برخلاف ویژگی های قبلی پروژه های پیتر آیزنمن خانه ی شماره VI شامل بی نظمی، ابهام و بدون هیچ تطابقی با خانه های سنتی می باشد. در حقیقت خانه هیچ شباهتی به یک منزل معمولی و منطقی ندارد. آیزنمن یکی از اعضای شرکت پنج نیویورکی این خانه را بین سال های ۱۹۷۵-۱۹۷۲ برای خانم و آقای ریچارد فرانک که آثار این معمار را علارغم اینکه به وی لقب معمار مقوایی و نظریه پرداز داده بودند، بسیار مورد تحسین و تمجید قرار می دادند، طراحی کرد. این موضوع به آیزنمن فرصت داد تا تئوری خود را به اجرا بگذارد و یکی از مشهورترین و سخت ترین خانه ها را در ایالت متحده آمریکا بنا کند.
این خانه در مکانی مسطح واقع در کارنوال است که خانه ی شماره VI همانند یک مجسمه بر روی زمین اطراف استاده است. این طرح برگرفته از یک پروسه ی مفهومی و ذهنی است که از یک شبکه آغاز شده است. آیزنمن این شبکه را اصلاح کرد و از این رو خانه به چهار بخش تقسیم شد و در هنگام تکمیل ساختمان خود این بنا می توانست یک فرآیند طراحی بی نظیر و بی سابقه محسوب شود. بنابراین عناصر ساختاری کار آشکار بودند واز این رو این فرآیند مشهود بود اما همیشه قابل درک و فهم نبود. به این ترتیب این خانه به تحقیق و مطالعه ای میان ساختار واقعی و تئوریکی تبدیل شد.
این اثر به طور متناسب و کارآمد با استفاده از یک سیستم محافظتی و نورپردازی ساده ساخته شده است. با این وجود برخی ستون ها یا پرتوهای نوری هیچ نقش ساختاری را ایفا نمی کنند و تنها به منظور ارتقا و بهبود هرچه بیشتر طرح ذهنی و مفهومی ساختمان پدید آمدند. برای مثال یک ستون در بالای میز غذاخوری آشپزخانه معلق است که حتی به زمین هم نمی رسد.
در سایر فضاها پرتوهای نور به هم می رسند اما یکدیگر را قطع نمی کنند، و بدین ترتیب یک مجموعه ی حمایتی یا حفاظتی پدید می آورند. رابرت گاتمن در خصوص این خانه چنین نوشته است “بسیاری از این ستون ها نفش حفاظتی و استقامتی در نقشه ی ساختمان را ایفا نمی کنند، اما وجود دارند مثل شکاف های موجود در دیوارها، سقف و کف که بیانگر نقشه ی ساختمان تا سیستم هندسی و ریتمیک اعتقادی و ذهنی آیزنمن را برجسته و آشکار می سازند.” ساختار این خانه با شبکه ی آیزنمن به منظور بیان طرحی که بتواند ایجاد فضاهای داخلی را با یک سری برنامه و نقشه که یکدیگر را خنثی می کنند هماهنگ است.
با نادیده گرفتن نظر و عقیده تشکیل این کار ویژه، آیزنمن فضاهایی خلق کرده است که به خوبی نورپردازی شده اند اما برای یک زندگی معمولی غیر متعارف و عجیب می نماید. کارهای وی برای کاربران ایجاد سختی و دشواری می کند از این رو آن ها مجبورند خود را با معماری نوین آن وقف دهند و دائما از رشد معماری آگاه باشند. برای مثال در اتاق خواب اصلی یک شکاف شیشه ای وجود دارد که از کف تا سقف کشیده شده و اتاق را به دو قسمت تقسیم می کند، بدین ترتیب اجبارا تخت ها به طور جداگانه در دو طرف اتاق وجود دارند به گونه ای که زن و شوهر مجبورند جدا از هم روی تخت های جداگانه بخوابند. یکی دیگر از جوانبی که ایجاد کنجکاوی می کند یک پلکان برعکس و فاقد عملکرد میباشد، عنصری که محورهای خانه را به تصویر می کشد و برای جلب توجه به رنگ قرمز رنگ آمیزی شده است.
جنبه های بسیار دیگری نیز وجود دارد که در زندگی معمولی اخلال ایجاد می کنند مانند ستونی که در بالای میز غذاخوری معلق است و میزها را از هم جدا کرده و همچنین یک حمام ساده که تنها راه دسترسی به آن با عبور از اتاق خواب میسر می شود. به همان اندازه که طراحی این خانه برای ساکنین آن ایجاد مزاحمت می کرد آیزنمن قادر بود به طور مداوم به کاربران بیاموزد که چگونه می توانند از طریق معماری اطرافشان زندگی خود را تحت تاثیر قرار دهند.
بدین ترتیب او در ایجاد یک خانه هم به عنوان یک ساختمان و هم در جایگاه یک اثر هنری فردی موفق بود اما تغییر اولویت ها در هر مورد منجر به ایجاد یک اثر هنری شد. وی یک خانه ساخت که در آن انسان مجبور است در یک اثر هنری یک مجسمه ی پیرو از یک اثر هنری زندگی کند و با توجه به خواسته های متقاضی که از زندگی در آثار هنری و شعرگونه ی آیزنمن لذت می برند، این خانه یک اثر بسیار موفق محسوب می شود.
موقعیت: کارنوال – کانکتیکات
مـنـــــــبـع : www.archdaily.com