درباره یوهانی پالاسما
این نوع نگرش است که به تفکر وی خصلتی چند بعدی بخشیده است. استیون هال در مورد شخصیت چندبعدی وی می گوید:«پالاسما تنها یک نظریهپرداز نیست؛ او از منظر پدیدارشناسی معماری، فردی برجسته است. وی به معماری تحلیل ناپذیر حواس میپردازد، و خصوصیات پدیداری این نوع نگرش است که به نوشته های او در حوزه فلسفۀ معماری خصوصیتی ویژه میبخشد».
پالاسما، بیشتر متأثر از موریس مرلوپونتی و فلسفۀ دریافت او، و نیز پدیدارشناسی گاستون باشلار می باشد. اگرچه نیمنگاهی نیز به هوسرل و هایدگر دارد. به زعم وی، پدیدارشناسی “نگرش ناب به پدیدارها” است، که این تعبیر، وی را به هوسرل نزدیک می کند. اما، تلقی وی از مشارکت همۀ حواس در فرایند ادراک، مرکزیت تن در دریافت محیط، و نقش حرکت مندی در آن، برگرفته از تفکر مرلوپونتی است.
پالاسما با تمرکز بر ویلا مایرآ، اثر برجستۀ آلوارآلتو، فهم پدیدارشناختی خود از معماری را در تحلیل این بنا به کار میگیرد و خوانشی جامع، چندبعدی و چندحسی از آن ارائه میدهد. به عبارت دیگر، وی درصدد است تا با مبنا قرار دادن و ارجاع به نظریههای پیشتر پرداخته شدهاش آنها را در تحلیل اثر به کار بندد. به زعم وی، این اثر نمونهای است از رابطۀ آرمانی میان معمار و کارفرما، یعنی آلوار آلتو و خانم مایرآ گولیچسن، فردی که متأثر از دموکراسی، منافع صنعتی شدن، طراحی و هنر بوده است. آلتو در این کار، در مورد نحوۀ طراحی بسیار آزاد بوده، به گونهای که برخی از بخشهای کار را در روند ساخت تغییر داده است.