گاهاً در شگفت می مانیم که چگونه انسان توانسته تا این اندازه مرزهای خلاقیت را بشکافد و از انها عبور کند؛ احساس میکنیم که معماری به پایان رسیده و حرف دیگری برای گفتن نمانده است و تمامی آنچه می توانسته غایت شگفتی و زیبایی باشد، خود را باز نمایانده است. بحث ما بحث بعد شاعرانه از مبحث مینیمالیسم است؛ سبکی که میخواهد عناصر را به حداقل برساند و از عمق همین عوامل نوعی نگاه و ویژگی معنوی را معرفی کند.
از مدرنیسم به بعد آثاری از معمارانی چون لوکوربوزیه،لویی کان،میس وندروهه در زمره این شیوه قرار میگیرند. لوکوربوزیه استاد تفکرات و ذهنیتهای پیچیده است و این امور در دست او به ساده ترین صورت ها بیان شده اند. اوست که بر سرچشمه هنر ناب و خالص رسیده است،اما تمامی این جوانب را تنها می توان به طور ظواهری دریافت کرد در حالی که اگر ساعتها کار او را مورد بررسی قرار دهیم بسیار عمیق تر و دقیق تر جوهره آن اثر را درخواهیم یافت.تادائو آندو یکی از متاثرین این فلسفه در نمایشگاهی با عنوان “در پس مینیمالیسم” چنین میگوید: ” ماهیت و ذات مینیمالیسم بی پیرایگی است،اما این سادگی بدون عمق کاملا بی ارزش است”.
برای خلق فضای مطلوب باید عمیقآ به مواد و عناصر سازنده آن فکر کرد. امیدوارم در معماری ایرانی بتوانیم به آن سادگی دستیابیم که عمیق نیز باشد. در کشورهای مختلف از جمله سوئیس،اغلب پروژهای عمومی بصورت نظر خواهی از مردم انجام میشود. در این راستا مسابقات معماری آزاد و غیر محدود نیز برگزار می گردد، چرا که راه را برای هر کسی که اندیشه ای نو دارد،باز می کند. معماران بر خلاف همتایان خود در کشورهای دیگر از کارهای شاخص معماری اجتناب و از هر گونه جلب توجه دوری می کنند.
نظر به اینکه در این کشور به طبیعت و محیط زیست اهمیت فراوانی قائل می شوند، فلذا معمارانی سعی کرده اند تا دراین مسیر حرکت و با حفظ پیرامون محیط خود،افزایش غنای آن را هم موجب شوند، به خاطر همین اصل است که سی سال پیش این کشور،با زمان فعلی چندان فرقی نکرده است.(برای اینکه بدانید ما کجای راه قرار گرفته ایم می توان تهران را به خاطر آورد که در تغییرات،ثانیه میزند)برای معرفی میتوان از پاتریک دوانتری و اینس لامونیر از اساتید دانشگاه ژنو و لوزان یاد کرد،که در اسفند ماه ،سال ۸۱ در دانشگاه آزاد اسلامی واحد قزوین و موزه هنر های معاصر به سخنرانی پرداخته و دانشجویان را با معماری حال حاضر سوئیس آشنا کردند،در این مقاله سعی شده است با استفاده از سخنان این دو به تفکرات و آثارشان اشراف پیدا کنیم.
این گروه علاوه بر تدریس و اداره دو دفتر کار در شهر های یاد شده،یک مجله فرهنگی را نیز بنام چهره منتشر میکنند؛ که در آن مطالب اجتماعی،فلسفی و پیشرفت معماری را به چاپ میرسانند.این دو به فلسفه خیر اجتماعی اعتقاد داشته و بیشتر به کارهای عمومی مانند؛ مدرسه سازی،بیمارستان،کتابخانه و غیره…عنایت دارند.د خانم لامونیر معتقد است در فرآیند طراحی میبایست طبق نظریه لوکوربوزیه،فضا را حس کرد و در شهر قدم زد و تک تک فضا ها را تجربه کرد و از این راه معماری را در یافت نمود او در تکمیل سخن مذکور می افزاید معماری یک کار فکری و ذهنی نیز می باشد؛انسان از طریق تفکر اولیه است که به آرمانهای طراحی دست میابد.معمار،یک بنایی را روی زمین می آفریند اما از طریق این بنا پیامی بوجود می آورد و این پیام برای افرادی که در شهر حضور دارند اهمیت دارد؛پس علاوه بر درک معماری،عملکرد و ساده بودن فضا،پیامی را میبایست منتقل کرد.