سخن گفتن درباره عکس ، با نوشتن راجع به آن متفاوت است ، هرچند که مسائلی را که در نقد باید درنظر گرفت برای هر دو فعالیت مشابهند. هنگامی که درباره عکس یا نمایشگاه عکسی سخن می گوییم ، باز نیاز داریم که آن را برای هم توصیف کنیم ، زیرا ممکن است هریک از ما ، چیزهایی را از طرق مختلف ببیند و بیابد. کماکان نیاز به تفسیر داریم و همچنین ارائه دلیل در تایید تفسیرهایمان لازم است.
معمولا در سخن گفتن غیر رسمی و خودمانی درباره عکس ، گرایشمان بر این است که فورا آشکار سازیم از چه چیزی خوشمان آمده و یا چه چیزی را نمی پسندیم. صحبت هایمان زمانی بمراتب بهتر و کاملتر می شوند که قضاوت هایمان را با توصیفی دقیق و تفسیری کامل همراه کنیم ، و علل و معیارهای قضاوت مان را توضیح دهیم و مشخص سازیم تفاوت اساسی بین سخن گفتن و نوشتن در این است که نوشتن معمولا فعالیتی است با تفکربیشتر و در تنهایی ، با فرض خواننده ای که در ذهن داریم. اما سخن گفتن معمولا مستلزم حضور شنونده است. هنگام نگارش ، مخاطبین دور هستند و در سخن گفتن ، مخاطبین حاضرند. در گفت و گوها ، واکنش های شنوندگان نسبت به افکاری که بیان می کنیم ، غالبا آنی هستند..
همه ما با پندارها و تصوراتی درباره عکاسی ، هنر، و زندگی ، از نمایشگاه های عکس دیدن می کنیم. چنانه این پندارها رابه زبان بیاوریم ، وارد بحث هایی راجع به نظریه عکاسی و شناخت و واقعیت اجتماعی خواهیم شد. مباحثات نظری بر پایه تصاویری خاص یا آثار عرضه شده در نمایشگاه ، حتی در گفتگوهای غیر رسمی و خودمانی هم می توانند جالب ، لذتبخش ، و برایمان ارزشمند باشند.
مباحثات درباره هنر و در حضور هنرمند
حضور هنرمندی که اثر مورد بحث را به وجود آورده ، روند بحث را تغییر می دهد. در حضور هنرمند ، ممکن است به دلایل زیادی نظرمان را ممیزی کنیم. مثلا چه بسا اثر را نپسندیم و در عین حال نخواهیم با بیان این مطلب ، هنرمند را آزرده سازیم. غالبا ترجیح می دهیم صحبت های ایشان را در مورد اثرش بشنویم ، تا آنکه نظر خویش را در این باره بیان کنیم.
می توانیم از هنرمندان نکاتی درباره آثارشان بیاموزیم که از هیچ منبع دیگری قابل دستیابی نیستند. در پاره ای از مواقع می توانیم از انگیزه های هنرمند ، ذهنیتش به هنگام ساخت آثار ، روش های کار کردنش ، منابع الهامش ، باورهایش در مورد هنر و جهان ، موضع گیری هایش در قبال سایر هنرمندان و جنبش ها ، شخصیت هنرمند و نحوه ارتباطش با بینندگان اثر با خبرشویم. اطلاعات راجع به بعضی یا تمامی این موضوعات ما را در درک و ارزیابی بهتر آثاری که بررسی می کنیم یاری می دهد. لیکن این نکته را نیز باید درنظر داشت که ما نمی خواهیم صرفا بر دیدگاههای هنرمندان نسبت به آثارشان ، متکی باشیم. هنرمندان آثار را پدید می آورند ، و ما آنها را تفسیر و ارزیابی می کنیم. هنرمند می تواند به میزانی قابل ملاحظه ما را در تفسیر و ارزیابی اثر کمک کند ، ولی اشتباه خواهد بود اگر تصور کنیم که هم اثر و هم معنایش از آن هنرمند است.
تفسیر هنرمند از اثر خود باید مانند تفسیر هر شخص دیگری از این اثر ، پاسخگوی برخی معیارها باشد: آیا مفهوم دارد؟ آیا بینش را نسبت به اثر ارتقا می بخشد؟ جالب است؟ با سایر تفسیرها تناقض می یابد؟ معقول و مستدل است؟ آیا علاوه بر اینکه از جانب هنرمند ابراز شده است ، دلایل کافی وجود دارد که آن را تفسیری خوب و قضاوتی ارزنده به شمار آوریم؟
در اینجا به پایان این سلسله از مطالب در مورد مقدمه ای بر نقد عکس می رسیم. دوستان می توانند برای یادگیری و تمرین بیشتر، به اندک کتاب هایی که موجود است مراجعه نمایند. نظر به اینکه از مطالب این سایت بهره ها برده ام ، و از آنجائیکه جای مطالب نظری بسیار در عکاسی ما خالی است ، تصمیم به جمع آوری و ارائه این نوشتار در این سایت گرفتم وامیدوارم که عزیزان خواننده ، خصوصا دوستانمان در بخش گالری عکاسی بتوانند بهره ای از آن ببرند.
نقد
منبع عمده برای این سلسله مباحث، کتاب “نقدعکس، درآمدی بر درک تصویر” نوشته تری برت با ترجمه آقایان عباسی و میرعباسی می باشد.
برای تمرین و نوشتن نقد عکس نکات زیر میتواند راهنما و گرهگشا باشد. تقسیم بندی بر اساس نظر تری برت در کتاب «نقد عکس» انجام گرفته است. تاکید میکنم این متن برای تمرین است. نقد عکس: سه گام برای نقد عکس ابتدا به پرسشهای زیر پاسخ دهید و سپس آنها را روی کاغذ بیاورید. مقالهای بنویسید که دارای مقدمه و مطلبی که حاصل ترکیب چهار عنصر زیر و سرانجام نتیجهگیری باشد. گام اول. توصیف: هر آنچه را می بینید فقط توصیف کنید: الف. عناصر: چه نوع خطوطی را میبینید؟ مستقیم، منحنی یا مورب یا…؟
• چه نوع شکلهایی میبینید؟ هندسی، غیرهندسی، یا …؟
• چه نوع بافتی میبینید؟ زبر، نرم، دانهدار، درشت، ریز، پرپشت، و …
• چه رنگهایی میبینید؟ روشن، تیره، درخشان، یا اصلا رنگی در کار نیست؟ یا …
• دامنههای خاکستری چگونهاند؟ پرکنتراست، کم کنتراست، تونهای گسترده خاکسترِی، و …؟
عناصر درون عکس چیستند؟ آدم، ساختمان، درخت؟ و … ب. طرح: به عناصر ترکیب بندی و سازماندهی هنری تصویر توجه کنید. عکس متوازن است؟ توازن موجود در عکس چگونه نشان داده شده است؟
• عکس متقارن است یا نامتقارن؟
• ریتم در عکس دیده میشود؟ این ریتم حاصل تکرار است؟ چه چیزی تکرار شده است؟ برای مثال ریتم حاصل تکرار خط، رنگ، شکل، یا چه چیز دیگر است؟
نقطه کانونی (وضوح) کجاست؟ چه چیزی را در نگاه اول مشاهده میکنید؟
• فضا چگونه است؟ ژرف، تخت، یا…؟
نقاط روشنتر در چه بخشهایی از عکس قرار گرفته است؟ (برای تشخیص بهتر چشمهایتان را نیمه باز کرده و از میان مژهها نگاه کنید.) • نقاط تیرهتر در چه بخشهایی از عکس قرار گرفته است؟ گام دوم. تفسیر (فقط از روی آنچه که دیدهاید عکس را معنا کنید. مقصود و معنای عکس چیست؟ گام یک سرنخها را به دست میدهد.)
• آیا عکاس به نسخهبرداری مستقیم از واقعیت پرداخته است؟
آیا عکاس میخواسته است به بیان احساس و عواطف بپردازد؟
• آیا عکاس به طرح و مبانی هنر توجه کرده است؟
• آیا عنوان عکس در باره مفهوم / یا مقصود عکس سرنخی به دست می دهد؟
در اغلب عکسها از این عبارات برای بیان مضمونها استفاده میشود: قدرت، زیبایی، محبت، جنون، هیجان، شجاعت، پررمز و راز، مرگ، غصه، آرامش، تنهایی، گرایش به عناصر هنری، گرایش به مبانی طراحی. گام سوم. ارزیابی (نتیجهگیری) ارزیابی کنید که: عکس تا چه حد در رساندن اندیشه و احساس موفق است. مفهوم رساست؟
آیا معانی متعددی قابل استنباط است؟
• هنرمند چگونه میتوانست پیام خود را بهتر برساند؟
• ارزیابی شما باید با بحث و استدلال همراه شود. عکس چرا موفق یا ناموفق است