می توان در حوزه «از تئوری به سوی  هنر» دسته بندی کرد. تاریخ هنر و تلاش هنری بشر نشان داده که این سویه هیچگاه عمر چندانی نداشته، برای اثبات این ادعا نگاهی به تاریخ ظهور و افول مکاتب مختلف هنری در سر آغار قرن بیستم کافیست.
آیزنمن و چومی را در کارهای اولیه خود، خصوصا در دو اثری که با نظارت فیلسوف ساخته می شد می توان در زمره دار و دسته دوم ( از تئوری به اثر) طبقه بندی کرد. به همین دلیل هنر آنها و آثارشان در این دو اثر تنها و تنها جوابگوی توقعات و انتظاراتی بود که خود آنها از آثارشان داشتند. برعکس این رویه را در کارهای لیبسکیند می توان دید. نگرش اثر به هنر نگرشی است که آخر سر به تولید اثری هنری ای می انجامد که خود مولد دلالتهای بعدی است. ما آزادیم که در خوانش موزه لیبسکیند آن را واسازی تفکر مفهومی مدرن بدانیم یا نه، و همچنان آزادیم که روش و فرآیند طراحی او را فرایندی واسازیگرایانه قلمداد کنیم، چرا که به هیچ پیش زمینه تئوریک و بسته و در عین حال مانیفستی وابسته نیست. موزه یهود متنی خود ارجاع است که برای خوانش و قرائت مجدد آن نیاز به هیچ منبع دیگری غیر از خود موزه و اثر نداریم. اما اعلام شروع یک فاز معماری دکانستراکت از سوی آیزنمن و چومی به ناچار دست منتقد و مخاطب را برای رسیدن به رهیافتهای نوین معنایی می بندد.آن دو به تولید متنی پرداختند که اگر چه با بسیاری از ایده های دکانستراکشن منطبق بود اما همین انطباق از پیش تعین شده از آثار، متنی بدست داد که نتوانست خود ارجاع باشد. ما می بایست و هنوز هم می باید برای تاویل این آثار به گزیده گوییهای معمارانشان و فیلسوفان مولد آنها مراجعه کنیم. بی شک لاویلت و وکسنر مانیفست معماری دکانستراکت هستند اما هر مانیفستی نیز تاریخ انقضایی دارد و این را نیز در نظر داشته باشیم واسازی فرایندی است برای پایان دادن به روشهایی که به تولید تفکراتی با تاریخ مصرف معین منجر شده اند. واسازی هیچ چارچوب از پیش تعین شده ای را بر نمی تابد.

ساختار هر اثر با تولید آن به دنیا می آید، و در معماری این مقوله از همه شاخص تر است خصوصا اینکه در معماری فرصتی برای جبران و اصلاح نیست. ممکن است از خواندن کتابی ناخوشایند خسته شده و آن را به گوشه ای پرت کنیم اما هیچگاه نمی توانیم در ساختمانی که ناخوشایند طراحی شده زندگی نکنیم.

بی اطلاعی از معماری

مردم نسبت به نقاشی، موسیقی، مجسمه سازی و ادبیات حساس اند، اما نسبت به معماری هیچگونه حساسیتی ندارند. آن روشنفکری که از شناختن هنرمندی نقاش، ابا دارد، شرم می کند، از اینکه اعتراف کند چیزی درباره ی افرادی از جمله معماران نامی، نمی دانند، ابایی ندارند. روزنامه ها ستون هایی را به نقد کتاب ها، نقاشی، فیلم، موسیقی و هنر و… اختصاص می دهند ولی معماری در این روزنامه به فراموشی سپرده میشود.
درباره ی آثار معماری برجسته و با ارزش، تنها هیچگونه تبلیغ مناسبی انجام نمی گیرد، حتی هیچ وسیله مؤثری هم وجود ندارد که از احداث ساختمان های زشت جلوگیری کند. برای «فیلم» و ادبیات سانسور وجود دارد، اما هیچ محدودیتی برای جلوگیری از شهرسازی و معماری ناهنجار موجود نیست.
و بالاخره هر کسی مختار است که پیچ رادیو را ببندد و یا کنسرتی را ترک کند. فیلم یا نمایشی را که مورد پسندش نیست نبیند و یا کتابی را که مایل باشد نخواند، اما هیچ کس نمی تواند در برابر بنایی که صحنه زندگی شهرنشین ها را شکل میدهد، دیدگان خود را ببندد.
بی تفاوتی نسبت به معماری در ذات و فطرت انسان نیست و یا از طبیعت بنا سرچشمه نمی گیرد، این موردی است که نیاز به تحقیق و بررسی دارد. بدون تردید، در زمینه معماری مشکلات عینی وجود دارد. معماران، تاریخ نویسان و ناقدان هنر، بعنوان ارائه دهندگان پیام علم و هنر این فن، قادر نیستند که عشق به معماری را در بین توده مردم و یا دست کم در بین افراد تحصیل کرده، اشاعه دهند.
معمارانی که به حرفۀ خود عشق می ورزند، از نارسایی بناهای کنونی رنج می برند، اما امروزه بخش عظیمی از آنها دارای آن فرهنگی نیستند که قادر باشند معماری را در جایگاه واقعی اش قرار دهند.

قضاوت درباره ی معماری
مورد تأیید بودن وحدت هنر، به تمامی کسانی که در زمینه ی هنری فعالیت دارند، اجازه قضاوت درباره ی تمامی کارهای هنری را داده است، اما آنان ارزیابی از نقاشی را تا پهنه ی هنرهای «فیگوراتیو» می گسترانند و همه ی هنرهای «فیگوراتیو» را تا ارزش نقاشی تقلیل میدهند. آنان در این صورت فراموش می کنند که آنچه مختص معماری است، یا مجسمه سازی و نقاشی تفاوت دارد. در حقیقت همین تفاوت است که معماری را از دیگر هنرهای تصویری مشخص میکند.
بی اطلاعی مردم از معماری و بی تفاوتی آنان نسبت به این مسئله وجود دارد، اما در برابر چنین اغتشاشی در نقد، آیا میتوانیم صادقانه مردم را متهم کنیم؟ آیا این نوعی نقصان در تعبیر روشنی از معماری نیست که چنین بی تفاوتی و بی اطلاعی را سبب میگردد؟ وقتی مهندسان، تاریخ معماری را که چیزی سوای تکنیک ساختمانی است. می نویسند، چگونه انتظار  دارید که توده ی وسیع مردم آن را بفهمند؟ وقتی باستان شناسان به تعلقل فلسفی اصرار می ورزند و از طرف دیگر زمانی که ناقدان، هنر معماری را در پرتو و انعکاسی از گرایش های نقاشی معرفی می کند، به کدام دلیل مردم باید بر روی معمار تعمق کنند و به سرچشمه ی اولیه ی آن، یعنی نقاشی و مجسمه سازی باز نگردند؟
اگر بخواهیم دانش نگرش به معماری را به مردم آموزش دهیم بیش از هر چیزی لازم است که در شیوه ی کار، صراحت داشته باشیم. خوانندگان معمولی، کتاب های زیبایی شناسی و نقدهای معماری را مرور می کنند و در کلمات بی در و پیکر مانند «حقیقت» ، «حرکت» ، «نیرو» ، «نیروی زندگی» ، «شخصیت». «تشابه». «تضاد»  و… غرق می شوند، این ها کلماتی هستند که نویسندگان مختلف در بحث هایشان از کیفیت معماری پشت سر هم ردیف می کنند، بدون آنکه روشن سازند به چه چیزی اشاره دارند، همه ی این کلمات مسلما” جایی بر حق در تاریخ معماری خواهند داشت، اما به شرط اینکه جوهر و اساس معماری روشن باشد.

فضا عامل مهمی در معماری
خصوصیت مهم معماری (خصوصیتی که آن را از سایر فعالیت های هنری متمایز می گرداند) در عملکرد سه بعدی آن است که انسان را در خود جای می دهد.
نقاشی دو بعدی است، حتی اگر بتوان سه تا چهار بعد را نیز به آن القا کرد. مجسمه دارای سه بعد است، اما انسان نسبت به آن در خارج قرار می گیرد، از آن جدا است و سه بعد آن را از خارج مشاهده می کند. لیکن معماری به مانند مجسمه ی بزرگی است که داخل آن را خالی کنند و انسان به داخل آن برود و قدم برند.
وقتی میخواهند خانه ای را بسازند، معمار چشم اندازی از دید خارجی بنا را ارائه می دهد و شاید چشم اندازی از اتاق  نشیمن عرضه می کند سپس پلان ها، نماها و برش ها را در اختیار شما قرار می دهد. یعنی در واقع حجم معماری را، سطوحی که آن را می بندد، به شما معرفی می کند، دیوارهای خارجی و داخلی، سطوح عمودی و افقی. استفاده از این شیوه معرفی در کتاب های فنی تاریخ معماری و توصیف آن در متون مردمی تاریخ هنر به وسیله عکس، وسیعاً  باعث عدم شناخت از فضا میگردد.
در واقع پلان بنا، چیزی جز تصویر مجرد آن بنا، تمامی دیوارهایش  بر روی سطوح افقی نیست. مقتضی است که هیچ کس نمی تواند آنرا ببیند، مگر برروی کاغذ و تنها به هنگام پیاده کردن اندازه های مختلف عناصر ساختمانی به دست کارگران توجیه پذیر است.
به بیانی دیگر، ما انتقال عملی را که معمار از طریق اندازه هایی برای استفاده سازنده ی بنا مشخص می کند، بعنوان یک کار معماری ارائه میدهیم. در حالیکه معماری از مجموعه عرض ها، طول ها و ارتفاع های عناصر ساختمانی که فضا را می بندد، مشتق نمی شود، بلکه درست از همان خلاء از فضای بسته شده، از فضای داخلی که انسان ها در ان راه می روند و زندگی می کنند. مشخص میگردد. بالاخره برای شناخت نسبی دانش نگرش به معماری، کم وبیش از همان روش هایی استفاده میشودکه برای نشان دادن یک نقاشی به کار گرفته می شود. به صورتی که مثلاً ابعاد و تابلو را به دست می دهد یا اینکه فضایی از رنگ های مختلف را جدا از یکدیگر ایجاد شده اند، محاسبه می کند.
واضح است که شعر، تنها مجموعه ای از ابیات زیبا نیست و زمانی که می خواهید نسبت به یک شعر قضاوت کنید، مجموعه آن را با هم مطالعه می کنید. اگر هم بعداً ابیات را جداگانه تحلیل کنید این کار را با نگرش به کل آن مجموعه انجام خواهید داد. کسی که می خواهد مطالعه ای را در زمینه معماری انجام دهد{آغاز کند}. بیش از هر چیز باید تشخیص دهد که پلان بطور مجرد روی کاغذ میتواند زیبا باشد. چهار نما از جهت تعادل سطوح پر و خالی، برآمدگی ها و فرورفتگی ها ممکن است خوب مطالعه شده باشد و حجم مجموعه بنا نیز متناسب به نظر برسد، لیکن به رغم همه ی این مسائل، امکان دارد که بنا به لحاظ معماری فقیر باشد. فضای داخلی آن، به هیچ شکلی نمی تواند ارائه گردد و به هیچ طریقی نمی تواند درک گردد، مگر با تجربه ی مستقیم.
فضا
فضا عامل اساسی در معماری است، تملک فضا، یعنی «دیدن» بنا و یافتن کلید فهم و شناخت آن است تا زمانی که نیاموخته ایم جایگاه نظری آن را بفهمیم و آنرا به مشابه عنصری اساسی در نقد معماری به کار بریم، تاریخ معماری و بنابراین لذت بردن از معماری تنها به گونه ای مبهم وجود خواهد داشت. بطوریکه با همان نقد نقاشی و مجسمه سازی که بناها مورد نقد قرار می گیرند، به مشاجره خواهیم پرداخت. دیگر اینکه به ستایش و تمجید از بناهایی خواهیم نشست که بطور انتزاعی تصور شده اند نه آن بناهایی که بطور مشخص لمس شده اند. مطالعات و تحقیقات، تنها به چهارچوب اطلاعات متن شناختی محدود می شوند. داده های اجتماعی، عملکردی، داده های ساختمانی یعنی آن مسائل فنی، زاده های حجمی و تزئینی، یعنی آن مسائلی که مربوط به مجسمه سازی و نقاشی است. مسلما” بسیار لازم اند، اما در تشخیص ارزش های معماری، اگر زمانی مایه و جوهره ی آن که فضا است. فراموش شود کافی نیستند …. بخش وسیع و بی تناسبی در نوشته های تاریخ معماری مدارس، به تاریخ اجتماعی و شاید هم به تاریخ روانشناسی (از طریق مطالعه در مورد شخصیت نویسندگان) اختصاص یافته است، اما در مورد معماری و جوهره فضایی آن چنین کاری صورت نگرفته است.
معماری چیست؟ اکنون آنچه بیشتر اهمیت دارد این است که آنچه معماری نیست، چیست؟ آیا معیار تشخیص دقیق معماری، در زیبایی و زشتی بناست؟ به بیانی دیگر، آیا اختلاف بین معماری و آنچه معماری نیست، براساس قضاوتی کاملاً زیباشناختی صورت می پذیرد پس در این صورت، فضا که عامل اساسی در معماری بشمار می رود، چیست؟ ابعاد آن چه تعداد است؟ اینها نخستین پرسش هایی هستند که در نقد معماری مطرح اند.

درون  و برون
گفتیم که چهار نمای،خانه، کلیسا و یا ساختمانی عظیم، هر چقدر هم زیبا باشد، فقط جعبه ای است که در داخل خود گوهر گرانبهای معماری را محدود کرده است. ممکن است که روی این جعبه با ظرافت کار شده باشد، اما به هر حال جعبه است. در هر بنایی حاوی جعبه ساخته شده است، مظروف یا محتوا، همان فضای داخل آن است، بسیاری از اوقات وضعیت و موقعیت یکی، بستگی به دیگری دارد.
میتوان با تحلیلی سریع مشاهده کرد که در موارد بسیاری به جعبه ساخته شده بیشتر از طریق دیوارها توجه میشود تا از طریق فضای معماری آن. ببینیم جعبه ساخته شده باتوجه به دیوارهایش در یک بنا دارای چند بعد است. آیا میتوان آن را با ابعاد فضای موجودش، یعنی با فضای معماری اش مقایسه کرد؟
لازم بود که برای ارائه و معرفی محدوده داخلی و دید خارجی بنا، منتظر کشف پرسپکتیو می شدند سپس عکاسی کار را آسان کرد و گرفتن عکس در بین توده ی مردم رواج یافت.
درست همان زمانی که به نظر می رسید. بحث ها روشن شده است. مسئله به لحاظ فنی به سرانجام رسیده است، فکر بشر به این نتیجه میرسد که علاوه بر سه بعد پرسپکتیو در اجسام ما بعد چهارمی نیز وجود دارد. رخداد انقلاب کوبیسم درست قبل از جنگ ، این گونه بود.

نقاش پاریسی در سال ۱۹۱۲ چنین منطقی را ارائه داد:
” من جسمی را می بینم و آن را ارائه می دهم، بطور مثال جعبه یا میز،این جسم را از زاویه ای می بینیم و از همان زاویه دید. آن را در سه بعد ترسیم می کنم. اما اگر جسم را بین دستهایم بچرخانم و یا خودم به دور میز بچرخم ، در هر قدم زاویه دیدم عوض میشود و برای ارائه جسم از هر زاویه دید باید پرسیکتیو جدیدی را ارئه دهم، در حقیقت جسم در سه بعد پرسپکتیو خلاصه نمی شود. برای ارائه ی کامل جسم باید بی نهایت پرسپکتیو از زاویه دیدهای بیشمار ترسیم کنیم”
بنابراین ، با تغییر مکرر زاویه ی دید علاوه بر سه بعد، بعد دیگری مطرح گردید. چنین بود که زمان به عنوان “بعد چهارم” مطرح شد. آنان با روی هم قراردادن تصاویر مختلف جسم از زاویه های مختلف آن مجموعه را در زمان واحد به تصویر کشیدند.
(کوبیست ها) نیز در همین نقطه متوقف نشدند. عشق آنان برای کشف و درک حقیقت جسم تا به آخر، آنان را به این فکر هدایت کرد، در حقیقت هر جسم علاوه بر فرم خارجی، دارای اندامی درونی است. یعنی علاوه بر پوست و عضله و استخوان بندی، یک ساختمان درونی هم دارد. این همان، چیزی است که آنان در نقاشی های خود، همزمان تنها صور متفاوت خارجی یک شئی را ارائه نمی دهند. برای نمونه میتوان جعبه بازی را در نظر گرفت. جعبه ای که بصورت سطح درآمده و دیوارهایش از یکدیگر باز شده باشد.
به نظر میرسد که این چهارمین بعد، جوابگوی ابعاد معماری است. ما مجسمه ای را بین دست هایمان می چرخانیم تا آن را از تمامی جهات ببینیم یا در اطراف دسته ای از مجسمه  می چرخانیم تا آنها را از جهات مختلف از هر سمت و از فواصل مختلف، بررسی کنیم. چنین لرزشی در معماری بیانگر همان عامل زمان است… هر اثر معماری برای اینکه درک گردد و در آن زندگی شود. زمان قدم های ما را طلب می کند.
اما بعدی که همه ی هنرها مشترک است نمی تواند شاخص هیچ یک از آنها باشد لذا فضای معماری در چهاربعد پایان نمی پذیرد و بنابراین، این عامل جدید یعنی زمان در معماری و در نقاشی دو معنای متفاوت دارد:
در نقاشی، چهارمین بعد. کیفیتی در معرفی و در ارائه ی اجسام. یا در واقع عنصری است که نقاش آن را از حقیقت جسم به منظور تصویر کردن آن برروی صفحه انتخاب می کند در حالیکه نیازی به حضور شخص نظاره گر نیست. در مجسمه سازی حرکت کیفیتی است از خود مجسمه که ما آن را نظاره می کنیم.
اما معماری پدیده ای است کاملاً متفاوت و مشخص. در اینجا انسان است که با حرکت خود در داخل بنا به مطالعه می پردازد و به اصطلاح چهارمین بعد را به وجود می آورد و حقیقت تمام و کمال آن را به فضا می بخشد.
حال این خلاء معماری ، این فضا، چند بعد دارد؟ پنج بعد، شش، …  و شاید بی نهایت بعد، اما بالاخره کافی است مشخص شود که فضای معماری با مفاهیم و معانی نقاشی و مجسمه سازی تعریف شدنی نیست. فضا پدیده ای است که تنهادر معماری مشخص می شود و بر مبنای فضاست که معماری ویژگی هایش را کسب می کند.
گفتن اینکه معماری بیانی زیباست و یا اینکه هر چیز جز معماری “زشت” است. چیزی را روشن نمی کند. بنابراین به هر جهت لازم است که تعریف تحلیلی دوباره از بنا بدست داده شود.
تعریف دقیقتری که امروز {۲۰۰۰-۱۹۹۰} میتوان از معماری داشت. این است که فضای داخلی آن چگونه منظور شده است. معماری خوب، معمار است که دارای فضای داخلی باشدو انسان را جذب کند. او را تربیت کند و او را به لحاظ معنوی رام کند. معماری بد،معماری است که فضای داخلی اش انسان را ناراحت کند. و اورا گریزان سازد، اما مسئله مهم تری که لازم است روشن شود. این است که آنچه فضا ندارد، معماری نیست.
باتوجه به این نکات، می دانیم که کتابهای تاریخ معماری پر از بحث هایی است که هیچ گونه ارتباطی با معماری ندارند. صفحات زیادی به نمای بناها اختصاص داده شده است، اما اینها در ابعاد وسیعی به بحث های مجسمه سازی و پلاستیکی مربوط می شوند و نه به معماری و فضا. یک اوبلیسک  ، یک چشمه، یک بنای تاریخی، یک تاق نصرت، همگی آثاری هستند که میتوان در تاریخ معماری آنها را مشاهده کرد. این آثار میتوانند شاهکارهایی شاعرانه باشند، اما معماری نیستند. هر چند که بحث معماری گرایش دارند ولی معماری نیستند.
در اینجا امکان دارد سؤ تفاهم خطرناکی رخ نماید: مبانی نظری معماری
۱-    تجربه فضایی در معماری، تنها در داخل یک بنا ممکن است، در نظر گرفته شود. در این صورت، فضای شهری دیگر عملا” وجود نخواهد داشت.
۲-    فضا، آغاز و پایان معماری است بنابراین تعریف فضایی، در تعبیر بنا به عنوان وسیله ای برای نقد و قضاوت بر اثر معماری کافی است.
نکات تاریک یاد شده، با ارائه ی مبحث زیر دگرگون میشود.
تجربه ی فضایی معماری در شهر تداوم می یابد. در خیابان ها و در میدانها، در کوچه ها و در پارک ها ، در استادیوم های ورزشی، در حیاط خانه ها، در هر جایی که ساخته دست انسان خلاء ها را محدود کرده و در واقع فضای بسته ای به وجود آورده است.
آیا میتوان فضای بزرگراه مستقیم الخط یکنواختی را که کیلومترها در دشتی غیرمسکونی پیش رفته است، در بیان به عنوان یک تجربه معماری به مفهوم یک فضا مطرح ساخت؟ مسلم است آنچه در جهت دید بوسیله پرده با
– چه از طریق دیوارسازی و یا از طریق کاشت درخت و یا به وسیله ی عناصری که فضای معماری را متمایز می کنند. محدود شده باشند، فضای شهری محسوب می شوند. هر بنا دو فضا را همزمان به وجود می آورد: فضای داخلی که به وسیله ی اثر معماری معین شده است و فضای خارجی یا شهری که به وسیله ی آن اثر معماری و آثار نزدیک به آن ایجاد شده است. بنابراین واضح است که موضوعات کاملاً جدا از معماری (پل ها، اوبلیسک‌ها، چشمه ها، طاق نصرت ها، مجموعه درختان و جز آن بطور خاص نمای بناها، در بازی شکل دهی فضای شهری وارد می گردند.اگریک چهاردیواری، زیبا تزئین شده باشد، به خودی خود یک فضای زیبا را به وجود نمی آورد. مثلا” گروهی از خانه های ساخته شده به طرزی فوق العاده میتوانند یک فضای شهری را بوجود آورند و برعکس

و اما در مورد دومین سوء تفاهم:
اینکه فضای داخلی جوهر و اساس معماری است، بدین معنی نیست که ارزش یک شهر معماری در ارزش فضایی آن پایان می یابد. بلکه هر بنایی با مجموعه ای از ارزش های مختلف مشخص می شوند: ارزش های اقتصادی، اجتماعی، فنی، عملکردی، هنری، فضایی و تزئینی.
همانگونه که تزئینات زیبا هرگز نمی توانند فضایی زیبا ایجاد کنند. فضای رضایت بخش نیز اگر دیوارهایی که آنرا می بندند مناسب باشد دست کم تا زمانی که مجدداً نوسازی نگردد. هیچ گاه محیط هنرمندانه ای را به وجود نخواهد آورد. ممکن است انسان اتاق زیبایی ببیند که در ودیوار آن، خراب شده است. یا زشت رنگ آمیزی شده است. یا مبلمان آن نامتناسب و یا نور آن ضعیف باشد. بدون تردید اینها مسائلی نسبتاً کوچک اند. زیرا که به راحتی میتوان تغییرشان داد. در حالیکه فضای موجود همچنان پابرجاست. داوری زیباشناسی درباره ی یک بنا، تنها بر اساس ارزش خاص معماری آن استوار نیست، بلکه عوامل جانبی آن نیز در این میان نقش دارند. نقاشی، تزئینات ، نقش های موزائیکی ، نقش برجسته ها ، تابلوها و گاهی نیز تزئینات داخلی مانند مبلمان.
با گذشت یک قرن از معماری تزئینی ، تندیس گونه و غیرفضایی، جنبش مدرن با اندیشه ی شکوهمند خود را از طریق بردن مجدد معماری در میدانی که سزاوار آن است، تزئین بناها را کنار گذاشت و تاکید را برروی آیین ارزشهای به حق معماری، یعنی ارزش های حجمی و فضایی قرارداد.
ولی دوباره تزئینات به معماری وارد شدند.
لازم است که تزئین، مجسمه سازی و نقاشی داخل مطالعات بنا گردند. اهمیت اینها کمتر از علل اقتصادی ، ارزش های اجتماعی و عملکردی و دلایل فنی نیستند.
پس همه ی اینها لازم است که وارد معماری شوند. همان گونه که وارد هر پدیده بزرگ هنری و یا اندیشه و عملکرد انسانی می گردند، اما چگونه باید داخل گردند؟ طبعاً نه با بی قیدی به گونه ای که وحدت عام و تهی هنرها را باور داشت، بلکه اینها در معادله ی معماری داخل می شوند و به لحاظ اسمی و توصیفی و همین طور به لحاظ جوهر و تداوم در جایگاه خود قرار می گیرند.
تاریخ معماری بیش از هر چیز، تاریخ درک فضایی است، داوری معماری اساسا” داوری درباره فضاهای داخلی بناست، اگر این داوری به خاطر فقدان فضاهای داخلی عملی نباشد، چه ستون ترایانا و یا چشمه برنیتی، همگی خارج از حد تاریخ معماری هستند و از آنجا که یک مجموعه حجمی به شمار می روند، صلاحیت داوری تاریخ شهرسازی قرار می گیرند و از جهت ارزش هنری، در رده تاریخ مجسمه سازی قرار می گیرند.
اگر داوری نسبت به فضای داخلی منفی باشد، بنا در رده ی کارهای غیرمعماری ویا معماری بد قرار می گیرد، حتی اگر عناصر تزئینی آن بتوانند در محدوده ی تاریخ هنر مجسمه سازی قرار گیرند. اگر داوری نسبت به فضای بنا مثبت باشد، این بنا وارد تاریخ معماری میشود. حتی اگر تزئینات آن چندان در خور نباشد و حتی اگر بنا در مجموع و از هر لحاظ چنگی به دل نزند و بالاخره اگر داوری نسبت به مفهوم فضایی یک بنا، نسبت به حجم آن و نسبت به تمامی تزئینات آن مثبت باشد. در این صورت ما در برابر یک اثر بزرگ و سالم هنری قرار خواهیم گرفت که در آن حقیقت مافوق، همه ی ابزار بیان کننده ی هنرهای فیگوراتیو همکاری خواهند داشت.
اگر نیک بیندیشیم ، خلاء، عامل اساسی در معماری هستند و در اصل مسئله ای طبیعی به شمار می رود. زیرا معماری فقط هنر نیست، تنها تصویری از زندگی تاریخی یا زندگی ای که ما گذرانده ایم و یا دیگران گذرانده اند نیست، بلکه بیش از هر چیز دیگر، نوعی محیط است، نوعی صحنه است. جایی است که زندگی ما در آن جریان می یابد.



مباحثی در رابطه با مبانی نظری معماری
نویسنده‌: سعید جعفری

مباحث مبانی نظری معماری:
مبحث اول: هدف و ماهیت معماری
مبحث دوم: پیوند فرهنگ و معماری
مبحث سوم: منابع شناخت معماری ، شامل:
الف : آموزش معماری          ب) آثار و تاریخ معماری     ج) طبیعت و معماری
مبحث چهارم : دانستنی های معماری شامل:
الف) هنری         ب) علمی
مبحث پنجم: برنامه ریزی و طراحی شامل:
الف ) برنامه ریزی         ب) طراحی
مبحث ششم: آینده حرفه ای

مبانی نظری:
نوع نگاه شخص به زندگی و طرز تلقی از جهان هستی (جهان بینی)

مبانی نظری معماری:
مجموعه و نظامی از داده ها و مفاهیم است که به توصیف و تبیین پدیده های معماری (آثار معماری و اندیشه های مکتوب) می پردازد و این کار را با دو هدف انجام می دهد:
–    تولید معماری جدید
–    نقد معماری موجود

مبانی نظری معماری:
مجموعه ای از ویژگی های مفهومی و معنایی است که یک (طراح) معمار, آن را در طراحی اثر خود القا میکند. (این القاء میتواند آگاهانه و یا بصورت ناخودآگاه باشد.)

مبانی نظری معماری:
حاصل تعامل یک مثلث است که روش آن عبارتند از (مردم, معمار و معماری , یعنی :
–    نوع نگاه مردم به معماری
–    نوع نگاه معمار به معماری
–    نگاه معمارانه به زندگی مردم

مبانی نظری عام طرح:
روحیه و شخصیتی است که طراح برای یک پروژه ی خاص متصور میشود و از طریق آن، ایده های کلی خود را در ارتباط با پروژه بیان می کند.

این مطالب برگزیده از کتاب های زیر میباشد.
۱-    « فضا –  زمان – معماری » ترجمه دکتر مزینی
۲-    « مفاهیم پایه در معماری معاصر غرب» نوشته ی دکتر وحید قبادیان
۱) ویلیام موریس – هنرمند و معمار انگلیسی: (۱۸۶۰   – جنبش هنر و پیشه)
« معماری شامل تمام محیط فیزیکی است ، که زندگی بشری را احاطه می کند تا زمانی که عضوی از اجتماع متمدن هستیم، نمی توانیم از معماری خارج شویم، زیرا معماری عبارت است از مجموعه تغییرات و تبدیلات مثبتی که هماهنگ با احتیاجات بشر ، روی سطح زمین ایجاد شده است و تنها صحراهای دست نخورده از آن مستثنی هستند.
۲) جان راسکبن – هنرشناس ، نویسنده و منتقد انگلیسی:
« تعریف درست معماری بطوری که آن را از یک مجسمه متمایز می کند، عبارت است از هنر طراحی مجسمه برای یک مکان خاص و جانمایی آن در آنجا براساس مناسب ترین اصول ساختمان.»
۳) لوکوربوریه (سوئیسی، تابعیت فرانسه)
« …. اینکه معماری در لحظه ای از خلاقیت بوجود می آید، یک حقیقت انکارناپذیر است، زمانی که ذهن درگیر چگونگی تضمین استحکام یک ساختمان و نیز تامین خواسته هایی برای آسایش و راحتی است. برای رسیدن به هدفی متعالی تر از تامین نیازهای صرفاً کارکردی برانگیخته میشود و آماده میگردد تا توانایی های شاعرانه ای را به معرض نمایش گذارد که ما را بر می انگیزانند و به ما لذت و سرور می بخشد.
اولین و شاید اساسی ترین سؤالی که برای هر شخص که با معماری سروکار دارد پیش می آید، این است که: معماری چیست و ماهیت آن کدام است؟
یافتن پاسخی صحیح برای این سؤال برای هر دانشجوی معماری کمکی بزرگ به طی کردن مسیر پیشرفت و تعالی در این رشته میباشد.

هدف و ماهیت رشته معماری:
۱)    برنارد چومی:
« معماری چگونه میتواند ابزاری باشد که جامعه با آن قلمرو های جدیدی را کشف کند و شناخت جدیدی را بوجود آورد؟» (جودت، محمدرضا، شش مفهوم در معماری معاصر(مجموعه مقالات    و شهرسازی، جلد هفتم). تهران . نشر توسعه، صفحه ۲۰)
۲)    جفری اچ بیکر: « معماری قصد دارد تا احساسات را از طریق رسانه ی فرم بیان کند.»
(بیکر، جوی اچ، لوکوربوزیه، تجزیه و تحلیل   ، تهران ، مثل باران، پیشگفتار)
۳)    نیچه: « معماری توان این را ندارد که اهم خبرها را تغییر دهد، به بیان دقیق تر معماری « نیازی را که مجری اهم خبرهاست شکل میدهد…..»
معماری تنها این نیست که بنایی را بارویکرد فرمالیستی ، ساختارگرا و یا عملکرد گرا برپا شود، شاید بتوان هدف آن را بیان فرهنگ جامعه در قالبی قابل لمس دانست که بیانی که هدف آن تنها تبدیل مستقیم فرهنگ به عناصر معماری نخواهد بود، بلکه در این مسیر باید بتوان جامعه را با تمام زیبایی ها و زشتی هایش نقد کرده و آنگاه به این سو حرکت کند که نه خیر بلکه ، با بهره گیری از ابزارهای خاص خود، زشتی ها را به زیبایی تبدیل کند. در یک کلام هدف معماری همچون دیگر شاخه های هنر، تعالی فرهنگ جامعه است.
معمار در کجای روند طراحی است؟

–    محیط مصنوع توسط توقعی که انسان از محیط دارد و اراده او، ساخته می شود.
–    معمارانی مثل لویی کان و… فهم خود را از محیط برای دخالت در محیط استفاده می کنند.
–    انسان ها برای مداخله در محیط نیاز به ابزار دارند. که این ابزارها ،زاییده ی سیستم ارزش گذاری خودشان است.
–    معمار در محیط تغییری بر اساس درک و جهان بینی ایجاد می کند، و گرنه مثل زورقی است درون رود که تابع حرکت رود است.
–    بعضی معمارها: روش خاصی نداریم، فرآورده مهم است.
–    تعریف حجت از معماری اسلامی: معماری باید جلوه ی ذات حق باشد، چه جوری؟ نمی دانم.
–    فرآیند گرا: اگر این روش را انجام دهید، هر چیزی پدید آمده درست است.
–    معماری لوکوبوزیه پیلوت (ساختمان در ارتفاع)، نمای آزاد، پلان آزاد، باغ در بام و سقف مسطح.
تا معماری مدرن، هیچ یک فرآیندگرا نیست، معماری مدرن یک معماری تجربه گرا است
بین معماران در معرفی فرآیند اختلاف نظر وجود دارد.
نیروی مخاطب در معماری مدرن صفر است در معماری فرآیندگرا، نیروی مخاطب= ۰
روند طراحی deconstruction : روند نداشتن

–    نمی توان گفت تنها فرآموده یا فرآیند مهم است.
–    NASA پروژه ای را تعریف میکند ، ارائه ی طرحی برای پایگاهی در کره ی ماه: نادر خلیلی

امروزه معماری نه تنها برای توده مردم ناشناخته است، بلکه بسیاری از معماران و متخصصین نسبت به آن بی اطلاع اند و یا پیاده کردن یک الگوی معماری صحیح در عمل برای آنها هیچگونه اهمیتی ندارد. لذا، آنان دست به ایجاد فضاهایی می زنند که برای انسان بیگانه و با روح او نامأنوس است. یک فضای مناسب و یک معماری خوب انسان را از لحاظ روانی بالا می کشد، به او معنویت می بخشد، فرهنگ او را می سازد و زندگی راحت و آسوده ای را برای او تضمین می کند. درحالیکه عدم رعایت اصول معماری ، امروزه شهرها را به ویرانی می کشاند و به روح و جسم انسان ها لطمات جدی وارد می سازد.


دفتر معماری آرتور

بادگیر، یک روش ابداعی ایرانی برای ایجاد فضای خنک در داخل منازل گرم کویری است . این دستگاه تهویه مطبوع ، سالیان درازی از روزگاران دور ، فضای زندگی مردم ایران را قابل تحمل کرده است . بادگیرها معمولاً برجکهای کوچکی به صورت چهارضلعی یا چند ضلعی های منتظمند که ساختار مثلث در آنها به هیچ وجه دیده نمیشود.

ساختار

 بادگیر تشکیل شده است از برجکی تقریباً مرتفع ‏تر از جاهای دیگر خانه در روی بام. عموماً بادگیرها بر روی قسمتی از خانه های کویری به نام حوضخانه بنا میشده اند. حوضخانه ایوانی کوچک بوده است که در انتهای اتاقهای تابستانی هر عمارت قرار داشته است اتاقهای تابستانی تشکیل شدهاند از اتاقهایی با ابعاد بزرگ و درهای زیاد ــ گاهی اوقات تا ۵ در  به دلیل جریان یافتن هوا در آنها که در انتهای آنها حوضخانه بود. حوضخانه به شکل فضای رابط میان حیاط خانه و اتاقهای تابستانی است. در میان این فضا، حوض کوچکی بود و دلیل نامگذاری این فضا نیز به علت وجود این حوض در میان این فضا بود. بادگیرها دقیقاً در بالای این حوض قرار دارند، ولی از طریق منافذی که دارند جریان هوا را به روی آب حوض هدایت میکنند.

بادگیر معمولاً چهارگوش است و در دیوارهای چهارگانهٔ آن چند سوراخ تعبیه شده‌است. درون بادگیر با تیغه‌ها و جدارهایی که از خشت یا چوب و خشت ساخته شده‌است، به چند بخش تقسیم می‌شود.

کارکرد

بادگیر به صورت تزئینی با آجرهای نقشدار آراسته میشد.بادگیرها دارای منفذهای ورودی به صورت قوسهای زیبایی بودهاند. نحوهٔ کارکرد بادگیرها به صورت کولرهای آبی امروز کار می‏کرده‏اند، به این صورت که باد از منافذ بادگیر به آن وارد شده و به صورت مجمع به روی حوض آب هدایت می‌شد، پس از برخورد بر روی آب حوض عمل تبخیر انجام می‌گرفت. عمل تبخیر عملی است گرماگیر که موجب سرد شدن باد وارد شده از دهانه بادگیر می‌شده است و سپس باد سرد وارد اتاقهای تابستانی شده و باعث سرد شدن هوای درون اتاقها می‌شده است. در بعضی از عمارتهای قدیمی که متعلق به افراد ثروتمند بود، حوضخانه فضای دربسته‌ای بود و اتاقهای تابستانی منافذ و دالانهایی داشت ــ مانند کانالهای کولر ــ که باد خنک از این دالانها وارد اتاقهای خانه می‌شد و این امر در صورتی بود که اتاقهای تابستانی تعدد داشت. از استفاده‌های دیگر بادگیرها به عنوان سردکردن فضای سرداب برای نگهداری مواد غذایی و نیز خنک نگهداشتن آبِ آب انبارها بود. بیشترین تعداد بادگیرها را در دشتهای خشک و سوزان کاشان، یزد، جهرم، طبس، اروند و کرانه‏های خلیج فارس می‏توان مشاهده کرد . در ساخت بادگیرها از توانایی‏های معماری ایرانی به خوبی بهره گرفته شده؛ به گونه‏ای که بادگیرها علاوه بر آن که اهداف زیست محیطی را برآورده می‏کنند، جزیی از ساختمان‏های زیبای چشمگیر نیز به شمار می‏آیند.رهگذران با عبور از کوچه‏های شهر، با تماشای بادگیرهای متنوع، از لذت بینایی نیز بهره می‏گیرند.

بادگیر و ایران

بادگیر از مظاهر و سمبلهای تمدن ایرانی است دقیقا معلوم نیست اولین بادگیر در کدام شهر ایران ساخته شده ولی سفرنامه نویسان قرون وسطی بیشتر از بادگیرهای شهرهای کویری و گرم و خشک مانند یزد و گناباد و طبس، کرمان، بم و زاهدان نام برده‌اند

انواع بادگیر

نوع اول:

بادگیرها از لحاظ شکل بیرونی چند دسته هستنند. ساده ترین نوع بادگیر یک جناحی است وئ بسیار کوچک و محقر بر فراز محفظه ای مانند سوراخ بخاری در پشت بام ساخته می شود در این روش برای پرهیز از گزند گرد بادها و توفانهای سهمگین، بادگیر را فقط در جهت بادها ی خنک و نسیم های مطبوع می سازند جبهه های دیگر آن را می بندند .
در برخی موارد بادگیرها ی یک طرفه را پشت به بادها ی شدید و آزار دهنده می سازند و در واقع این بادگیر عملکرد تهویه و تخلیه هوا را انجام می دهد .
ابعاد آن نسبت به سایر انواع کوچکتر وشکل آن اولیه تر است این مسیر مورب ( که در بالای بام دیده می شود) پس از اتصال به کانال عمودی داخل دیوار و پنجره خروجی داخل ساختمان مانند بخاری در یک ظلع اتاق قرار می گیرد وتهویه را انجام می دهد. این نمنه بیشتر در مناطق سیستان وقسمتی از شهر ها ی بم دیده می شود.

نوع دوم:

نوع دو طرفه که دارای دو وجه روبرو یکدیگر و با پنجره های بلند و باریک بدون حفاظ ساخته می شود ودر قسمت داخلی ساختمان به شکل یک یا دو حفره در طاقچه دیده می شود این نمونه در سیرجان و به ندرت در کرمان دیده می شود.

نوع سوم:

سه جناحی است و دو نوع دارد، سه جناحی متصل و سه جناحی منفصل (اشکم دریده).
در این نمونه میتوان به تفکیک از یک یا دو یا سه جبهه استفاده کرد البته استفاده از این نوع بادگیر نادر است.

نوع چهارم:

باد گیرها ی چهار طرفه است که به شکل کامل و مفصل تر از انواع دیگر ساخته شده اند، و معمولاٌ داخل کانالها ی آن با تیقه ها یی از آجر یا چوب یا گچ به چند قسمت تقسیم می شوند و بعضی از نمونه ها در زیر کانال بادگیر حوض به نسبت بزرگ و زیبایی می ساخته اند که هوای خشک و دارای گردو غبار پس از برخورد با آب با جذب رطوبت خنک و گرد غبار آن جدا و هوای اتاق ( حوض خانه) در گرمای تابستان بسیار مطبوع می شده است.
در مناطقی که امکان ایجاد حوض خانه در طبقه همکف وجود نداشته است آب قنات را در زیر زمین جاری و نمایان می کردند و اتداد کانال بادگیر نیز تا روی این جریان آب ادامه می یافته است.
این فضاها ( سرد آب ها) محل تجمع اهالی خانه در بعد از ظهرهای تابستان بوده است.

نوع پنجم:

این نمونه در یزد ، کرمان و بوشهر و… دیده می شود در شهرستان یزد و برخی از قسمتها ی مرکز ایران بادگیرهای چند وجهی ( معمولاٌ هشت وجهی و حتی گاهی مدور) معمول است که نوع پنجم بادگیرها را تشکیل می دهند.

نوع ششم:

بادگیر چپقی نوع ششم بادگیر است که به جای فضای مکعبی شکل خارجی، سازنده از ایجاد چند لوله ی خم دار ( زانو مانند) برای حجم خارجی بادگیر استفاده کرده است، اما کانالها و قسمتها یث داخلی مانند نمونه های چند طرفه است این نوع بادگیر تنها در سیرجان دیده شده است.
نما سازی بادگیر خود از ویژگیهای خاصی برخوردار است و در نهایت ظرافت به وسیله ی آجر کاری و یا گچ بری ساخته می شود.

در شهر یزد تمامی بادگیر‌ها مرتفع و چهار طرفه یا هشت طرفه هستند. ولی برعکس در شهر میبد که در ۵۰ کیلومتری غرب شهر یزد است، بادگیر‌ها کوتاه و یک طرفه هستند. این امر بدین خاطر است که در میبد، باد‌های کویری، توام با گرد و غبار از سمت کویر می‌وزد و اهالی مجبورند که بادگیر‌های خود را پشت به این باد و در جهت باد مطلوب بسازند. ولی در یزد، چون بین دو رشته کوه قرار گرفته، باد‌های کویری کمتر جریان دارد و می‌توان بادگیر‌های مرتفع چند طرفه احداث نمود.

برخی از بادگیرهای مشهور عبارتند از: بادگیر عمارت بروجردیها در کاشان، بادگیر عمارت عباسیون (عباسیها) درکاشان، این بادگیر پائینتر از سطح حیاط بود، بادگیر عمارت طباطبایی در کاشان، بادگیر عمارت دولت‏آباد در یزد که با ارتفاع ۱۸ متر بلندترین بادگیر موجود است. بادگیرهای آب انبار شیش بادگیری در یزد که همانطور که از نام آنها پیداست ۶ عدد میباشد.عمارت بادگیر، نگین مجموعه کاخ گلستان، بنایی متعلق به دوران سلطنت فتحعلی شاه که در ضلع جنوبی باغ گلستان ساخته شد و در زمان ناصرالدین شاه با تصرفات عمده‏ای که در آن انجام گرفت به شکل امروزی درآمد. وجه تسمیه این بنا به علت وجود برجهای بادگیر به منظور تولید هوای خنک، مطبوع و انتقال آن به داخل عمارت حوضخانه و تالار اصلی بوده است. در زیر تالار و عمارت مزبور حوضخانه وسیعی وجود دارد که چهار بادگیر بلند پوشیده از کاشی‏های معرق، آبی، زرد و سیاه با قبه‏های زرین در چهار گوشه آن باعث خنک شدن هوای حوضخانه، تالار و اطاقها می‏شود.

طرح معماری

بنای ایسپیه مزگت باقیمانده یک آتشکده قدیمی و بزرگ در دهکده دیناچال شهرستان رضوانشهر است که تمامی نشانه های معماری و کاربردی آن عملکرد مذهبی این بنا را تائید می کند.این بنا در دوران پس از اسلام احتمالا بعد ازقرن سوم هجری به مسجد تبدیل شد و ظاهرا تا مدتهای مدیدی مورد استفاده قرار گرفته است.

ایسپیه مزگت که در دهکده کیش خاله در شمال آبادی دیناچال از آبادیهای جنوب اسالم در فاصله حدود ۲۲کیلومتری جنوب شهر تالش واقع شده است از دو کلمه ” ایسپی ” در زبان تالشی به معنای سفید  و ” مزگت ” در زبان اوستا به معنای مسجد تشکیل شده است.
بنای مذکور که در کرانه شمالی دیناچال رود و در یک و نیم کیلومتری شرق جاده تالش – انزلی واقع شده را می توان یکی از شگفت انگیزترین بناهای تاریخی گیلان دانست. در دراز مدت عوامل مختلف انسانی و طبیعی موجب تخریب بنای ” ایسپیه مزگت ” شده اند، درختان جنگلی بزرگ بر بام آن رسته و ریشه های خود را میان دیوارها فرو برده و آنها را شکافته اند، رود خانه سیلابی دیناچال نیز قسمت جنوبی آن را کنده و برده است.

بارندگی و رطوبت نیز گچکاری، سفید کاری و گچ بریهای آن را فرسوده کرده و تا حدود زیادی از میان برده است، مصالح اصلی بنای این اثر تاریخی آجرهایی به ابعاد ۶×۲۳×۲۳ سانتیمتر است و قطر دیوار آن ۱۷۵ سانتیمتر است.بر دیوار بنای تاریخی ایسپیه مزگت کتیبه کوفی حک شده است.

گوشه ای از این بنا که یک ضلع آن ۷۵٫۱۶ متر است فعلا برپاست که دیوار یکی از دهلیزهای بناست، بر دیوار همین دهلیز است که پنج شش متر کتیبه کوفی ساده باقیمانده و  کلمات “لم یخش الا الله فعسی اولعک ان یکونو امن المهتدین” روشن خوانده می شود.این کتیبه که ابتدای آن در همین دهلیز بوده روزی چهار دهلیز اطراف را تزئین می داده است، از اره دهلیزها نیز گچ بری عجیبی به ارتفاع یک متر داشته که فعلا دو متر از این  اره بر دیوار شمالی مشخص است، شاید بتوان از آنچه باقی مانده حدس زد که این بنا شامل یک رواق در وسط و چهار دهلیز در چهار طرف بوده است.

درب ورودی تقریبا شمالی است و وارد دهلیز شمالی می شود و عرض آن بالغ بر۶٫۱ متر و ارتفاع طاق دهلیزها از کف کنونی ۷٫۵ متر است.

یک طرف دهلیزها دیوار خارجی بنا شده و طرف دیگر آنها پایه های هشت ضلعی است که محیط آن ۵٫۵ متر است، پایه ها که در چهار کنج هستند زائده هایی دارند، فاصله میان دو پایه ای که یکی از آنها زائده دارد ۳٫۲ متر و فاصله میان دو پایه اصلی ۸٫۲ متر است.بالای هر دو پایه، طاقی با هلال شکسته زده شده است  و سقف دهلیزها بر دیوارهای خارجی  و این پایه ها استوار است، عرض هر یک از دهلیزها به ۴٫۳ متر می رسد.

سقف سراسر بنا سفال پوش بوده است  اما بر خلاف بامهای سفال پوش امروزی گیلان سفال آن با ملاط بر روی طاقها چسبانده شده است و اندازه آنها به ۳۶×۵۰ سانتیمتر می رسد.علت وجودی چنین بنای در این نقطه دور افتاده هر انسانی را به حیرت وا می دارد

آنچه بیش از هر چیز بیننده را به حیرت می اندازد علت وجودی چنین بنای در این نقطه دور افتاده است آن هم بنای با آن قدمت تاریخی که کتیبه کوفی بر آن گواهی می دهد.در اینکه اسپیه مزگت یک مرکز عبادی بزرگ بوده تردیدی نیست و این امر از احتمال وجود یک مرکز شهری یا سایت باستانی مدفون شده در حوالی این بنا خبر می دهد.

شکل اسپیه مزگت که از چهار دهلیز و یک رواق چهار گوش تشکیل شده و امروزه قسمتی از آن از بین رفته است به آتشکده های زرتشتی پیش از اسلام شباهت دارد و احتمالا بعد از اسلام بدون تخریب بنای آن نحوه اداره آن تغییر کرده و به محل عبادت مسلمانان تبدیل شده است.
از طرف دیگر نام فارسی مزگت به جای مسجد با ترکیب اسپیه به معنای سفید از نظر واژه شناسی نیز می تواند کمکی به یافتن بنای اصلی اولیه این اثر تاریخی نموده و تا حدودی علت وجودی آن را روشن سازد.

طراحی دکوراسیون داخلی

ابیانه

ابیانه‌، روستای‌ کمیابی‌ است‌ که‌ هنوز توانسته‌ یکپارچگی‌ و وحدت‌ خود را چه‌ از نظر فرم‌های‌ زیبای‌ معماری‌ و چه‌ از نظر فرم‌ لباس‌، زبان‌، گویش‌ و آداب‌ و رسوم‌ حفظ‌ کند. این‌ همه‌ بخاطر باروری‌ فکر و آگاهی‌ مردم‌ این‌ خطه‌ از تاریخ‌ خود و پایداری‌ آنان‌ در حفظ‌ یادگارهای‌ نیاکانشان‌ است‌.

ایران‌ صاحب‌ موزه‌ سرخی‌ است‌ که‌ به‌ شکل‌ طبیعی‌ ایجاد شده‌ و توانسته‌ گردشگران‌ کنجکاو زیادی‌ را به‌ خود جذب‌ کند. این‌ مکان‌ دیدنی‌ در امتداد سرسبز و با صفایی‌ قرار دارد که‌ روستای‌ ابیانه‌ نامیده‌ می‌شود.

ابیانه‌ در زاویه‌ شمال‌ غرب‌ کوه‌ کرکس‌ و منتهی‌ الیه‌ رودخانه‌ برز واقع‌ شده‌ است‌. فاصله‌ آن‌ تا جاده‌ نطنز کاشان‌ ۲۲ کیلومتر است‌. خانه‌های‌ این‌ روستا بر روی‌ دامنه‌ شمالی‌ دره‌ با شیبی‌ تند و سرسبزی‌ که‌ از سنگ‌های‌ رسوبی‌ سبزرنگ‌ است‌ واقع‌ شده‌اند.

خانه‌ها از رنگ‌ سرخ‌ منحصر به‌ این‌ محل‌ و با اسلوب‌ ساختمانی‌ خاص‌ در سطحی‌ محدود به‌ صورت‌ پلکانی‌ و مسلط‌ بر یکدیگر بنا شده‌اند. بر بالای‌ ساختمان‌ خانه‌ها، کوه‌ سنگی‌ زیبایی‌، دیواره‌ شمالی‌ روستا را تشکیل‌ داده‌ است‌ که‌ ساختمان‌ این‌ دیواره‌ سنگی‌ و هماهنگی‌ رنگ‌ آن‌ با ساختمان‌ خانه‌ها برای‌ هر گردشگری‌ جالب‌ توجه‌ است‌.

موقعیت‌ طبیعی‌ روستا به‌ شکل‌ یک‌ بشقاب‌ گود بیضی‌شکل‌ است‌ که‌ اطراف‌ آن‌ را رشته‌ کوه‌های‌ دیواره‌ ماننده‌ احاطه‌ کرده‌اند. آب‌ و هوای‌ روستا ییلاقی‌ و زمستان‌ آن‌ طولانی‌ است‌، البته‌ هوا در سراسر سال‌ لطافت‌ خاصی‌ دارد. سرسبزی‌ و طراوت‌ درختان‌ اطراف‌ روستا بخصوص‌ در سال‌های‌ فراوانی‌ آب‌ در تمام‌ بهار و تابستان‌ به‌ این‌ روستای‌ تاریخی‌ جلوه‌یی‌ خاص‌ می‌بخشد.

روستای‌ ابیانه‌ در سال‌ ۵۴ جزو آثار ملی‌ و تاریخی‌ به‌ ثبت‌ رسیده‌ است‌. موقعیت‌ خاص‌ جغرافیایی‌، بافت‌ ساختمان‌ خانه‌ها با رنگ‌ اخرایی‌، ریزه‌کاری‌های‌ هنرمندانه‌ دروپنجره‌های‌ چوبی‌ خانه‌ها، مردمی‌ گشاده‌رو، لباس‌ محلی‌ زنان‌ و مردان‌ روستا و بناهای‌ متعدد تاریخی‌ دست‌ به‌ دست‌ هم‌ داده‌اند تا چشم‌ هر بیننده‌ تازه‌واردی‌ را شیفته‌ این‌ آثار کنند. قدمت‌ فرهنگ‌ و زبان‌ مردم‌ ابیانه‌ به‌ دوران‌ هخامنشیان‌ و ساسانیان‌ می‌رسد.

برخی‌ از اماکن‌ و بناهای‌ تاریخی‌ ابیانه‌ شامل‌ موارد زیر هستند.

آتشکده‌ هرپک‌

این‌ آتشکده‌ در وسط‌ روستا قرار دارد و مربوط‌ به‌ عهد هخامنشی‌ است‌. برخلاف‌ اسلوب‌ ساختمان‌های‌ محل‌، این‌ بنا از پایه‌ تا پوشش‌ سقف‌ با طاق‌ ضربی‌ و با سنگ‌ لاشه‌ و گچ‌ ساخته‌ شده‌ که‌ به‌ همین‌ دلیل‌ در ۵۰ سال‌ اخیر مورد توجه‌ محققان‌ قرار گرفته‌ است‌.

قلعه‌ ها

ابیانه‌ شامل‌ سه‌ محله‌ به‌ نام‌های‌ پایین‌ هر ده‌، سیمان‌ و پل‌ است‌. این‌ محله‌ها، قلعه‌های‌ استحفاظی‌ دارند که‌ اینک‌ نیمه‌ مخروبه‌ باقی‌ مانده‌اند. قلعه‌ پایین‌ هر ده‌ روی‌ صخره‌یی‌ است‌ و فقط‌ از طرف‌ در ورودی‌ راه‌ آمد و شد دارد که‌ در مواقع‌ اضطراری‌ پناهگاه‌ مناسبی‌ است‌. محله‌ پل‌ و سیمان‌ بطور مشترک‌ یک‌ قلعه‌ دارند که‌ بر ستیغ‌ کوه‌سنگی‌ ساخته‌ شده‌ است‌. بر دامنه‌ جنوبی‌ روستا، قلعه‌ یاله‌ همونه‌ دیده‌ می‌شود. قلعه‌ مخروبه‌ دیگری‌ به‌ نام‌ قلعه‌ نزاتون‌ نیز در سمت‌ شرق‌ در باغ‌های‌ روستا قرار دارد.

مسجد پرزله‌

این‌ مسجد در محله‌ معروف‌ پرزله‌ واقع‌ و مشتمل‌ بر دو طبقه‌ است‌. در قسمت‌ شرق‌ مسجد دری‌ از چوب‌ گردو وجود دارد که‌ با خط‌ برجسته‌ نسخ‌ کنده‌کاری‌ تاریخ‌ ۷۰۱ بر آن‌ نقش‌ بسته‌ است‌. این‌ در نفیس‌ مربوط‌ به‌ دوره‌ ایلخانیان‌ است‌ و قدیمی‌ترین‌ دری‌ است‌ که‌ در روستا دیده‌ می‌شود.

مسجد حاجتگاه‌

این‌ مسجد در کنار صخره‌ و کوه‌ سنگی‌ در قسمت‌ غرب‌ روستا بنا شده‌ است‌. در داخل‌ مسجد جامع‌ قدیمی‌ دری‌ با دو لنگه‌ از چوب‌ گردوی‌ سیاه‌ به‌ ابعاد ۷۰ در ۷۲۰ موجود است‌ که‌ با خط‌ برجسته‌ نسخ‌، نام‌ ۱۲ امام‌ و تاریخ‌ ۹۵۳ هجری‌ بر آن‌ کنده‌کاری‌ شده‌ است‌.

امامزاده‌ ابیانه‌

این‌ بنا که‌ در اصطلاح‌ محلی‌ به‌ آن‌ زیارت‌ می‌گویند، مدفن‌ دو نفر از فرزندان‌ امام‌ موسی‌ کاظم‌ (ع) به‌ نام‌های‌ شاهزاده‌ یحیی‌ و شاهزاده‌ عیسی‌ است‌.

این‌ بنا در محله‌ پایین‌ روستا واقع‌ شده‌ است‌ و گنبد کاشی‌کاری‌ فیروزه‌یی‌ آن‌ در میان‌ خانه‌های‌ سرخرنگ‌ روستا جلوه‌یی‌ خاص‌ دارد. صحن‌ بنا دارای‌ ایوان‌های‌ بزرگی‌ است‌ و ایوان‌ جنوبی‌ آن‌ که‌ مسلط‌ بر باغ‌های‌ سرسبز و خرم‌ است‌ فضای‌ زیبا و منظره‌ جالبی‌ دارد.

خانقاه‌

دو خانقاه‌ در روستا وجود دارد که‌ متعلق‌ به‌ دوره‌ شاه‌عباس‌ صفوی‌ بوده‌ است‌، یکی‌ از آنها خانه‌یی‌ خشت‌ و گلی‌ است‌ و خانقاه‌ دیگر خانه‌ اشرفه‌ نامیده‌ می‌شود که‌ بر سردر ورودی‌ آن‌ نقاشی‌های‌ بسیار ظریفی‌ مشاهده‌ می‌شود. سبک‌ نقاشی‌ها که‌ به‌ شاگردان‌ رضاعباسی‌ منسوب‌ است‌، تاکید بر خانقاه‌ بودن‌ این‌ محل‌ دارد.

ابیانه‌ حوزه‌یی‌ است‌ که‌ یادگارهای‌ تاریخی‌ ایران‌ را از زمان‌ باستان‌ تا امروز در بر گرفته‌ است‌. مسافر و میهمان‌ تازه‌وارد، هنگامی‌ که‌ در کوچه‌های‌ ابیانه‌ قدم‌ می‌زند در واقع‌ از امروز به‌ دو هزار سال‌ پیش‌ کوچ‌ می‌کند و فرازونشیب‌ کوچه‌های‌ تاریخ‌ را می‌گردد.

این‌ روستای‌ دیدنی‌ در سال‌ ۱۳۸۲، تعداد ۷۲۰۰ نفر گردشگر خارجی‌ و بیش‌ از ۱۵ هزار نفر گردشگر داخلی‌ داشته‌ است‌. در ابیانه‌، هتلی‌ مجهز و پیشرفته‌ برای‌ اسکان‌ گردشگران‌ ساخته‌ شده‌ است‌. همچنین‌ وجود فروشگاهی‌ بزرگ‌ در روستا می‌تواند نیازهای‌ گردشگران‌ را مرتفع‌ سازد.

ابیانه‌، پلکانی‌ است‌ به‌ درون‌ تاریخ‌، در خانه‌های‌ قدیمی‌ آن‌ هنوز ظروف‌ سفالی‌ با قدمتی‌ چند صدساله‌ وجود دارد. سبک‌ خانه‌سازی‌ در این‌ روستا به‌ دوره‌ صدر اسلام‌ تا زمان‌ صفویه‌ و پس‌ از آن‌ پیوند می‌خورد. مصالح‌ به‌ کار رفته‌ در ساختمان‌های‌ ابیانه‌، چوب‌ درخت‌ چنار، خاک‌ رس‌ قرمز، خشت‌، آجر و سنگ‌ است‌.

ابیانه‌، روستای‌ کمیابی‌ است‌ که‌ هنوز توانسته‌ یکپارچگی‌ و وحدت‌ خود را چه‌ از نظر فرم‌های‌ زیبای‌ معماری‌ و چه‌ از نظر فرم‌ لباس‌، زبان‌، گویش‌ و آداب‌ و رسوم‌ حفظ‌ کند. این‌ همه‌ بخاطر باروری‌ فکر و آگاهی‌ مردم‌ این‌ خطه‌ از تاریخ‌ خود و پایداری‌ آنان‌ در حفظ‌ یادگارهای‌ نیاکانشان‌ است‌. چه‌ خوب‌ است‌ که‌ دیگر مردم‌ ساکن‌ در جاهای‌ مختلف‌ کشور، این‌ اندیشه‌ را باور ذهن‌ خود کنند و به‌ پایداری‌ سنت‌ سرزمین‌ خود اهتمام‌ بورزند.

وضع معیشتی

اما در مورد وضع معیشتی مردم ابیانه باید گفت چون ده در دره ای با رودخانه کم عرض واقع شده و زمین کافی برای کشاورزی و باغداری فراهم نبوده لذا درآمد کشاورزی نیاز زندگی را تامین نمی کرده است و دامداری و دامپروری رواج یافته است.

تمام دره و ماهورها و کوههای این محدوده پوشیده از روئیدنیهای کم نظیر است که دسته ای از آنها در بهار و پاییز خوراک دام را تامین می کنند و دسته دیگر قابل جمع آوری و خشک کردن برای مصرف خوراک زمستانی دام هستند همچنین بوته گون کتیرا را که در مراتع ابیانه به وفور می روید باید بوته زرخیز نامید چرا که از این بوته صمغ کتیرا گرفته می شود که گذشته از مصارف صنعتی داخلی یکی از اقلام صادراتی کشور نیز به شمار می آید.

این منطقه دارای معادن زغال سنگ و سرب نیز بوده است که اینک تعطیل هستند.

بافت اجتماعی

از نظر مرقعیت منطقه ای ابیانه در میان دو شاهراه اصلی شمال به جنوب کشور یعنی کاشان . قمصر . مروچه خورت اصفهان و کاشان نطنز . یزد کرمان به فاصله ۲۵ کیلومتر از هر دو شاهراه در دره ای کم عرض قرار گرفته و محل امن و دور از تعرض و نا امنی های ادوار بوده است و اهالی آن چون به علت نداشتن زمین کافی برای کشاورزی ناچار بوده اند خوارو بار مورد نیاز خود را از خارج تامین کنند لذا یک حس ذخیره اندوزی و صرفه جویی در آنان بوجود آمده که این شیوه زندگی پایه اصلی و اساسی اقتصاد و دوام و بقاء مردم ده را تشکیل داده است از طرفی فکر تهیه زمین کشاورزی و تامین خواربار مورد نیاز موجب آن شده تا اهالی از سمت شرق و غرب ده تا شعاع ۵۰ کیلومتری درصدد خرید ملک و زمین و باغ باشند و این شیوه ذخیره اندوزی و صرفه جویی در میان مردم منطقه زبانزد بوده ولی به آن جنبه خست نمی توان داد.

غذاهای محلی وپوشاک

« گیپا» که در موقع سر برسیدن گوسفندان قلیه‌ای تهیه می شود یکی از غذاهای ویژه مردم ابیانه است که جنبه تشریفاتی نیز دارد. غذاهای « جوین» که شامل جو شیرین و ترش می شود « کاروانی» که با کشک ساییده و نعناع داغ و پیاز تهیه می شود « آردینه» که باسبزیهای محلی و دوغ و کشک « قرمه » یا « قلیه» که از گوشت گوسفند تهیه می شده روغن و نان محلی از جمله دیگر غذاهای مردم ابیانه است.

اما پوشاک مردان ابیانه عبارت بوده از کلاه نمدی ، قبا، زیرپوش قبا ، شال کمر، تنبان گشاد از کرباس یا متقال، گیوه محلی و پوشش زمستانی کمرچین یا سرداری ، کفش چرمی، شنل ترمه ای ، کلاه کله قندی دست دوز و عرقچین که در حال حاضر در لباس محلی مردان تنها تنبان گشاد باقی مانده است.

پوشاک زنان نیز شامل چارقدی از پارچه گلدار مربع شکل به ابعاد ۵/۱ متر است که سروگردن و سینه ها را بخوبی می پوشاند ، پیراهن گشاد با یقه و چاک‌های آرایش ده از پارچه گلدار، و تنبان یا شلیته است که جامه‌ای پرچین بوده و ازکمر تا پایین زانو را می پوشاند و درهوای زمستانی به این لباس روپوشی به نام « آرخالق» زنانه یا  نیم تنه مخملی اضافه می شود.

زبان مردم

به زبانی که مردم ابیانه با آن گفتگو می کنند اصطلاحاً « فرس قدیم» می‌گویند و شاخه‌ای از زبان رایج مردم منطقه نطنز، سیمه و جوشقان قالی است و به زبان بعضی از نقاط مرکزی ایران و حدود سمنان و سبزوار نزدیک است.

از ویژگیهای این زبان این که از نظر ساختار در گردش خود خیلی روان است . واژه ها را صریح ادا می کند و دنباله واژه ها را کش و قوس آنچنانی نمی‌دهد تا لهجه بوجود آید.

اعتقادات و باورها

در ده ابیانه همانند سایر نقاط ماه محرم با آیین های ویژه ای توام است در این ماه مساجد محل های سه گانه « پایین ده » « یسمان » و « پل» بوسیله جوانان پرشور آراسته و آماده می شود روضه خوانی ۱۰ تا ۱۲ روزه ماه محرم از نخستین شب ماه شروع شده و مردم در جلسات روضه خوانی شرکت می کنند.

از جمله آیین های ویژه ماه محرم در ابیانه مراسم  « نخل برداری» است در ابیانه دو نخل هست یکی مربوط به محله پایین و در حسینیه محل جای دارد و دیگری مربوط  به محله «‌ پل» و « یسمان » است . در صبح روز تاسوعا بابای هر دو نخل که مسئولیت نگاهداری لوازم و پارچه های نخل را به عهده دارند به آراستن آن مشغول می شوند و از بعد از ظهر تاسوعا نخل آماده است تا در مسیر مقررش در محله ها به گردش درآید. نخل بر دو پایه چوبی در جهت طول و پنج یا شش پایه در جهت عرضی استوار شده و سر هر پایه ای از چهار طرف به اندازه نیم متر به طرف بیرون بدنه است تا بتوانند با این پایه ها نخل را بر دوش بگیرند و حرکت دهند. هر یک از پایه ها نخل را بر دوش بگیرند و حرکت دهند. هر یک از پایه ها چند نفر صاحب با مالک دارد که به صورت ارثیه خانوادگی این مالکیت پایه نخل بوجود آمده و در دو روز تاسوعا و عاشورا باید به نوبت و هر دو نفر با کمک یکدیگر وظیفه بر دوش گرفتن نخل را بر عهده بگیرند. گردش دادن نخل در محله ها و توقف در این نقاط که حدود بیست نقطه است از صبح که آغاز می شود تا نزدیکی های غروب آفتاب ادامه دارد و پس از پایان مراسم نخل به حسینیه می آورند و بابای نخل به باز کردن و پیاده کردن پوشش پارچه ها و بسته بندی کردن آنها می پردازد. در سالهای  اخیر از خانواده ها و مردمی که از تهران برای شرکت در آیین عزاداری محرم و برگزاری سنتهای مذهبی به ابیانه می آیند به صورت گروه چند نفری بانی یک وعده غذای نذری به مردم می شوند.

عید نوروز

از یک هفته پیش از عید خانه ها گردگیری می شود اتاقهای مهمانخانه مفروش شده ، سماور ، قوری و استکان و نعلبکی ویژه میهمانان از پستوها بیرون آورده می شود پس از سال تحویل مردم به دید و بازدید می روند ودر خانه ها سفره مفصلی گسترده می شود که در آن انواع غذاهای محلی و آجیل به طرز جالبی چیده شده است.

میدانهای بازی نیز در ابیانه تاروز سیزدهم عید پر از شور و غوغا و سر و صدای جوانان و بچه های بازیکن بوده است.

گرچه درحال حاضر از آن فضای پر شور مردمی کمتر اثری می توان یافت ولی علاقه به آداب و سنن محلی موجب می شود که برخی از خانواده ها و جوانان شهرنشین سعی کنند تعطیلی عید را در ده و در میان بستگان خود بگذرانند.

رنگ در معماری

دفتر معماری آرتور یکی از ملاحظات روانشناختی رنگ که در کاربرد هنری رنگ اهمیت دارد، بررسی تأثیر متقابل رنگ‌ ها است. جلوه یا اثر هر رنگ در جوار رنگ دیگر تغییر می‌کند هر رنگ نسبت به دیگری میزان تیرگی یا روشنی ذاتی اش را می‌نمایاند. معکوس کردن این ترتیب طبیعی، ناسازگاری رنگی به بار می‌آورد. هر رنگ دارای سه صفت یا سه بُعد دیداری مستقلاً تغییر پذیر است: فام، درخشندگی و پرمایگی فام، صفتی از رنگ است که جایگاه آن را در سلسلهٔ رنگی (از قرمز تا بنفش) معادل با نور طول موج‌های مختلف در طیف مرئی – مشخص می‌کند قرمز، زرد و آبی را فام‌های اولیه می‌نامند و چون مبنای سایر فام‌ها هستند، رنگ‌های اصلی نیز نام گرفته‌اند.
فام‌های ثانویه عبارتند از: نارنجی، سبز و بنفش که از اختلاط مقادیر مساوی از دو فام اولیه حاصل می‌شوند. فام‌های ثالثه از اختلاط فام‌های اولیه و ثانویه به دست می‌آیند: زرد- نارنجی (پرتقالی)- نارنجی – قرمز- قرمز- بنفش (ارغوانی)، بنفش- آبی (لاجوردی)، آبی- سبز (فیروزه‌ای)، سبز- زرد (مغز پسته‌ای). دوازده فام نامبرده را با ترتیبی معین در چرخهٔ رنگ، نشان می‌دهند.
در چرخهٔ رنگ، فام‌های ثانویه و ثالثه‌ای که بین یک زوج فام اولیه جای گرفته‌اند، دارای روابط خویشاوندی هستند و در کنارهم ساده‌ترین هماهنگی رنگی را پدید می‌آورند. مادامیکه این رنگها با رنگهای خالص سفید و سیاه ترکیب شوندایجاد بیشماری از رنگها و سایه‌های مختلف می‌نمایند
درخشندگی، دومین صفت رنگ است و درجهٔ نسبی تیرگی و روشنی آن را مشخص می‌کند (غالباً نقاشان اصطلاح رنگسایه را نیز در همین معنا به کار می‌برند). معمولاً درخشندگی رنگ‌های فام دار را در قیاس با رنگ‌های بیفام می‌سنجند. در چرخهٔ رنگ، زرد بیشترین درخشندگی (معادل خاکستری روشن نزدیک به سفید) و بنفش کمترین درخشندگی (معادل خاکستری تیرهٔ نزدیک به سیاه) را دارد.
پرمایگی (اشباع)، سومین صفت رنگ است و میزان خلوص فام آن را مشخص می‌کند (گاه واژهٔ شدت را در این مورد به کار می‌برند). فام‌های چرخهٔ رنگ صد در صد خالص اند ولی در طبیعت به ندرت می‌توان فام خالصی یافت. همچنین، کمتر رنگیزه‌ای حد اشباع فام مربوطه در چرخهٔ رنگ را داراست.
رنگهای درخشان به تنهایی جذاب هستند اما اگر در یک الگو یا ردیفی منظم قرارگیرند از نظر بصری تأثیر بیشتری خواهند داشت. این نوع آرایش یک ساختار ساده را بر این رنگها حاکم می‌کند و در نتیجه یک مفهوم و یا نوعی نظم را، ورای حضور محض رنگها، منتقل خواهد کرد.
دیوارها و پیش زمینه‌های روشن رنگ‌های سرد، مختصر کاهش در دمای بدن نگرنده ایجاد می‌کنند و رنگ‌های گرم باعث مختصر افزایش دمای بدن می‌شوند. به لحاظ بصری، رنگ گرم پیش می‌آید و رنگ سرد پس می‌نشیند.
پنجره‌ها و مبلمان با زمینه رنگ و سایز متوسط در مبلمان و پنجره هائی با سایز بزرگ شاهد آن خواهیم شد که رنگ آنها با یکدیگر مخلوط خواهد شد و از لحاظ تأثیر گذاری بر محیط غالب خواهند شد ثبات از بین خواهد رفت و تلویحاً نوعی تکان بصری ایجاد خواهد نمود. با مبلمان و پنجره‌های متوسط و با رنگی متعادل و متوسط خواهیم توانست ترکیب بندی با ثبات داشته باشیم. هر ترکیب بندی را می‌توان کارآمد دانست به شرط این که عناصر صحنه به طور مؤثر با بینندگان مورد نظر آن، ارتباط برقرار کند. در اغلب موارد، نکته اساسی در شناسایی عناصر کلیدی صحنه نهفته است تا با نظم مبلمان و میزان نور، آنها را از دل سایر عناصر تصویری متفرقه، بیرون بکشید. همین اشیاء مزاحم، صحنه‌ها را مخدوش می‌کنند و همچنین، بهتر است به جای تمرکز زیاد روی جزییات خیلی خاص، تنها روی ساختار کلی صحنه تمرکز کنید. چرا که تأثیر آنها در مقابل ترکیب بندی عمومی، بسیار سطحی است.
ملحقات تیره از این رو چشمان شما به سمت رنگ تیره‌تر کشیده می‌شوند و شما در روشی قادر خواهید بود ملحقات واثاثیه‌ها را نظم دهید تا هادی دید وکیفیت بصری روان باشند.
رنگ زندگی است زیرا جهان بدون رنگ برایمان مرده جلوه می‌کند، رنگها ایده آغازین وثمره نور اصلی بدون رنگ هستند و مقابل آنها تاریکی بدون رنگ است. نور اولین پدیده در جهان است از طریق رنگها روح و طبیعت زنده جهان را برایمان آشکار می‌سازد.
همچنین کلمه و آوای آن، شکل و رنگ اش، رگه‌های اصلی از ذات فوق طبیعی است که ما تصویری اندک از آن داریم. همان‌ طور که صدا، رنگ، جلا به لفظ می‌بخشد، همین‌ طور هم رنگ بطور طبیعی به فرم شکل خاصی می‌دهد. ماهیت اصلی رنگ طنینی از تصورات خیالی است و در این حالت رنگ موسیقی است. زمانی که اندیشه مفهوم، قاعده مندی، لمس رنگ و طلسم آن، شکسته است آنگاه در دستان خود جز جسم بی‌روح چیز دیگری نداریم.
رنگ‌های نارنجی و آبی، رنگ‌ های مکمل هستند و مخلوط این رنگها، رنگ خاکستری بوجود می‌آورد. وقتی ناظر در این مکان قرار می‌گیرد، نورهای متفاوتی دریافت خواهد کرد که این نورها متناوباً با نارنجی و آبی است و دیوارها این رنگها را با زوایای دائماً متغیرانعکاس می‌دهد. این تأثیر متقابل احساسی از غنای رنگ به انسان می‌بخشد.
رنگها نیروها و انرژی‌های درخشنده‌ای هستند که چه آگاه و چه ناخود آگاه روی ما اثر مثبت و منفی خواهند داشت. هنرمندانی که شیشه‌های رنگین خلق می‌کنند از رنگ برای خلق چنان محیطی معنوی و اسرار آمیز استفاده می‌کردند که اندیشه‌های پرستش کنندگان را بر دوش شاهین معنویت به پرواز درمی آورند. اثرات رنگ نه تنها از لحاظ بصری بلکه از جنبه‌های روان‌شناسی و روان شناختی نیز باید بررسی شوند.
سطوح رنگ باید شکل، وسعت و حدود خود را از خود رنگ و نوسان شدت آن (رنگ) کسب کند نه اینکه با خطوط از پیش معین شده باشد.
همچنین، شکل‌ها نیز دارای خصوصیت گویا ومعنی دار نظام زیباشناختی خود هستند. در طراحی، این کیفیت‌های معنی دار شکل و رنگ می‌بایست با یکدیگر مطابقت داده شوند.
یعنی شکل و رنگ در معنی دار بودن و مفهوم خود یکدیگر را تأیید و اثبات نمایند. سه شکل اصلی مربع، مثلث و دایره نیز مانند سه رنگ اصلی قرمز، زرد و آبی دارای خصوصیات مفهومی و بیانی مشخص هستند.
مربع، نمایانگر ماده، وزن و حدود مشخص است وحسی از کشش و امتداد و تجربه حرکت را القاء می‌کند. مربع با رنگ قرمز منطبق است و وزن حجم قرمز با شکل سنگین و ساکن مربع مطابقت دارد.
مثلث با زوایای حاد و تند، تأثیر ستیزه جویی، پرخاش و تهاجم را ایجاد می‌کند. مثلث سمبل تفکر است و حالت وخصوصیت بی وزن آن با زرد روشن هماهنگی دارد.
دایره بر عکس مربع، احساسات را ملایم و معتدل میکندو حس آرامش و حرکت آرام و آهسته را القاء می‌نماید. دایره سمبل روح است که در درون خود همواره در حال حرکت است.
تطابق و تناسب هر رنگ با شکل مربوط به خود مستلزم همانندی و توازن است. اگر رنگها و شکل‌ها در بیان مفاهیم و حالات توافق داشته باشند، تأثیرات آن دو چندان خواهد بود.

دفتر معماری آرتور

معماری و هنر

 معماران گاه بناهایی را با ایده‌های شخصی طراحی می‌کنند و حتی می‌سازند، ولی بیشتر ساختمان‌ها با توجه به نیازهای اجتماعی طراحی می‌شوند. معمولاً از معماران انتظار می‌رود که یک ساختمان مشخص را در یک مکان مشخص طراحی کنند. در روند ساخت یک ساختمان افراد زیادی درگیر می‌شوند به مقدار زیادی سرمایه و منابع و به تخصص‌های دیگری به جز معمار نیاز است. هم‌چنین قوانین و آیین‌نامه‌های ساختمانی، تصمیم‌گیری‌های معمار را محدود می‌کنند.
در طراحی یک ساختمان معمار تصمیم‌گیرندهٔ نهایی است؛ ولی خواست جامعه، قوانین و درخواست‌های کارفرما بر تصمیم‌های او اثر می‌گذارد. اتفاقی مشابه نیز در مورد ظاهر و نمای ساختمان‌ها می‌افتد. حتی امروزه که از تجربه‌های جدید و ناآشنای ظاهری استقبال می‌شود، در بسیاری از شهرها به ویژه شهرهای تاریخی مقرراتی وجود دارد تا ساختمان‌های جدید در قالب شهری جا بیفتند و از یک زبان مشترک ظاهری پیروی کنند.
گرچه محدودیت‌هایی که توسط عوامل بیرونی بر تصمیم‌گیری معمار اثر می‌گذارد در میان بیشتر معماران، یک واقعیت پذیرفته شده‌است ولی در تاریخ معمارهای مهم و معروفی نیز وجود داشته‌اند که بر روی کاغذ و بدون توجه به نیازهای جامعه یا حتی قوانین فیزیک، کار کرده‌اند؛ مانند جیوانی باتیستا پیرانسی و آنتونیو سنت – الیا. این نوع معماران گاه به تمسخر معمار کاغذی نامیده می‌شوند.
با این همه نباید خواست اجتماع را به دیدهٔ یک مانع در برابر اهداف هنرمندانهٔ معمار نگریست. بیش‌تر معمارها به این درخواست‌ها به عنوان شرایط طبیعی یک مسیر هنری نگاه می‌کنند.
معماری به عنوان علم و هنر بارها در گذشته مورد بحث و مجادله بوده است. بیشتر مردم اتفاق نظر دارند که معماری هر دوی اینها است، اما (چه میزان هنر) و (چه میزان علم) یا برتری یک عامل بر دیگری در طول زمان بر حسب وضعیت‌های مختلف، متفاوت بوده است. این موضوع بحثی همیشگی است که اغلب تضادها و ستیزهای سختی را در میان معماران به همراه داشته است. معماران متمایل به (فرم) و (جاذبهٔ بصری) اغلب معماری را برای خود مطالبه می‌کنند. در حالی که معماران متمایل به (برنامه‌ریزی)، (سیر از سؤال به جواب)، (موضوعات اجتماعی) یا (معماری خورشیدی) اغلب در برابر گروه فرم‌گرا، موضعی دفاعی پیش می‌گیرند. برای درک توده و حجم معماری، هنر از علم لطیف‌تر است. بدون تأمل و تفکر در تأثیرات هنر، که بسیار گسترده و نامحسوس است، عموماً نمی‌توان تأثیرات بی‌واسطه و محسوس علم را بر زندگی خود دریافت کرد. علاوه بر این، عموماً در تعریف هنر میان افراد جامعه توافق نظری مشاهده نمی‌شود، در صورتی که در پذیرش و تصدیق هنر، اتفاق نظر وجود دارد.

پذیرفتن این موضوع چندان سخت نیست که «نما» درمیان مفاهیم مختلف ساختمان سازی از اهمیت بصری اجتماعی تری برخوردار است. نمای یک ساختمان در حقیقت وجه اجتماعی آن ساختمان و زبان دیالوگ و تعامل آن با فضای اطرافش است. ایده های یک معمار، در طراحی یک بنا تنها در نمای آن بناست که رخ می نمایاند و اگر خوب طراحی شده باشد، ما را با زبان بصری خود به درون دعوت می کند. این بعد از معماری البته در طراحی شهری نیز اهمیت دو چندانی دارد؛ زیبا شدن جلوه ظاهری و بیرونی ساختمان و در نتیجه ایجاد دورنمای مناسب برای محلی که ساختمان در آن واقع شده است، یکی از این دلایل است.

نما؛ جلوه ظاهری ساختمان

از طرفی می توان از نگاه مهندسی سازه هم دلایل قانع کننده ای برای توجه به نمای یک ساختمان عنوان کرد:
– کاهش اتلاف انرژی در تمام مدت سال، چرا که نما در ساختمان نقش یک عایق حرارتی و برودتی را ایفا می کند که از هدر رفتن انرژی تولیدی سیستم های گرمایشی و سرمایشی جلوگیری می کند، همچنین می تواند موجب دفع و انعکاس گرما در تابستان، خاصه در مناطق گرمسیری شود و عکس همین عملکرد را در فصل زمستان برای جذب انرژی خورشیدی و گرم شدن ساختمان ها در مناطق سردسیری ایفا کند.
– نمای ساختمان به عنوان یک عایق صوتی ایده آل و مناسب عمل می کند. کاملا واضح است که نمای ساختمان نقش بسیار مهمی در کاهش ورود آلودگی های صوتی و صداهای آزاردهنده محیط بیرون به فضای داخلی ساختمان ایفا می کند.این موضوع در ابرشهرهای با آلودگی صوتی بالا، بیشتر نمود پیدا می کنند.
در ساخت وسازهای عصر حاضر، این عایق کاری صوتی با استفاده از نماهای شیشه ای و با به کارگیری شیشه های چندلایه، به نتایج بهتر با بازده بیشتری رسیده است. زیرا هم بهره گیری از نور بیرون برای تامین روشنایی داخل ساختمان سهل تر است و هم از ورود صداهای ناهنجار به داخل جلوگیری می شود.
-کمک به افزایش دوام و پایداری ساختمان ها در برابر شرایط نامساعد جوی و محیطی و در نتیجه افزایش عمر مفید ساختمان

 

در این مثال،اسکیس کشیدن شبیه مراحل سه گانه ی مثال قبل میباشد.

 

1_400_10
معبد یونیتی، پارک اوک، ایلینوا، فرانک لوید رایت، معمار

موضوع این مثال ممکن است تا حدودی به علت تمایلی که در واقع گرایی آنچه که نظر هندسه و پرسپکتیو میبینید مشکل به نظر آید.در این راستا،مفاهیم مربوط به پرسپکتیو را به ذهن راه ندهید و بیشتر به آنچه چشمانتان مشاهده میکنند تکیه نمایید.

11_400_02

اگر خطوط را مطابق آنچه که میبینید ترسیم نمایید، آنها خود به خود(در پرسپکتیو)قرار خواهند گرفت،در دومین ترسیم،زاویه خطوط اریب از طریق تجسم آنها همچون عقربه های ساعت به دست می آید.

22_400

33_400

final_400

 

اصول استفاده از آینه در دکوراسیون داخلی

آیینه عنصر مهم و برجسته ای در دکوراسیون منزل می باشد. این عنصر کاربردی زیبا می تواند دارای قاب و شکلهای مختلف باشد و هم چنین می توان با استفاده از یک تکه الماس آن طور که می خواهید آن را برش دهید .
با استفاده از آیینه می توان کاری کرد که فضای کوچک یک اتاق فوراً بزرگتر نشان داده شود . هر چه سایز آیینه بزرگتر باشد بهتر خواهد بود . آیینه را روبروی دیوار اصلی اتاق که به عنوان نقطه کانونی اتاق هم از آن یاد می شود نصب کنید تا از لحاظ بصری مابقی اتاق را بزرگتر و جادارتر نشان دهد . حتی استفاده از یک آیینه چهارگوش شیک می تواند موجب شود که فضای اتاق روشنتر شود چرا که آیینه نور را منعکس می کند و تصور بزرگتر بودن اتاق را در ذهن ایجاد می کند .
قاب آیینه عنصر دیگری در دکور است که جلوه متمایزی به آیینه می بخشد .

آینه در دکوراسیون داخلی

 

قاب های آیینه
قابهای آیینه از لحاظ شکل ، فرم و جنس ماده مورد استفاده تفاوت زیادی دارند . این قابها می توانند چوبی ، فلزی ، پلاستیکی و یا دیگر مواد باشند که می تواند خود آیینه و یا دکور خانه را تزیین نماید .
آیینه های جالب و چشمگیر را می توان به عنوان دکورهای دیواری مورد استفاده قرار داد . این نوع آیینه ها می بایست در استایل و داخل خانه استفاده شوند .

برش آیینه
می توانید آیینه هایی را پیدا کنید که شکلهای کاملاً متفاوتی دارند . این نوع آیینه ها دکوراسیون دیواری فوق العاده و غیر معمولی ایجاد می کنند . می توان آنها را بطور آماده از بازار تهیه کرد یا اینکه بر طبق سلیقه خودتان سفارش دهید تا برش داده شوند . این نوع آیینه ها کارآمدی کمتری دارند اما آنها هم با انعکاس نور می توانند موجب بزرگتر شدن فضای اتاق گردند.

آیینه های شکسته
آیینه های شکسته شده همواره چیز بدی نیستند . از تکه های برجامانده می توان در طراحی دکور منزل استفاده کرد و یا اینکه در ساخت بعضی از انواع صنایع دستی یا تغییر و اصلاحاتی که در خانه انجام می دهید استفاده شوند  می توان آنها را به تکه های ریزتر برش داد برای آیینه کاری گلدانها یا دیوارها از آنها استفاده نمود.

 

مجسمه های مرمر، پارچه های سنگین

بعضی ها دوست دارند حال و هوای خانه ای که در آن زندگی می کنند کاملا رسمی باشد. برخی مدل های ساده تر را می پسندند. عده ای هم دوست دارند حال و هوا و سبک خانه مطابق با سلیقه شخصی آن ها چیده شود. اگر شما هم به دنبال چیدمان خانه خود هستید و در این چیدمان دوست دارید فضای خانه تان به فضای کلاسیک نزدیک باشد می توانید پنج ایده ای را که در این مطلب آمده، دنبال کرده و آن را به اجرا گذارید.

دکوراسیون منزل،ایده های 5 تایی در دکوراسیون رسمی و کلاسیک

۱٫ رنگ ها:رنگ های قرمز، زرشکی، انواع سبز و خاکی بیشتر از سایر رنگ ها در سبک کلاسیک نمود دارند. برای ایجاد فضای کلاسیک می توانید از این رنگ ها در دکور دیوار، روکش مبل، فرش، پرده و … استفاده کنید. این رنگ ها بهتر است به نسبت ۶۰ درصد رنگ اصلی، ۳۰ درصد رنگی که در کنار رنگ اصلی و به عنوان رنگ دوم در فضا استفاده می شود و۱۰ درصد رنگی که برای لوازم دکوری استفاده می شود و از شدت بیشتری نسبت به رنگ ها دیگر برخوردار است، ترکیب شوند. در سبک کلاسیک اگر برای دیوارها از رنگ های حد وسط (نه پر رنگ و نه کم رنگ) استفاده می کنید، برای پرده ها و روی مبلمان هم از همین رنگ های حد واسط استفاده کنید. اما اگر برای دیوارها از رنگ های کم رنگ استفاده کنید، برای پرده ها و مبلمان رنگ های تند به کار ببرید. مثلا اگر برای دیوارها از رنگ سبز بسیار کم رنگ استفاده کرده اید برای مبلمان و پرده از رنگ های قرمز و زرشکی استفاده کنید.

دکوراسیون منزل،ایده های 5 تایی در دکوراسیون رسمی و کلاسیک

۲٫ پارچه ها: معمولا در سبک کلاسیک از پارچه هایی با کیفیت بالا استفاده می شود. بنابر این اگر می خواهید برای مبلمان این سبک پارچه تهیه کنید. بهتر است از انواع حریر، مخمل های ساده با جزئیات کم و در رنگ های نامبرده، استفاده کنید در ضمن در در این سبک از پارچه های خیلی براق استفاده نمی شود. استفاده از منگوله و حاشیه هم در این سبک مجاز بوده و به تقویت سبک در فضا کمک می کند.

۳٫ نور: نوری که در سبک کلاسیک بیشتر مورد استفاده قرار می گیرد نور عمومی و جهت دار است که تقریبا در هر فضایی لازم است. شما می توانید برای ایجاد نور عمومی از لوسترهای آویزان سقفی (بیشتر لوستر های کریستال و برنز مد نظر است) و برای ایجاد نور جهت دار از شاخه های دیواری و آباژورهایی با شیدهای ساده استفاده کنید. این آباژورها معمولا به صورت جفت روی میزهای عسلی در دو سمت کاناپه قرار می گیرند و یا آنها را در دو سر یک کنسول روبروی میز نهار خوری قرار می دهند.

۴٫ مبلمان: اگر قصد خرید مبلمان سبک کلاسیک را دارید باید بدانید مبلمان این سبک قاب چوبی دارد و دارای کنده کاری و طرح های نسبتا ساده و غیر پیچیده است. برای تقویت این سبک در فضا از پیانو در کنار سایر مبلمان استفاده می شود.

تعادلی که معمولا در این سبک لازم به اجراست، تعادل تقارن است.

۵٫ لوازم دکوری: انواع مجسمه های مرمر و تابلوهای نقاشی بزرگ، پرتره، آباژور و… سبک کلاسیک را با خانه شما می آورند. همچنین برای ایجاد نقطه تاکید، به کار بردن یک جفت آباژور یا لوازم دکوری دیگری که شبیه هم هستند، توصیه می شود.

دکوراسیون منزل،ایده های 5 تایی در دکوراسیون رسمی و کلاسیک

 

معماری بیونیک، تعاملی بین محیط های انسانی و طبیعی

همزمان با برگزاری جشن صدمین سالگرد استقلال کشور تایوان، پیشرفته ترین آسمانخراش دنیا با بهره گیری از اصول معماری بیونیک در سال ۲۰۱۱ افتتاح شد. این آسمانخراش توسط معمار برجسته Vincent Callebautt طراحی شده است.آسمانخراش بیونیک با هدف احترام به سنت های ساخت و ساز محلی و نمادی از پویایی کشور تایوان در عرصه های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی طراحی شده است. این برج به عنوان نمادی برای شهرهای آینده و الگویی برای شیوه های نوین زندگی، نوآوری، فرهنگ و مدل بین المللی ساخت و ساز در قرن بیست و یکم است. بهره گیری از طرح های ابتکاری و استفاده از قوس مصنوعی از ویژگی های معماری و طراحی این برج می باشد.

این برج سبز نمایشگر سیستم باغ های سبز عمودی و تعاملی بین محیط های انسانی و طبیعی است. طراحی این آسمانخراش گامی است به سوی توسعه پایدار و استفاده از انرژی های جدید سازگار با محیط زیست که شامل انرژی خورشیدی و بادی(برای تامین ۱۰۰% انرژی برق) همراه با گیاه شناسی و فن آوری زیستی می باشد.

آسمانخراش بیونیک

 

آسمانخراش بیونیک

طراحِ این برج اعتقاد دارد که می توان به استانداردهایی بسیار بالاتر از استانداردهای موجود در ساختمان های سبز دست پیدا کرد و موارد جدیدی از رابطه انسان و طبیعت را کشف کرد. طراحی این برج با اهداف کلانی همچون، بالابردن سطح آگاهی از تغییرات آب و هوایی و نیاز به حفاظت از محیط زیست صورت گرفته است. تبدیل کشور تایوان به الگویی جهانی در عرصه معماری پایدار، ساختمان های صد در صد خودکفا با دی اکسید کربن صفر و کاهش انتشار گازهای گلخانه ای و در نهایت کمک به سیاست های دولت در صرفه جویی در مصرف انرژی، صورت گرفته است.

آسمانخراش بیونیک

شرکت معماری آرتور و همکاران (AOA)
تلفن: ۲۲۹۸۳۳۸۵ و ۲۲۷۰۶۶۳۱
آدرس: فرمانیه، بلوار اندرزگو، خیابان وطن پور شمالی، بن بست هنگامه، پلاک ۳