در سالهای اخیر، با تاکید بیشتر بر اهمیت فضاهای عمومی و ارزش زندگی شهری، نما اهمیت دوبارهای یافته است. نما، عنصری است که درون ساختمان را از بیرون و فضای خصوصی را از فضای عمومی جدا میکند و نشاندهنده موقعیت فرهنگی سازندگان ساختمان، میزان نظم طرح ساختمان، امکانات، ذوق تزیین و خانهآرایی طراح و مالک به شمار میرود.
نماهای پشت و جلوی ساختمان از یکسو دارای نمود اجتماعی و از سوی دیگر نمود مشخص ساکنان خود هستند، بنابراین نمای هر ساختمان باید هم با فضای عمومی همبستگی داشته باشد و هم بتواند حجم داخلی ساختمان را بیان کند.
اگر به نمای ساختمان واحدی، بدون در نظر گرفتن نمای دیگر ساختمانها فکر شود، همگونی نمای شهری در کلیت از بین میرود؛ بنابراین در صورتی میتوان تناقض بین جنبه شهری و بیان فردی نما را از بین برد که ساختمان جزیی از شهر در نظر گرفته شود و ارتباطات آن با محیط اطراف چند جانبه باشد.
نمای رو به کوچه و خیابان، باید تابع عوامل همبستگی بین نماهای اطراف باشد. اما در عین حال بر اساس ترکیبی از اجزاء مختلف بر حسب عملکرد، ابعاد و مصالحشان شخصیت خاص خود را دارد.
چند نکته درباره نما
• نما در واقع یک سطح صاف و تخت نیست، بلکه سطحی انتقالی بین فضای داخل و خارج است که با عقب نشستگی و پیشآمدگی، تراس و… با فضای داخل مسکن ارتباط پیدا میکند.
• برای اینکه نمای ساختمان حریم خصوصی ساکنان خود را حفظ کند، باید نسبت به خیابان بستهتر و محفوظتر باشد.
• نمای ساختمان باید بهدنبال خلق یک کلیت هماهنگ بهوسیله تناسب خوب پنجرهها، بازشوهای در، سایبان و محدوده سقفها، سازه عمودی و افقی، مصالح، رنگ، عناصر تزیینی و… باشد. پنجرهها همراه با دیگر عناصر دیوار، میتوانند سطوح باز و بسته، تیره وروشن، صاف و ناهموار را به وجود آورند.
• در ساختمانهای چند طبقه، به علت تکرار دورهای پنجرهها، نظم کاملی به چشم میخورد. اما گاه بهعلت افزایش نور، تعداد پنجرهها در طبقات بالاتر کاهش داده میشود و این نظم آهنگ خود را از دست میدهد.
• تناسبات عناصر ساختمان، لازم است با کل ابعاد ساختمان مطابقت داشته باشد. به عنوان مثال، در ساختمانهای کوتاه عریض، ابعاد عرضی غالب خواهد بود و در ساختمانهای بلند، عناصر باریک برتری خود رانشان میدهند.
• در و پنجره و نعل درگاهها، تاثیر خاصی در نما میگذارند. ناودانها، سایه بانها، پیشآمدگیهای سقف و بالکنها باعث ایجاد سایههای خاصی بر روی نما میشوند.
• تفاوت سطحها باید در نما مشخص باشد. برای مثال باید بین طبقه همکف، سایر طبقات و طبقه انتهایی تفاوتی اساسی وجود داشته باشد. ترکیب کلی نما در واقع نظم در این تفاوتها است.
محدوده نما
یکی از عوامل ضروری درهویت نما، تعیین محدوده نما است. نمایی میتواند در طرح خود موفق باشد که به این سوالها پاسخ گوید:
محدوده عمودی جانبی ساختمان کجاست؟
خط پایانی افقی ساختمانی چگونه است و مرز ساختمان در آسمان به چه شکل است؟
انتهای ساختمان چگونه به پایان میرسد؟
گوشههای ساختمان چه وضعی دارد؟
اگر ساختمان همسایهای دارد، ارتباط نمای ساختمان فعلی با نمای همسایه چگونه به پایان میرسد و اگر در فضا قطع میشود این ارتباط چگونه است؟
گوشههای ساختمان چه وضعی دارد؟
محدودههای افقی ساختمان عبارتند از:
• نقطه اتصال به آسمان (محدوده پایانی ساختمان)
• نقطه اتصال به زمین (محل نشستن ساختمان بر زمین)
• پوشش ساختمان، (مثل بام و شیروانی)
چند نکته درباره محدوده نما:
• محدوده پایانی ساختمان باید معنای اتمام ساختمان را با خود داشته باشد.
• طبقه همکف ساختمان باید در محدوده قد افراد کشش لازم را بر عابر پیاده و بیننده ایجاد کند.
• کنج یا گوشه نما در واقع محل برخورد دو نمای عمود بر هم است. کنج میتواند حالت عمود ۹۰ درجه، نیم دایره یا سه وجهی داشته باشد و هر کدام میتواند تاثیرات متفاوتی را در نما بگذارد.
• در یک میدان یا چهارراه، هماهنگی کنجهای ساختمانهایی که در چهار طرف آن قرار گرفته است، میتواند در نمای شهری تاثیر زیباسازی داشته باشد.