سبک چیست؟

اطلاعات به دو دسته زیبا شناختی و سمانتیک یا معنایی تقسیم می گردند . شعور ما یا به تعبیری علم با اطلاعات معنایی سروکار دارد در حالی که در مورد احساس ما یا به تعبیری هنر اطلاعات زیباشناختی نقش اساسی را به عهده دارند.

 

 

 

تبادل اطلاعات تنها وقتی امکان پذیر است که علائم متشکله پیام متعلق به هردو مجموعه علائم شناخته شده توسط فرستنده و گیرنده باشند. در مورد اطلاعات معنایی علائم مجموعه علائمی هستند با مفهوم کاملاً مشخص . مثلاً عمل ترکیب دو ماده شیمیایی را میتوان با نوشتن یک فرمول شیمیایی به دقت مشخص کرد. اطلاعات موجود در این فرمول اطلاعاتی هستند با مفهوم کاملاً مشخص و جای هیچگونه تاویل و تفسیر شخصی را باقی نمی گذارند. اما علائم متشکله یک مجموعه علائم زیباشناختی علاوه بر مفهوم عینی شان دارای مفاهیم ذهنی و نمادین نیز هستند و به این ترتیب قابل تفسیر شخصی میباشند.

هر اطلاعاتی از مقداری علامت تشکیل شده است. هر چه احتمال پیش آمدن یک علامت یا ترکیبی از چند علامت خاص در یک پیام خاص بیشتر باشد پیام از بداعت کمتری برخوردار است و در مقابل با قالب از پیش ساخته شده ذهنی ما که به آن سبک می گوییم تطابق بیشتری دارد. این جمله می توانست چنین معنی دهد که : یک اثر هنری اگر بنا باشد که مطابق سبک باشد بایستی از هر عامل جدیدی خالی باشد یا به عبارت دیگر اثر هنری سبک دار چیزی نمی بود جز یک کپی خوب از یک اثر بدیع . این نظریه صدها سال از اعتبار محض برخوردار بود. و واقعاً کسی به دنبال نوآوری و بداعت نمی رفت. این بدان معنی بود که اطلاعات معنایی آثار مختلف هنری که از طریق چشم قابل ادراک بودند بخصوص آثاری که بیشتر با فرم سرو کار داشتند با یکدیگر مطابق بودند ، این نوع برخورد با هنر جا را برای اطلاعات زیباشناختی تنگ کرده بود. واقعیت دیگری نیز که به این مشکل افزوده می شد این بود که هنر و از جمله معماری در طول قرون و حتی امروزه نیز قبل از هرچیز وسیله بیان ایدئولوژی های مذهبی اجتماعی و سیاسی بوده است و به این دلیل تمایلی هم در آزاد گذاشتن اشخاص در تفسیر شخصی این آثار وجود نداشت.

اما یک اثر هنری سبک دار به هیچ وجه نبایستی کپی یک اثر دیگر باشد و اگر چنین باشد ما امروزه آن را اصلاً اثر هنری نمی دانیم . اطلاعات معنایی یک اثر هنری تا حدی مطابق فرم ذهنی ، و از این طریق گویای سبک اثر است. اما اطلاعات زیباشناختی آن میتاند به گونه ای باشد که با محتوای نمادین آن جایی برای تفسیر شخصی ما باز گذارد.این اطلاعات زیباشناختی هستند که علی رغم جای داشتن اثر هنری در چارچوب یک سبک مشخص به آ« شخصیت فردی می دهند و این تازه آن چیزی است که یک اثر را تبدیل به یک اثر هنری میسازد . از دیدگاه نظریه اطلاعاتی باید گفت که وابستگی یک اثر هنری به یک سبک باعث زیاد شدن پِرت اطلاعاتی یا تکرار علائم از پیش شناخته با اینکه از طرفی به ما امکان شناخت علائم ویژه این اثر را می دهند اما از طرف دیگر جای اطلاعات زیباشناختی را می گیرند و به این ترتیب ما را در تفسیر شخصی مان از اثر محدودتر میسازند.

مقدار اطلاعات سمانتیک و زیباشناختی در یک پیام برابر نیستند . نسبت این دو به هم نه تنها در دوره ها و سبکهای مختلف تغییر می کنند که حتی در یک دوره ثابت نیز این نسبت متغیر است. در معماری تقسیم بندی بین اطلاعات معنایی و زیباشناختی در پیام را شاه هستیم. درحالی که در سبک مدرن پیروان سالیوان به دنبال گفته او که :”فرم تابعی است از عملکرد که بایستی به دنبال عملکرد بیاید” سعی کرده اند نوعی معماری ناب و کاربردی عرضه کنند ، پیروان پست مدرن در معماری روی به ایهام آورده اند. معماری مدرن اطلاعات بیشتری دارد و جای تفسیری باقی نمی گذارد . اولین آثار معماری این سبک با توجه به مجموعه علائم شناخته شده از دنیای موجود چیزهای جدیدی بودندو این بداعت باعث کم شدن پرت اطلاعاتیشان شد. اما در مجموع بایستی گفت که اصلاً اطلاعاتشان کم بود و این اطلاعات کم با گسترش این سبک باز هم کمتر شد. به این وسیله امکان تشکیل طرحواره هم برای آنها روز به روز کمتر شد.گذشته از این اطلاعات عرضه شده بیشتر علائم نحوی بودند و جایی برای تفسیر شخصی باز نمی گذاشتندو جوابگوی نیازهای احساسی نبودند. سبک پست مدرن درست برعکس آن به عمد دارای ایهام است سوالات مطرح شده را بدون جواب نمی گذارد و به این ترتیب در ذهن فضایی باز برای هر نوع عکس العمل آزاد بدون جواب می کذارد . سبک مدرن شعور را مخاطب قرار می دهد و پست مدرن احساس را.

در طول تاریخ بارها سبک معماری تغییر کرده است. تصور انسان از معماری صحیح گاهی چنان تغییر اساسی کرده است که امروز با مشاهده /اثار و سبکها و دوره های مختلف گاهی خیال می کنیم که این تغییرات از غایتی به غایت دیگر بوده است. امروزه حتی می بینیم که سبکهای مختلف همزمان نیز وجود داشت اند مثلاً بین معماری سختگیرانه میس فن دروهه و کارهای پست مدرن رابرت ونتوری در نگاه اول هیچ ارتباطی احساس نمی شود اما در واقع وجوه مشترکی بین آنها وجود دارد . هر دو از عناصری استفاده کرده اند که در یک سیستم خاص منظم شده اند اما نوع و جای هر کدام از این عناصر در نظام کلی و نیز میزان پیچیدگی آنها با یکدیگر اختلاف دارند. بایستی توجه کرد که نوع این عناصر یعنی جنس آنها ، فرم آنها و غیره در این نظام تاثیر کلی دارند . بین میزان پیچیدگی و محتوای نمادین یک ارتباط مستقیم وجود دارد . هر چه نظام پیچیده تر باشد محتوای نمادین نیز میتواند بیشتر شود و در نتیجه جای بیشتری برای تفسیر باز گذارد. ساختمان میس فن دروهه از طریق نظمی که در خود دارد پیامش را صریح و روشن می رساند اما پیچیدگی و از این طریق ایهام ، در معماری ونتوری سوالها را بی جواب و پاسخ آن را به عهده بیننده می گذارد . شاید این دو مثال که هر کدام در نوع خود غایتی هستند نمودار خوبی برای این دو قطب متضاد باشند : یکی سبکی که رو به روی بیننده مغرورانه ایستاده است پیامش را صریح و روشن می رساند و چندان انتظار همکاری از او ندارد و دیگری سبکی که درست بر خلاف آن به علت ایهام که در خود دارد نیازمند مشارکت بیننده است.

تغییر یک سبک با تبدیل آن به سبک دیگر از طریق تغییر نظم حاکم بر آن ا ز یک طرف و به کارگیری عناصر جدید یا تغییر یافته از طرف دیگر انجام می پذیرد. در عین حال این دو عامل به طور متقابل بر یکدیگر نیز اثر می گذارند. این سوال که اول چه بود معماری یا سبک؟ محتاج طرح نیست چرا که معماری به معنی محیط زیست ساخته شده همیشه نمودار یک نظم فکری بوده است و به این دلیل همیشه سبک داشته است.لویی کان میگوید:” ذهن بشرمعماری را خلق کرده و معجزه معماری در سبکهای بزرگ متبلور شده است” . سبک نتیجه جستجویی است به دنبال بهترین فرم که گویای نظام ارزشی حاکم باشد.فرانک رایت میگوید:” وقتی که ما قدم به قدم ، هنرمندانه و قاطعانه تمامی شرایط را در نظر بگیریم سبک خود به خود به وجود می آید.در مقابل کار کردن در هر سبک از پیش مشخص شده ای که فراتر از علاقه ی طبیعی ما نسبت به فرمهای خاص برود برای هر سازنده ای که بخواهد ساخته اش ارزش این را داشته باشد که یک اثر معماری باشد غیر قابل تصور است.” اغلب سبک غلت فهمیده میشود و نتیجه این سو تفاهم کپی کردن ساده لوحانه ای است با نتایجی ترحم انگیز.

رایت در این مورد میگوید :” صاحب سبک ارتباطی به سبکهای بزرگ چنانکه ما آنها را می نامیم ندارد. سبکها هزار تکه شده اند و هر تکه شان به جایی پرتاب شده است . واقعیت این است که هرچه سبک کمتر صاحب سبک بیشتر . سبک یک وسیله کمکی است نه یک مانع ” فیلیپ جانسون میگوید :” یک سبک چنانکه بعضی از همکاران من تصور میکنند مجموعه ای از قواعد و محدودیتها نیست . سبک حال و هوایی است که در آن میشود کار کرد. سکوی پرتابی است که انسان به کمک آن خودش را بالا و بالاتر ببرد.برای هر ساختمان جدید سبکی جدید بوجود آوردن را به سختی میتوان آزادی لقب داد. این یک بار است باری چنان سخت که تنها نوابغی همچون میکل آنژ یا رایت میتوانند آن را حمل کنند. نه سازندگان معبد پارتنون به خود زحمتی برای رعایت سبک داده اند و نه خالقین معبد جامع آمیان پذیرای محدودیتی از لحاظ سبکی شده اند. سبک همچنین یک رشته قواعدی که برای استفاده منتقدان بوجود آمده باشند نیست بلکه سبک مجموعه ای است از کلیه مقیاسهای زیبا شناختی و بصری رعایت شده که بعضی از آنها را حتی از افراد غیر متخصص گرفته تا منتقدان برزبان می آوردند.

 

شرکت معماری آرتور و همکاران (AOA)
تلفن: ۲۲۹۸۳۳۸۵ و ۲۲۷۰۶۶۳۱
آدرس: فرمانیه، بلوار اندرزگو، خیابان وطن پور شمالی، بن بست هنگامه، پلاک ۳