گروه مهندسین ایران معماری با مدیریت آرشیتکت آرتورامید آذری

در این بخش تحت عنوان مقالات در معماری بر آن شده ایم تا مجموعه ایی از مقالات ،گفتارها و نظریات موجود در جامعه معماری ایران و جهان را ارائه دهیم، تا سرآغازی نوین در عرصه بحث مبانی و مفاهیم نظری معماری باشد.

شماره تماس برای کسب اطلاعات بیشتر: ۰۲۱۲۲۹۸۳۳۸۵

جستاری بر طراحی در معماری

درآمد

برادبنت در کتاب خود به حوزه گسترده ای از موضوعات می پردازد. وی پس از طرح نتایج مطالعات گوناگون روان شناختی در مورد شخصیت معمار، مستقیماً به خود کنش طراحی معطوف می شو. روش های چهار گانه طراحی را ،‌ که طی تاریخ شناسایی شده اند،‌می توان با نام های عمل گرایانه، شمایلی ، تشابهی و متعارف مشخص کرد.

architecture

 

مؤلف در فصل پایانی کتاب گونه ای از فرایند طراحی را،‌موسوم به فرایند طراحی محیطی ، ارائه می دهد. او می کوشد نشان دهد که چگونه می توان انسان، بنا و شرایط محیطی را در فرایند طراحی شریک کرد. علاوه بر این ، فراندی که به تحلیل های اولیه و تصمیمات طراحی منجر می شود، حاکی از گونه ای انعطاف پذیری در اشتقاق فرم نهایی است. برادبنت نشان می دهد که چگونه می توان این اشتقاق را در هر یک از روش های طراحی مشخص شده تاریخی و فردی یا ترکیبی از آن ها به کار گرفت.

معمار

برادبنت در ابتدا به تحقیق درباره هویت فرد معمار به عنوان یک شخص می پردازد. او می کوشد به شیوه اندیشیدن معمار پی ببرد و دریافت که چه چیز مایه جدایی معمار از مابقی افراد شریک در طراحی بناست؟ بدین منظور ، وی دست به مطالعه گزارش های گوناگونی می زند که در آن هابه تحلیل روان شناختی معماران پرداخته شده است. اگرچه به نظر می رسد که گزارش هایی از این دست مجمل ترین از آن اند که بتوانند شخصیت معماران را توصیف و ترسیم کنند. به خصوص به نظر می رسد که تفاوت فاحشی میان شخصیت معماران برجسته و شخصیت معماران معمولی وجود دارد. توصیف ویژگی ها غالباً بر اساس  گونه های شخصیتی بوده و می تواند دربر گیرنده صفاتی چون خلاق و غیر خلاق،‌بردبار و متعصب، درون گرا و برون گرا باشد. بسیاری از این اصطلاحات دربر گیرنده معانی ضمنی زبان شناختی هستند که چه بسا مایه گمراهی و عدم درک متقابل می شود؛‌به طور مثال می توان به دو واژه چرخه خویی و روان گسیخت خویی و تفاوت ظریف میان آن دو اشاره کرد. به نظر میر سد «چرخه خوه ها» افرادی بسیار حساس و اجتماعی اند که از مهارت های استدلالی خوبی در گفتار بهره مندند. در مقابل ،‌افراد «روان گسیخت خو»‌در میان جنبه های عقلانی و احساسی زندگی در گرایش به خود بسندگی ، توداری و نابردباری تمایز قائل می شوند. برخی از طراحان برجسته، ویژگی های روان گسیخته خود بودن را دارند، در حالی که غالب معماران واجد مشخصه های چرخه خویی اند.

اگر چه شاید نتوان تعریف واضحی از سرشت شخصیتی یک معمار ارائه کرد، اما می توان تفاوت های چشمگیری را میان انواع متفکران تشخیص داد. نوعی طبقه بندی، متفکران را به دو گروه همگرا و واگرا تقسیم می کند. در سراسر کتاب بارها و بارها به تفاوت های میان متفکران واگرا و همگرا اشاره شده است. متفکران همگرا معمولاً وابسته به علم اند و به گونه ای مؤثر به سمت یافتن پاسخی صحیح برای مسائل موجود تلاش می کنند. در مقابل ،‌متفکران واگرا معمولاً به پرسش هایی واکنش نشان می دهند که جوابی قطعی برای آن ها وجود ندارد و از این لذت می برند که گزینه های متنوعی را در پاسخ به پرسش طرح شده ارائه دهند. به نظر می رسد که متفکران واگرا از ابهام در مسائل مطرح شده لذت می برند و از کار کردن در این شرایط احساس رضایت و خشنودی می کنند و در مقابل، متفکران همگرا کند و کاو درباره مسائلی را ترجیح می دهند که حدود و ثغور آن ها به دقت معین و تعریف شده باشد. آنان معمولاً از موقعیت های «آشفته» گریزانند.

متفکران همگرا به طور معمول جویای نوعی کمال انتزاعی هستند و آن را در میان دلایلی دقیقاً منطقی جستجو می کنند،در حالی که این همان چیزی است که متفکران واگرا نسبت به آن بد گمان اند.

فرآیند طراحی خلاقانه چیزی نیست به جز آفرینش دسته ای از راه حل های ممکن و سپس گذار از یک فرایند انتخاب نقادانه برای گزینش بهترین و مناسب ترین گزینه، متفکران و اگرا در مرحله تولید گزینه ها و متفکران همگرا در مرحله گزینش از میان گزینه های ارائه شده کارایی بیشتری نشان می دهند. متفکران واگرا درچارچوب های سربسته و مبهم کار می کنند، در حالی که متفکران همگرا ترجیح می دهند با امکاناتی کار کنند که به خوبی تعریف شده باشند.

طراحی برادبنت بنا را وسیله ای برای جرح و تعدیل شرایط موجود در یک مکان ویژه می دان که بشر را قادر می سازد تا فعالیت های ویژه ای را با سهولت بیشتر و در آرامش به انجام برساند. معماری که برای تأمین چنین الزامی تلاش می کند، قادر است از رویکردهای متنوعی برای تعریف ساخت بهره گیرد. برادبنت در کتابش از سرمشق های چهار گانه عمل گرایانه، شمایل سان، تمثیلی و متعارف نام می برد که در سراسر تاریخ به منظور طراحی به کار گرفته شده اند.

طراحی عمل گرایانه همه مواد و مصالح در دسترس را تا زمان آفرینش یک راه حل مناسب، با مهارت تمام ، مستقیماً به کار می گیرد. روش طراحی عمل گرایانه از هنگام بر پا شدن نخستین  ساختمان ها به دست انسان های اولیه استفاده شده است.

طراحی تمثیلی محصول غیبت مواد و مصالحی است که برای ساخت و ساز به کار گرفته می شوند. در عوض، طراح در این روش با به کار گیری واسطه ی تمثیلی، مانند ترسیم، می کوشد تا قصد و منظور خود را توضیح دهد. بدین ترتیب دگره های متعددی ، پیش از گزینش یکی از آنها برای ساخت، بر «روی کاغذ» آزموده می شوند. در این روش ، طراحان شبیه سازی هایی از ساختار نهایی را، پیش از به خدمت گرفتن منابع و اعتبارات کلان به انجام می رسانند.

واسطه های تمثیلی ، به مثابه  منشأ ایده های خلاقانه، نقش مهمی در معماری دارند؛ از این نظر ، تمثیل چیزی یا مرحله ای بین ساخت و رسانه طراحی به شمار نمی آید، بلکه زمینه های گوناگون وجود دارد. به طور مثال ،‌ طراح ممکن است بنای دیگری را نقطه آغاز برای یک ساخت و ساز جدید قرار دهد. این روش را نباید مشابه با روش شمایل سان تصور کرد،‌مگر در حالتی که طراح نسخه ای دقیقاً مشابه با نمونه اولیه ارائه دهد. از طرف دیگر طراح ممکن است تمثیل منتخب خود را از زمینه ای کاملاً متفاوت با موضوع طراحی انتخاب کند. نمونه هایی از این قبیل را می توان در تمثیل های به کار گرفته شده توسط فرانک لوید رایت در استفاده از تمثیل نیلوفر آبی یا قارچ برای واحدهای ساختاری مشاهده کرد.

طراحی متعارف روشی است که در آن مسئله طراحی به استفاده از مجموعه ای از بخش ها یا قواعدی تبدیل می شود که به مثابه مبانی طراحی و برای هدایت فرایند آن به کار گرفته می شوند. نظام طراحی این روش ممکن است به سادگی شبکه ای باشد که در طراحی تمثیل گرا با هدف هدایت تصمیمات طراحانه به کار برده می شود. بخش ها یا احکام طراحی می توانند نمادین باشند. به طور مثال ، می توان به چهار حجم اولیه افلاطونی اشاره کرد که به طور نمادین چهار عنصر خاک، آتش ، باد و آب را باز می نمایانند. معابد یونانی را می توان نمونه های دیگری دانست که بر اساس اصول صریحی از تناسبات فضاهای داخلی تعریف شده ساخته می شوند.

برادبنت گرایشات نوینی را نیز معرفی می کند که در سال های اخیر در طراحی پیدا شدهاند. این روش های نوین اغلب به سمت فرایندهای تحلیلی تر گرایش دارند. وی چنین رویکردهایی را محصول نگرش تغییر گرای فرهنگ مدرن تلقی و از آن ها با عنوان «عصر تحلیل» یاد می کند. دو رویکرد عام فلسفی مطرح شده در چارچوب تحلیل گرایی را می توان با عناوین خرد گرا و تجربه گرا توصیف کرد. خردگرایان، به طور معمول ، جویای حقیقتی مجرد و غایی در طراحی هستند، که به روشنی با روش تفکر همگرا در انطباق قرار می گیرد. در مقابل ، تجربه گرایان مطالعه رفتار انسان و تأثیر بناها بر استفاده کنندگان را مهم می شمرند.

 

نیازهای انسانی

درپی ارائه دیدگاهی که معتقد است بنا ابزار و تمهیدی است برای تعدیل و تغییر اقلیم و محیط تا حد تأمین آسایش برای کاربر،‌برادبنت پرسشی را با مضمون «چیستی نیازهای اصلی انسان برای نیل به آسایش» طرح می کند.

 

نیازهای اجتماعی

نیاز به برقراری ارتباط با دیگران از مهم ترین منابع انگیزشی ای است که تجربه های محرومیت های احساسی بر آن تأکید دارند. نبودن افرادی همفکر برای تشریک مساعی در موضوعات گوناگون، در واقع معنایی جز بیهودگی اندیشه ندارد.

 

فرایند طراحی

طراحی فرایندی خلاق به شمار می آید که با مسئله گشایی که توسط افراد گوناگون در شرایط متفاوت به کار گرفته می شود بسیار مشابه است. برای تعریف کردن فرایند مسئله گشایی به مثابه مجموعه ای از مراحل متوالی تلاش هایی شده است.

شکل قطعی دادن به مراحل فرایند مسئله گشایی طبیعتاً ما را به سمت انگاره کاربست روش علمی برای حل مسائل هدایت می کند. این حوزه از پژوهش، پس از جنگ جهانی دوم، باعنوان عمومی پژوهش عملیاتی آغاز شده است. پژوهش عملیاتی به صورت ویژه درگیر حل کردن مسائل از طریق به کار گیری مدل های ریاضی می شود. بدین منظور، پژوهش عملیاتی ابزارها و روش های متعددی ایجاد کرده است که سودمندی آن ها در زمینه های گوناگونی به اثبات رسیده است.

برنامه ریزی خطی یکی ازاین ابزارهاست. این روش برنامه ریزی از این حقیقت سود می جوید که بسیاری از ارتباطات موجود میان متغیرهای تأثیرگذار بر یک مسئله از نوع ارتباطات خطی است.

تحلیل شبکه رشته ای منطقی از رویدادها را به وجود می آورد که در درون فرایند تحت آزمون رخ می دهند. به طور مثال ، می توان به رویدادهای رخ داده در فرایند ساخت یک بنا اشاره کرد.

روش های مونت کارلو شگردهایی برای شبیه سازی اند که برای مدل سازی وضعیت هایی به کار می روند که رخداد وقایع در آن ها به صورت تصادفی است.

نظریه صف بندی در تمامی وضعیت هایی که امکان تشکیل یک صف در آن وجود دارد کاربرد دارد. مثلاً می توان به فروشگاهی اشاره کرد که خریداران برای دریافت خدمات از آن صف بسته اند. متوسط زمان انتظار برای دریافت خدمات را می توان از طریق تحلیل میزان ورود و خروج افراد از صف محاسبه کرد. چنین محاسبه ای می تواند در پیش بینی نتیجه استقرار صندوق های بیشتر تأثیر گذارد و به طرح ریزی نظام صف بندی کمک نماید. صف ها در وضعیت های دیگری نیز به چشم می خورند که لزوماً از افراد تشکیل نشده اند. به طور مثال، می توان به فهرست کارهای روزانه اشاره کرد که درواقع صف کارهایی است که باید انجام شوند. همان نظریه ای که در فروشگاه به کار گرفته شد می تواند در این مورد نیز به کار روند.

تحلیل ارزش در صنعت به آزمودن نقادانه بهای عناصر در برابر سودمندی آنها اطلاق می شود.این عناصر ممکن است مصالح به کار گرفته شده برای ساخت یک بنا یا شعبه ای از یک کسب و کار تجاری باشند. تحلیل ارزش تلاش می کند تا بیش ترین کارایی را در قبال کمترین هزینه امکان پذیر سازد.

نظریه‌تصمیم فراسوی تحلیل ارزش توسعه یافته است تا در پی ایجاد نظامی ارزشی، که تصمیم سازی بر اساس آن انجام می گیرد،‌موضوعات عمومی بیشتری را با فراخوان آن ها تحت پوشش قرار دهد. با وجود این،‌ ایجاد یک نظام ارزشی امری ساده نیست.

یک نظام پیش گویانه احتمالی را به نتایج محتمل نسبت می دهد. پیش گویی ممکن است به کمک شگردهای متنوعی همچون پافشاری، چرخه­ ای، خط سیری، شرکت پذیر، تمثیل و بازاندیشی به دست آید. دومین نظام برای بررسی و توجه به مجموعه‌گزینه ها، نظام ارزشی است که قبلاً به آن اشاره شد.

ارتباطات

معماران باید بتوانند پس از ارائه راه حلی برای مسئله مطرحه شده، ایده مورد نظر را به کمک ارتباطی مؤثر و کارا به کارفرما انتقال دهند. یک ارتباط موثر ، فراتر از گفتار ، نوشتار یا ترسیمات معمارانه قرارمی گیرد و رفتار ، شیوه لباس پوشیدن و بسیاری از تجلیات غیر کلامی دیگر معمار را نیز در بر می گیرد. معماران معمولاً زمان زیادی را برای برقرار کردن ارتباط با سایر افراد یا سازمان ها صرف می کنند.

 

شرکت معماری آرتور و همکاران (AOA)
تلفن: ۲۲۹۸۳۳۸۵ و ۲۲۷۰۶۶۳۱
آدرس: فرمانیه، بلوار اندرزگو، خیابان وطن پور شمالی، بن بست هنگامه، پلاک ۳