فولدیگ و فلسفه ای که از مجرای آن زاده می شود، بیانگر دنیایی است هزار دریچه، که به روی انسان امروزی گشوده شده است.
فلسفه فولدینگ معماری فولدینگ یکی از سبک های مطرح در دهه پایانی قرن گذشته بود.فلسفه فولدینگ برای نخستین بار توسط فیلسوف فقید فرانسوی، ژیل دلوز مطرح شد. وی همچون ژاک دریدا از جمله فلاسفه مکتب پسا ساختار گرایی محسوب می شود. دلوز زسر مانند دریدا اساس اندیشه خود را بر زیر سوال بردن بینش مدرن و مکتب ساختار گرایی قرار داد.
فلسفه دلوز، یک فلسفه افلاطون ستیز و دکارت ستیز است. به عبارت دیگر می توان بیان نمود که فولدینگ یک طرح ضد دکارتی است.ازنظر دلوز، هستی از زیر بناهای عقل ریاضی استخراج نشده است. وی در کتاب معروف خود، ضد ادیپ سرمایه داری و اسکیزوفرنی (۱۹۷۲) خرد مدرن را مورد پرسش قرار داد. از نظر دلوز، خرد هر جایی است.فلسفه فولدینگ منطق ارسطویی را نیز زیر سوال می برد.از نظر این فلسفه، هیچ ارجحیتی در جهان وجود ندارد. زیربنا و روبنا وجود ندارد. فولدینگ به دنبال تعدد است و می خواهد سلسله مراتب را از بین ببرد. این فلسفه در پی از بین بردن دوگانگی هاست. این سبک به مثابه ریشه های درختی که درحال درافکندن طرحی نو است. این طرح افکنی با هیچ یک از تمدن های قبلی یا همجوار سازگاری ندارد بلکه تنها به عقل و انسان اندیشمند بها می دهد.
مفهوم فولدینگ فولد یعنی چین و لایه های هزار تو، یعنی هر لایه در کنار لایه دیگر، همه چیز در کنار هم است، هیچ اندیشه ای بر دیگری ارجحیت ندارد، تفسیری بالا تر و فراتراز دیگری نیست، همه چیز افقی است. به عبارت دیگر فولدینگ می خواهد منطق دو ارزشی را دیکانستراکت کند و کثرت و تباین را جایگزین آن کند فولدینگ هم مانند دیکانستراکشن در پی از بین بردن مبناهای فکری تمدن غرب و بالاخص منطق مطلق و ریاضی گونه مدرن است.
فولدینگ، عمود گرایی، طبقه بندی و سلسله مراتب را مردود می داند و به جای آن افقی گرایی را مطرح می کند. از نظر فولدینگ همه چیز همسطح یکدیگر است. دلوز در کتاب خود به نام، فولد، لایبنیتز و باروک (۱۹۸۲) جهان را چنین تبیین می کند: “جهان به عنوان کالبدی از فولدها و سطوح بی نهایت که از طریق فضا، زمان فشرده شده، در هم پیچ و تاب خورده و پیچیده شده است “. دلوز هستی و اجزاء آن را همواره در حال شدن و پویا می بیند.
اصول فولدینگ یکی از موارد کلیدی در مباحث مطرح شده توسط دلوز، افقی گرایی است. دلوز به همراه یار همفکر خود، فیلیکس گاتاری، مقاله ای به نام “ریزوم” (Rhaizom) در سال ۱۹۷۶ در پاریس منتشر کرد. این موضوع در کتاب هزار سطح صاف (۱۹۸۰) به صورت کامل تر توسط این دو مطرح گردید. رزیوم گیاهی است بر خلاف سایر گیاهان، ساقه آن به صورت افقی ودر زیر خاک رشد می کند. برگ ها ی آن خارج از خاک است با قطع بخشی از ساقه ان، این گیاه از بین نمی رود، بلکه از همانجا در زیر خاک گسترش می یابد و جوانه های تازه ایجاد می کند. این دو متفکر با مطرح نمودن بحث ریزوم، سعی در بنیان فکنی اندیشه غرب کردندو اصول اولیه آن را زیر سوال بردند. از نظر آنها، عقلانیت غرب به صورت سلسله مراتب عمودوار، درخت گونه و مرکز مدار است.
بحث فولدینگ در معماری از اوایل دهه ۱۹۹۰ مطرح شد و به تدریج اکثر معماران نامدار سبک دیکانستراکشن مانند پیتر آیزنمن، فرانک گهری، زاها حدید و حتی معماران مدرنیست فیلیپ جانسون به این سمت گرایش پیدا کردند. از دیگر معماران و نظریه پردازان سبک فولدینگ می توان از بهرام شیر دل، جفری کیپینز، گرگ لین و چارلز جنکز نام برد. همانند دیکانستراکشن، خواستگاه فلسفه فولدینگ در فرانسه و معماری فولدینگ در آمریکا بوده است.
معماری فولدینگ در مقیاس شهری در جایی بین زمینه گرایی و بیان گرایی قرار دارد. فرم های انعطاف پذیر نه به صورت کامل هندسی هستند و نه به شکل دلبخواهی. در مقیاس شهر، این لایه های تا شده و انعطاف پذیر نه نسبت به بافت مجاور خود بی تفاوت اند ونه مطابق با آنند، بلکه از شرایط محیطی بهره می جویند و آنها را در منطق پیچ خورده و منحنی خود جای می دهند.
گرگ لین در تعریف معماری فولدینگ میگوید:”فولدینگ یعنی تلفیق نمودن عوامل نامربوط در یک مخلوط به هم پیوسته” در این رابطه می توان لایه های رسوبی در کوه ها را مثال زد که در اثر فشارهای درونی زمین روی یکدیگر خم شده و پیچ و تاب خورده اند. در عین این که هر لایه خصوصیات درونی خود را حفظ کرده است، ولی با لایه مجاور خود درگیر شده و لایه ها به صورت انعطاف پذیری در کنار یکدیگر انحناء پیدا کرده اند.
معماری فولدینگ معماری نئوباروک نیز نامیده می شود. در معماری باروک، سبک های یونانی، رومی، شرقی، رومانسک، گوتیک و کلاسیک روی یکدیگر تا می شوند و کالبد بنا و سطوح مواج دیوارها نسبت به شرایط انعطاف پذیرند همانگونه که در معماری فولدینگ انعطاف پذیری احجام و سطوح مختلف توسط تکنولوژی جدید، که همان رایانه است، انجام می شود.